یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


دفترچه جادوئی آقای نویسنده


دفترچه جادوئی آقای نویسنده
در میان نویسندگان معاصر آمریکایی "پل آستر" از همه جـهانی تر است. دنیای ‌داستانی پل آستر، این نـــــویـــســـنـــــده پـــســـــت مـــــدرن در مــقــــایــســــه بــــا هم‌عصرانش دنیای متفاوت‌ و ‌نویی است که مـــــوجـــــب شـــــده، اغــلــــب آثــــارش در ایــــران و هـمـیـن‌طـور در دیـگـر کـشورهای ‌جهان مورد استقبال قرار گیرد و ترجمه شود. پل آستر با نام اصـلــی پــل بـنـجـامـیـن آسـتـر، ‌۳‌ فـوریـه ۱۹۴۷در نـیــوجــرســی از پـدر و مـادری مـتـعـلـق بـه طـبـقـه مـتــوســط بــه دنـیــا آمـد. او در ‌دانـشـگـاه کـلـمـبـیـا تحصیل و مدرک لیسانس و فوق لیسانس خود را از این دانشگاه دریافت ‌کرد. آستر بعد از پایان تحصیلاتش به فرانسه رفت و چهار سال در این کـشـور زنـدگـی ‌کـرد و سپس در سال ۱۹۷۴ به آمـــریـکــا بــازگـشــت.
سـپــس بــا لـیــدیــا دیــویــس نویسنده ‌معروف امریکایی ازدواج کرد که این ازدواج دوام نـیاورد و به طلاق انجامید. او در ‌سال ۱۹۸۲ با "سیری هوست وت" رمان و مقاله نویس، ازدواج و سـپـس بـه بـروکـلـیـن ‌نـقـل مـکان کرد و تـا امـروز کـه ۶۱ سـال دارد در ایـن شـهـر که از آن به عنوان شهر ‌محبوبش یاد می کند سکونت دارد. پـل آسـتـر هـمـیـن طـور از جمله فیلمنامه نــویــس هــایــی اســت کــه تـاکـنـون چـند اقتباس از روی فـیـلـمـنـامـه هـا و ‌داسـتـان های او صورت گـرفـتـه اسـت.
از جـمـلـه فیلم هایی که برگرفته از داستان های پل آستر هستند ‌فیلم <‌>smoke‌ به کارگردانی وین ونگ است. این فیلم بر اساس داستان "داستان کریسمس آگی رن" ‌اثر پل آستر سـاخـتـه شده است. ‌کشور آخرین ها، هیولا ؛ لویاتان، ، تیمبوکتو، ‌کتاب اوهام، مون پالاس و سـه‌گـانـه نـیـویورک و شب پیشگویی آثاری از آستر هستند که ‌بارها و بارها تجدید چاپ شده و در ایران نیز با استقبال فراوان مواجه شده اند. ‌‌"کـشـور آخرین‌ها" داستان دختر جوانی به نام آنا بلوم است که در جست‌وجوی برادر ‌خود به ناکجا آبادی سفر می‌کند که دلخوشی مردم آن مـرگ است.
آنا در این شهر ‌مصیبت‌زده برای فـرار از بـی‌خـانـمـانی به خانه زنی ناشناس پناه مــی‌بـرد امـا بـا مـواجـه ‌شـدن بـا شـوهـر شـرور و مـتـجــاوز او، لایــه‌هـای دیـگـری از مـصـیـبـت را تجربه می‌کند. ‌منتقدین، این اثر آستر را در زمره آثــار شــاهـکــاری چــون "طــاعــون" آلـبــر کـامـو و ‌‌"کـوری" نـوشـتـه ژوزه سـارامـاگو قرار داده اند.
