شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


خسته از جنگ و مرگ


خسته از جنگ و مرگ
● زندگی
آندره مالرو (Andre Malraux) در سوم نوامبر ۱۹۰۱ در پاریس به دنیا آمد، تحصیلاتش را در مدرسه کوندورسه به پایان رساندو بعد وارد دانشکده زبان‌های شرقی شد، که هرگز نتوانست درسش را در آنجا به اتمام برساند. آندره مالرو علاوه بر یک نویسنده، هم ماجراجو، باستان‌شناس، خلبان، روزنامه‌نگار و منتقد است و هم به عنوان یک فعال و مبارز سیاسی در جهان شناخته می‌شود.
مالرو که به دلیل جدایی مادر و پدرش ـ که کمی‌بعد خودکشی کرد ـ نزد مادربزرگش بزرگ شده بود، نخستین رمانش را در سن ۲۵ سالگی منتشر کرد. کمی‌پیش از آن در ۲۱ سالگی همراه با همسرش، به کامبوج رفت. در ۱۹۳۳ صاحب دختری شدند (که بعدها با آلن‌رنه کارگردان سینما، ازدواج کرد) آندره مالرو درشرق آسیا علاوه بر انتشار روزنامه «هندوچین در زنجیر» علیه استعمار وقت، به باستان‌شناسی هم می‌پرداخت! و برای این کار سفری هم به ایران داشت و گفته می‌شود به همین سبب، تا حدودی با زبان فارسی نیز آشنا بود. آندره مالروهمراه لویی آراگون، فدراسیون جهانی نویسندگان مدافع فرهنگ را مشترکاً بنا نهاد. در جنگ داخلی اسپانیا، به عنوان خلبان به جمهوریخواهان پیوست. دو مرتبه مجروح شد و ماجراهای زیادی را از سر گذراند که در اغلب آثارش به آنها اشاراتی دارد.
آندره مالرو در دومین جنگ جهانی برای ارتش‌ فرانسه خدمت کرد. در سال ۱۹۴۰ اسیر شد اما فرار کرد و به مقاومت‌ فرانسه پیوست. در ۱۹۴۴ به‌وسیله گشتاپو مجدداً دستگیر شد، اما در نهایت با کمک اعضای مقاومت ‌فرانسه، فرار کرد. پس از جنگ مورد ‌تقدیر قرار گرفت، و سه مدال دریافت کرد و در زمان ژنرال‌ دوگل وزیر ‌‌اطلاع‌‌رسانی و بعدها وزیر فرهنگ فرانسه شد. در سال ۱۹۳۴ در کنفرانس نویسندگان جهان در مسکو، مورد توجه بسیار قرار گرفت.
مالرو که در نوامبر ۱۹۷۶ در پاریس درگذشت، در تمام طول عمرش به طور مداوم راجع به هر آنچه پیرامونش می‌گذشت، رمان و مقاله می‌نوشت. و همین امر شهرت او را بیش از هر چیز به عنوان روزنامه‌نگار و نویسنده‌ای همه‌کاره رقم زده است. وی درباره خودش چنین می‌گوید: «آنچه ما را در ۲۰ سالگی از دوستانمان جدا می‌کرد، حضور تاریخ بود. برای آنها هیچ چیزی پیش نیامده بود؛ اما ما کسانی هستیم که تاریخ همچون تانکی از روی ما می‌گذرد» با این وجود می‌توان گفت: چیزی که به عنوان حس ماجراجویی برای مالرو مطرح است، به‌خاطر ادبیات و رمان است. و همین است که از او نویسنده‌ای برجسته می‌سازد.
● آثار
هر اثر مالرو را می‌توان یک تراژدی دانست. او انسانی را که در مواجهه با مرگ است، به نمایش می‌کشد و مرگ، نقش بسیار مهمی‌ در آثارش ایفا می‌کند. کسی را که برای اندیشه و فکری، خود را به کشتن می‌دهد، بسیار ارج می‌نهد؛ منظور مالرو از همه اینها، خود انسان است و تاکید وی بر انسان خلاق، که توانایی تغییر بزرگ در محیط اطرافش را دارد در همه آثارش به چشم می‌خورد.
نخستین کتاب مالرو به نام ماه‌های کاغذی (۱۹۲۱م)، بیشتر از مکتب سوررئالیسم و ادبیات کوبیسم تاثیر‌ پذیرفته بود. و داستان‌های خیال‌انگیزی را شامل می‌شود که جنبه تمثیلی در آنها غالب است.
مالرو در ۱۹۲۶ کتاب وسوسه غرب را منتشر کرد که اولین ثمره آشنایی مستقیم مالرو با شرق محسوب می‌شود! مالرو در سفرش به چین، به انقلاب آن کشور گرایش یافت، در جنگ داخلی چین شرکت کرد، به عضویت هیأت دوازده نفری برای رهبری چین برگزیده شد و به ریاست تبلیغات انقلاب منصوب گشت و پس از آنکه چیانگ کای شک، بر کمونیست‌ها پیروز شد، مالرو به کار باستانشناسی پرداخت و از راه افغانستان و ایران به فرانسه بازگشت. وی کتابش را با الهام از تجربیات این سفر و حتی شاید آموزش در دانشگاه السنه شرقی که در جوانی به آن می‌رفت و هیچ‌گاه از آن فارغ‌التحصیل نشد، نوشته است. مالرو در این کتاب از بن بستی که اروپا پس از جنگ جهانی اول با آن روبه‌رو بود و روحیه انقلابی‌ای که در شرق در حال پیدایش بود، سخن گفته و با قرار دادن انتقاد از نوگرایی در کانون کتاب، بر بحران ارزش‌ها در جهان تاکید می‌کند. کتاب وسوسه غرب شامل مقاله‌هایی ا‌ست که به صورت نامه‌هایی میان جوانی شرقی و جوانی غربی رد و بدل می‌شوند.
مالرو بیش از همه با رمان فاتحان (۱۹۲۸م) بود که به‌شهرت رسید. در این اثر مبارزه میهن‌پرستان انقلابی چین را بر ضد استعمار انگلستان در هنگ‌کنگ پیش چشم می‌گذارد. فاتحان اثری در ستایش از انقلاب؛ درباره دو گروه از انقلابی‌هاست که یک گروه به دستور حزب رفتار می‌کنند و گروهی که در راه کمال مطلوب معنوی‌شان گام برمی‌دارند. مالرو در فاتحان نشان می‌دهد که چگونه گروه‌های مخالف در این مبارزه به دنبال هدفی مشترک به یکدیگر می‌پیوندند.
راه‌ شاهی که در ۱۹۳۰ نوشته و منتشر شده، تقریباً ادامه همان مضامین کتاب‌های قبلی مالرو را دربرمی‌گیرد. با گوشه چشمی‌به خاطرات سفرش به آسیا؛ راه شاهی که حوادث آن نیز در هند و چین می‌گذرد از نقطه نظر اخلاقی، به کتاب فاتحان شباهت دارد. اما دیگر موضوع انقلاب در آن مطرح نیست، بلکه اشخاص داستان مردان عمل و اقدامند و قهرمان ماجراجوی داستان نمونه‌ای از شخصیت نویسنده و نمودار گوشه‌هایی از زندگی آندره مالرو است.
انتشار کتاب سرنوشت بشر (۱۹۳۳م) که مضمون عمیق‌تر و دقیق‌تری از دو رمان پیشین مالرو دارد، چنانچه اشاره شد، با دریافت جایزه گونگور در مدت چند ماه بیش از ۳۰۰ هزار نسخه از آن به فروش رفت. موضوع کتاب برابری فرد و تقدیر است. وضع خاص نمونه‌ای از آدمیان را شرح می‌دهد که در همه آثار مالرو یافت می‌شود و آن روشنفکر ماجراجوست که به دنبال ماجرا می‌گردد تاخود را در آن میان بشناسد. حوادث در شانگهای جریان می‌یابد و با شرح جنایتی آغاز می‌شود که به وسیله جوانی تحصیلکرده و تربیت یافته برای به دست آوردن نامه‌ای شامل فرمانی نظامی‌به زیان کمونیست‌ها، انجام می‌گیرد.
