جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

انتخابات پارلمانی روسیه


انتخابات پارلمانی روسیه
وجود پارلمان ودستگاه مقننه در کشوری که دومولفه قدرت وسرمایه در آن مقوله ای جدا ناپذیر تلقی می شوند،بیشتر از آن جهت دارای اهمیت است که چگونگی ونحوه توازن قدرت را به نمایش می گذارد.لذا اینگونه می نماید که تلاش برای انتخاب ۴۵۰نماینده از میان احزاب متعدد روسیه امری پیچیده ودر عین حال امری غیر قابل دسترس نباشد.آسان شدن شرایط حاضر در فرایندانتخابات پارلمانی روسیه بیشتر بدان روست که اقتدار سیاسی پوتین به آسان شدن آن کمک شایانی نموده است ونیزاین شرایط را به وجودآورده است که انتخابات پارلمانی کنونی روسیه فاقد جذبه وشور مبارزات انتخاباتی باشد.اظهارات برخی از مهره های موثر سیاسی کشور روسیه مبنی بر آنکه انتخابات پارلمانی روسیه فقط یک نمایش عمومی وشکلی صوری از دموکراسی است که جهانیان شاهد آنند،دلیلی بر این مدعاست.اما چنین شرایطی مانع از آن نیست که نسل جدیدی از قدرت نتواننددر پرتو نظام انتخابات پارلمانی در آینده حیات سیاسی این کشور به ایفای نقش بپردازند.پرسش های محوری مطلب حاضرآن است که روسیه تحت زعامت پوتین برای نیل به شرایط حاضر تا قبل از برگزاری این انتخابات به چه اقدامات وتهیداتی دست یازیده ؟واساسانتایج این انتخابات،روسیه را به کدام سو خواهد برد؟
به باور کار شناسان مسائل بین الملل، سه جریان اصلی قدرت در انتخابات پارلمانی روسیه به رقابت می پردازند.جریان اول به گروه لیبرال های غرب گرا به رهبری گاری گاسپارف تعلق دارد که حلقه ائتلاف اوبا کاسیانف نخست وزیر سابق روسیه،نتوانست نیروهای غرب گرا را علیه پوتین یاری دهد.نکته آن است که این قهرمان شطرنج سال های نه چندان دور روسیه در مقام اپوزیسیون پوتین ظاهر شده و دارای گرایشات روسی است. جریان دوم به گروه کمونیست های معتدل به رهبری زوگانف تعلق دارد که استراتژی آنها به عنوان یک اپوزیسیون موثر در حمایت از مواضع پوتین در مقابل غرب تمهید یافته است.اگرچه این گروه نیز دارای علقه های روسی است،اما شعار آنان برای افکار عمومی وبه ویژه شخص پوتین جذاب نیست. جریان سوم انتخابات پارلمانی روسیه را طیف وسیعی از ملی گراها واحزاب متحد روسیه تشکیل می دهند که استراتژی آنان برای حذف نظام سلطنتی وتلاش برای مجد و احیای اقتدار روسیه تمهید یافته است.
این گروه پوتین را ضامن ثبات،زندگی بهتر وپیش از همه یک روسیه نیرومند می بینند. جدای از جریان سوم مبارزات انتخاباتی پارلمان روسیه، ویژگی اشتراکی دوجریان انتخابات پارلمانی روسیه آن است که هیچ شانسی برای پیروزی در انتخابات ندارند واین قبل از هرچیز ناشی از اقداماتی بوده است که زمینه های آن به دست پوتین فراهم آمد.بر این اساس تغییر در آرایش نیروهای سیاسی روسیه قبل از برگزاری انتخابات پارلمانی اولین اقدام پوتین در رسیدن به این هدف غایی بود.پوتین دراولین اقدام ودر فراینداقدامی نمادین در طی ماه های آگوست وسپتامبر ۲۰۰۷ توانست در صدد آراستن صحنه سیاسی این کشور بر آید،به این معنی که میخائیل فرادکوف را از مقام نخست وزیری بر کنار وویکتور زوبکوف را در این مقام به جای وی انتصاب نمود.در حقیقت بر کناری فرادکف آغاز فصلی جدید در صحنه کاملا کنترل شده سیاست در روسیه بود که به وسیله پوتین به اجرا در آمد تا به صورت تلویحی زمینه برای پیروزی حزب متحد ملی در انتخابات پارلمانی فراهم آید.قراین نشان می داد که تمهید این شرایط از طرف پوتین در صدد تعقیب اهداف دیگری هم بود وآن اینکه پوتین بخواهدهم از قدرت گرفتن انحصاری این دو رقیب احتمالی جلوگیری به عمل آورد وهم سلطه بلامنازع خود رادر آینده حیات سیاسی روسیه حفظ کند.از دیگر سو عمده ترین تهدید علیه پوتین ارتقای میزانی از قدرت ایوانف ومدودوف بود که با انتخاب زوبکف از سوی پوتین به تهدید آنان به طور موقتی پایان داده شد.در واقع پوتین با انتخاب زبکوف به مقام نخست وزیری،جنگی روانی را میان ایوانف ومددوف ایجاد تا آنان در سایه دغدغه جنگ روانی نتوانند اهداف پوتین در آینده را با مانع مواجه سازند.
اما مسئله آن است که دایره قدرت پوتین در حمایت از جریان سوم درطی سال های گذشته گسترش یافته است، لذا انتظار می رود که زمینه برای پیروزی دیگر احزاب ونمایندگان آن، در این انتخابات کمر نگ باشد واین قبل از هرچیز ناشی از پیروزی وتجربه ای است که حزب روسیه متحدبا حمایت پوتین در فرایند بر گزاری انتخابات پارلمانی دسامبر۲۰۰۳، به دست آورده بود.حال با توجه به اینکه ولادیمیر پوتین این بار نیز خود رانامزد انتخابات پارلمانی روسیه کرده،انتظار می رود که بار دیگر حزب متحد روسیه اغلب کرسی های پارلمان را به خود اختصاص دهد وپیروز انتخابات شود.مسلم است که پیروزی حزب متحد روسیه به قدرت پوتین می افزاید و با توجه به پایان صدارت پوتین در کاخ کرملین، این فرصت به وجود آمده می تواند اورا بر کرسی دوما ودر مقام نخست وزیری ابقا کند.
البته غیر ازکرسی اول پارلمان ومقام نخست وزیری ، گزینه های دیگری هم برای پوتین منتفی نیست وآن اینکه پوتین در سایه تغییر و جابجایی مقام نخست وزیری شاید خواسته است به گونه ای غیر مستقیم والبته با تغییر در مواد قانون اساسی و همکاری زبکوف بار دیگر رئیس جمهور آینده روسیه شود.تمهید چنین شرایطی عامدانه نشان می دهد که پوتین به عنوان زیرکترین رهبر کاخ سرخ تزار ها،هم اینک قصد ترک صحنه سیاسی را ندارد وخواهان آن است که بخواهد در صحنه قدرت روسیه،کماکان حضور داشته باشد.
مسئله آن است که با توجه به کیش شخصیت وقدرت پوتین، نتایج این انتخابات روسیه را به سمتی از مدل دموکراسی پیش می برد که کسی جز پوتین وحزب متحد روسیه آن را تجویز نمی نمایند تردیدی نیست که مدل تجویزی پوتین در این پویش قدرت، بازگشت از دموکراسی وحرکت به سوی شبه اقتدار گرایی وتحکیم پایه های قدرت است.آنچه به این مدل ازتکاپوی قدرت کمک می نماید به ملاحظات اجتماعی،اقتصادی وسیاسی دهه نود باز می گردد.
در حقیقت ملاحظات سیاسی واقتصادی دهه نود سبب شده است که مردم روسیه پوتین را تضمینی برای ثبات سیاسی روسیه بدانند.چنین پویشی سبب شده است که پوتینیسم پدیده آینده حیات سیاسی روسیه در آن سوی آتلانتیک باشد.طرفه آن است که پدیده پوتینیسم از زمان انتخاب شدن او در کرسی ریاست جمهوری به سال۲۰۰۴ پالایش وشناسایی شد.به این معنی که پوتین برای افزایش قدرت خود توانست مقررات مربوط به فراطند نطل به قدرت را افزایش دهد وزمینه را برای ناکامی سایر احزاب آماده کند.تردیدی نیست که تجربه ی جدید پوتین در تمرین این نوع از قدرت می تواند او را به ایسم های دیگر سر زمین شوراها پیوند دهد تا او همچنان به عنوان پیشگام این مدل از دموکراسی در سر زمین شوراها باشد.
صلاح الدین هرسنی


همچنین مشاهده کنید