جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


پارادوکسی به نام «سیروس شمیسا»


پارادوکسی به نام «سیروس شمیسا»
این چند سطر را به پیروی از آرای ژاک دریدا در خصوص سلسله مراتب «نوشتار و گفتار» می نویسم. چنان که می دانید دریدا سنت متافیزیکی غرب را تحت سیطره گفتمان «حضور» می داند و «کلام محوری» را نیز حاصل همین گفتمان محسوب می کند. دیدگاه کلام محور، گفتار را بر نوشتار اولویت و برتری می دهد، حال آنکه دریدا با نگرشی بنیان ستیزانه بازنمایی گرافیک اندیشه (یا به بیان دیگر، نوشتار) را بر گفتار رجحان می دهد.
نوشتار شکلی از بیان اندیشه است که گرچه به اندازه گفتار بی واسطه و بلافصل نیست، اما از تامل و ژرف اندیشی برمی آید و لذا خردمندانه تر و تفکربرانگیزتر است. با تفکر درباره تک تک واژه هایی که در این یادداشت درباره استاد شمیسا می نویسم، شاید بتوانم سنجیده تر در خصوص او سخن بگویم و حق مطلب را بهتر ادا کنم. آشنایی من با آقای دکتر شمیسا به حدود بیست سال پیش باز می گردد. در آن زمان من دانشجوی دوره لیسانس بودم و به عنوان دستیار در کارهای پژوهشی یکی از استادانم (زنده یاد مریم خوزان) مشارکت و همکاری داشتم. خانم خوزان دست اندرکار مطالعه یی درباره فنون و صناعات ادبی در ادبیات انگلیسی بود و قصد داشت نتیجه این پژوهش را به صورت یک کتاب منتشر کند. وقتی خانم خوزان صحبت از این کرد که می خواهد درستی یافته های تحقیقش را با یکی از استادان زبان و ادبیات فارسی چک کند، من در بدو امر کمی تعجب کردم.
پرسشی که برای من مطرح شد این بود که چگونه یک استاد ادبیات فارسی می تواند در این زمینه کمک کند. اما با گذشت زمان آرام آرام دریافتم که ایماژ دکتر شمیسا با تصورات سنخی من درباره استاد ادبیات فارسی تطبیق نمی کند. حیطه دانش شمیسا به هیچ وجه محدود به حوزه ادبیات فارسی نبود، بلکه او آثار نویسندگان و شاعران و نمایشنامه نویسان بسیار زیادی را در ادبیات غرب خوانده بود و به ویژه ادبیات انگلیسی را خوب می شناخت. نظرات کاملاً تخصصی استاد شمیسا درباره پژوهشی که خانم خوزان آغاز کرده بود، نشان می داد در واقع شمیسا استاد ادبیات تطبیقی هم هست.
بعدها وقتی من دوره لیسانس را تمام کردم و به طور مشترک با خانم خوزان کتابی را به نام زبانشناسی و نقد ادبی ترجمه کردم، خانم خوزان در چندین مورد برای رفع ابهام های متن انگلیسی و به خصوص ترجمه یک شعر از شاعر رمانتیک انگلیسی ویلیام بلیک، باز هم به دکتر شمیسا مراجعه کرد و از او یاری خواست. نکته سنجی ها و نیز ترجمه دقیق و شیوای شمیسا از شعر معروف Tiger («ببر») سروده ویلیام بلیک همان زمان مرا متقاعد کرد که او استاد ترجمه هم هست. ترجمه بخشی از این شعر که اساساً با یاری دکتر شمیسا ممکن شد، بدین قرار است؛
چگونه پتکی؟ چگونه زنجیری بود؟ به کدامین کوره آن سîرîکت بریختند؟ چگونه سندانی؟ و هیولا داندانه های کدامین دهشتناک مقراضی بود که تو را در خود درآویختند؟
چنان که از این نقل قول پیداست، شمیسا توانسته بود در ترجمه این شعر، کیفیت آهنگین متن اصلی را با حفظ قافیه در زبان مقصد (فارسی) رعایت کند. چندی بعد بود که مقاله درخشانی از دکتر شمیسا در نقد بوف کور هدایت در مجله کیهان فرهنگی منتشر شد. مبالغه نیست اگر بگویم که این مقاله از هر حیث نشان دهنده تسلط یک منتقد طراز اول به نظریه روانشناسی تحلیلی یونگ و کاربرد آن در متون ادبی بود. باید اضافه کنم که انتشار این مقاله در آن زمان برای امثال من که تشنه نقد ادبی نظام مند و متکی به نظریه بودم، به راستی امیدبخش بود. در مقاله دکتر شمیسا، استدلال و منطقی مقاومت ناپذیر به چشم می خورد که هر دانشجو و پژوهشگری را شیفته خود می کرد. این مقاله درخشان بعدها به یک کتاب بسط یافت و با نام داستان یک روح منتشر شد. از آن زمان تاکنون این کتاب چندین بار تجدید چاپ شده است و بی گمان در زمره یکی از شاهکارهای نقد ادبی به زبان فارسی است. شیفتگی من به شمیسا فقط به دلیل آثاری که از او نام بردم، نیست. دکتر شمیسا مجموعه یی از کتاب های بسیار بدیع و تفکربرانگیز را منتشر کرده است که از جمله آنها می توانم سیر غزل در شعر فارسی، فرهنگ تلمیحات، راهنمای ادبیات معاصر، نقد ادبی، کلیات سبک شناسی، انواع ادبی، گزیده غزلیات مولوی، نگاهی تازه به بدیع و آشنایی با عروض و قافیه را نام ببرم. تک تک این آثار در نوع خود راهگشایانه و تامل برانگیزند اما باید افزود که به ویژه کتاب آشنایی با عروض و قافیه شیوه یی جدید و علمی و برآمده از یافته های زبانشناسی برای بررسی و فهم اوزان شعر فارسی مطرح ساخت که فی الواقع حکم درانداختن طرحی نو برای بررسی عروض فارسی را داشت. در طول دو دهه یی که من مشتاقانه آثار دکتر شمیسا را دنبال کرده ام، دریافته ام که او به همین میزان که محبوب دانشجویان و دست اندرکاران مطالعات ادبی است، مورد غضب اشخاص میان مایه و حسود هم هست. این دو نگرش متضاد، مبین پارادوکس بزرگی است که من فکر می کنم شمیسا تجسم تمام عیار آن است. شمیسا از سویی به سبب پیشگامی های علمی اش محبوب کسانی است که از تبدیل رشته ادبیات فارسی به کلاس های معنا کردن لغات مهجور به تنگ آمده اند و از سوی دیگر مغضوب کسانی است که در برابر او احساس حقارت می کنند. شمیسا هم سوژه دانش و نومایگی است و هم ابژه جهل و دشمنی میان مایگان، هم آرام خوست و هم توفان برانگیز، هم بی ادعاست و هم مطرح کننده تازه ترین و توجه برانگیز ترین آرا. باید گفت که از این حیث شمیسا در زمره نوادر زمانه ما است. شمیسا را باید ستود و احترام گذاشت زیرا راهگشای مطرح شدن اندیشه های جدید بوده است. من خود به نسلی تعلق دارم که مدیون راهگشایی های دکتر شمیسا است اما یقین دارم که این دین را چندین نسل بعد از من هم به گردن خواهند داشت. خداوند به این استاد پیشگام و نواندیش، عمری طولانی عطا کند.
حسین پاینده
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید