چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

اروپا، چین و نظم چند جانبه جهانی


اروپا، چین و نظم چند جانبه جهانی
با آنکه انتقال قدرت از غرب به شرق، آشکار است و نظم جهانی در حال چند قطبی شدن است، اما این سیستم چندجانبه نوظهور، تاکنون چندان روی خوشی از خود نشان نداده است و این سؤال را تداعی می‌کند که با توجه به ادعای کشورهای قدرتمند و همکاری متقابل آنها آیا این فرآیند به شکل رقابتی درآمده یا قوانین بین‌المللی در شکل گیری آن دخیل بوده است.
«رابرت کاگان» همه چیز را پیش‌بینی کرده و معتقد است قدرت‌های مختلف مایل به برقراری روابط اصولی با یکدیگر هستند، بنابراین روسیه و چین می‌توانند به محور حکومت‌های مطلق تبدیل شده و با توجه به عدم علاقه‌مندی‌شان به لیبرالیسم سیاسی با هم متحد شوند. چه، آنها با یک محور دموکراتیک شامل آمریکا، اروپا، ژاپن و احتمالاً هند روبرو هستند.
در میان این قدرت‌های بزرگ تنها اتحادیه اروپا می‌تواند به طور پیوسته به حمایت از سازمان ملل، سازمانهای بین‌المللی و پیمان‌نامه‌ها بپردازد. در مقابل چین، هند، روسیه و آمریکا بسته به اینکه بهترین ابزار در جهت پیشرفت منافع آنان چه چیزی است، به صورت یکجانبه، دو جانبه یا چندجانیه عمل خواهند کرد.
اینکه این نظم چند جانبه در حال ظهور است، اتفاق خوبی است و طبیعتاً آمریکا با ضعیف شدن تدریجی خود و با رشد کردن این کشورها، سازمانها را مجبور خواهد کرد که به این کشورها فشار بیاورند.
در اصل هیچ اتحاد تنگاتنگی میان روسیه و چین وجود ندارد و سیاستمداران دو کشور از اساس به هم اعتماد ندارند؛ در واقع روسیه می‌داند در صورت هر گونه شراکت با چین، قدرت اقتصادی چین موجب می‌شود تا شریک برتر چین باشد.
روس‌ها از این نگرانند که روزی چینی‌ها از حد قلمرو خود در آسیا فراتر روند؛ چرا که رهبران چین بیشتر به این توجه می‌کنند که آمریکا در مورد روسیه چه فکری دارد و به نظر می‌رسد که مهمترین ارتباط جغرافیایی ـ استراتژیک قرن ۲۱ میان چین و امریکا در حال شکل گرفتن است.
همچنین ارتباط چین با اتحادیه اروپا به شکل گرفتن نظام بین‌المللی کمک خواهد کرد و صد البته هسته مرکزی این ارتباط، اقتصاد است. در واقع اتحادیه اروپا بزرگترین شریک تجاری چین است و تجارت دوطرفه آنها در سال گذشته، رقم ۳۰۰ میلیارد دلار را در بر داشت و حتی اروپایی‌ها از این گله‌مند بودند که چین به تعهدات خود عمل نکرده، ارزش ارز خود را بالا برده و مانع از سرمایه‌گذاری خارجی شده است و از طرفی مقامات چینی هنوز نگران موضع جانبدارانه اروپا و خطر به کار بردن ابزار تجاری علیه صادرات چین می‌باشند.
اما به طور کلی نقش چین در این نظم نوین جهانی چیست؟ هم‌اکنون، در دولت چین بحث میان اینترناسیونالیست‌های (جهانگرا) لیبرال که معتقد به چندجانبه‌گرایی است و ملی‌گرایان مدعی که مخالف آن هستند، وجود دارد. اتحادیه اروپا باید به چین پیشنهاد شراکت استراتژیک بدهد و اولویت‌ها باید در تغییر شرایط فعلی اقلیمی، بازداری تولید سلاح‌های هسته‌ای، آفریقا، و در دست گرفتن نظام تجارت جهانی باشد.
نکته آنکه اتحادیه اروپا نسبت به آمریکا در جایگاه بهتری برای کمک به رهبری چین برای کسب منافع ملی از طریق همکاری با سازمان‌های بین‌المللی قرار دارد و این بدین خاطر است که اتحادیه اروپا نه تنها پیوسته حامی ثابت چند جانبه‌گرایی بوده بلکه برعکس آمریکا رقیب استراتژیک چین نیست. پس اروپا می‌تواند شرایطی را به وجود بیاورد تا سازمان‌های بین‌المللی در خدمت منافع ملی چین باشند.
ـ از آنجایی که چین پس از آلمان بزرگترین صادرکننده جهان است، به بازارهای وسیع، قوانین تجارت و مکانیزم‌های قدرتمند رقابتی، سخت معتقد است.
ـ اگر گرم‌شدن زمین همچنان ادامه یابد، چین بیش از اتحادیه اروپا متحمل زیان آن خواهد بود و اگر چین از شرکت در برنامه منع انتشار کربن که توسط ژاپن طرح‌ریزی شده، خودداری کند، آن‌وقت صادرات صنایع انرژی آن تعرفه‌بندی می‌شود. همچنین چین تاوان سیاسی این عدم انتخاب را پس خواهد داد. اروپاییان معتقدند که تغییر شرایط اقلیمی بزرگترین مشکل دراز مدتی است که بشر کنونی با آن درگیر است و همه قدرت‌های بزرگ همچون چین وظیفه دارند تا در حل این بحران مشارکت کنند.
ـ اگر بر تعداد کشورهای هسته‌ای اضافه شود، از اهمیت موقعیت چین به عنوان یکی از معدود کشورهای هسته‌ای حال حاضر کاسته شده و کره زمین به محلی خطرناک و بی‌ثبات تبدیل خواهد شد. چین باید نقشی فعال در برنامه منع تولید سلاح هسته‌ای ایفا کند. همچنین چین باید ایران را به اجتناب از جاه‌طلبی‌های هسته‌ای خود تشویق کند.
ـ چین به آفریقا علاقه روزافزونی دارد، جایی که سرمایه‌گذاری و تفکرات اقتصادی آن شرایط کمک به فقیرترین کشورهای جهان را بوجود آورده است.
با توجه به این شرایط، گفت‌وگوی سازنده میان چین و اتحادیه اروپا می‌تواند به اداره کردن کره زمین کمک کند. اما این گفت‌وگو باید آشکارا سازمان‌های حکومت جهانی را نیز در بر داشته باشد چرا که خیلی از این سازمانها در حال از دست دادن قدرت خود بوده، IMF و بانک جهانی نیاز به بازسازی دارند، شورای امنیت سازمان ملل نیاز به قدرت بیشتری برای احیای مشروعیت رو به زوال خود دارد و تا زمانی که کشورهایی چون هند و چین به عضویت کامل G۸ در نیایند، این گروه نمی‌تواند از عهده مشکلات جدی اقتصاد جهانی بر بیاید.
همچنین اتحادیه اروپا باید گفتمانی با چین مبنی بر تأسیس سازمانهای جدید داشته باشد. حقیقت این است که چین در حال تبدیل شدن به یکی از ابرقدرت‌های جهان است و نیاز دارد که رهبری حکومت جهانی را به عهده بگیرد تا جایی که با شکل‌دادن به نظام بین‌المللی، به منافع خود برسد. جالب اینکه از این نظر، اتحادیه اروپا و چین در نیل به نظم چند جانبه جهانی دارای وجه اشتراک هستند.
محمد همتی
نوشتة «چارلز گرانت»، مدیر مرکز اصلاحات اروپایی
منبع : سایت تابناک


همچنین مشاهده کنید