یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


رویکرد طنز در روزگار ما


رویکرد طنز در روزگار ما
ایرج پزشکزاد، کتابی در معرفی طنز سعدی دارد با عنوان <طنز فاخر سعدی.> در آن کتاب از قول پژوهشگران غربی، خاصه فرانسوی و از قول خود استاد، بعضی نکته‌ها در باب معرفی طنز سعدی گفته شده و بعضی نکته‌ها به بیان درنیامده است. باری، از میان بی‌شمار ویژگی‌ها، یک ویژگی برجسته و بارز که طنز سعدی را فخیم و فاخر می‌سازد، رویکرد بینش و بیان استاد سخن به انسان و انسانیت است؛ فارغ و مبرا از چارچوب‌های این یا آن نوع باور.
بلا‌فاصله باید افزود که همین ویژگی در رویکرد سعدی است که وی را در مقام و جایگاهی فراتر از همگنان خویش، چه در میان حکیمان و ادیبان و چه در میان بزرگان شریعت و حتی سران طریقت قرار می‌دهد. آنگاه که بزرگان ساحت عرفان، در به روی جماعت عام بسته و به <خویش> و عوالم خود و بی‌خودی سرگرم بودند، این سعدی است که حتی با عصیانی پردرد می‌گوید:
تو کز محنت دیگران بی‌غمی
نشاید که نامت نهند آدمی!
سعدی، اغلب همچون فیلسوفان انسانگرای مترقی در قرن نوزدهم، انسان را در تعبیری از اریک فروم نه در <بودن> بلکه در <شدن> و تحول می‌جوید. پس از این منظر، اخلا‌قیات نیز در بینش و بیان سعدی، با اخلا‌قیاتی که انسان را خوار و زار و ذلیل و ضعیف می‌خواهد تا به‌جای اجتماع انسانی، گله‌ای مطیع پروده شود، در تعارض قرار دارد. البته زبان سعدی نیز بسیار قابل توجه است؛ زبانی که همان غنا و تحرک و پویایی زبان مردم کوچه و بازار را دارد و در عین حال، مسجع و آهنگین و تراشخورده و موجز نیز هست. به هر تقدیر، بینش و بیان سعدی امری نیست که در گذر زمان به خود رها شده باشد. در هر دوره‌ای از خرمن معانی و بیان وی، خوشه‌ای چیده، توشه‌ای برمی‌دارند. در این سال‌های اخیر، شادروانان، کیومرث صابری، عمران صلا‌حی و استاد بزرگوار منوچهر احترامی از زمره کسانی‌اند که مستقیم شاگردان سعدی به حساب می‌آیند. کتاب طنز <ماجراهای محله ما> از محمدجواد مظفر نیز، اگرچه مدتی نسبتا مدید، مظلوم و مهجور مانده، باری بالتمام در راستا و جهت بینش و بیان، ذهن و زبان سعدی است، با این شرح و توضیح که:
<ماجراهای محله ما>، مجموعه‌ای متشکل از ۲۴ داستان کوتاه با رویکردهای طنز آشنا و یا پنهان اجتماعی است. برجسته‌ترین ویژگی کتاب، چنان ویژگی‌ای که می‌تواند جهت هنرجویان طنزنویسی اثری آموزشی محسوب شود، تسلط نویسنده بر انواع لحن‌ها است. منظور من از <لحن> موضوعی است فزون‌تر از <زبان> خاصه در شکل مکانیکی که کنار هم چیده‌شدن کلمات است بی‌آنکه دایره ربط و نفوذ معنا و ایجاد عاطفه را در نظر داشته باشد و یا اصولا‌ توانا به انجام این مهم باشد.
<لحن> داستان منظور ما، <کارکرد فعال زبان> در همسویی متقابل با ساحات متفاوت اندیشه‌ورزی، ادراک عاطفی و فهم موجودیت تراژیک و یا مضحکه‌آمیز یا هر دو توامان از وجود انسان در هستی است. این مهم، دستیابی و تسلط بر لحن‌های مختلف که دستاوردی ارجمند است، در داستان‌های کتاب به‌خوبی اجرا شده است. به این طرز و ترتیب:
الف) بهره‌مندی از واژه‌ها، اصطلا‌حات و تعابیر رایج در فرهنگ مردم کوچه و بازار. از پس این مهم برآمدن، خاصه از سوی روشنفکر، کاری است خطیر و در عین حال پرارزش. چه بسا روشنفکری خواسته است از زبان مردم کوچه و بازار، در بیان موضوع و مطلب و یا شخصیت‌پردازی از اشخاص داستان‌هایش برآید و چون این کار را به طرزی نابجا و یا مکانیکی انجام داده، نوشته‌اش مضحک و مضحکه شده است. کم هستند نویسنده‌های مسلط بر استفاده درست و بجا از زبان مردم کوچه و بازار؛ شاملو در ترجمه‌هایش تسلطی استادانه دارد. احمد محمود، صادق هدایت، علی‌اصغر شیرزادی و از طنزنویس‌ها، خیلی‌ها از آن جمله خسرو شاهانی، صابری، منوچهر احترامی و... مسلط بر بهره‌مندی از زبان غنی و پویای مردم هستند. از این جهت، بیشتر داستان‌های <ماجراهای محله ما> آنقدر موفق هست که می‌تواند - آن‌طور که پیش‌تر گفته شد - برای هر هنرجوی طنز، آموزشی باشد.
ب) بهره‌مندی از عامل مذکور (زبان مردم کوچه و بازار) از دیرباز، عاملی موثر در ایجاد کارکردی متکثرالوجوه و چندسویه بوده است. از سویی عامل ارتباط با توده وسیع مردم محسوب شده و از دیگر سو، همزمان در ایجاد و گسترش <لحن طنز>، به مثابه ابزاری بس موثر بوده است. از باب مثال، در ادبیات داستانی طنز معاصر می‌توان به <چرند و پرند> دهخدا، تعدادی از آثار سیدمحمدعلی جمالزاده، افراشته و توفیق و نظیر این استادان و در شعر طنز به آثار نسیم شمال و... و از ادیبان کلا‌سیک به آثار مولا‌نا در مثنوی و حکایت‌های منظوم او، آثار عبید زاکانی و سعدی و دیگران اشاره کرد و گذشت. نمونه‌های فوق، همه نمونه‌های عالی از اساتید مسلط بر واژه‌ها، اصطلا‌حات و تعابیر رایج در فرهنگ مردم کوچه و بازار دوران خود هستند.
شرح ضروری و بیشتر، این است که در فرهنگ مردم، توضیح ماجراها و وقایع و حالت‌های عاطفی اشخاص و یا توصیف مکان‌ها، اشیا و پدیده‌ها و اشخاص، اگر به قصد هدفمند ایجاد طعنه و طنز باشد، در تقابل با موقعیت عینی واقع شده است و کلا‌م و لحن، به طرزی موجز و مضحک این تقابل را بیان می‌کند. مثلا‌ در تعبیر مردم، آدم بی‌عرضه را پهلوان پنبه می‌نامند و کچل را زلفعلی می‌گویند و هکذا...
نمونه بهره‌مندی از زبان و اصطلا‌حات و تعابیر رایج در فرهنگ مردم از داستان <فقط درهم> کتاب <ماجراهای محله ما< :>این‌بار این سرکار خانم بود که از کوره در رفت... گفت: به جهنم... آدم زهرمار بخورد، بهتر از این میوه خوردن است... و با قیافه‌ای مفلوک و با لب و لوچه‌ای آویزان رفتیم.>
یا در داستان <اول مرغ بود یا تخم‌مرغ> آمده است: <ناگهان راننده مثل ترقه از جا در رفت و با چشمانی که از‌آن خون می‌چکید، قیافه جوان بیچاره را چنان برانداز کرد که اگر به جای او بودم زهره ترک می‌شدم و با صدای نیمه‌فریاد گفت: انصاف، منصاف چیه! پسر، حرفی برای دل خودت می‌زنی‌ها...>
و یا؛ <بگذریم که آن جماعت با چه وضع و منظره‌ای پاهای مبارک را دوبار و از روی دو ردیف نرده‌های وسط بزرگراه برگرداندند... که ناگفتنش به... با تندی گفت: شما؟ که زبانم بند آمد، گفتم: من؟... گفت: بگو فضول محله و راهش را کشید و رفت. مانده بودم حیران... گفت: خدا روزیت را جای دیگری حواله کند>!
نمونه‌هایی از این نوع، در سراسر داستان‌ها پر است.
ج) طنز پنهان: کمک به انسان و یاری‌گر دیگران بودن از زمره معانی اخلا‌قی است که ورای تمام معانی و مفاهیم متغیر اجتماعی قرار دارد. در این موضع واقع شدن و از این منظر نگریستن است که می‌تواند بنا به درک و دریافت فیلسوفان وجودی، انسان را به موجودیت اصیل و انسانی خاص خویش که البته باعث تنهایی نیز هست، نزدیک کند.
طنز پنهان در داستان <لیک سوراخ دعا گم کرده‌ای> آن‌وقت است که در تقابل و حتی در تضاد با مفهوم والا‌ و عالی انساندوستی، راوی به مردی به ظاهر درمانده و محتاج برمی‌خورد که در واقع، کلا‌هبرداری حرفه‌ای است!
از ویژگی‌های طنز پنهان است که مخاطب در بازسازی موقعیت‌ها، مشارکت فعال دارد. طنز پنهان، متنی است که در آن، مولف در بیان لحن آشکار و موقعیت‌های واضح طنز، حضور ندارد و بازسازی آن همه برعهده مخاطب است.
در ابتدای داستان، نویسنده به طرزی هوشمندانه، نشانه‌هایی از نابکاری مرد کلا‌هبردار بیان می‌کند: <پیرمردی بود تقریبا ۶۰ ساله با قدی نسبتا بلند و چهره‌ای آفتاب‌سوخته اما در عین حال سرحال‌وقبراق...> نشانه‌های نابکاری در سر حال و قبراق بودن اوست که هر بار، دست کودکی را می‌گیرد و خود را قهرمان نوعدوستی و در همان حال، مظهر مظلومیت معرفی می‌کند!
طنز پنهان وقتی اوج می‌گیرد که مرد نابکار، با عکس‌العمل خویش در قبال گفته‌های راوی، چنان رفتار می‌کند که انگار طلبکار است: [<گفتم- ] برو جانم، دست بردار از این سیاه‌بازی.
این طفلا‌ن معصوم را هم که معلوم نیست مال کدام بخت‌برگشته‌ای هستند به حال خود رها کن... با اوقات تلخی در را باز کرد و گفت: برو بابا!
و دختر را به دنبال خود کشید و بدون خداحافظی در را به هم زد و رفت>!
ختم کلا‌م اینکه، در غلبه طنز ژورنالیستی بی‌مایه و محتوا و یا طنز ژورنالیستی سیاسی و سخیف، که هر دو نوع به انحای مختلف تبلیغ می‌شوند و غلبه کمدی‌های بناشده بر هجو لهجه‌ها، اشخاص و اصنافی مانند پزشکان و روزنامه‌نگاران و قشرهایی همچون روشنفکران (و عجبا که هیچ‌گاه به بزرگان بازار، حتی نازک‌تر از گل گفته نمی‌شود)، چاپ و انتشار طنزهایی فخیم و فاخر مانند کتاب <ماجراهای محله ما> اتفاقی است بس خوشایند. به نویسنده‌اش تبریک می‌گویم
محمدعلی علومی
منبع : روزنامه اعتماد ملی


همچنین مشاهده کنید