هـیـولا؛ لـویـاتـان نـیـز داسـتان نویسنده ای ‌به نام "بنیامین ساچز" است که بر اثر انفجار یک بمب دسـت‌سـاز بـه گـونـه‌ای مـتـلاشـی ‌مـی‌شـود کـه دیـگـر قـابـل شـنـاسـایـی نـیـسـت و سـازمـان‌هـای امنیتی در پی کشف هویت او ‌هستند. آستر در آن کـتـــاب نــیــز بــه دغــدغــه‌هــای نــویـسـنــده‌ای می‌پردازد که درگیر ماجرای ‌معماگون ساچز می‌شود. نام اصلی این کتاب برگرفته از نام یک موجود افسانه‌ای ‌دریایی است که فرمانروای دریــاهــاســت.
اولـیـن‌بـار تـومـاس هـابـز در قـرن هـفــدهــم ایــن ‌عـنــوان را بــرای یـکــی از آثـارش برگزید و لویاتان را به منزله نماد قدرتی بی‌چون و چرا ‌به کار گرفت. تیمبوکتو، داستان زندگی سـگـی به نام "مستر بونز" است که از ‌صاحبش ویـلــی جــی. کــریـسـمــس مـی‌آمـوزد کـه دنـیـای دیگری به نام تیمبوکتو وجود دارد. ‌پس از مرگ ویـلــی، مـسـتــر بــونــز مــی‌دانـد کـه بـایـد در آنـجـا صـاحـبـش را پیدا کند.
او به حدی ‌به کشف و شهود انسانی دست پیدا می‌کند که در انتهای داسـتان، در اتوبانی در ایالت ‌ویرجینیا به طور کـامـلاً آگـاهـانـه شـروع بـه دویـدن مـی‌کـنـد تـا با مــرگ، خــود را بــه تـیـمـبـوکـتـو ‌بـرسـانـد. کـتـاب <اوهام> نیز روایت زندگی یک پروفسور است که خانواده‌اش را در یک ‌حادثه سقوط هواپیما از دســت داده اســت.
آسـتـر در کـتـاب اوهـام یـا دغــدغــه دیـگــر زنــدگــی ‌خــود بــازی مــی‌کـنـد. هـمـان‌طـور کـه اشـاره شـد او عـلاوه بـر نوشتن رمان، دستی هم در سینما ‌دارد و در این کتاب از زبان این پروفسور پاک‌باخته به روایت یافتن یــک بــازیـگــر و ‌کــارگـردان فـیـلـم‌هـای صـامـت مـی‌پـردازد کـه در سـال ۱۹۲۹ بـدون ایـنـکه هیچ نـشـانـی از خـود بـه ‌جـای گذاشته باشد، ناپدید شـده اسـت. مـون‌پـالاس دیـگـر کـتـاب تـرجـمه شده آستر در ایران است.‌داستان "مون‌پالاس" همزمان با سفر انسان به کره ماه آغاز می‌شود و در طـول زمـان ‌پـیش می‌رود تا زندگی ۳ نسل قـرن بـیستمی را به تصویر بکشد. آستر در این رمـان، ‌مـهـارت قصه‌گویی خود را در خدمت رمان مدرن به کار می‌گیرد.
سه گانه نیویورک، دیـگـر کـتـاب آسـتـر اسـت کـه در ایـران نیز با آن به شهرت رسید . این اثر شامل سه ‌داستان مجزا با عناوین "اتاق دربسته"،"شهر شیشه‌ای" و"ارواح" است که هر سه آنها در ژانر ‌پلیسی- معمایی قرار دارند و در نیویورک می‌گذرند. "اتاق دربسته" کتابی است که در آن آستر به ‌جستجوی هویت مـی‌پـردازد. راوی این داستان، فردی است که دوست دوران کودکی اش ناپدید شده ‌و از او جـــــز هـــمـــســـــر ، فـــــرزنـــــد و مـــجــمــــوعــــه‌ای از نوشته‌هایش چیزی برجای نمانده است. "شهر ‌شـیـشـه‌ای" داسـتـان یـک نـویـسـنـده کـتـاب های پلیسی به نام دانیل کویین است که پس از یک تلفن عجیب ،‌درگیر پرونده استیلمن می‌شود و تا جایی پیش می‌رود که همه هستی خود را وقف نگهبانی از ‌استیلمن می‌کند.
