جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

تشخیص و درمان روسیه معاصر


تشخیص و درمان روسیه معاصر
"تمامی تاریخ کشور، تاریخ بیماری است"، از این رو در مسئله طبقه بندی روسیه سازش کامل وجود دارد، اما درباره زمان بیماری و نوع بیماری کشور و درمان آن توافق وجود ندارد. این اختلاف مسئله اصلی برای سیاست روسیه است.
در تاریخ معاصر روسیه سه دوره وجود دارند که نظرات مختلف مردم کشور نسبت به آنها تعیین کننده سرحد واقعی ایدئولوژیک در جامعه است:
۱) دوره رکود (دوره برژنف)؛
۲)دوره تحولات و انقلاب (گورباچف-یلتسین)
۳) دوره ثبات (پوتین).
"کشور باید توان خود را بدون برداشتن بار زیاد احیا کند که همین نسخه را پوتین برای روسیه نوشته است":
هیچ فردی وجود ندارد که نظر مثبتی نسبت به تمامی این دوره ها داشته باشد. در عوض بسیاری یقین دارند که در زمان پرواز رو به سقوط اتحاد شوروی، کشور زندگی آرام و سالمی داشت. همه چیز پایدار و درست بود و انتظار تغییراتی بزرگی نمی رفت. بیماری واقعی زمان گورباچف و پس از روی کار آمدن وی در سال ۱۹۸۴ دیده شد.
طرفداران پر و پا قرص شوروی که آن دوره را ایده آل می دانند، معتقدند که بیماری ای که کشور در نیمه دوم دهه ۸۰ بدان دچار شد، بنا به دلایل داخلی نبود. به احتمال زیاد، منظور ویروسی خطرناک است که از خارج تزریق شده بود. این
ویروس برای شوروی مهلک و برای تمامی جامعه بسیار خطرناک بود. در اثر آن کشور متزلزل شده و دچار التهابی شد که طی ۱۵ سال آخر قرن بیستم ادامه داشت.
در آغاز هزاره جدید نظرهای مختلفی نسبت به اردوگاه شوروی وجود دارند. برخی معتقدند که در آغاز قرن بحران رفع شده و کشور رو به بهبود گذاشت و یا بعبارت دیگر، احیای تدریجی ساختار شوروی آغاز شد.
سایرین هیچ اختلاف اصولی بین یلتسین و پوتین نمی بینند. به عقیده آنان، بیماری همچنان ادامه دارد، زیرا عوارض جدید همان ویروس دیده می شوند. اما حکومت که جهش ژنتیکی یافته تنها به گسترش اپیدمی کمک می کند.
در هر صورت نسخه، هم برای طرفداران شوروی و هم بعد از آن یک چیز است: ترمیم. در حقیقت، آنها پیشنهاد می دهند که قرنطینه ای ایجاد شود و به کشور داروهای آرامبخش تزریق شود تا زندگی آرام و خوشی داشته و تردیدی بدان نداشت.
یک چنین نظری نسبت به گذاشته نه چندان دور، بسیار رایج است. اما بیشتر مردم روسیه دوره شوروی را همانند دوره بیماری مزمن می بینند. همانند فلج اجتماعی.
اما در رابطه با دو دوره تاریخی اخیر، نظرات افرادی که طرفدار شوروی نیستند، بسیار مختلف است. افرادی هستند که در انقلاب جدید روسیه تنها بهبود و سلامت را می بینند. چنین افرادی زیاد نیستند، اما آنها به خوبی دیده و شنیده می شوند. در گمان آنها سال های دهه ۹۰، زمان آزادی بودند و سایر مسائل بی اهمیت هستند.
برخی از انقلابیون دوره بعدی را نیز ادامه مستقیم دوره گورباچف و یلتسین می دانند و می گویند اگر در قرن جدید هم عوارض بیمارگونه ای پدیدار شده اند، چرند بوده و خودبخود رفع می شوند.
اما افرادی که همانند طرفداران شوروی، در دوره پوتین بازگشت به تجربه های شوروی را می بینند، بسیار بیشتر هستند. تنها برای آنها این نه بهبود و بلکه عود بیماری جدید است که در زمان یلتسین بطور کامل درمان نشد. متعاقباً، نسخه آنان کاملاً متغایر با نسخه شوروی است: نه آرامش و بلکه سلامت ساختگی. نه آرامبخش ها و بلکه محرک ها و برای این که کشور سرزنده شود، بگذار بدود و بخندد، بدود و بخندد...
اما برداشت از دوره شوروی، همانند دوره فلج بودن، نشان دهنده نظر مثبت به دهه ۹۰ نیست، بلکه بر عکس است: اغلب آنانی که از دوره شوروی خوششان نمی آید، دوره انقلاب را بدون نوستالژی خاصی به یاد می آورند. آری کشور فلج را پشن سر گذاشت، اما وارد دوره التهاب شد که گزینه خوبی برای بدنه اجتماعی نیست.
اگر چنین محسوب کنیم که انقلاب در سال های ۱۹۹۹-۲۰۰۰ پایان یافت، یعنی سرماخوردگی رفع شد و روش درمانی مشخص است: دوره مراقبت، تمرین های درمانی، رژیم غذایی.... کشور باید توان خود را بدون برداشتن بار زیادی احیا کند که همین نسخه را پوتین پیچده و "دمیتری مدویدیف" معاون اول نخست وزیر روسیه و کاندیدای ریاست جمهوری قصد ادامه آن را دارد.
هرچند که همه موافق این نیستند که اکنون دوره بهبود است. در بین افراد روشنفکر این عقیده رایج است که کشور در زمان برژنف بیمار بود در دوره یلتسین بهبود نیافت و به کسالت در دوره پوتین ادامه می دهد. کشور فلج را پشت سر گذاشت، از التهاب جان سالم بدر برد و اکنون چیزی همانند شیزوفرنی و توهم یکجا دارد.
در این مورد حتی نسخه ای برای درمان داده نمی شود. خوشبختانه اجازه نمی دهند که این نوع طبیب ها کشور را درمان کنند.
یوری گرینکو
منبع : خبرگزاری نووستی روسیه


همچنین مشاهده کنید