چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

همزیستی بازیگران در پاکستان


همزیستی بازیگران در پاکستان
عاصف زرداری با کسب ۴۸۱ رای از دو پارلمان مرکزی و چهار پارلمان ایالتی، ۶۹ درصد آرا را برای تصدی ریاست جمهوری جدید پاکستان به خود اختصاص داد و رقبای خود را کنار زد.
اگرچه به قدرت رسیدن زرداری نیز حاصل و برآیند مولفه های داخلی و خارجی برای مدیریتی جدید در پاکستان به شمار می رود ولی شاخص های موجود در زرداری و یا جریانهای رقیب و یا معارض و شرایط عمومی آمریکا موجب می شود که نوعی همزیستی در بین تمامی بازیگران حاکم شده و امکان تکروی را از آنان سلب نماید.
آمریکا که عملا با حمایت پرویز مشرف، هم پیمانی او در مبارزه با القاعده و طالبان را دنبال می کرد، به درک جدیدی رسیده و خود را ناچار از تعامل با تمامی طرفهای پاکستانی می داند. آمریکا نمی تواند ارتش را نادیده گرفته وصرفا با تکیه بر زرداری به خواسته های خود دست یابد. زرداری نیز نمی تواند برای همراهی با آمریکا و مقابله با طالبان پاکستان، ارتش را نادیده بگیرد و برای ایجاد موازنه در قبال نواز شریف و دیگر جریانهای معارض، استمرار همکاری با ارتش را ضروری می بیند. ارتش نیز که محور تحولات سیاسی - امنیتی در پاکستان محسوب می شود برای موازنه امنیتی در قبال هند و برای از دست ندادن مهار رویکردهای داخلی و منطقه ای نمی تواند آمریکا را کنار بگذارد و باید به نوعی با خواسته های آن کنار بیاید. از سوی دیگر زرداری برای تشکیل حکومت نیز باید ائتلافی قابل قبول را تدارک کند که بر نگرانی های جاری آن افزوده نشود. ائتلاف با نواز شریف، به جز شروط اساسی وی برای بازگرداندن قضات دادگاه عالی و چودری (رئیس برکنار شده آن) و لغو قوانین دوره مشرف در خصوص افزایش اختیارات رئیس جمهور به واسطه نوع نگاه و رویکردهای متفاوت با حزب مردم امکان پذیر نیست و عملا بر چالش های زرداری خواهد افزود. از سوی دیگر ائتلاف حزب مردم و حزب مسلم لیگ طرفدار مشرف و احزاب کوچکتر نیز، مجموعه مقتدری ایجاد نمی کند و فشار نواز شریف و بقیه گروههای معارض، حکومت ائتلافی جدید را در فشار قرار می دهد. در بعد امنیتی، اگرچه زرداری متعهد شده تا در کنار آمریکا مسئله مبارزه با تروریسم و طالبان را به سرانجام برساند ولی نوع نگاه زرداری برای حل این مشکل با نگاه آمریکایی برای سرکوب طالبان پاکستان و اقدامات هوایی مستقیم متفاوت بوده و طی یک هفته اخیر به نوعی چالش اولیه تبدیل شده است. حملات موشکی هواپیماهای آمریکا که از طریق افغانستان به مناطق قبایلی و تحت نفوذ طالبان پاکستان صورت گرفته و تلفات قابل توجهی از مردم به جای مانده موجب شده تا زرداری و ارتش پاکستان، نسبت به روش آمریکا اعتراض کرده و هشدار بدهند. علت این است که ادامه حملات آمریکا، موج ضدآمریکایی را افزایش داده و فشار بر حکومت را از ناحیه طالبان و یا جریانهای معارض حکومت، افزایش خواهد داد، مضافا اینکه روش زرداری برای تعامل با طالبان پاکستان، مبتنی بر مذاکره و تفاهم می باشد. قابل ذکر اینکه