جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

پاکستان در چنبره تحولات شکننده


پاکستان در چنبره تحولات شکننده
دگردیسی های سیاسی پاکستان را نباید تک ضلعی و یک سویه رصد کرد چراکه هم اکنون پدیده های پاکستان متاثر از تزاید پویایی های منطقه ای، خصیصه ای فرادرونی یافته اند و با سرنوشت بازیگران مهم در اتمسفر ضد تروریستی عجین شده اند.مشرف در محیط جوشان سیاسی فعلی به این نتیجه گیری وزین رسیده که تا هنگامی که قدرتی در اندازه های آمریکا حلقه اتصال او با اسلام گرایان تندرو را نشانه رفته است ،ملاحظه این بازیگر پرهیزناپذیر در تصمیم گیری های سیاسی داخلی که اینک جنبه ای استراتژیک به خود می گیرند،کلید جعبه سیاه تفوق و پیروزی قلمداد می شود.
با این توجه بود که او دخالت دادن دیدگاه های ارزشی آمریکا را در جبهه بندی های ماه های اخیر حیاتی یافت و از بدو ورود بی نظیر بوتو تا انتخابات پارلمانی ۱۸ فوریه مجرای دیده بانی واشنگتن را باز گذاشت.او بارها قول داد که انتخابات را به شفافی و سلامت برگزار خواهد کرد و در دیدارهای مکرر با مقامات اروپایی و سناتورهای آمریکایی به خواست حکومت خود مبنی بر استقرار دموکراسی رای مثبت داد.
تمکین مشرف به دموکراسی رقابتی صوری ناشی از مقتضیات منطقه ای و افزایش مطالبات داخلی بود اما دوام رویکرد او به دموکراسی در حیطه سیاسی بستگی به معادلات قدرت مخصوصاً پس از پیروزی احزاب رقیب دارد.او مجبور شد تا دموکراسی را با حضور رقبای پیشین خود که از صافی تایید قدرت های غربی عبور کرده بودند، راه اندازی کند و به ظاهر همراه با جامه نظامی تن پوش یکجانبه گرایی را بر زمین بگذارد اما اینکه تا چه هنگامی وضعیت تصنعی کنونی دوام داشته باشد چندان در اختیار مشرف نخواهد بود.نباید با مشاهده کرنش او در مقابل خواست های دموکراتیک به این قضاوت رسید که ژنرال پیشین ارتش براحتی حاضر به انزوا شده است.آگاهان تحولات پاکستان به وضوح می دانند که اگر مشرف دموکراسی را به مثابه داروی علاج اقتدار خدشه دار شده پذیرفته است نه برای نبرد با تروریسم که در نظام اندیشه او جایگاهی ندارد بلکه به سبب بازخرید اعتبار و وجاهت سیاسی در نظر رقیبان داخلی و بین المللی بوده است.جستجوی چرایی برگزاری انتخابات و حاصل شدن نتیجه ای مغایر با اراده مشرف حوادث مسجد لال که به کشته شدن عبدالرشید قاضی منتهی شد و نیز اخراج قاضی چودری از ریاست دیوان عالی پاکستان که به ترتیب خشم بنیادگرایان و هواداران دموکراسی و نیز ابرام قدرت های غربی خاصه آمریکا را سبب شد،بسیار مهم جلوه می کند.با بسته شدن دریچه های سوپاپ اطمینان و گسیختن زنجیر ارتش و بنیادگرایان و از طرفی پیدا شدن گروه های فعال دموکراسی خواه که بیشتر از طبقه متوسط بودند،مشرف با هوشیاری توپ را به زمین حریف پرتاپ کرد و با این ابتکار به موقع از مشتعل شدن فضای سیاسی احتراز کرد.