"ارواح" نیز به نوعی یک اثر پلیسی است که بر علاقه آستر به آثـار ادگـار آلـن‌پو ‌صحه می‌گذارد. شخصیت اول ایـــن داســتـــان، فـــردی اســـت کـــه از طــرف گـروهـی مـامـور جـاسـوسـی ‌نـویـسنده ای شده است. ‌یکی از ویژگی‌های ‌اصلی داستان‌های آستر که سبب شده این داستان نویس در مقایسه بـــا دیــگـــر نـــویــســنـــدگــان ‌از شـهــرتــی فــراوانــی بــرخــوردار شــود تـکــرار و تـعـدد "رویـداد‌هـای تصادفی" است که در ‌اغلب آثارش به ویژه" سه گـانـه نـیـــویــورک" بــه وضــوح دیــده مــی‌شــود. دیـگــر ویژگی مهم پل آستر علاقه‌اش ‌به سنت کهن قصه‌گویی است، مفهومی شرقی که تا حدی با "رمان" به معنای غربی ‌آن زیاد سازگار نیست.
علاقه پل آستر به قصه‌گویی به آن مفهومی که اشاره شد، ‌باعث شده تا به یکی از مؤلفه‌های نـسـبـتـا مـشـتـرک داسـتـان‌هایش اقدام کند و آن "داسـتــان ‌در داسـتــان"‌هـای زیـادی‌اسـت کـه در اغلب آثارش دیده می‌شود. داستان‌هایی کوتاه که به ‌وفور ما بین ماجرای داستان اصلی گفته مـی‌شـونـد و حـکـایـت از علاقه به همان سنت ‌کـهـن قـصـه‌گویی دارد. "داستان در داستان" در کـتــاب‌هــای آسـتـر بـرای نـمـونـه بـه وضـوح ‌در کتاب " اوهام"، "مون پالاس" و "شب پیشگویی" دیده می‌شود.
آستر همچنین به زندگی روزمره آدم‌هــا ‌عــلاقـه بـسـیـاری دارد و در جـای جـای داستان‌هایش تصویر زندگی روزمره را نشان ‌داده اسـت. اشـاره بـه "تـنـهـایـی" آدم‌هـا، تـرس از وقوع حادثه‌ای هولناک، از دست دادن ‌توانایی فـهـم و درک، شـکـسـت عـاطـفی و مرگ پدر و هـمـســــر نــیــــز از دیــگــــر ویـــژگـــی‌هـــای ‌دنــیـــای داسـتان‌های آستر است.
یکی دیگر از ویژگی هـای آسـتـر ایـنـسـت کـه زنـدگـی ‌شـخـصی‌‌اش همیشه در رمـــــان‌هـــای وی نــفـــوذ مـــی‌کــنـــد و ردپـــای اخـلاقیات آستر در زندگی ‌خصوصی اش را مـی تـوان در آثـارش دید. این شاخصه بیش از همه در رمان هیولا و ‌شب پیشگویی دیده می شود. شــب پـیـشـگــویــی بــه لـحــاظ ســوژه و ســاخـتـار آن از جمله آثار آستر بود که توانست در اروپا به مـوفقیتی چشمگیر دست یابد. ویژگی شرقی داستان ‌در داستان این اثر چنان گستره وسیع و متفاوتی را در جلوی دیدگان مخاطب آشکار ‌می سازد که باعث شده دوازدهمین کتاب آستر در لیست پرفروش ترین کتاب های ماه ‌اخیر در اروپـــا قـــرار گــیـــرد. شـــب پــیـشـگــویــی، رمــانــی اجتماعی است از روابط بین انسان ‌ها.روایت اصلی مربوط به ‌نویسنده جوانی به نام " سیدنی ار" است که بعد از یک دوره بیماری طولانی، با دیدن ‌یک دفترچه آبی رنگ در یک نوشت افزار فـروشـی دوبـاره مـیـل بـه نـوشـتـن پـیـدا می کند. ‌
داستان بر محور همین فرد، همسر او و نویسنده ای اســت کــه نـقــش بـسـیــاری در بـازگـشـت وی ‌بـه سـنـت نـوشتن دارند و به عنوان یکی از حامیان اصلی، او را در کـار نـویـسـنـدگی کمک می ‌کنند. روایـت دوم، داسـتـان مردی به نام " نیک باون " است که سیدنی، داستان زندگی او ‌را در دفتر آبـی رنـگ مــی نـویسد. روایتی پر از کشمکش های روح انـسـانـی بـا آنـچـه کـه ‌در ذهن واقعا طلب می کند.