جریانهای مذهبی و سیاسی طرفدار طالبان خود را برای مقابله و درگیری گسترده با آمریکا و در نتیجه حکومت زرداری مهیا می کنند و این مسئله می تواند چالش عمده ای بر سر راه حکومت زرداری محسوب شود. در شرایطی که پست های ریاست جمهوری و نخست وزیری و اکثریت پارلمانی در اختیار حزب مردم است، زرداری تمایلی به اصلاح قوانین مصوب در دوره مشرف ندارد و دو موضوع امنیت و مشکلات اقتصادی، دستور کارهای اصلی حکومت وی هستند. به همین دلیل زرداری تلاش می کند در محیط همسایگان، شرایط با ثباتی را تعریف کرده و مطالبات و اولویت های همسایه غربی و شمالی را مدنظر قرار دهد. زرداری در دیدار با کرزای، اهمیت همکاری برای مبارزه با تروریسم و یا امنیت سازی در مرزها را مورد تاکید قرار می دهد و در قبال ایران به تقویت مناسبات دو جانبه و تاکید بر خط لوله گاز ایران به پاکستان و هند، به عنوان عاملی جهت کسب درآمد و تسهیلات و پاسخ به نیاز فزاینده جامعه پاکستان نسبت به انرژی اصرار می ورزد. اگر آنچه توسط نخبگان و نظریه پردازان نئومحافظه کار آمریکایی بیان شده را جدی بگیریم، آمریکا به دنبال سیاستها و رویکردی است تا درآمدهای نفتی - گازی ایران را محدود و یا کاهش داده، فشار اقتصادی را عامل تعدیل کننده سیاست ها و رویکرد ایران معرفی کند. بر این اساس نیز باید انتظار داشت که یک فشار آمریکایی، روند همکاری های پاکستان - ایران در موضوع خط لوله گاز را به تاخیر بیندازد. اگرچه حزب نواز شریف که با حمایت کشورهای عربی منطقه (امارات، عربستان) در تعامل نزدیک با گروههای اسلامی و یا طالبان پاکستان است، مطلوب آمریکا نیست ولی به جهت ملاحظات و یا نفوذ مستقیم عربستان و امارات در مدارس و جریانهای دینی پاکستان، باید با نواز شریف نیز کنار بیاید و به تعبیر کامل تر و دقیق تر، با کمک نواز شریف، امکان مدیریت زرداری و کارکردهای آن را، میسر و سهل تر نماید. ولی در عین حال اولویت آمریکا در پاکستان پس از موضوع طالبان، مهار قدرت اسلام گرایان در ارکان حکومتی است تا از دستیابی آنان به توان هسته ای این کشور جلوگیری کند. در عین حال که تقریبا تمامی بازیگران پاکستان و آمریکا در یک پیوند و نیاز متقابل به سر می برند ولی نفوذ و اقتدار ارتش در تمامی عرصه های حکومتی، سیاسی و اقتصادی و امنیتی را نمی توان نادیده گرفت. ارتش پاکستان که شرایط فعلی را برای فعال سازی کامل خواسته های خود مناسب نمی داند، برای حفظ مناسبات و حمایتهای آمریکا، همکاری محاسبه شده ای را با آمریکا به جریان خواهد انداخت. ارتش پاکستان نمی تواند عقبه استراتژیک جغرافیای افغانی را در دکترین امنیتی خود در قبال هند نادیده بگیرد و تحت هیچ شرایطی از افغانستان چشم پوشی نمی کند ولی این بدان معنا نیست که دست بسته با آمریکا همکاری کند. عامل تعادل بخش و بالانس کننده در سیاستهای آمریکا که از نگاه ارتش پاکستان دور نیست، این است که ارتش فشارهای طالبان را به سوی حکومت زرداری هدایت کرده و در افغانستان، فشارهای طالبانی به نیروهای ناتو و آمریکا افزایش و یا استمرار یابد.
