شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


غرب شناسی


غرب شناسی
کتاب «غرب شناسی» تالیف سید احمد رهنمایی توسط مرکز انتشارات موسسه آموزشی و پرورشی امام خمینی منتشر شده است.
این کتاب به منظور فراهم آوردن زمینه ای برای آشنایی اجتمالی با سیر تحولات فرهنگی- سیاسی در غرب از دوره باستان تا پایان هزاره دوم، تهیه و تنظیم گردیده است. در این راستا، با مشاهده تغییر و تحولاتی فرهنگی- سیاسی، در جهان غرب از آغاز تا کنون، بر آن هستیم تا دریابیم چه چیزی محور و محتوای این تحولات را تشکیل می دهد؟ همچنین با توجه به دوره های گوناگون و از یکدیگر متمایز، می خواهیم بدانیم ویژگی های هر دوره از تحولات، به گونه ای که آن دوره را از سایر دوره های قبل و بعد خود متمایز سازد، کدام است؟
از آن گذشته، آیا می توان صرف نظر از اختلافات ساختاری و محتوایی هر دوره، به وجود و حضور روح واحدی پی برد که به نحوی که در تمامی دوره ها سریان و جریان یافته است؟
بررسی تحولات جاری غرب نشان می دهد که در هر دوره آنچه که بیش از هر عامل دیگری دستخوش تغییر و تحول بوده است شیوه های فکری و رفتاری جوامع غربی می باشد که به نوبه خود شکل و محتوای فرهنگ غرب را نیز تحت تاثیر و انفعال قرار داده است. مطالعات مربوط به غرب شناسی پدیده نوظهوری است که ضرورت پرداخت به آن از اوایل پیروزی انقلاب اسلامی به صورت جدی تر احساس گردید، اما گام های عملی در این جهت بسیار دیر و احیانا کوتاه برداشته شد. نبود پیشینه ای روشن و قوی از مطالعات مزبور، کار پرداختن به مقوله غرب شناسی را از جهاتی دشوارتر و تحقیق در این زمینه را تا حدودی با مشکلات بیش تری مواجه می سازد. بنابراین در گام نخست باید به تبیین و تحدید مقصود، رویکرد، جایگاه و اهمیت و ضرورت یک چنین تحقیقی پرداخت و پس از آن طرح روشنی از بحث ارایه داد تا روند مطالعات بر کسی پوشیده نباشد.
این واقعیت را نباید از نظر دور داشت که در غرب شناسی، هیچ گاه نمی شود احکامی را به صورت کلی به غرب نسبت داد، زیرا غرب از این دیدگاه قابل رویت نمی باشد. آنچه در این راستا می توان مورد تجزیه و تحلیل قرار داد، فرهنگ ساری و جاری غرب است که از آغاز حیات فرهنگی و سیاسی تاکنون در ارتباط با مجموعه های متشکلی از انسان ها، با مواضع ویژه جغرافیایی، با مقاطع برجسته تاریخی، و با دوره های خاصی از سیاست و حاکمیت، همواره در تحول و دگرگونی بوده است.
درباب شناخت غرب الگوهای مختلفی از غرب شناسی را می توان سراغ داشت، هر چند نمی توان همه این الگوها را یک جا ارایه کرد. یکی از الگوهای مزبور، این است که به تبیین و تحلیل مفهومی و محتوایی نظام ها و رسم های فکری-عقیدتی و فرهنگی- سیاسی حاکم بر جهان غرب بپردازیم و ویژگی های هر کدام را همراه با سیر تحولات جاری آن نظام ها بیان کنیم. الگوی دیگر این است که با حفظ یک جهت گیری تاریخی به تالیفی تاریخی از تاریخ تحولات غرب دست یابیم.
الگوی سومی را می توان نام برد که براساس آن تحولات جاری مغرب زمین با توجه به موضوعات، مسایل و معیارهای ویژه ای در بخش های گوناگونی رده بندی می شود و هر بخش ساحت خاصی از میان ساحت های اخلاقی، مذهبی، سیاسی، اقتصادی و نظایر آن را مورد نقد و بررسی قرار می دهد. برآیند حاصل از یک چنین الگویی ارایه تحلیل های دسته بندی شده از موضوعات مختلف به صورت مستقل و مجزای از یکدیگر است. الگوی دیگری نیز وجود دارد که هر کدام شیوه تحقیق و تنظیم خود را دنبال می کند.
