جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


من عاشق شکستن تابو هستم


من عاشق شکستن تابو هستم
کمال تبریزی آدم زیرکی است. این را با اولین برخورد با او به خوبی می فهمی. بخشی از این زیرکی هم شاید بازمی گردد به علاقه مفرط او به شکستن تابوهایی که در جامعه وجود دارد. بررسی کارنامه کاری او به خوبی این مدعا را ثابت می کند.
ساخت سریال شهریار سومین تجربه تلویزیونی تبریزی است. او باز هم به سراغ تابویی به نام شهریار رفته که حاشیه های بسیاری پیرامونش وجود دارد اما تبریزی به هیچ وجه نگران روایتش از شهریار نیست چون معتقد است شهریار را از زاویه دید خودش همان جوری روایت کرده که واقعیت داشته است اما با این همه یک چیز او را بیش از پیش نگران می کند و آن حذف و سانسوری است که هنگام پخش از تلویزیون گریبان این سریال را خواهد گرفت. او امیدوار است که این سانسورها به روایتش از شهریار شاعر معاصر لطمه نزند.گفت وگوی ما را با او پیرامون سریال «شهریار» می خوانید.
▪ پیش از اینکه درباره سریال شهریار و کم و کیف آن صحبت کنیم می خواستم بپرسم این سومین تجربه شما در ساخت سریال تلویزیونی چطور بود؟ آیا تغییر مدیریت ها، تاثیری بر روند کار سریال سازی آن هم توسط کارگردانان سینما در تلویزیون گذاشته است یا نه؟
ـ ببینید، از زاویه دید ما تلویزیون همیشه وضعیت ثابتی داشته است حتی می توانم بگویم شاید نسبت به گذشته فضا مقداری بسته تر هم شده است اما این واقعیت را هم نباید نادیده گرفت که خود مسوولان تلویزیون احساس می کنند اعمال کردن این محدودیت ها در بعضی مواقع نتیجه یی جز رسیدن به ابتذال ندارد به همین دلیل به رغم تمام محدودیت ها وقتی با کارگردانانی مواجه می شوند که از سینما وارد تلویزیون شده اند سعی می کنند باز تر رفتار کنند. به همین دلیل ما می توانیم آن فضای نسبتاً باز سینما را با خود به تلویزیون بیاوریم. شاید به همین خاطر است که من شخصاً هنگام نگارش فیلمنامه و تولید احساس محدودیت نمی کردم ضمن آنکه باید بگویم خطوط قرمز تلویزیون را هم درک می کنم، اما خب، اصل ماجرا از هنگام پخش سریال شروع می شود. آنجاست که باید دید مسوولان چقدر آن دید باز را حفظ کرده اند چون به هرحال در این مرحله یک مقدار اختلاف نظر و سلیقه پیش خواهد آمد که البته کاری اش هم نمی شود کرد.
▪ یعنی از قبل این پرانتز را در ذهن شما باز کرده اند که کار سانسور خواهد شد؟
ـ بله، حتماً چون پخش یک موضوع کاملاً جدا و غیرقابل مهار است. یک موضوع کاملاً متغیر که بسته به اینکه شما در چه شرایط سیاسی و اجتماعی به سر می برید یا در چه روزی از هفته یا چه ماهی از سال قرار داریم فرق می کند. مثلاً اگر مناسبت خاصی در جامعه اتفاق افتاده باشد یا مثلاً در ماه های رمضان و محرم باشیم مسلماً بازبین پخش آن را لحاظ خواهد کرد به همین دلیل است که گاهی شما می بینید تکرار قسمت های پخش شده یک سریال با بار اولی که نمایش داده شده کاملاً متفاوت است.