اگر آنچه ژنرال مولن و پترائوس در ارزیابی شرایط نظامیان آمریکایی در عراق و افغانستان بیان کرده اند را جدی بگیریم، تاکتیک فوق که از سوی ارتش پاکستان دنبال خواهد شد، پاشنه آشیل سیاستهای آمریکایی خواهد بود و مانعی در قبال تحقق اهداف آمریکا به شمار می رود. در نتیجه می توان چنین جمع بندی کرد که آقای زرداری با توجه به پرونده های مالی و قضایی گذشته خود، رفتار محتاطانه ای با نواز شریف در ائتلاف پذیری حکومتی اعمال خواهد کرد و عدم اصلاح قانون اساسی را به عنوان اهرم فشار در قبال نواز شریف حفظ خواهد کرد. وی در تعامل با ارتش و فرمانده زیرک آن که از نزدیکان مشرف می باشد، همکاری نزدیک را ترجیح خواهد داد و از ایجاد چالش با آن پرهیز می کند. زرداری با اعلام همکاری با افغانستان و آمریکا جهت مقابله با طالبان، نمی تواند خط سرخ های داخلی در ارتش و توانمندی طالبان پاکستان را پشت سر بگذارد و لذا تلاش در تعدیل و یا اصلاح سیاستهای آمریکا خواهد کرد تا گفتمان و مذاکره با طالبان را جایگزین حملات نظامی آمریکا کند. زرداری که یک شیعه پاکستانی است، استمرار همکاری و مناسبات فعال و خوب با ایران را در اولویت خود می داند ولی در قبال فشار و اولویتهای آمریکایی، حوزه مانور گسترده ای در اختیار ندارد. شاید همین شرایط پیچیده موجب شده تا ضمن تردید و نگرانی در غرب، همکاری و حمایت از زرداری، یک نیاز مرحله ای برای آمریکا و غرب محسوب شود.
● پاکستان و رئیس جمهور آینده آمریکا
بورس رایدل از مقامات سابق پنتاگون و سیا و شخصی که در دولتهای پیشین آمریکا نقش زیادی در ترسیم سیاستهای کاخ سفید در جنوب آسیا داشته معتقد است که ایالات متحده با وضعیت بسیار بغرنجی در پاکستان مواجه است و اقدام جدید آمریکا در حمله از خاک افغانستان به پاکستان موجب افزایش احساسات ضد آمریکایی و مخدوش شدن وجهه آمریکا در کشورهای مسلمان می شود. به اعتقاد این مقام کهنه کار شورای روابط خارجی آمریکا در شرایط فعلی و با توجه به جو سیاسی موجود در فضای پاکستان، حمله آمریکا به نقاط مرزی پاکستان با افغاستان فقط به تخریب موقعیت آمریکا منجر خواهد شد. از همین رو به رئیس جمهور آتی آمریکا توصیه می کند که در درجه اول با دولت مردمی پاکستان به ویژه در امور اقتصادی همراهی کرده و این نکته را ثابت کند که آمریکا به دنبال برقراری دموکراسی در پاکستان است. علاوه بر آن آمریکا باید بر افغانستان فشار وارد کند تا کابل را به قبول خط مرزی افغانستان و پاکستان که در سال ۱۹۸۳ توسط انگلیس ترسیم شده احترام بگذارد و در مورد روابط هند و پاکستان نیز واشنگتن باید دهلی نو را تشویق به یافتن راه حلی درباره کشمیر کند که مورد قبول تمامی گروه های حاضر در این منطقه باشد.
رایدل در مصاحبه با شورای روابط خارجی آمریکا در خصوص خبرهای روزهای اخیر مبنی بر اقدام آمریکا در تعقیب نیروهای القاعده در داخل پاکستان و حتی گزارشهایی مبنی بر ورود تفنگداران دریایی آمریکا به پاکستان، اقامت چند ساعته در این کشور و کشتن تعداد زیادی از نیروهای طالبان و القاعده در نقاط مرزی پاکستان و افغانستان و سپس خروج آنها از این کشور به وسیله بالگرد و توضیح این مطلب که آیا در شرایط فعلی انجام چنین عملیاتهایی به نفع آمریکا هست یا نه گفت: در ابتدا باید گفت ورود به سرزمینی که دارای تسلیحات هسته ای است با ورود به کشورهای دیگر تفاوت دارد.