در مطالعات غرب شناسانه، رویکردهای مطالعاتی را می توان بر حسب محوریت قرار گرفتن جنبه های خاصی نظیر جنبه های تاریخی، انتقادی، فلسفی، ایدئولوژیک، سیاسی و فرهگی، به طبقات گوناگونی طبقه بندی کرد.
هرچند رویکرد مورد توجه این کتاب، نوعی جهت گیری تاریخی است، اما خود حاصل و مجموعه چندین رویکرد متفاوت و در عین حال مرتبط با یکدیگر است و بر این اساس مجموعه ای از رویکردهای تاریخی، فلسفی و تحلیلی را دربرمی گیرد.
اهمیت و ضرورت مطالعات غرب شناسی، به اهمیت و ضرورت آگاهی از جهان سیاسی و فرهنگی روز باز می گردد و گسترش روزافزون حجم اطلاعات و سرعت شگفت انگیز ارسال و انتقال پیام های فرهنگی، سیاسی و بازرگانی، همچنین تاثیر شگرف شگردهای اطلاعاتی- تبلیغاتی، رسانه های عمومی غرب، در عصر ارتباطات و اطلاعات، بر کسانی که با اوضاع سیاسی، فرهنگی جهان آشنایی دارند پوشیده نیست.
چنانچه پدیده چون «جهانی کردن فرهنگ»، یا «فرهنگ جهانی» را در نظر بگیریم،اهمیت آگاهی و ضرورت شناخت ما نسبت به جهان پیرامون و ترفندهای غرب، بیش تر احساس می شود. امروزه غرب به سرکردگی امریکا از طریق ابزارهای ارتباطی و کالاهای فرهنگی خود، فرهنگ های حاکم بر جوامع کوچک تر را تحت تاثیر نفوذ خود قرار داده است. اکنون بیش از هر دوره دیگر، کانون فرهنگ و ارزش های الهی- انسانی ما در تیررس سلاح های فرهنگی غرب قرار گرفته است، به گونه ای که با اندک بی توجهی و غفلت ممکن است در کام فرهنگ غرب استحاله گردیم و در چرخش سیاست جهانی کردن فرهنگ، نسبت به اصالت ارزشی و فرهنگی خویش بیگانه شویم. بدیهی است امریکا بهترین راه سلطه خود را بر جهان، در همگانی کردن فرهنگ امریکایی می داند. آنچه که زمینه ساز سلطه این فرهنگ می گردد، ایجاد روح تساهل، تسامح، اباحی گری و لاابالی گری است.
هدف از مطالعات غرب شناسی، آن است که دریابیم چه چیزی محور اندیشه سیاسی و فرهنگی غرب را تشکیل می دهد. در واقع باید دانست که هویت سیاسی و فرهنگی غرب بر اساس چه اصول و مبانی ویژه ای صورت پذیرفته است. مباحث مزبور ما را با این واقعیت آشنا می سازد که حاکمیت غرب اصولا برمبنای ماتریالیسم و سکولاریسم شکل گرفته است. بدیهی است اندیشه سکولاریستی و تفکر ماکیاولیستی و جهان بینی ماتریالیستی غرب، هرگز از جلب منابع و مصالح غرب فراتر نرفته است. غرب با این حساب تنها در مواردی نسبت به اصول خود تساهل ورزیده است که امید داشته منافع بیشتری را جذب و جلب کند. از دیدگاه یک ناظر فهیم و دقیق، تمدن غرب اساس و ساختاری ماتریالیستی دارد و از این روی به نوعی اباحی گری و تساهل در امور دینی و اخلاقی دعوت می کند. چنین تمدنی فرجامی جز تباهی و فساد نخواهد داشت و سرانجام متلاشی خواهد شد.
در مجموع، در جریان تعامل جهان اسلام با غرب و به منظور بازشناسی فراز و نشیب ها، افت و خیزها و شکست و پیروزی هایی که غرب تاکنون با آن مواجه بوده است، باید غرب را شناخت تا نسبت به عوامل پدیده های مزبور، بیش از پیش آشنایی حاصل کرد، شاید بتوان از تجارب منفی نظام های غربی برحذر ماند و تجارب مثبت آن را به کار گرفت.
کتاب «غرب شناسی» الگوی خاصی از غرب شناسی را بر حسب تقسیم تحولات فکری غرب به دوره های پنج گانه و یا شش گانه ارایه می کند و در آن با مروری بر مراحل شکل گیری تحولات مزبور، به دو فرضیه نیز اشاره می شود. فرضیه نخست به فروپاشی نظام سیاسی به اصطلاح ابرقدرت غربی نظر دارد که به دلیل از هم گسیختگی نظام اخلاقی، فرهنگی و اعتقادی غرب، محتمل الوقوع خواهد بود.
فرضیه دوم به تنها راه نجات غرب اشاره دارد که براساس آن غرب باید دوره تحول آفرینی از بازشناسی و بازیابی فرهنگی و اجتماعی را پشت سربگذارند و به مرور زمان، به دنبال روبه رو شدن با تنگناها و بحران های ناشی از زندگی ماشینی، بی ایمانی و دین گریزی، خویشتن را باز یابد. با فرض تحقق این دوره است که غرب توانایی خواهد یافت تا از پدیدار گرایی به آفریننده بلندمرتبه و لایزال پدیده ها و از تکثرگرایی و توحیدگرایی راه یابد و افق جدیدی را برمبنای گرایش و التزام به دینی استوار و معنویتی پابرجا، به روی جهان خود بگشاید.
در این نوشتار، سیر تحولات فکری غرب را براساس پنج دوره کاملا متمایز از یکدیگر مورد مطالعه و بررسی قرار می دهیم. تبیین هر کدام از این دوره ها، فصلی از فصول این کتاب را به خود اختصاص داده است. فصول مزبور با عناوین زیر قابل طرح و دسته بندی است:
۱) غرب باستان (غرب پیش از قرون وسطی) ظهور و تکون مبانی تمدن غرب با الگوپذیری از شرق باستان
۲) قرون وسطی: مسیحیت در آزمونی بزرگ: از جایگاه رفیع سیاسی، اجتماعی تا انزوای شدید سیاسی، اجتماعی.
۳) رنسانس: عصر دگرگونی ژرف دراندیشه و روش های اندیشه سده های میانی
۴) مدرنیسم: عصر تحولات نوین علمی- صنعتی؛ عصر بروز بحران های فرهنگی- اجتماعی
۵) پست مدرنیسم: نمادی از تنگناهای فکری و واماندگی اندیشه های معرفت شناختی
سرانجام، به عنوان یک پیش فرض که احتمال وقوع آن نیز چندان بعید به نظر نمی رسد، می توان به ششمین دوره تحت عنوان «دوره بازیابی و بازشناسی خویشتن» اشاره کرد. نقطه عظیمت این دوره بیداری و هوشیاری غربی ها، پس از سرخوردگی نسبتا کامل آنان از حاکمیت ماتریالیسم بی روح و معنا و به دنبال آن، توجه به دیانت و معنویت توحید ناب خواهد بود.
بخش مربوط به «جمع بندی و نتیجه گیری» پایان بخش کتاب فوق است که طی آن موضوعاتی همچون «الفبای تمدن غرب»، «تاثیرپذیری تمدن غربی از تمدن اسلامی»، «بلای تمدنی که تحت نظارت دین و معنویت نباشد»، «جنبش اصلاح طلبی در غرب»، «نارسایی های تناقض سکولاریسم» و «گذر از دوره نوگرایی به فراسوی نوگرایی، در جست وجوی راه نجات: واقع بینی یا خیال پردازی؟»
مباحث مزبور، ضمن مترتب بودن بر اصول و مبانی ـ فکری، عقیدتی و فرهنگی ـ سیاسی غرب، مرزهای بازرسی از وضعیت کنونی غرب را در ابعاد مختلف ایدئولوژیک، اخلاقی و فرهنگی نمایان می سازد.
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید