جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

دو دیدگاه درباره‌ی استقلال کوزوو: موافقت و مخالفت


دو دیدگاه درباره‌ی استقلال کوزوو: موافقت و مخالفت
به دنبال استقلال کوزوو تفسیرهای زیادی پیرامون درستی یا عدم درستی این استقلال صورت گرفته است و مفسران زیادی با ارائه‌ی دلیل، به اثبات درستی این امر یا اشتباه بودن آ‌ن پرداخته‌اند.
پایگاه اینترنتی روزنامه‌ی"دی ولت" آلمان در دو تحلیل، دو دیدگاه متفاوت را در این رابطه مطرح کرده است.
این روزنامه در یک تحلیل در اثبات درستی اعلام استقلال یک جانبه‌ی این استان از دیدگاه خودش، این طور گزارش کرده است: اگر بخواهیم اعلام استقلال کوزوو را اخطاری بدانیم که بر اساس آن دیگر سازمان‌های آزادی بخش نیز برای تلاش‌های خود نیرو می‌گیرند، در واقع این زنگ خطر، اخطاری بی‌پایه و اساس است. برای مثال اگر در شرایط فعلی فلسطین نیز خواهان اعلام بیانیه‌ی یک جانبه‌ی استقلال فلسطین شود، این در واقع بسیار مهمل و در واقع تبلیغی بی‌ارزش در جهت منسوخ کردن درستی اعلام استقلال این استان است؛‌ چرا که در مورد فلسطین هم اگر فلسطینی‌ها حاضر شوند به قیمت حضور ارتش سازمان ملل و ناتو، همین طور پلیس‌های اتحادیه‌ی اروپا آن هم برای مدت زمان نا معین استقلال خود را پذیرا شوند، آن وقت می‌توانیم در پاسخ به خواسته‌ی آنها مبنی بر اعلام استقلال یک جانبه جواب مثبت دهیم.
اگر هم فلسطینی‌ها خواهان استقلال، ‌بدون حضور و کنترل نیروهای بین‌المللی باشند که موضوع کاملا متفاوت می‌شود و نمی‌توانیم مساله‌ی فلسطین و کوزوو را با هم مقایسه کنیم و اصلا این دو مساله با هم هیچ شباهتی ندارند و استدلال‌ها پیرامون این موضوع که فلسطین با توجه به الگوی کوزوو خواهان استقلال است، نیز کاملا اشتباه می‌شود.
این تحلیل در قسمت دوم خود این طور آورده است: ما در حالی از واژه "استقلال یک جانبه" استفاده می‌کنیم که "استقلال یک جانبه" به هیچ وجه به معنای این دیدگاه نیست که آن در رابطه‌ی تنگاتنگ و بسیار نزدیک با فرایندهای بین‌المللی قرار گرفته است.
در واقع آمادگی آمریکا و کشورهای عضو اتحادیه‌ی اروپا و همین طور دیگر کشورهای مهم برای به رسمیت شناختن کوزوو را نمی‌توانیم پیامد و تبعات صدور این بیانیه بلکه می‌توانیم آن را پیش شرط‌هایی برای اعلام بیانیه‌ی استقلال یک جانبه‌ی این استان بنامیم.
در واقع مذاکرات فشرده و به رسمیت شناختن محدودیت‌ها وقواع و قوانین اقلیت صرب‌های کوزوو آن هم به وسیله دولت کوزوو پیشاپیش حرکت‌ها برای اعلام بیانیه رسمیت این استان است.
افرادی که در حال حاضر به رسمیت شناختن کوزوو از سوی آمریکا و همچنین کشورهای اتحادیه اروپا فاجعه‌ای بزرگ می‌دانند در واقع به سادگی تاریخچه و همین طور شرایطی را که تحت آن این استان مجبور به اعلام استقلال یک جانبه شد، نادیده می‌گیرند. نباید فراموش کرد که قبل از صدور این بیانیه از مدت‌ها قبل تلاش‌های بسیار زیادی برای مذاکرات جهت روشن شدن وضعیت قانونی حتی با صربستان و روسیه صورت گرفته است. هم اتحادیه‌ی اروپا و هم آمریکا برای پیدایش و سازش بر سر این موضوع بحث برانگیز بسیار تلاش کردند. صربستان و روسیه نیزاقدامات‌شان نهایتا به بلوکه کردن راه حل ها برای مشخص شدن وضعیت قانونی کوزوو ختم می‌شده است!
البته در برابر انواع مختلفی از پیشنهادها که برای حل مساله‌ی کوزوو ارائه شده است و یکی از آنها بنا به پیشنهاد غرب "استقلال رسمی کوزوو بود" نیز نه روسیه و نه صربستان، هیچ پیشنهاد جدی در برابر این پیشنهادات ارائه ندادند.
در قسمت دیگری از این تحلیل آمده است: رسمیت کوزوو در شرایطی اعلام شد که تحت هیچ شرایط دیگری امکان معلق بودن وضعیت این استان آن هم با گذشت نه سال امکان پذیر نبود. در واقع این استان از مدت‌ها قبل دیگر به صرب‌ها تعلق نداشته است چرا که حقوق بین‌المللی‌اش از مدتها قبل تنها به کاغذ محدود بوده و در حد تشریفات بوده است.
این تحلیل در ادامه‌ی استدلال‌ها برای مثبت بودن بیانیه به رسمیت شناختن کوزوو این طوراظهار می کند: کوزوو احتیاج دارد که به وضعیت قانونی رسمی و مطمئن دست یابد، چرا که این کشور نیز مانند دیگر کشورها احتیاج دارد تا با کمک وضعیت مطمئن خود به انجام روابط بین‌المللی روی آورد و بتواند که به انعقاد قرارداد با دیگر کشورها بپردازد.
در بخش دیگری از این تحلیل آمده است که استقلال کوزوو انسجام و وحدت اتحادیه اروپا را به خطر نمی‌اندازد، چرا که عامل مورد اختلاف در اتحادیه اروپا تنها استقلال رسمی بوده است. اسپانیا هم که نمی‌خواسته کوزوو را به عنوان کشوری مستقل بشناسد اما با این وجود در ماموریت نیروهای KFOR (نیروهای اتحادیه‌ی اروپا در کوزوو) همچنان شرکت خواهد کرد.
به طور کلی کشورهای عضو اتحادیه به زودی به اقدام و تصمیمی واحد در قبال کوزوو دست خواهند یافت، چرا که همه‌ی اعضای اتحادیه به این امر واقفند که بزرگ کردن اختلافات بین کشورهای عضو اتحادیه و تبدیل آن به بحرانی در بین کشورهای عضو امری نابه‌جا به شمار می‌رود. صربستان هم مطئنا بعد از بر پا کردن جنجال‌های ابتدایی و اعتراض نسبت به وضع موجود، اعتراضات خود را در حد ضرورت محدود خواهد کرد.
البته این درست است که استقلال کامل از سوی صربستان امری کاملا مسخره و غیر قابل قبول به شمار می‌رود اما این کشور خود از مدتها قبل می‌دانست که این موضوع غیر قابل اجتناب است و روزی فرا خواهد رسید که صربستان هم باید به استقلال این استان تن دهد. اقدام این کشور در احضار سفرای خود نیز اقدامی اعتراض‌آمیز از سوی صربستان بوده است که آن را نیزمی‌توانیم بیشتر اقدامی دیپلماتیک و محتاطانه بنامیم.
در ادامه‌ی این تحلیل این طور آمده است که صرب‌های کوزوو خود را از کوزوو جدا نخواهند کرد و به صربستان نخواهند پیوست، چرا که این امر به طور غیر مستقیم به معنای به رسمیت شناختن کامل دولت کوزوو است. روابط دو گانه و همیشگی صربستان نسبت به اتحادیه اروپا نیز با وضعیت جدید کوزوو تغییر نخواهد کرد. مشکل اصلی ای که در این مساله به چشم می‌خورد این است که روسیه در حال حاضر به شدت تلاش می‌کند که تاثیر اقتصادی و سیاسی خود را به شدت در صربستان اعمال کند واین کشور را از همسو شدن با اتحادیه اروپا باز دارد. اما با این حال روسیه هم به نوبه خود اعتراضاتش را نسبت به رسمیت کوزوو محدود خواهد کرد.
این تصور که موضع روسیه در قبال ایران و برنامه‌ی هسته‌یی این کشور به علت بروز وضعیت جدید کوزوو به گونه‌ای دیگر تغییر خواهد کرد نیز اشتباه است.
روسیه از این نزاع وا ختلاف بر سر مساله کوزوو در این جهت استفاده کرده است که برای غرب رنجشی ایجاد کند ودر مقابل غرب بایستد اما این اختلاف را مطمئنا نمی‌توان دلیلی برای موضع خصمانه‌ی این کشور در برابر غرب دانست.
در بخش پایانی این تحلیل در رد اظهارات دیگر رسانه‌ها که داشتن روابط دوستانه با روسیه و صربستان را بسیار مهمتر از استقلال کوزوو دانسته‌اند، این اظهارات تنها در حد یک گفته‌ی تمسخر آمیز معرفی شده است.
مطمئنا درست است که باید در هر صورت تلاش کنیم که راه همکاری صربستان با اروپا را هموار کنیم و سعی کنیم که وضعیت ناراحت کننده‌ی ملت باقیمانده‌ی صرب در کوزوو را بهبود بخشیم اما باید به این مساله نیز توجه داشت که اکثریت جمعیت آلبانیایی‌های کوزوو که از سالها پیش تحت انواع فشارهای سیستماتیک، تعقیب و گریز به وسیله ناسیونالیسم صربی قرار داشته و رنج می‌برده است اکنون حق دارد که بالاخره از وضعیت آرامش که بعد از جنگ به وجود آمده اندکی لذت ببرد و در دنیا و روابطی ایمن و قانونی زندگی کند.
البته وضعیت فعلی کوزوو نیز همه‌ی مشکلات بالکان را حل نمی‌کند، حتی در خود کوزوو نیز همین طور است. این به آن معنا است که هر گونه تعجب و شگفتی از وضعیت جدید ایجاد شده و استقلال این استان کاملا نامربوط است و با نگاهی دقیق‌تر متوجه می‌شویم که هیچ امکان دیگری که بتواند جایگزین وضعیت فعلی و صدور بیانیه باشد، نیز وجود نداشته است.
در مقابل موضع‌گیری‌ها و استدلال‌های بالا که همه سعی در توجیه اعلام استقلال کوزوو داشته است، این روزنامه در تحلیل‌ دیگری به توجیه دلایل نادرستی اعلام استقلال کوزوو پرداخته است.
در قسمت ابتدایی این تحلیل آمده است: به رسمیت شناختن کوزوو باعث بروز پاره‌ای از مشکلات ژئوپولتیکی می‌شود. برای مثال این بیانیه وحدت ناحیه‌ای دولت‌های مختلف از اسپانیا گرفته تا عراق را که در آنها اقلیت‌های قومی برای استقلال خود فعالیت می‌کنند را تحت خطر قرار می‌دهد. اما قبل از هر چیز دیگری استقلال کوزوو را می‌توانیم شکاف و خطری بزرگ برای اتحادیه‌ی اروپا بدانیم.
این تحلیل با اشتباه خواندن استقلال کوزوو ابراز می‌دارد: فواید احتمالی حاصل از صدور این بیانیه بسیار ناچیز و درمقابل، مشکلات بروز یافته ی حاصل از آن بسیار گسترده بوده است وبعد ازآن این تحلیل به رده‌بندی قربانیان حاصل از این استقلال به ترتیب اهمیت می‌پردازد:
۱) وحدت اتحادیه اروپا
۲) شالوده‌ی قانون‌مندی‌های بین‌المللی و نمایندگی و صلاحیت سازمان ملل
۳) نقش و جایگاه آلمان در شورای امنیت
۴) همکاری با روسیه در مساله‌ی ایران
۵) اقبال صربستان به اروپا
۶) وحدت ناحیه‌ای دولت‌های مختلف
این تحلیل با تشریح دلایل بالا این طور اظهار می کند که اکنون اسپانیا، مصر، رومانی، مولداوی، بوسنی هرزگوین، گرجستان، ترکیه و عراق اجازه دارند که از خود این سوال را بپرسند چقدر طول خواهد کشید تا اقلیت‌های قومی ناآرام در این کشورها طبق الگوی کوزوو خواهان جدایی و استقلال شوند و با توجه به الگوی این استان انشعاب خود را توجیه کنند.
برای مثال برای ترکیه حتما این گمانه‌زنی‌ها ایجاد خواهد شد که ترک‌های شمال قبرس بیانیه‌ی استقلال خود را صادر کنند و به سرزمین مادری‌شان بپیوندند. دقیقا با همین منطق هم می‌توان به کردهای شمال عراق برای تشکیل دولتی مستقل در آناتولی حق داد.
این تحلیل در ادامه می‌افزاید: با چه منطقی غرب در برابر روسیه می‌ایستد و از دیگر سو با اقدام خود، استان‌های روس‌نشین گرجستان و مولداوی را به انشعاب ترغیب و تشویق می‌کند.
آیا رنج‌هایی که صرب‌ها از زمان کمونیست سابق این کشور اسلوبودان میلوشویچ، رهبر سابق صرب‌ها که یکی از مسوول‌ترین افراد برای شرایط کنونی است، متحمل شده‌اند کافی نبوده است چرا که میلوشویچ در سال ۱۹۸۹ پروژه‌ی خود یعنی ایجاد صربستان بزرگ را اعلام کرد که نتیجه‌ی آن هم ایجاد صربستان کوچک امروز شد.
این کمونیست اسبق صربستان قصد داشت کوزوو را از لحاظ قومی پاکسازی کند و یک فرمانروایی صربی، مسیحی را ایجاد کند که البته این اقدامات او با مخالفت و رویارویی وجدان جهانی روبرو شد و چیزی که مهمتر از آن ایجاد شد تحریک ناتو برا ی حمله بود که نهایتا نتیجه‌ی آن برتری قدرت آلبانیایی-اسلامی در کوزوو شد. البته اندکی بعد از آن نیز میروسلاو قدرت را از دست داد و کوزوو تحت سرپرستی سازمان ملل درآمد. این پیشینه تاریخی صرب‌ها پیشینه‌ای تاریکی ورنج آور برای آنها به شمار می‌رود. نباید به زخم و صدمه‌ای که به غرور ملی صرب‌ها از گذشته وارد شده را با تقسیم شدن ناعادلانه و از روی تهدید این کشور شدت بخشید.
در ادامه ی این تحلیل و با نادرست خواندن این استقلال گفته شده است: این درست نبودکه تنها با گذشت چند هفته از انتخاب رییس‌جمهور موافق با اروپای صربستان وی را اکنون به شرمندگی و بدنامی پیش روی شهروندان صربش متهم کرد.
اگر می‌خواهیم صرب‌ها را به خدمت در ارتش روس‌ها بفرستیم بسیار خوب است که همچنان به موضع‌گیری خود در قبال مساله کوزوو ادامه دهیم.
این تحلیل می‌افزاید: درگیری بین کوزوویی‌ها و صرب‌ها با تصدیق آلمان تشدیدتر شد. این هم شاید به آن دلیل باشد که برای آلمانی‌ها احساس خوب آلبانیایی‌های کوزوو بسیار مهم‌تر و با ارزش‌تر دوستی با صرب‌ها است!
این تحلیل با کوته نظرانه خواندن این نظر آلمان در به رسمیت شناختن کوزوو می‌گوید: هیچ دلیلی وجود ندارد که آلمان با به رسمیت شناختن استقلال کوزوو، دوستی خود با صرب‌ها را زیر پا بگذارد.
در بخش دیگری از این تحلیل آمده است: یکی از مهمترین چالش‌های ایجاد شده در پی استقلال کوزوو آن است که جدایی این استان در حکم سیلی‌ای به صورت روسیه به شمار می‌رود چرا که این کشور به عنوان قدرت محافظ صربستان نقش بازی می‌کند، بخش بزرگ و مهمی از صنایع صربستان را خریداری کرده ودر حال حاضرهم درصدد است که برای اتحادیه اروپا در مورد بالکان مشکلاتی را ایجاد کند.
نباد بر این پوکر ژئوپلیتیکی روس‌ها صحه گذاشت، با آن موافقت کرده و آن را تایید کرد بلکه باید به محاسبه و سنجش آن پرداخت، چرا که ما به روسیه برای اعمال فشار بر ایران احتیاج داریم. ما حداقل به روسیه برای ساکت ماندن وا قدام نکردن در برابر تاسیسات سپر موشکی آمریکا در هلند و چک احتیاج داریم چرا که این سپر اروپا را در برابر خطر ایمن می‌کند. ما در یک بازه‌ی میان مدت به تایید و پذیرش روسیه برای عضویت اکراین، گرجستان در ناتو احتیاج داریم. ماهم‌چنین در یک بازه‌ی بلند مدت به موافقت و مذاکرات روسیه برای عضویت این کشورها در اتحادیه اروپا نیازمند هستیم. همه‌ی این اهداف بسیار باارزش‌تر و مهم‌تر از استقلال کوزوو هستند.
این تحلیل می‌افزاید: در کنار همه‌ی استدلال‌هایی که در بالا در رد استقلال کوزوو اظهار شد، می‌توان به قانون سال ۱۹۴۵ که یکی از ستون‌های اصلی تاسیس سازمان ملل بوده است اشاره کرد.
تجزیه کردن یک کشور، بر خلاف قانون تعرض ناپذیری مرزها است که از قوانین اصلی سازمان ملل است. برای تصدیق این قانون سازمان ملل هم دلایل بسیار قانع کننده‌ای وجود دارد. چرا که اگر هر اقلیت قومی-فرهنگی و یا هر اقلیت دیگری آمادگی جدا شدن از کشور خود را داشته باشد، مجامع ملی که این اقلیت‌ها از آن منشعب شده‌اند با خطر و مشکل تعیین مرز روبرو خواهند شد.
آمریکا خود تحت فرماندهی آبراهام لینکلن جنگی خونین را راه‌ انداخت برای آنکه به انشعاب و تجزیه ایالت‌های جنوب پایان دهد. با این توجیه که تنها یک دولت واحد و قوی می‌تواند حقوق و آزادی شهروندان خود را تعیین کند. لینکن تلاش کرد که از بالکانیزه کردن شمال آمریکا ممانعت کند اما اکنون ما شاهدیم که این خود آمریکا است که با اقدام خود در به رسمیت شناختن کوزوو به ادامه‌ی بالکانیزه کردن کوزوو پرداخته است. از دیگر سو قانون عدم تخطی به مرز کشورها نیز تنها در صورت موافقت و تصمیم مجامع بین‌المللی به حالت تعلیق در می‌آید. این به آن معنا است که اقدام بسیاری از کشورها در تایید استقلال کوزوو امری غیرقانونی بوده است.
در بخش پایانی این تحلیل آمده است: اولین و مهمترین دلیل که در رد به رسمیت شناختن کوزوو مطرح می‌شود این است که بیانیه استقلال کوزوو ضربه‌ای علیه اروپا به شمار می‌رود. همان طور که مشخص است کشورهای عضو اتحادیه به موضعی یکسان در مورد مساله کوزوو دست نیافتند. ملت‌هایی که برای به رسمیت شناختن کوزوو می‌تاختند بار دیگر همان طور که در مورد جنگ عراق به چشم خورد به ریسک بالایی دست زدند که این ریسک را می توانیم شکاف بیشتر و گسترده‌تر اعضای اتحادیه در موضوعات سیاست خارجی‌اش بدانیم که پیامدهای این حماقت را ما تا سال‌ها حس خواهیم کرد.
منبع : ایراس


همچنین مشاهده کنید