▪ خب بهتر است به خود سریال بپردازیم. چرا شهریار؟ شما می دانید که اصولاً در جامعه یک نوع حساسیت اجتماعی روی شخصیت شهریار وجود دارد. این حساسیت هم از زمانی شروع شد که مجلس او را به عنوان شاعر ملی انتخاب کرد که البته با مخالفت و موافقت خیلی ها مواجه شد. عمده مخالفان هم معتقد بودند در جایی که شاعرانی مثل فردوسی و حافظ و سعدی حضور دارند یا در همین زمان معاصر وقتی نیما یوشیج پدر شعر نو فارسی هست، چرا شهریار باید به عنوان شاعر ملی انتخاب شود. بعضی ها هم این انتخاب را ناشی از تاثیرگذاری افکار پان ترکیسم و کسانی دانستند که طرفدار این اندیشه اند. حالا این اهمیتی که صدا و سیما برای این شاعر قائل شده و تصمیم گرفته از زندگی او یک سریال تهیه کند به نوعی ممکن است دوباره این فرضیه ها را در جامعه مطرح کند، این طور نیست؟
ـ بله، ولی برعکس این فرضیه هایی که شما به آن اشاره کردید نیز می تواند صادق باشد. یعنی این کار می تواند اتفاقاً مقابله یی با پان ترکیسم محسوب شود.
من شخصاً عقیده دارم که وقتی شما در مورد یک شاعر آذری زبان سریال می سازید پیش از آنکه او را به عنوان یک شخصیت آذری مطرح کنید دارید او را به عنوان یک شاعر ایرانی مطرح می کنید؛ شاعری که همه آحاد مردم به آن نظر مثبتی دارند و انتخاب او توسط صدا و سیما تاکید بر روی ایرانی بودن اوست. در واقع این جریان مثل جریانی است که در کشور ترکیه پیرامون مولانا رخ داده است. اگر ترک ها مثلاً در کشورشان سمیناری درباره مولانا برگزار می کنند یا آن همه تبلیغ در مورد او می کنند مسلماً قصدشان مطرح کردن ایرانی ها نیست، نه، این حمایت و حمیتی است که ترک ها نسبت به مولانا پیدا کرده اند تا او را از آن خودشان کنند. به نظر من این کار نه تنها به اختلافات قومی دامن نمی زند بلکه آن را تلطیف هم می کند و سعی دارد همه را زیر یک چتر وحدت جمع کند. کما اینکه این اتفاق می تواند در مورد شاعران قومیت های دیگر هم بیفتد. از سوی دیگر شهریار هم شخصیتی است که به شدت روی ایرانی بودن خود تاکید دارد تا جایی که حتی مردم آذربایجان، شوروی سابق و کشور آذربایجان امروز را هم ایرانی می داند. او در طول زندگی اش به شدت از تفرقه پرهیز می کرده و در برابر هر تحریکی که از سمت پان ترکیست ها صورت می گرفته مقاومت می کرده است. او در یکی از سخنرانی های مشهورش به صراحت تاکید می کند که آذری ها، لرها، کردها و... همگی متعلق به سرزمین ایران هستند. به هرحال من گمان می کنم که پخش این سریال تاثیر مثبتی روی این موضوع بگذارد.
▪ شما چرا با پیشنهاد تلویزیون برای ساخت این سریال موافقت کردید؟
ـ من از بچگی علاقه شخصی بسیار قوی به شهریار داشتم چون پدر من به شدت به او علاقه مند بود و تمام تفریح ما در خانه این بود که دور پدرم بنشینیم و او اشعار حیدربابا را برای ما بخواند. حتی یادم هست زمانی که برای تفرج به پارکی نزدیک خانه مان می رفتیم پدرم برای ما شعرهای حیدربابا را می خواند به همین خاطر من نسبت به شهریار یک نوع احساس نوستالژیک داشتم و دارم. پس بنابراین وقتی پیشنهاد شد در مورد شهریار یک سریال بسازیم قطعاً استقبال کردم، ضمن آنکه فیلمنامه یی که به من داده شد فیلمنامه یی بود که انگیزه های مرا برای ساخت این سریال تقویت می کرد. البته این نکته را هم اضافه کنم تا جایی که من اطلاع دارم قرار است سیما فیلم و صدا و سیما سراغ دیگر شخصیت های ادبی و ملی برای ساخت سریال از روی زندگی آنها بروند و می دانم که در این لیست محمد قریب و اقبال لاهوری هم هستند. البته همانطور که شما گفتید در این میان جای شعرای بسیاری مثل نیما یوشیج و سهراب سپهری خالی است.