خواسته یا ناخواسته با حذف بی نظیر بوتو که نقطه امید گروه و جریانات اپوزیسیون با رویه منجمد مشرف بود همو به خوبی واقف است که دیگر رقیبان باقی مانده حتی اگر به پیروزی در پارلمان دست یابند پاسخگوی نیازهای فوری پاکستان که مورد توجه دقیق آمریکا قرار دارد، نیستند.مقابله با بنیادگرایان بود که خیال آسوده مشرف را مشوش کرد و انتخابات پلورالیستی را حقیقت بخشید.بنابراین نباید انتظار داشت که با استیلای سیاسی دو حزب مخالف که رهبری این دو هرگز قابلیت مقابله با معضل اصلی پاکستان یعنی خشونت گرایی برخاسته از خشم بنیادگرایان در ایالات سرحد و پشتون نشین را ندارند، در مرتبت مشرف تزلزلی ایجاد شود اگرچه اقتدار سابق را فاقد است.
رای به آصف زرداری با این وجود که بسیاری از سران حزب خلق از بی کفایتی سیاسی او خبر داده بودند و با وجود اینکه او پیش از این به ارتشا محکوم شده بود که بی تردید در میزان محبوبیت وی اثر گذار بوده و باز با این توجه که مقبولیت حزب خلق نه به سبب وجود مرام مشخص حزبی بلکه ناشی از کیش شخصیتی خاندان بوتو بود،پیروزی حزب او که در سایه همسر به ریاست آن رسیده در آتیه نخواهد توانست تا پشتیبانی لازم و کافی مردمی را به چنگ آورد.نه زرداری و نه نواز شریف که در مجموع ۱۵۳ صندلی را از میان۲۶۸ صندلی تملک کردند،صاحب جریان صعودی از پایین و با صرف هزینه های سیاسی هواخواهان خود نبوده اند.آرای اکثر به احزاب خلق و مسلم لیگ در واقع طنین مخالفت با مشرف و شاید به زبان بهتر اعتراض به وضع موجود بود تا انتخاب مرام ادعا شده احزاب مزبور که اصول اعتقادی آنها به ویژه حزب خلق خارج از دایره ادراکی جامعه توسعه نیافته پاکستان است.ائتلاف این دو گروه که اقدامی علیه مشرف محسوب می شود باید جایگاه شایسته ای در تاریخ نقاط عطف پاکستان در ماه های گذشته داشته باشد.این فاز تحولات که در صورت موفقیت احزاب رقیب در شکل بندی ائتلاف ضدمشرف آغازیدن می گیرد با تمرکز بر خلع ید مشرف از قدرت به رگه های حساس جامعه سیاسی پاکستان یعنی خصومت دیرینه ارتش و بنیادگرایانی که هرچند در انتخابات محلی از اعراب نداشتند اما در پیکره خشونت رتبه ای ممتاز دارند،ضربه می زند.
مشرف جامه نظامی را از تن بیرون کرده اما پیوند نهاد ارتش و به تبع آن نظامیان با بدنه حکومت فراتر از استعفای فرمانده نیروهای مسلح به نظر می رسد.تلاش بی محابا در آزار رساندن به مقام سیاسی مشرف احتمال اینکه ارتش را وارد گود کند و مخاطره اعتراض غیر خشونت آمیز دموکراسی خواهان را به جان بخرد و در عوض هیولای بنیادگرایی را در ظرف دربسته دیکتاتوری محبوس نگه دارد بسیار زیاد خواهد بود.دولت منتخب معارضان مشرف قطع نظر از اینکه چگونه مشرف را به مهمیز بکشد اگر به نقش ارتش و بنیادگرایان و مرافعات قومی و مذهبی خفته در آشفته بازار کنونی بی توجه باشد دولت مستعجلی بیش نیست.این مشرف و حزبش بود که در مقطع حاضر عرصه را به حریف باخت اما ساخت سیاسی که مشرف آنرا به ارث برد و بعدها دوباره مهندسی کرد مقام او را همچنان تضمین می کند.
دیاکو حسینی
منبع : پایگاه اطلاع‌رسانی فرهنگ توسعه


همچنین مشاهده کنید