ماندن ، رفتن ، ادامه دادن یا قطع کردن؟ روایـت سـوم،‌داسـتـانی است که نیک در طول داسـتـان خـود بـا آن آشـنـا مـی شود به نام " شب پیشگویی ‌‌." روایـت مـرد جـوانـی کـه در جـریـان جــنـــگ اول جـهـانـی، بـیـنـایـی خـود را از دسـت می دهد، ‌اما در مـقـابـل ، قـدرت پیش بینی آینده را بــه دســت مــی آورد. روایــت " نـیــک بــاون " بــه ‌بحران های فکری و روحی سیدنی برمی خورد و نـاتـمـام مـی مـانـد. ‌آنــتـــونــیـــو مـــونــدا، خـبـرنـگـار روزنــامــه ایـتـالـیـایـی ‌>La Repubblica<‌ بـه بـهـانـه چاپ مجدد <شب ‌پیشگویی> در این کشور و استقبال مخاطبین از این اثر آستر مصاحبه ای با وی ترتیب ‌داده است که در زیر می خوانید:
‌شـخـصیت اول داستان "شب پیشگویی " همانند برخی دیگر از آثار شما مثل شهر ‌شیشه ای و هیولا که در سال های قبل نوشته شده، یک نویسنده است. شخصیت واقعی ‌شما به عنوان نـویسنده محبوب آمریکایی تا چه حد در این آثار رخنه کرده ، آیا می توان ‌گفت که این آثار به نوعی اتوبیوگرافی شما محسوب می شوند؟
‌تا حدی. مثلا با اینکه گفته شود سیدنی ار خودم هستم موافق نیستم ولی نمی توانم تاثیر ‌زنـدگـی پـل آسـتـر بـر شـخـصـیـت سـیدنی ار را کتمان کنم. من بیشتر از اتفاقاتی که برایم ‌افتاده در پیشبرد داستان استفاده می کنم کما اینکه این کار را قبلا هـــم در شــهـــرشــیــشـــه‌ای ‌انــجـــام دادم. مـــن بـــه رویـدادهـای تـصادفی خیلی اعتقاد دارم و دلم مــی خـواهـد واکـنـش آدم ‌هـای مـتـفـاوت را در مـواجـهـه بـا ایـن رویدادها ببینم. مثلا وقتی بعد از ایــنــکــه هــیــولا را ‌در سال ۱۹۹۲نــوشـتـم فردی به من زنگ زد و خـواست با آقای کویین صحبت کند. اول برایم جالب بود ‌چون احساس کردم چون شخصیت اول داستان شهر شیشه ای هم فردی به نام کویین ‌اسـت پس کسی می خواهد با من شوخی کند ولی بـعـد مـتـوجـه شـدم کـه نـه واقـعـا او آقـای ‌کـویین را مـی خـواهد . اینجا بود که دقیقا یاد دوازده سال پیش افتادم و فورا گوشی را ‌گذاشتم.
▪ اصل ماجرا چه بود؟
‌‌ـ بـبـیـنـیـد سـال ۱۹۸۰ کـسی اشتباهی به من تـلـفــن زد و ســراغ کــارآگــاهــی را گـرفـت . مـن می‌خواستم به نحوی این ماجرا را ثبت کنم که در شـهر شیشه ای کردم. درست دوازده ‌سال بعد از این تلفن و بعد از اینکه کتاب هیولا را تمام کـرده بـودم اتـفـاقـی مشابه همان ‌که در داستان نوشته بودم برایم اتفاق افتاد . ‌
▪ ایــده اولــیــه شـب پـیـشـگـویـی از کـجـا در ذهـنـتان شکل گرفت؟
ـ ‌داســـتـــــان طـــــولانـــــی دارد. داســـتــــــان شــــــب پـیـشـگـویـی بـه سـال ۱۹۸۲ بـرمـی گـردد. در آن زمـان ‌دفـتـرچـه ای داشـتم به اسم دفترچه قرمز که تمام وقـایـع جـالـب و غـیـر مـنـتـظـره را مـــی ‌نـــوشــتـــم. در حـدود بـیـسـت صـفـحـه ای نـــوشــتـــم کـــه نـــامــه ای از طــرف ویــم ونــدرس فـیـلـمـســـاز آلـمــانــی دریــافــت کـــردم کـــه در آن، پـیـشـنـهـاد هـمـکـاری در نـوشـتن فیلمنامه را به من داده بود. ‌این نامه سرآغاز دوستی من و ویم و همکاری طولانی ما در چند پروژه شد. هشت ‌سـال پـس از آن بـه سـراغ اثـر دیـگـری رفتم که حاصلش " تیمبوکتو" شد و پس از آن هم ‌‌" کتاب اوهام" را نوشتم . بعد از این دو کتاب، یاد دفترچه رمز افتادم و وقتی به ‌سراغش رفتم ناخودآگاه ایده "شب پیشگویی" به ذهنم رسید. ‌
▪ وقـتی برای اولین بار "شب پیشگویی" مـنـتـشـر شـد بـرخـی از منتقدین گفتند آستر، ‌خـودش را در دو مرحله به شکل سیدنی ار (‌نـویسنده سی ساله و جوان و جویای نام) ‌و جان تراوز ( نویسنده صاحب نام ۵۰ ساله ) معرفی کرده ، با این موافقید؟
ـ بله، یک وقتی من جوان بودم در جستجوی یافتن راهی بودم که آثارم را به چاپ برسانم و ‌به موفقیت برسم و الان هم که یک نویسنده ام بیشتر روزم را با نوشتن می گذرانم . ‌
▪ بــرخـلاف دیـگـر نـویـسندگان آمریکایی شـمـا خـیـلی به گذشته اهمیت می دهید. در بیشتر ‌آثار شما ، شخصیت اول داستان، نیمی از حال را در گذشته سپری می کند. این علاقه ‌شـمـا بـه اتـفـاقات گذشته از کجا نشات می گـیـرد؟
ـ هـمـانـطـور کـه در شـب پیشگویی هم نوشتم ما همچنان که در زمان حال زندگی می کنیم، ‌همچنان آینده مان در حال شکل گیری است. به اعتقاد من، آیـنـده فـقـط بـا نـگـاه بـه گـذشـتـه ‌سـاخـته می شود. ما نمی توانیم نسبت به ماشین زمان بی تفاوت باشیم. ‌
▪ پـس بـرای هـمـیـن تـمام ماجرای شب پیشگویی در سال ۱۹۸۲ اتفاق می افتد؟
ـ ‌بـبـیـنـیـد سـال ۱۹۸۲ بـرای مـن سـال بـسـیار مهمی بود. من همان سال ازدواج کردم و ‌همان سال اولین اثرم را بــه چــاپ رسـانـدم. ایـنـجـاسـت کـه بـا حـرف بـرخـی کـه گفتند سیدنی ‌ار و جان تراوز خود آستر هستند مخالف نیستم. من در این دو آدم برخی از وجوه ‌شخصیتی خودم را که تا مدت ها نگفته بودم ، زنده کردم. ‌
الـبـتـه بـرخـی هـم مـعتقد بودند که این کـتـاب، بـیـان یک روح خلاقانه است...‌ اگر بـخـواهـم تـعبیری خوشایند از این کتاب برای منتقدین بدهم باید بگویم این کتاب می‌‌تواند بیش از هر موضوع دیگری درباره عشق باشد که شاید جواب برخی سوال ها را ‌بدهد. ‌
▪‌ آن وقـت چـه چـیـزی را بـه اثبات می رساند؟
ـ ایـنـکـه عـشـق، یـک بـخشش و بیان بیش از حد آن یک موهبت است. ‌
بهاره مهرنژاد
منبع : روزنامه آفتاب یزد


همچنین مشاهده کنید