▪ معمولاً صدا و سیما روایتگر مطمئنی برای روایت اتفاقات تاریخی نیست چون از زاویه دید خودش همیشه به این وقایع تاریخی نگاه می کند و در این روایت ممکن است خیلی چیزها قلب یا حذف شود، می خواهم بدانم که شهریار شما آیا واقعاً همان شهریاری است که بوده یا نه این هم شامل همین قاعده شده است؟
ـ به گمان من که سال هاست با تلویزیون همکاری می کنم و اصلاً کارم را یک جورهایی از تلویزیون آغاز کرده ام، خود مسوولان تلویزیون به بایدها و نبایدهایی که اعمال می کنند اعتقاد ندارند. در واقع آنها به ما می گویند که اعمال این بایدها بیشتر یک نوع اجبار اجتماعی است و به طرق مختلف سعی می کنند این محدودیت ها را کمرنگ تر کنند تا فضای بازتری داشته باشند. جمله صحیح اش این است که مسوولان تلویزیون دچار خودسانسوری هستند و به همین خاطر وقتی شما با آنها در مورد شخصیت شهریار صحبت می کنید و می گویید که حداقل چهار مولفه را باید در کارتان راجع به این شخصیت داشته باشید گرچه آنها حرف شما را قبول دارند ولی ممکن است از این پنج مولفه یک یا دو مورد را به خاطر همان محدودیت ها حذف کنند. ما در مورد شهریار صحبت های بسیاری کردیم و مسوولان هم به نوعی حرف ما را می پذیرفتند، حتی به ما قول داده اند همان چیزی را پخش کنند که ساخته شده چون شهریاری که من ساختم تا حد بسیار زیادی به شخصیت شهریار نزدیک است و همان چیزی است که من می خواستم روایت کنم. اما یک مورد استثنا، چه در مورد شهریار و چه در مورد دیگر شخصیت ها، وجود دارد و آن این است که اتفاقات زندگی آنها از زوایای آدم های مختلف روایت می شود. ما طی تحقیقات میدانی بسیاری که داشتیم به این نتیجه رسیدیم که شهریار یک شخصیت چند بعدی است که فاصله هر کدام از این بعدها از صفر تا ۱۸۰ درجه است. خب، چطور می شود همه این دیدگاه های مختلف درباره شهریار را راضی کرد؟ این، کار خیلی سختی بود و ما سعی کردیم این کار را انجام دهیم و بحران های مثبت و منفی بسیاری را که در زندگی او وجود داشته به تصویر بکشیم. البته این موضوع به جذابیت کار خیلی کمک می کرد ولی واقعیت این است که وقتی یک کارگردان دارد در مورد یک شخصیت تاریخی یا ادبی فیلم می سازد هر چقدر هم سعی کند بی طرف نگاه کند باز از زاویه دید خودش به موضوع نگاه می کند. بنابراین باید بگویم شهریاری که شما در این سریال می بینید تا حد زیادی شهریاری است که کمال تبریزی آن را روایت کرده است. می تواند کس دیگری فیلمی در مورد او بسازد و روایتی کاملاً متفاوت از روایت من از شهریار ارائه دهد. کما اینکه در مورد شخصیت های معروف جهانی هم انواع و اقسام فیلم ها ساخته می شود و هر کدام با دیگری متفاوت است و این یک امر طبیعی است.
▪ من فکر می کنم شما برای ساخت این سریال علاوه بر خط قرمزهای تلویزیون با یکسری تابوها در مورد شخصیت شهریار نیز روبه رو بودید که توسط مردم و علاقه مندان او ساخته شده است؛ تابوهایی که می تواند به عنوان یک عامل بازدارنده به حساب بیاید. شما به این مساله هم فکر کردید و تاثیری روی کارتان داشت؟
ـ بسیار زیاد. البته من همیشه آدمی ام که وقتی به تابوها برخورد می کنم اساساً خلاقیتم شکوفا می شود و مدام تلاش می کنم تا ببینم چطور می شود این تابوها را شکست. من در مورد شهریار خیلی سعی کردم او را واقعی ببینم اما متاسفانه چیزی که باعث می شود شما در مورد شخصیت هایی از این دست واقعیت و حقیقت را نتوانید خوب درک کنید آن هاله تقدسی است که معمولاً پیرامون این آدم ها پیچیده می شود و باعث می شود که شما از درک درست آن پدیده و شخصیت عاجز بمانید. من سعی کردم این تابوها را بشکنم و شهریار را به نوعی زمینی کنم. یعنی او را آدمی نشان دهم که درروند زندگی روزمره قرار می گیرد و می تواند بعضاً خطا هم بکند.
می خواهم بگویم قهرمان قصه من قطعاً شهریار است اما قهرمانی است که شما از او فقط یک بعد را می بینید، سعی کرده ایم تا حد زیادی با انواع روش های تصویری و بیان غیرمستقیم و استعاره یی همه زوایای زندگی او را بررسی کنیم و البته حالا اینکه چقدر در ممیزی هنگام پخش این وجوه حذف شود بر من مشخص نیست اما من سعی ام را کردم از همه زوایا به شهریار بپردازم. هم نقطه اوجش را نشان دهم هم نقطه حضیض اش را. البته با همه این تلاش ها باز هم می گویم که این همه چیزی نیست که وجود داشته چون ما فقط بخشی از زندگی شهریار را می بینیم و آن بخشی است که توانسته ایم روایتش کنیم. متاسفانه ما هنوز در مرحله یی نیستیم که وقتی بیوگرافی یک شخصیت را می خواهیم نشان دهیم همه حقایق و همه نقاط ضعف را بتوانیم پوشش دهیم. باید آن مراعاتی را که فعلاً رسانه ملی دچارش هست رعایت کنیم. شاید در آینده این وضعیت وجود نداشته باشد ولی با وجود همین محدودیت من سعی کردم تا جایی که امکان دارد همه حرف هایی را که پیرامون شهریار وجود دارد در این سریال بازگو کنم. مثلاً در مورد جریانات عاطفی زندگی شهریار باید گفت که اصلاً موضع شهریار در عشقی که به آن ثریای معروف داشته و بعد به همسرش موضع ضعیفی نیست. این عشق آنقدر پاک و غیرزمینی است که می توان آن را عشق به معنای درست کلمه دانست.
عشقی که درش حس فیزیکی و جنسی نیست بلکه یک عشق کاملاً افلاطونی است و اتفاقاً او با چنین عشقی است که این ابعاد مختلف را به خود می گیرد. اصلاً اشاراتی که او به عشق در اشعارش می کند به نظر من بلاتشبیه مثل اشاراتی است که حافظ در شعرهای خودش دارد. چون می دانید که شهریار خیلی به حافظ ارادت داشته و یک جمله بسیار معروف دارد که روایت نقل به مضمونش این می شود که می گوید من شعر فارسی را با آنکه آذری زبانم اما بهتر از خود فارسی زبان ها می دانم چون آنها فارسی را از مادرشان آموخته اند اما من فارسی را از حافظ یاد گرفته ام. و خب این حرف درست است چون همانطور که می دانید دو کتاب در زندگی شهریار وجود داشته که جزء کتاب های بالینی او محسوب می شود؛ قرآن و حافظ. اینها کتاب هایی است که او از کودکی با آنها انس داشته و الان تصاویری از شهریار در صدا و سیمای مرکز تبریز هست که دارد قرآن تفسیر می کند. پس چنین آدمی با این مشخصات نمی تواند عشق زمینی داشته باشد. راستش من تا قبل از ساخت این سریال با این دقت اشعار شهریار را نخوانده بودم و حرفی را که می خواهم بزنم ممکن است فقط یک ادعا تلقی شود ولی خب من به عنوان یک کارگردان سینما و تلویزیون استنباط خودم را می گویم. به نظر من شهریار اشعاری دارد که از بعضی لحاظ به اشعار حافظ پهلو می زند چون وقتی شما این اشعار را می خوانید همان حسی در وجودتان شکل می گیرد که با خواندن اشعار حافظ به آن می رسید.