پس از قدرت یافتن هیتلر، مالرو با نزدیکی به کمونیست‌ها در نهضت‌های ضد فاشیست فعالیت کرد و از فرانسویان دعوت کرد که به ارتش سرخ روی آورند و خود همراه آندره ژید به بلغارستان رفت. در کتاب دوران تحقیر که به‌سال ۱۹۳۵ عرضه شد، عکس‌العمل و مواضع آندره مالرو نسبت به ظهور فاشیسم در اروپا را می‌توان یافت. دوران تحقیر، اثری کاملاً سیاسی است درباره جوانی کمونیست به نام کاسل در آلمان که به دست عمال هیتلر دستگیر شده اما به سبب آنکه وی برای حزب سودمند است، شخصی دیگر خود را به نام او معرفی می‌کند و با فداکاری کاسل واقعی را آزاد می‌کند.
پس از شرکت در جنگ داخلی اسپانیا، در سال ۱۹۳۷ مالرو اقدام به انتشار رمان امید نمود. امید فارغ از دغدغه‌های سیاسی آندره مالرو، اثری در دفاع از حقوق بشر است. مالرو در اثر خود به این نتیجه می‌رسد که آدمی‌در میان کشمکش‌هاست که می‌تواند به شایستگی خود پی ببرد و شخصیت خویش را بشناسد و کوشش هزاران جنگجو که در اسپانیا کشته شده‌اند و هزاران تن که رنج جنگ را تحمل کرده‌اند، به هدر نخواهد رفت. امید بعدها دستمایه ساخت یک فیلم سینمایی نیز شد.
رمان ناقص کشتی با فرشته که بخش‌هایی از آن توسط گشتاپو، پلیس مخفی فاشیت‌های حزب نازی از بین رفته بود، در سال ۱۹۴۳ با عنوان گردوبن‌های آلتنبورگ منتشر شد. کتابی فلسفی که اندیشه‌های مالرو را درباره استعدادهای نهفته آدمی‌عرضه می‌کند و نثری شبیه به شرح‌حال شخصی وی دارد.
در ۱۹۶۷ با تنظیم یادداشت‌های شخصی‌اش کتاب مشهور ضد خاطرات را نوشت. کتابی که نفس تاریخ در آن مرکزیت دارد و حامل درک و عمل خود آفریدگار است. آندره مالرو درباره این کار می‌گوید: «باید درباره تاریخ کار کرد و آن را از قوه به فعل آورد، نه آنکه نشست و تنها به سخن گفتن تاریخ گوش داد».
مالرو به‌جز رمان‌هایش آثار دیگری هم در نقد هنری دارد که برجسته‌ترین آنها روانشناسی هنر است که در سه جلد در سال‌های ۱۹۴۷ و ۱۹۵۰ منتشر شده‌است. همچنین موزه تخیلی، آفرینش هنری، ندای سکوت و مسخ خدایان از مهم‌ترین رساله‌های مالرو به‌شمار می‌روند.
● خاطرات
خاطرات مالرو با این عبارت آغاز می‌شود: «من در ۱۹۴۰ فرار کردم» و بعد این من که البته مالرو هم نیست! در تمام اثر غایب است. مالرو از خاطرات تلخ دوران کودکی‌اش، خودکشی پدرش شاید یا جدایی‌اش از مادر و ناتوانی در اتمام درس یا آنچه هنوز نمی‌دانیم، از زندگی پر تلاطم می‌ترسد و شجاعانه به چنین ترسی اعتراف می‌کند و می‌نویسد: «فقط مرغ‌های دریایی‌اند که از توفان نمی‌هراسند، حتی وقتی در میان دریاها جهت خود را گم می‌کنند و جایی برای نشستن پیدا نمی کنند، آن‌قدر بال می‌زنند که توفان فرونشیند و زمینی برای نشستن بیابند یا در همان اوج جان می‌دهند، آنکه در میان امواج می‌افتد مرغ دریایی نیست... مرغ دریایی در اوج می‌میرد... آخرین توان خود را صرف اوج گرفتن می‌کند تا سقوط را نبیند... »مالرو، خود را مرد بزرگی می‌دانست، که به‌طور غریزی اعمالی درست انجام داده. این تمایل، استثنائاً در آندره مالرو که در تمامی‌عمر، دستخوش افکار مرگ و میر بود و هرگز در رمان‌ها، نقدها و اتوبیوگرافی‌هایش از اندیشیدن به نیستی غافل نمی‌شد، سخت خودنمایی می‌کند. می‌گویند: هیچ نویسنده‌ای چون مالرو مدام نکوشیده است تا به اندازه او به زندگی بر ضد مرگ یا مطالبی درباره کشتن و مردن اندیشه کند.
مالرو نویسنده‌ای ا‌ست که حوادث مشخصی از زندگی خود را همانند حوادث و ماجراهایش در هند و چین یا جنگ داخلی اسپانیا، در جست‌وجوی یافتن شهر گمشده ملکه‌ سبا؛ تجربیات مقاومت و بازداشت او توسط گشتاپو؛ گفت‌وشنود او با نهرو، مائو، تروتسکی و دیگران، به رشته تحریر درمی‌آورد.
● سرکشی
در واقع پس از جنگ جهانی اول، نگرانی و اضطراب، به‌تدریج وجود بشر را فرا گرفته بود و انسان خسته از جنگ، خود را بیگانه، تنها و بدون پشتیبان در موقعیتی غم‌انگیز می‌دید، در این قرن با فرو ریختن ارزش‌ها، نگرانی و سرگشتگی عظیمی‌انسان را فرا گرفت و ارزش‌های سنتی کنار گذاشته شد. گذشتن از چنین شرایطی نیازمند کوشش فکری و ذهنی خاصی است. بنابراین نویسندگان این دوره همچون مالرو متعهد شدند تا مفهوم جدیدی از انسان، به بازماندگان خسته از جنگ ارائه دهند. از دیگر سو مالرو متعلق به سنت رادیکالیسم و روشنفکری فرانسه است که با امیل زولا آغاز می‌شود و با شکل‌گیری حزب کمونیست فرانسه ادامه پیدا می‌کند و مالرو قهرمان روشنفکری است که با شکلی جدید در دوره سوم این رادیکالیسم ظهور کرده است. روشنفکری چپ در فرانسه با شکست جمهوریخواهان در اسپانیا همراه است. بدین‌گونه روشنفکران چپ یا لیبرالی که چون سارتر، ریکور و لویناس در جبهه‌های جنگ جهانی دوم هستند به زندان‌های نازی فرستاده می‌شوند و برخی نیز چون آندره مالرو و ریمون آرون برای همکاری با دوگل و فرانسه آزاد به لندن می‌روند.
مالرو نویسنده انقلابی است که اراده شناختن خود را دارد. بنابراین شاید به همین دلیل باشد که مالرو در جنگ واقعی اسپانیا در کنار جمهوریخواهان شرکت می‌کند، زیرا برای او روشنفکر فقط انسان فرهنگی نیست بلکه فردی است که آگاهی و عمل را در کنار هم قرار می‌دهد.
روح ناآرام مالرو حاصل چنین اندیشه‌هایی ا‌ست که دوران حیاتش را نیز در بر گرفته بود. دوران ترس‌ها و تردیدها و این نویسنده نوع‌دوست که خود را محدود به مرز و نژادی خاص نمی‌دید و دنیا وطن او و همه انسان‌ها برادران او بودند، در مقابل عواملی که موجب سرگشتگی انسان می‌شد، قدعلم کرده و با سلاح هنر و ادبیات به‌ فکر جست‌و‌جوی راهی برای نجات انسان از این وضعیت می‌افتد. مالرو می‌کوشد تا به قهرمانانش بیاموزد از مرحله یاس و نومیدی بگذرند و سرنوشت خود را تغییر داده، به زندگی و وجود خویش معنا بخشند.
احمد زاهدی
منبع : روزنامه تهران امروز


همچنین مشاهده کنید