شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


از ایده به موضوع رفتن


از ایده به موضوع رفتن
نادر ابراهیمی از آن دست نویسندگانی‌ است که من به کار ایشان همیشه علاقه‌مند بودم. خاطرم هست که در مجله فردوسی که من اولین داستان‌هایم را که می‌نوشتم در آنجا چاپ شد، ایشان داستانی داشت به اسم «کسی صدای شیپور شامگاهی را نمی‌شنود» این داستان برای من خیلی جالب بود و هنوز هم یادم هست که یک فضا و یک موقعیتی بود که همین مسائلی که الآن هم هست،‌ یک گروه به خاطر زبان و لهجه‌ای برای هم جوک می‌سازند دستمایه اثر بود که باعث تشدد در یک محیط پادگانی می‌شود و آنقدر اینها درگیر هستند که اینها صدا را نمی‌شنوند و فرمانده توبیخ‌شان می‌کند و ... . این نگاه آقای ابراهیمی به نظرم قشنگ بود.
نگاه نادر ابراهیمی نگاهی‌‌است خاص خود نادر ابراهیمی. و همین دلیلی‌ا‌ست که نادر ابراهیمی را از دیگران جدا می‌کند. در انسان، جنایت، احتمال شما یک جغرافیایی را می‌بینید که خاص نادر ابراهیمی‌ا‌ست. در کارهای بیشمار دیگر نادر ابراهیمی که همین بی‌شماری آثار نادر ابراهیمی برای خیلی‌ها سر مشق و الگوست. یا «تکثیر تاسف انگیز پدر بزگ» که رمانی‌ا‌ست قابل تامل و در خور اعتنا که متاسفانه جامعه ادبی ما هنوز متوجه این اثر نشده.
اینها هستند که نادر ابراهیمی را جدا می‌کنند. نوع نگاه ویژه‌ اوست. ضمن اینکه او فرهنگ‌های بومی را خوب می‌شناخت. در «آتش بدون دود» جغرافیایی که در آن اتفاقات می‌افتد، کاملا در چنگک نویسنده است. با شناخت فضای ترکمن یک کار در خور و خوب را به انجام رساند. اینکه نگاه نادر ابراهیمی نگاه خاصی دارد به این دلیل است که او نویسنده‌ی خوب خوانده‌ای هم هست. ما کمتر نویسنده‌یی داریم در حال حاظر و حتی قبل، که بخوانند.
نویسنده هستند اما نمی‌خوانند. نادر ابراهیمی از نویسندگانی‌ست که خوب خوانده و اشراف دارد. و او را می‌شود در تمام عرصه‌ها،‌از نمایشنامه نویسی، فیلمنامه نویسی، برای کودکان، ‌برای بزرگسالان،‌ درس‌هایی در مورد داستان نویسی، و بسیاری دیگر، او را انسان پویایی ساخته. و این ویژگی‌هاست که او را متمایز می‌کند.
اگر داستان‌های شاعرانه‌ی او را هم نگاه کنیم می‌بینیم نادر ابراهیمی خیلی خاص می‌شود. باز در «تکثیر تاسف انگیز پدر بزرگ»، اگر یک کار مدرن بخواهیم او خاص می‌شود. در «آتش بدون دود» باز ویژگی‌هایی دارد که خود را خاص می‌کند. و ما کمتر نویسنده‌یی داریم که اینگونه باشد.
ابراهیمی مدیر خوبی بود. ما خبر داریم بسیاری از آثار را دیگران گرد آوری می‌کردند،‌ اما او خوب می‌دانست که چه کسی را به چه کاری و کجا بفرستد. این مدیریت حیرت انگیز خاص کار او است.
یکی دیگر از خصیصه‌های ابراهیمی آن است که او در عین حال روی چند اثر کار می‌کرد. و این خیلی مهم است. گاهی روی میز کارش سه اثر در حال نوشتن بود. این آن چیزی‌ست که من خودم دیدم. نادر ابراهیمی با این همه جاهایی هم شتابزدگی‌هایی در آثار نادر ابراهیمی دیده می‌شود و طبیعی است.
هر نویسنده‌‌ای در هر کجای دنیا. در شاهکارترین کارهایش، نقص‌هایی وجود دارد. (یکی از مشکلاتی که همیشه ما داریم که مربوط به ابراهیمی هم نمی‌شود آن است که ما بت سازی می‌کنیم، مطلق نگری می‌کنیم؛ می‌خواهم اینجا از این بپرهیزم) دیکته ننوشته غلط ندارد. وقتی ما ۱۰۰ کتاب نوشته باشیم، درصد خطایمان هم بالاتر می‌رود. به نظر من نادر ابراهیمی جزء جدایی ناپذیر ادبیات معاصر ما هست. چرا که او واژه‌سازی کرده. بسیاری از نویسندگان ما به این مسئله فکر هم نمی‌کنند. در صورتی که ما باید به فرهنگ خودمان واژه اضافه کنیم. که او اینکار را می‌کرد. و این خود در فصلی جداگانه قابل تامل است.
تنگ نظری‌های امروز آن زمان هم در جامعه ادبی ما بود. یکی از دلائل دیگر شاید پرکاری نادر ابراهیمی بود. در دوران پرکاری نادر ابراهیمی، نوشتن دویست صفحه یا سیصد صفحه برای نویسندگان ما خیلی دشوار بود. و دیگران خیلی حیرت انگیز به آثار او نگاه می‌کردند. نویسندگان دیگر او را کتاب ساز می‌دانستند. شاید آنها جدی نمی‌گرفتند نادر ابراهیمی را. می‌گفتند: آدمی به این پرکاری نمی‌تواند جدی کار کند، لابد کارهایش بی ارزش است! البته در آن سری آثارش هم داریم کارهایی را که آثار میانه‌یی هستند.
حتی این حیرت تا جایی بود که نه فقط نادر ابراهیمی، وقتی علی محمد افغانی «شوهر آهو خانم» را در آن زمان منتشر کرد همه حیرت کردند. به دو دلیل. یک آنکه علی محمد افغانی بدون هیچ داستان کوتاهی که چاپ کرده باشد یک رمان نوشته بود. حیرت دیگر این بود که عجب حجیم نوشته است. پر نویسی،‌ عجیب بود.
خود ابراهیمی هم شاخه‌های مختلف را زیاد دنبال می‌کرد، پیش می‌آمد می‌رفت کارگردانی، البته در آن دوره هم مسئله‌یی به معنای نقد کم بود. نه اینکه راجع به نادر ابراهیمی اینگونه باشد. به این صورت که الآن وقتی کتابی منتشر می‌شود از جاهای مختلف سریع می‌بینندش، نبود.
من خاطرم هست مجله فردوسی آن زمان که خود نادر ابراهیمی داستان‌هایی می‌نوشت و رضا براهنی بود و دولت‌آبادی و برادران فقیری کارهایشان را چاپ می‌کردند، در نقد فعال نبود. دیگر اینکه این نقد‌ها را چه کسی باید انجام می‌داد؟ چند آدم حرفه‌یی داشتیم که نقد کرده باشد.
یکی از مسائلی که نباید فراموش کنیم در نقد کارهای نادر، این است که او از ایده به موضوع می‌رفت. ایده را پیدا می‌کرد و بر اساس آن داستان می‌نوشت. اما در ادبیات درست ما نباید ایده را الصاق کنیم بر اثر. ما جغرافیایی را بیان می‌کنیم، اگر ایده‌یی بود چه بهتر و اگر نبود، هیچ.
در آن صورت قسمت‌های شعاری بزرگ می‌شوند.
این یکی از آن مسائلی است که در باره نادر ابراهیمی باید توجه کرد. این الصاق ایده به اثر ارزش هنری کار را کم می‌کند.
این از نگاه دیگر کد کارهای ابراهیمی است. از ایده به موضوع رفتن. این دلیلی است که ما در قسمت‌های مختلف، گزندگی را به هر روی می‌بینیم. و این از قالب اثر بیرون می‌زند. ابراهیمی یک نویسنده متفکر است. و این بخاطر همان خوب خواندن است. او مرد میدان بوده. البته در مقاطعی هم با نگاه‌های جهت دارانه‌یی سراغ بعضی سوژه‌‌ها رفته. و بخاطر این جسارت‌ها مغذوب واقع می‌شد. وقتی در مسائل ایدئولوژی وارد می‌شویم یک گروه در مقابل ما موضع می‌گیرند.
یکی از ویژگی‌های دیگر ابراهیمی نوشتن خوب او در انواع نثر‌ها است. ما یک نثر عاشقانه و لطیف در جایی داریم، نثر مخملی است و در جای دیگر در محل خودش یک نثر دیگری است. این انعطاف را کسانی که دارند قلم می‌زنند می‌دانند چقدر سخت است. نثر شبیه متن شود. در یک داستان عاشقانه، زبان نرم و در یک داستان که برای جامعه شهری‌ست کلمات سرد و بی روح. نادر ابراهیمی توانسته در آثارش به این برسد.
سعید کیایی
منبع : مجله اینترنتی هفت سنگ


همچنین مشاهده کنید