البته اشعار ضعیف هم دارد، شعرهایی که وقتی می خوانید باورتان نمی شود توسط شهریار سروده شده باشد باز هم بلاتشبیه یک جورهایی مثل ویکتوریو دسیکای ایتالیایی است که از یک طرف می آید فیلم دزد دوچرخه را می سازد و از سوی دیگر در فیلم هایی بازی می کند که در اوج ابتذال قرار دارند. البته این فرآیند صعود و سقوط در زندگی یک شاعر کاملاً طبیعی است چون حس هنرمند را تازه نگه می دارد. از سوی دیگر شهریار هم جزء شاعرانی است که بر خلاف بعضی ها یک زندگی کاملاً عادی دارد مثل همه مردم و آن اشعار ضعیف هم مربوط می شود به زندگی روزمره اش. مثلاً شهریار یک عادتی داشته که هر کس از او می خواسته درباره اش شعری بسراید او برایش شعر می گفته، حالا این هر کس ممکن است سبزی فروش سر گذر هم باشد. به هرحال این اتفاقات و این عادت خیلی زندگی او را جذاب کرده است.
▪ تحقیقاتی که درباره شهریار داشتید چه کیفیتی داشت و چه فضایی را برای شما ترسیم کرد؟
ـ فیلمنامه اولیه توسط آقای سجاده چی نوشته شد و بعد از اینکه به تصویب رسید ما دوباره یکسری صحبت با هم داشتیم و یکسری بازنویسی هایی روی آن انجام دادیم. در آن مرحله بازنویسی که باز توسط خود ایشان صورت گرفت بخش هایی از تحقیقاتش را که مربوط به فیلم می شد در اختیار من قرار داد تا من با آنها آشنا شوم چون نمی شد که همه این تحقیقات را من به تنهایی انجام دهم و به همین خاطر فقط قسمت هایی را مطالعه کردم که به من مربوط می شد.
در این حین، تصمیم گرفتم که یک تحقیق میدانی هم در این مورد داشته باشم تا بتوانم در فضای خاص زندگی شهریار قرار بگیرم، به همین خاطر به اتفاق اردشیر رستمی طراح و هنرمند که نقش شهریار را در ایام جوانی و میانسالی بازی می کند به تبریز رفتیم و با آدم هایی که در اواخر زندگی شهریار به او خیلی نزدیک بودند صحبت کردیم. یکی از این آدم ها بیوک نوبر نواندیش بود.
کسی که بعد از قهر کردن شهریار با تهران و بازگشت مجددش به تبریز تا دم مرگ عصای دست او بوده و همه جا در کنارش حضور داشته است. ما با این آدم صحبت کردیم، کتاب هایش را مطالعه کردیم و از او اطلاعاتی گرفتیم که کمتر کسی می تواند آنها را داشته باشد. چون می دانید، برای یک کار نمایشی کلیت یک شخصیت خیلی به درد نمی خورد و شما برای اینکه به خود شخصیت و فضای پیرامونش نزدیک شوید نیاز دارید که وارد جزییات شوید. یکی دیگر از کسانی که خیلی به ما کمک کرد پسر شهریار آقای هادی بهجت تبریزی بود که اطلاعات خیلی خوبی در مورد پدرش به ما داد البته ما نتوانستیم متاسفانه با دخترهای شهریار هم صحبتی داشته باشیم چون آنها مایل به این کار نبودند و دلایلی آوردند که برای ما قانع کننده بود. این سفر ما ده روز بیشتر طول نکشید ولی در این ده روز ما توانستیم خانه، محله و دوست و آشناهای شهریار را از نزدیک ببینیم و همه اینها به باورپذیری ما از این شخصیت خیلی کمک کرد.
به هرحال امیدوارم ممیزی و صحنه هایی که قرار است هنگام پخش حذف شود به حداقل ممکن برسد چون می دانم سانسور نشدنش محال است. ما تمام سعی مان را کردیم تا فیلمی بدون حاشیه بسازیم بدون اینکه سوء تفاهمی برای مخاطب به وجود بیاوریم. فکر می کنم یا بهتر بگویم آرزو دارم که این سریال بتواند ارتباط خوبی با مخاطب برقرار کند هر چند از همین حالا می دانم که این سریال برای آذری زبان ها رنگ و بوی دیگری خواهد داشت اما امیدوارم تمام مردم از آن لذت ببرند.
الهه خسروی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید