دوشنبه, ۲۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 13 May, 2024
مجله ویستا

«تختی»، پلاک ورزش ایران


«تختی»، پلاک ورزش ایران
نسبتی که ما ایرانیان با تختی داریم، شباهتی با دیگرملت ها و اسطوره های ورزشی شان ندارد.
نزد رومانیایی ها، نادیا کومانچی هرگز تداعی کننده انسان برتر نیست. یا نگرش مردم مجارستان به دکتر لاسلو پاپ، گرچه زیباترین استادیوم خود را به نام او زده اند، هیچ شباهتی ندارد به شیفتگی قشرهای مختلف مردم در دهه های سی و چهل که تختی را از نزدیک فهمیدند، و نسل های بعدی از جمله ما، که می کوشیم برای ادراک عظمت جهان پهلوان غلامرضا تختی.
اگر هفته نامه ای در کپنهاگ، تیزترین قلم آغشته به زهر را فرو کند توی چشم سورن ماریوس ینسن، کک دانمارکی ها نخواهد گزید. چنان که کانادایی ها با بن جانسون می کنند، اما این جا کافی بود حریف پیروز تختی در تلویزیون یادآوری کند که یک بار تختی را شکست داده، یادتان که هست، کسی شیشه تلویزیونش را خرد نکرد اما مضایقه ای هم در نثار امواج نفرت به برنامه ای که پخش شد وجود نداشت.
حتی پیرامون ایرتون سنا اتومبیلران برزیلی که در قلب ملت برزیل خانه کرده، هیچ گاه حماسه ها و خاطرات پایان ناپذیری که در خصوص تختی خوانده ایم شکل نگرفته.
از طرفی، فاصله تختی و جایگاهش با دیگر جاودانگان تاریخ ورزش ایران، نمونه ای بی همتا در تاریخ ورزش ملل است. مثلا فاصله بین همان ایرتون سنا با ستارگان فوتبال تاریخ برزیل چندان دور و دراز نیست. جسی اوونس، محمدعلی کلی، جانی ویسمولر، مایکل جوردن، کارل لوئیز و لانس آرمسترانگ در ورزش امریکا کمابیش همسطح هستند، یا مانوئل فانجو، کارلوس مونزون و دیه گو مارادونا در آرژانتین.
چهل سال از مرگ تختی می گذرد اما سوگنامه ها همچنان تروتازه اند. به همین دلیل و دلایل قبلی است که نسبت تختی با مردم کشورش را اگر با سایر ملل و نخبگان ورزش شان قیاس کنیم، تن به مقایسه ای عبث داده ایم و کاغذ را سیاه کرده ایم فقط.
آنچه بر تختی رفت را شاید بتوان با ونسان ون گوگ هنرمند دوران ساز هلندی تطبیق داد. عجیب این که هر دو فقط تا ۳۷ سالگی ناملایمات دنیای دون را تاب آوردند! بزرگراهی که تختی و ون گوگ بعد از ۳۷ سالگی در اذهان عمومی احداث کردند و مسیر جاودانگی را پیمودند، وجوه مشترک خارق العاده ای دارد.
آنها ماندگارترین ۳۷ ساله های تاریخ هستند. مرگ ون گوگ هم، به طرز حیرت آوری در مدت زمانی کوتاه، منجر به جریحه دار شدن وجدان عمومی در هلند و سپس در سراسر اروپا شد. هاله ای دور نقاش نابغه شکل گرفت و اسطوره پدید آمد.
شهرت ون گوگ، از خود نقاشی هم بیشتر است حالا! روزگاری او حاضر شد تابلوی نفیس خرچنگ گلی رنگ را با تکه نانی معاوضه کند، اینک اما، او نیست تا معاملات یکصد میلیون دلاری بر سر تراشه های روحش را ببیند! جایگاه تختی در تاریخ ورزش ایران نظیر موقعیت ون گوگ در تاریخ هنر جهان است. کسی را سراغ دارید که جرات کند و واژه ای در تقبیح زندگی ون گوگ بنویسد؟ چنین منتقد مفروضی احتمالا با خود قرار گذاشته که روزگار تیره ای داشته باشد!
حتی اسطوره های ادبیات غنی کهن ایران زمین هم محبوبیت تختی را ندارند. نویسنده ای به اشتباه، تختی را رستم زمانه نامید و همین به سرعت افتاد سر زبان ها و نوک قلم ها. اما همان طور که بابک یادگار تختی هم به درستی اشاره کرد، از کاراکترهای شاهنامه، این سیاوش است که بیشترین شباهت را با تختی دارد یا برعکس!
فردوسی، منتهای خلاقیت خود را برای تجسم مظلومیت، در کالبد سیاوش دمیده.
□□□
در تاریخ ورزش ایران، تختی رکورددار تعداد حضور و تعداد مدال در المپیک هاست. تختی رکورددار تعداد مدال جهانی و المپیک در تاریخ وزین کشتی ایران هم هست. تختی رکورددار طولانی ترین عضویت در تیم ملی توام با حضور در میادین جهانی و المپیک هم هست. از ۱۹۵۱ هلسینکی تا ۱۹۶۶ تولیدو.
این نکته را هم نمی دانم چرا همه نادیده می گیرند و جایی ندیدم اشاره شده باشد، تختی اولین نفری است در تاریخ ورزش ایران که بحث بیمه ورزشکاران بازنشسته را مطرح کرد. اولین نفری است که ۴۵ سال قبل برای حقوق دوران بعد از قهرمانی ملی پوشان مبارزه کرد و به رغم شانه خالی کردن و جا زدن برخی هم تیمی ها، خودش یک تنه ایستادگی کرد. به نحوی که حتی برای ورود به سالن تمرین نیز با مانع تراشی مسؤولان مواجه می شد.
تختی در همان ۳۷ سالی که زیست، سلوک متمایزی با بقیه داشت. از اخلاق تختی که هر چه بنویسیم کلیشه است و ناگفته ای نمانده. یا از رشادتش روی تشک کشتی که بلافاصله بعد از سوت داور، ابتدا چند قدمی رو به عقب می رفت و سپس با گارد خاصی که انگار می خواهد به شکار خرس برود، لرزه بر اندام حریفان می انداخت. تختی بود و فتیله پیچ های کشنده، سگک های خرد کننده، دست در شکن های اصیل و درخت کن های معرکه در معرکه.
الکساندر مدوید اگر سه یا چهار سال فقط بزرگتر بود، امروز هرگز با ده مدال طلا بر صدر تاریخ کشتی آزاد جلوس نمی کرد. در ۱۹۶۲ تولیدو، او ۲۵ ساله بود و در اوج جوانی، با این همه اما از پس تختی ۳۲ ساله برنیامد و به تساوی رسیدند. مدوید هرگز بهتر از اسلافش مثل دیوید جیما کوریدزه، بوریس گورویچ، آناتولی آلبول یا بوریس کولایف نبود، افسوس که بخت اگر سلسله جنبان شود، ...
□□□
به رغم مشکل پسندی ذاتی و وصله چسباندن های غیرمنصفانه که از خصلت های ناپسند مان در زندگی روزمره است، تختی به گونه ای حیرت افزا، تمام مولفه های یک اسطوره را داراست. سمبل های مشهور کشتی دنیا، همگی چهره ای خشن و عنق دارند. ولادیسلاو پیت لاسینسکی در لهستان، ایوان پادوبنی در روسیه تزاری و الکساندر کارلین در روسیه امروز و دان کولف در بلغارستان. حتی در سیمای یاشار دوغو (ترکیه) نیز عطوفتی موجود نیست. اما چهره تختی و فیزیک جسمانی اش عطوفت و صلابتی بی نظیر دارند. پیکر سنگ آسای تختی در سه سال آخر زندگی اش یعنی از ۱۹۶۵ به بعد که وزن طبیعی بدنش هم حدود ۱۱۰ کیلوگرم بود، شباهت خیره کننده ای با مجسمه داود میکل آنژ دارد.
او پوریای ولی نیست که متعلق به هفتصد سال قبل باشد و از زندگی اش هیچ ندانیم، تختی با وجود اینکه معاصر است، فراتر از پارامترهای یک ورزشکار ملی و افتخار آفرین به قلب های ما رخنه کرده و حال همه مان بد می شود وقتی ورزشکار دیگری را تختی دوران می نامند.
مهدی رستم پور
منبع : روزنامه ایران ورزشی