ژنرال اشفق پرویز کیانی فرمانده ارتش پاکستان اعلام کرده که اسلام آباد عملیات آمریکا در پاکستان را تائید نکرده و در برابر آن ایستادگی می کند ممکن است برخی از این سخنان همانند آنچه هم اکنون ما در این کشور شاهد آن هستیم فقط در حد حرف بوده باشند اما تجربه من از ارتش پاکستان این است که آنها از ملت و حاکمیت خود دفاع می کنند و حتی ممکن است این عمل را برای حفظ پرستیژ انجام دهند.
بنابراین دست زدن به چنین اقداماتی از سوی آمریکا خطرناک است. فکر می کنم آمریکا این عملیاتها را به دلیل بدتر شدن اوضاع در افغانستان انجام می دهد. واشنگتن از این می ترسد که القاعده و طالبان سازمان یافته در پاکستان دیر یا زود منافع آمریکا را در خارج از جنوب آسیا و حتی در خود ایالات متحده مورد حمله قرار دهند. بنابراین ارتش آمریکا با موقعیت بسیار بغرنجی در پاکستان مواجه است. تا زمانی که طالبان در طول مرز پاکستان و افغانستان مقری امن برای خود دارد آمریکا نمی تواند این گروه شبه نظامی را شکست دهد و ترس واشنگتن نیز از این موضوع است که طرحها و نقشه های شکل یافته توسط طالبان و القاعده در این مقرهای امن به فراتر از افغانستان مربوط شوند.
نباید این نکته را فراموش کرد که خود پاکستان نیز خواهان کنترل القاعده و طالبان است اما دلایل همراهی نکردن ارتش این کشور با آمریکا در برخورد با گروه های شبه نظامی را می توان به صورت زیر توضیح داد: پاکستان به طور عام و ارتش این کشور به طور خاص اعتماد زیادی به آمریکا ندارند. آنها فکر می کنند که آمریکا در ۵۰ سال گذشته به این گروه های شبه نظامی اجازه داده نه یکبار بلکه چندین بار دوباره احیا شوند.
چیزی که واشنگتن با آن در پاکستان مواجه است این موضوع است که تعداد زیادی از مردم این کشور فکر می کنند آمریکا قابل اطمینان نیست.
نظر سنجی های جدید انجام شده در این کشور نشان می دهد که اکثریت مردم پاکستان معتقدند ناآرامی های موجود در کشورشان نتیجه اقدامات آمریکا بوده و فقط تعداد کمی از مردم پاکستان فکر می کنند که این ناآرامیها در نتیجه فعالیت القاعده و متحدان آن بوده است. و در چنین جوی انجام عملیاتهای نظامی در نقاط مرزی این کشور فقط به افزایش احساسات ضد آمریکایی منجر خواهد شد.
رهبران آمریکا اعلام می کنند که در یک زمان و یک مکان خاص اطلاعات، هوش و استعداد با ارزشی در دست دارند خب باید از این هوش و استعداد خوب استفاده کرد.
این عضو سابق سازمان اطلاعات مرکزی آمریکا درباره دیدار رئیس ستاد مشترک ارتش پاکستان با مقامات آمریکایی نیز می گوید: این یک فرض بسیار مناسب است. ما باید این نکته را درک کنیم که سابقه چندان بلند مدتی با پاکستانی ها نداریم که به آنها اجازه بدهیم تا درباره اطمینان و یا عدم اطمینان به ما فکر کنند. امروز یک بازی بسیار پیچیده در سیاست داخلی پاکستان در جریان است، این بازی میان آصف علی زرداری رهبر ملی، نواز شریف رهبر مخالفان و ژنرال اشفق کیانی در جریان است و این مسئله تبدیل به یک توپ بیلیارد در فضای سیاسی پاکستان شده و اگر شما بتوانید آمریکا را به عنوان مخالف خود معرفی کنید در فضای کنونی پاکستان موقعیت مناسبی کسب می کنید.
هم اکنون کسی در پاکستان خواهان این مطلب نیست که به عنوان دوست صمیمی جرج بوش قلمداد شود از همین رو نه فقط یک بازی بلکه بازیهای تودر توی زیادی در پاکستان در جریان است و از همین رو سیاستگذاران آمریکا باید به بهترین نحو ممکن فضای سیاسی این کشور را تجزیه و تحلیل کنند.
رایدل در خصوص نحوه تعامل رئیس جمهور آتی آمریکا با جنگ افغانستان و رابطه ناآرامی های این کشور با گروه های شبه نظامی مستقر در مرز آن با پاکستان نیز گفت: باید از دو زوایه به این مسئله توجه کرد. ایتدا باید موقعیت واقعی را در نظر گرفت. جنگ افغانستان در واقع یک جنگ غیر عادی برای آمریکا بوده و این به آن دلیل است که ما به این جنگ از یک دید دیگر پرداخته ایم.
در دهه ۱۹۸۰ آمریکا از ناآرامی ها و گروه های شبه نظامی در پاکستان علیه اتحاد جماهیر شوروی استفاده کرد. ما آن تجربه را به یاد داریم که تا زمانیکه جایگاه خود را در پاکستان داشته باشیم در جنگ بازنده نخواهیم شد. ممکن است آمریکا موفق به کسب پیروزی در افغانستان نشود اما می تواند در این جنگ نیز بازنده نباشد زیرا واشنگتن از این موقعیت بهره مند است که محلی را برای سازماندهی مجدد در اختیار داشته و می تواند ادامه حضور در قدرت را رای گروه حاکم در افغانستان تضمین کند.
و این موضوع تا زمانی که آمریکا جایگاه خود در افغانستان را داشته باشد ادامه خواهد داشت. رئیس جمهور آتی آمریکا باید به دنبال راهی باشد تا از طریق آن نگاه مردم پاکستان به واشنگتن را تغییر دهد. رئیس جمهور آتی آمریکا باید به دنبال راهی برای همراه کردن اسلام آباد با واشنگتن در جنگ با تروریسم باشد.
واشنگتن باید در این راه اسلام آباد را با خود همراه کند. اما هیچ راه حل یک جانبه ای از طرف آمریکا برای حل و فصل این موضوع وجود ندارد. ما نمی توانیم این انتظار را داشته باشیم که در حالیکه پاکستان یک کشور هسته ای است به آن حمله کرده، تمام مناطق آن را اشغال کرده و این کشور را از وجود طالبان و القاعده پاک کنیم. آمریکا به این سادگی نمی تواند تمام خاک پاکستان را اشغال کند. واشنگتن نیازمند آن است تا اسلام آباد را با خود همراه کند.
و این بدان معناست که دولت آتی آمریکا باید در جهت تغییر وجهه خود در پاکستان که در طی یک دهه گذشته به شکل نا مطلوبی درآمده تلاش کند و اینکه این کار چگونه امکان پذیر خواهد شد باید گفت اگر واشنگتن با دولت پاکستان همکاری کرده و به آنها نشان دهد که خواهان برقراری دموکراسی بوده و در پی افزایش کمکهای خود به این کشور به ویژه در بخش اقتصادی باشد می تواند وجهه خود در این کشور را بهبود بخشد.
آمریکا باید همچنین به برخی از نیازهای دیپلماتیک پاکستان حساس باشد. برای مثال واشنگتن باید کابل را وادار کند تا مرز میان افغانستان و پاکستان را به عنوان یک مرز بین المللی شناسایی کند و این در حالی است که افغانستان تا کنون این مرز را به رسمیت نشناخته است. واشنگتن هم اکنون دارای اهرم هایی در کابل و در دولت افغانستان است و کاخ سفید باید در این اندیشه باشد که چگونه می تواند از این اهرمها برای وادار کردن افغانستان برای به رسمیت شناختن مرز میان خود و پاکستان که در سال ۱۸۹۳ توسط انگلیس و هند ترسیم شده استفاده کند.
این موضوع به نفع پاکستان بوده و در بلند مدت نیز به نفع همه خواهد بود. اما مشکل این جاست که افغانستان این مرز را به عنوان یک مرز بین المللی قبول ندارد. آنها فکر می کنند که این خط مرزی توسط انگلیس بر آنها تحمیل شده ، در حقیقت آنها درست می گویند این مرز توسط بریتانیا تحمیل شده اما این موضوع مربوط به یک قرن پیش است.
زمان آن فرا رسیده تا این مرز به عنوان یک مرز بین المللی به رسمیت شناخته شود این مسئله ای است که پاکستان خواهان مذاکره درباره آن است و هم اسلام آباد و هم کابل باید این مرز را به عنوان یک مرز بین المللی به رسمیت بشناسند.
این یک واقعیت دیپلماتیک است که آمریکا باید طرفین را تشویق به قبول آن کند، این مسئله به نفع پاکستان است و آمریکا باید آن را به حقیقت نزدیک کند. اگر واشنگتن خواهان اقدامات قو یتر اسلام آباد در کنترل مرز با افغانستان بوده و انتظار آن را دارد که پاکستان کنترل بیشتری را بر این مرز برای جلوگیری از ورود نیروهای القاعده و طالبان به خاک افغانستان داشته باشد مناسب ترین گامی که می توان آن را به عنوان گام اول برداشت آن است که این مرز تبدیل به یک مرز واقعی بین المللی شود.
اما پاکستان یک مرز پر آشوب دیگر نیز دارد و آن کشمیر است. کشمیر یکی دیگر از محلهایی است که این عضو سابق وزارت دفاع آمریکا معتقد است کشورش می تواند نقش مهمی در آن ایفا کند.
به اعتقاد این مامور سابق سیا آمریکا باید تلاش کند تا هند و پاکستان را به پذیرفتن یک توافق بلند مدت برای حل مناقشه کشمیر وادار کند. این توافق بلند مدت باید بر این اصل استوار باشد که خط موجود در این منطقه با یک سری ملاحظات به عنوان مرز بین المللی به رسمیت شناخته شود. تا زمانیکه پاکستان از داشتن مرزهای طبیعی محروم است نمی توان از آن انتظار داشت تا همانند یک کشور طبیعی رفتار کند.
تا زمانی که این کشور از جانب همسایگان خود در رنج است و در کشمیر نیز با مشکلاتی دست به گریبان است آمریکا نمی تواند این انتظار را از پاکستان داشته باشد که در آن مسیری گام بردارد که واشنگتن خواهان آن است.
مشکل کشمیر به مدت چند سال است که به همین صورت باقی مانده و اکنون به نظر می رسد که این وضعیت در حال انفجار است و زمانی که اوضاع در کشمیر در حال انفجار است نتیجه آن می تواند منجر به جنگ میان هند و پاکستان شود که ما این مسئله را ( جنگ هند و پاکستان ) بارها شاهد بوده ایم.
و اما در مورد رئیس جمهور جدید پاکستان، در مراسم ادای سوگند ریاست جمهوری از سوی آصف علی زرداری شاهد حضور حامد کرزای رئیس جمهور افغانستان در این مراسم بودیم.
پرسشی که در این جا مطرح می شود این مطلب است که آیا حضور کرزای در این مراسم معنای خاصی به همراه دارد، در پاسخ باید گفت که حضور کرزای در مراسم سوگند زرداری یک دگرگونی چشمگیر است. این نکته غیر قابل تصور بود که کرزای را در مراسم سوگند رئیس جمهور سابق پاکستان پرویز مشرف مشاهده کنیم.
این دو مرد ( کرزای و مشرف ) از یکدیگر بیزار بودند و از همین رو می توان گفت حضور کرزای در پاکستان در اولین روز کاری زرداری به عنوان رئیس جمهور یک نشانه امیدوار کننده برای بهبود روابط کابل-اسلام آباد است. نکته ای که در مورد رئیس جمهور جدید پاکستان نباید آن را فراموش کرد این مطلب است که وی اساسا هیچ کنترلی بر ارتش و سرویس اطلاعاتی کشورش ندارد که در مورد این مسئله باید گفت: زرداری تابستان امسال تلاش کرد تا سرویس اطلاعاتی پاکستان (ISI ) را تحت کنترل خود در بیاورد اما ارتش وی را از انجام آن کار بازداشت. نباید زرداری را دست کم گرفت.
او یک سیاستمدار با هوش است. این به نفع آمریکاست که رابطه خوبی با پاکستان در زمینه نظامی و غیر نظامی داشته باشد و این در حالی است که دولت فعلی پاکستان نشان داده که نهادی قابل اطمینان هم در مسائل نظامی و هم در مسائل شهروندی است.
این به نفع آمریکا نیست که در دراز مدت از لحاظ نظامی و غیر نظامی رابطه مناسبی با پاکستان نداشته باشد. مطلبی که در این جا مطرح می شود احتمال انجام کودتای نظامی در پاکستان است که در این مورد باید گفت: به این زودیها کودتایی در پاکستان رخ نمی دهد. اما اگر دولت زرداری همانند دولت قبلی با مشکلات اقتصادی بی شماری مواجه باشد نمی توان این انتظار را داشت که پاکستان در رابطه با آمریکا، هند و کشمیر موفق عمل کند در این صورت روی کار آمدن مجدد نظامیان در پاکستان امری محتمل به نظر می رسد.
ما این وضعیت را قبلا مشاهده کرده ایم و اگر بار دیگر کودتایی در پاکستان رخ دهد این چهارمین کودتا در این کشور خواهد بود. سه کودتای پیشین بعد از مدتی شکست خورده اند.
در سال ۱۹۵۸ شاهد کودتایی به رهبری ایوب خان بودیم، در سال ۱۹۶۹ ژنرال یحیی خان در پاکستان حکومت نظامی برقرار کرد و در سال ۱۹۷۷ نیز ژنرال ضیاء الحق دستور حکومت نظامی در پاکستان را صادر کرد و از همه جدیدتر در سال ۱۹۹۹ شاهد کودتای پرویز مشرف در پاکستان بودیم. سابقه حکومت های شهروندی در پاکستان تا حدی دلسرد کننده است. و از سوی دیگر سابقه حضور دیکتاتورهای نظامی در قدرت نیز مایوس کننده است. این کشور ( پاکستان ) تا کنون چرخه ای از حکومتهای شهروندی و رژیم های نظامی را تجربه کرده و این چرخه ای است که کشور را به طور شتابنده ای به سمت سقوط پیش می برد.
برای جمع بندی این مطلب می توان گفت: آمریکا باید در مورد اقدامات نظامی خود در مرز افغانستان و پاکستان بسیار محتاط باشد.
پاکستان یک کشور خطرناک و نا امن است. واشنگتن نیازمند آن است تا گامهای خود را بسیار با دقت بردارد.
آمریکا باید این نکته را به پاکستان بفهماند که این جنگ آنها نیز هست و از همین رو واشنگتن باید در این راه دست به ابتکارات جدیدی بزند. حملات کماندویی و شکار اعضای القاعده و طالبان نمی تواند به عنوان راه حلی بلند مدت برای حل این مشکل باشد.
حسین امیدی
cfr.org
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید