سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


یادی از کاوه گلستان


یادی از کاوه گلستان
« می خواهم صحنه‌هایی را به تو نشان دهم که مثل سیلی به صورتت بخورد، و امنیت ترا خدشه دار کند، و به خطر بیاندازد. می توانی نگاه نکنی، میتوانی خاموش کنی، می‌توانی هویت خود را پنهان کنی مثل قاتل‌ها، اما نمی‌توانی جلوی حقیقت را بگیری، هیچ کس نمی تواند. »کاوه‌ گلستان
کاوه گلستان ، فرزند ابراهیم گلستان، فتو ژورنالیست متهوری بود که می کوشید از هر آنچه که روی می دهد و قابل ثبت است، سندی فراهم آرد. این که او رخداد ها را گزینش کرده و آن که یامطابق میلش نیست و یا عافیتی در آن دیده نمی شود را به حال خود رها کند، اندیشه ای بود که هیچ گاه به ذهن کاوه راه نیافت.
او خود را به آب و آتش می‌زد تا مهم ترین لحظات رویداد ها پیرامونش را ثبت کند؛ شدت این اشتیاق بارها و بارها او را تا سرحد مرگ پیش برده بود؛ و او هیچ‌گاه از آن پروا نمی کرد؛ او همواره خطر کرد و از این رهگذر عکس‌هایی به یاد ماندنی به ذخیرة عکاسی خبری ایران تقدیم کرد.
مجموعه عکس‌هایی که او از راهپیمایی‌ها و رخداد های روزهای انقلاب تهیه کرد؛ و یا عکس‌هایی که رخداد های تلخ و غیرانسانی جبهه‌های جنگ را به تصویر کشیده بود، همه از اسناد تصویری مهمی محسوب می شوند که وجودشان وامدار کاوه گلستان است.
افزون بر این موارد باید از عکس‌هایی یاد کرد که در هنگام وقوع بلایای طبیعی‌ای چون زلزله و یا سیل برداشته می‌شدند.
وقتی به این مجموعة غنی نگاه می کنی شگفت زده از خود می‌پرسی که چطور خالق آنها فرصتی برای آسودن به خود نداده است؟ کاوه همواره در تکاپو بود تا آن تلاش قهری و گاه عامدانه‌ای که می‌‌خواست لحظات مهم تاریخ تحولات اجتماعی معاصر ایران، زیر لایة ضخیمی از غبار فراموشی، به نسیان سپرده شود را در هم شکند.
این اواخر کاوه به سینما روی آورده بود. و طبعاً برای او که دغدغه‌ای جز ثبت واقعیت نداشت، سینما و ثبت ۲۴ حقیقت در ثانیه می توانست ارزش تاریخی بیشتری داشته باشد و مخاطب امروز‌ یا فردای دور تاریخ ایران را درست در لحظه‌ی انفجار حادثه قرار دهد. او آثار مستند متعددی خلق کرد که ظرفیت های شکیبایی و مدارای مدیران سیاسی جامعه را در هم می‌ شکست؛ و از این رو هیچ گاه فرصتی برای نمایش رسمی در سالن های نمایش را نیافت؛ و تو اگر علاقمند می‌‌بودی می‌بایست زحمت دیدن نسخه‌ی رنگ و رو رفته‌ی آن را به خود بدهی، البته اگر ارتباطاتت به گونه ای بود که بتوانی حتی آن را هم از دارندگانش برای یکی دو بار دیدن به وام بستانی.
فیلم‌هایی چون Recording the Truth (ثبت حقیقت)، فیلم شخصیت نگاری چون هوشنگ گلشیری، و شاید فیلم‌های دیگری که من از آن بی‌خبرم. اگر چه کاوه در مصاحبه‌ای که سال‌ها پیش با او داشتم، در معرفی کارنامه‌اش،از فیلم‌هایی که در باره‌ی چهره‌های به یاد ماندنی ادبیات وهنر ایران ساخته بود یاد کرد، اما این آثار را کمتر کسی دید، و بیشتر با نشر اخبارشان روبرو می‌توانستی شد. اخبار نمایششان در هلند و جاهای دیگر.
دوربین روشن کاوه را این سال‌های آخر در همه جا می‌دیدی در لحظات دادرسی برخی پرونده های قضایی ( مثلاً پرونده‌ی محاکمة کرباسچی شهردار اسبق تهران )، در لحظات پرحزن زلزله زدگان یا در میان آوارگانی که خانه و کاشانه‌شان طعمة‌ی سیلی بی امان شده بود. برای او مهم نبود که کجاست و آن‌جا گوشه‌ای از خاک وطنش هست یا نیست. او انسان را می‌دید، انسان زخم خورده و مجروح امروز را که چطور می کوشد به رغم تمامی فشار های زورمدارانه، زندگی را با تمام زیبایی‌هایش تجربه کند. و تقدیر او نیز چنین بود که نه در خاک خود، که در سلیمانیة عراق، آن هم در روز سیزدهم فروردین ماه سال ۱۳۸۲ پا روی مین بگذارد و مرغ روحش به آسمان پرواز کند.
به عنوان حسن ختام، این نوشته،فرازی از صحبت‌های گلستان را به نقل همان مصاحبه می آورم.
روحش شاد و یادش گرامی باد.
● از صحبت های کاوة گلستان
« من خودم را بیشتر یک مورخ می دانم تا چیز دیگری. مورخی که با استفاده از ابزار و امکانات دورة امروز می‌کوشد زمان را ثبت کند.تا مدتی پیش من کار عکاسی می‌کردم. اما همان‌طور که بازار عوض شد و کاربرد این چیز ها در حال عوض شدن است؛ من هم به فیلمسازی روی آوردم. الان سه چهار سال است که دارم فیلم مستند درست می کنم.
ویدیو کار می کنم. بنابراین من خودم را بیشتر یک مورخ می‌دانم. از نظر من تاریخ نگاری هم به همین صورت است. ما شیوه‌های مختلفی برای تاریخ نگاری داریم. تاریخ نگاری سیاسی داریم، تاریخ نگاری اجتماعی داریم. تاریخ نگاری یک طرفه داریم، تاریخ نگاری جامع نگر داریم. شیوه‌ی من در تاریخ نگاری، چیزی نیست مگر ثبت ساده و به دور از جانبداری. نظر من آنجایی اعلام می‌شود، که سوژه‌ام را انتخاب می کنم. من با انتخاب سوژه هایم فرصتی پیدا می‌کنم تا نسبت به زندگی و در نهایت نسبت به تاریخ موضع‌گیری کرده و مواضعم را اعلام کنم؛ و در عین حال سعی می کنم در انعکاس کاملاً بیطرفی را رعایت کنم. و واقعیت را به همان صورت که هست نشان بدهم. » ۱
● کاوه گلستان
▪ متولد ۱۳۲۹ آبادان، سکونت در تهران ۱۳۳۲، انجام
▪ تحصیلات ابتدایی و متوسطه در دبستان‌های روش نو و البرز، کوچ به لندن و آغاز تحصیل در دبیرستان شبانه روزی ِِمِلِفلد لندن، بازگشت به تهران ۱۳۴۷، کار در شرکت های تبلیغاتی به عنوان عکاس و انیماتور، ازدواج با هنگامة جلالی ۱۳۵۲، اعزام به ایرلند برای تهیه‌ی عکس و گزارش از جنگ ایرلند از سوی روزنامه‌ی کیهان ۱۳۵۲، آغاز کار در روزنامة آیندگان با چاپ گزارش تصویری و سه گانة کارگر، روسپی، مجنون ۱۳۵۵، عکاسی گسترده از وقایع انقلاب وکار با مجلة تایم ۱۳۵۷، دریافت جایزة رابرت کاپا به خاطر عکس‌هایش از انقلاب ۱۳۵۸، حضور فعال در جبهه‌های جنگ ۱۳۵۹، شروع کار بادوربین ویدیویی ۱۳۶۹، ساخت مستند ثبت حقیقت که به واسطة پخش آن از شبکة ۴ تلویزیون انگلستان از کار برکنار شد ۱۳۷۰. مصاحبه های ویدیوی چهره های ادبیات ایران ۱۳۷۱، تصویربرداری و تدوین مستند گنگ خواب دیده ۱۳۷۲ به کارگردانی هوشنگ گلمکانی، آغاز تدریس عکاسی در دانشکده های هنری تهران ۱۳۷۳، تصویربرداری مستند ماندن به کارگردانی مانی حقیقی ۱۳۷۶، آغاز همکاری با تلویزیون بی‌بی‌سی ۱۳۷۸ ، ۱۳ فروردین ۱۳۸۲ مرگ در شمال عراق بر اثر انفجار مین
همایون امامی
۱ - به نقل از گفتگوی منتشر نشده‌ی همایون امامی با کاوه گلستان ، در ۲۱ مرداد ماه ۱۳۷۴
منبع : انجمن مستندسازان سینمای ایران


همچنین مشاهده کنید