جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا


امام(ره) در جستجوی حقیقتی نامکشوف بود


امام(ره) در جستجوی حقیقتی نامکشوف بود
شخصیت امام خمینی(ره) در سالهای پیش و پس از انقلاب اسلامی، مورد توجه بسیاری از شاعران بوده و هست. شخصیتی که یادآور غرور اسلامی - ایرانی ملت بود و زبان رسای بسیاری از شاعران و ادیبان قرن حاضر فارسی را نیز به ستایش خود واداشت و این ستایشها، بعدها که مشخص شد خود حضرت امام(ره) هم شاعر بوده اند، رنگ و بوی دیگری یافت.به مناسبت نوزدهمین سالگرد ارتحال این رهبر نام آور، عارف، فقیه و فیلسوف بزرگ، به سراغ «دکتر صابر امامی» رفته ایم تا ا ز نگاه یک شاعر به جایگاه حضرت امام بنگریم. آنچه این گفتگو را خواندنی تر می کند آن است که دکتر امامی در کنار دکترای زبان و ادبیات فارسی، دارای تحصیلات عالیه حوزوی نیز هست و در حال حاضر عضو هیأت علمی دانشگاه هنر تهران می باشد.
▪ آقای دکتر امامی، پیش و پس از انقلاب اسلامی، شاعران بسیاری جذب شخصیت حضرت امام خمینی(ره) شدند. از نظر شما ویژگی اصلی شخصیت ایشان که شاعران را به این ستایشها واداشت چه بود؟
ـ من اتفاقاً به بهانه همین ایام بنا بود در یک برنامه تلویزیونی صحبت کنم و به همین دلیل به اشعار حضرت امام(ره) نگاهی دوباره انداختم، زیرا در شعر افراد، انسان راحت تر با ابعاد شخصیتی شاعر رو به رو می شود و می تواند عمیق تر، در ذهن شاعر و صاحب اثر کنکاش کند. به عقیده من، همان گونه که ما آنچنان که باید، به شخصیت ایشان نپرداخته ایم، از شعرهای ایشان هم غافل شدیم و کمتر با کسانی رو به رو بودیم که به طور دقیق همه دیوان امام(ره) را بخوانند و درباره ابعاد روحی امام(ره)، با نگاه به این دیوان اقدام به پژوهش بکنند. من با نگاه خودم، حس کردم یکی از ویژگی های اساسی وجودی حضرت امام(ره) عصیان ایشان بود. ایشان یک عصیان اصیل و ذاتی نسبت به خویشتن و جهان داشته اند.
امام(ره) در اشعار خود علیه بتکده، کعبه، فلسفه، فقه، مدرسه و حوزه شورش دارند و در واقع عصیان ایشان علیه همه رسمها و بنیانهایی است که دین را به شکل یک عادت، سنت و آیین تکراری درآورده است. ایشان به دنبال چیزی هستند که تشنگی را سیراب می کند و یکی یکی به سراغ تمام این نهادها می روند و حتی در این میان به سراغ «شعر و شاعری» می روند و می گویند آنجا هم جز یک سری تکنیکهای کلامی و صناعات بلاغی چیز دیگری نیست. یعنی ذاتاً ایشان دنبال یک حقیقت نامکشوف هستند که مصداق بارز شعر مولاناست، آنجا که می گوید: «گفت آن چه یافت می نشود، آنم آرزوست»
و جالب اینجاست که این سخنان از وجودی برمی آید که تجربه طولانی در فلسفه دارد؛ زحمتهای طولانی در عرفان و خودسازی کشیده است و یک عمر مجاهده و رنج و تلاش در راه رسیدن به آمال و آرمانها را پشت سر دارد.
وقتی این چنین انسانی به نمایش این چنین شورشی در شعر خود می پردازد، آن هم با زبان صادقانه و نه نمایشی، می تواند ما را به این اطمینان برساند که این عصیان، جزئی از شخصیت ذاتی اوست. چنین شخصیتی مخاطبان خود را یا جذب می کند و یا خرد می کند. آنها که صادق هستند جذب او می شوند و آنها که دروغین اند در برابر این درخشش افشا و رسوا می شوند و به خاک می ریزند. این جنبه وجودی برای هر کسی قابل دسترسی نیست و جنبه ای است مبارک و واقعاً آن چیزی است که جهان و انسان برای تازه شدن به آن نیازمند است. راهی که در آن همیشه باید رفت و به هیچ رسیدنی در آن قانع نبود.
▪ این عصیان در شعر شاعرانی که از امام(ره) سروده اند تا چه حد تجلی پیدا کرده است؟
ـ باز هم اینجا به همان مبحث «هر کسی از ظن خود شد یارمن» می رسیم. شاعرانی که برای امام(ره) شعر گفته اند. هر یک از ظن خود به این خورشید نگریستند و طبیعتاً نمی توان به این عصیان در نظر ایشان به طور دقیق پرداخت، ولی به تبع یکی از شعاع های این خورشید، عصیان سیاسی امام(ره) است. در حالی که این عصیان تنها یک شعاع است.
می دانید که عصیان، هنجار شکنی به دنبال دارد و در نظر کسی چون امام(ره)، نوآوری را نیز به دنبال خواهد داشت. این عصیان امام(ره)، در فقه هم نوآوری می کند و فتواهایی جدید پدید می آورد که از دیگران فاصله بسیار دارد و همین عصیان او در زندگی ادبی، در اوج مصیبتهای جنگ و انقلاب و فشارهای شرق و غرب، خود را به عنوان تنها مصداق بارز «رندی حافظ» در جهان معاصر نشان می دهد. این روحیه در ابعاد گوناگون، کارکردهای مختلف را به نمایش می گذارد. در عکسهای حضرت امام(ره) دیده ایم که بدون هیچ غروری در خانه خود برای افراد خانه چای می ریزند. این هم خود گوشه ای از همین عصیان است. شاید از دید دیگران، از یک فقیه بزرگ بعید باشد، اما همین عصیان سبب می شود که به قول دخترشان، بزرگ ترین تکه های گوشت در غذا را جلوی حیوانات بیندازد. همه اینها انسانی از او می سازد که در ابعاد گوناگون، مخاطب را در بن بست قرار می دهد و همیشه مخاطب در شگفتی و حسرت فهمیدن از او دست و پا می زند. او همین طور، بی آنکه به خویشتن بیندیشد، با برداشتن قدمهای تازه، با زیستنی تازه در لحظه به لحظه وجود خود پیش می رود.
▪ اما وقتی با شعرهای تقدیمی به حضرت امام(ره) رو به رو می شویم، گاهی شعرهایی سنتی و مدحیه هایی کلیشه شده و خاقانی وار را می بینیم. آیا این سروده ها، با ذهنیتی که شما از حضرت امام(ره) توصیف کردید همخوانی دارد؟
ـ بدیهی است که بین این دو، همخوانی وجود ندارد. کسانی که این گونه از امام(ره) سروده اند، از درک ابعاد گوناگون وجودی امام(ره) و بیان آن ابعاد و تحلیل آنها عاجز بوده اند. همان گونه که می دانید، هنرمندان حلقه واسط بین آرمانها و مردم بوده و هنرمندان هستند که باید سخنان ناگفته را به مردم ابلاغ کنند و بدیهی است در ناشناخته ماندن امام(ره)، تقصیر به گردن مردم نیست. تقصیر به گردن آن حلقه های واسط، یعنی همان هنرمندان است. هنرمندان از شناخت این ابعاد دور ماندند و به تبع در شعرهایشان هم با تمسک به شناخت و زبان خود از امام(ره)، همانگونه گفتند که مثلاً نظامی برای خاقانی مرثیه سرایی می کرد و تنها به این پرداختند که امام(ره) با انقلاب خود، علیه رژیم ستمشاهی ایستاد و به نتیجه مطلوب رسید.در نهایت تلاش شاعران در این عرصه هم به چند کلمه لقلقه زبان درباره عرفان امام(ره) می رسد. اما نتوانستند حرکت و پویایی را از ابعاد وجودی امام(ره) کشف کنند و از آن برای مردم سخن بگویند.
▪ به جنبه های مختلف شخصیت حضرت امام(ره) اشاره کردید. به نظر می رسد اولین جنبه ای که مردم را در ۱۵ خرداد به تبعیت از حضرت امام(ره) به خیابانها کشاند، فقاهت و مرجعیت ایشان بود، اما در ادامه با یک فیلسوف و یک عارف هم در وجود حضرت امام(ره) مواجه شدند. شما خود اهل حوزه نیز هستید و بهتر از من می دانید که جمع شدن این جنبه ها در یک شخصیت بندرت رخ می دهد. تحلیل شما از این تجمیع، در شخصیت حضرت امام(ره) چیست؟
ـ به گمان من مشکل ما این است که آن گونه که باید به هدفهای قرآنی ایشان توجه نکرده ایم. انسانی که قرآن به دنبال ساختن آن است، انسانی است که در زمین، خوشبخت زندگی می کند و مادی است و از همه مواهب مادی خلقت برخوردار است و سالم زندگی می کند.
همین انسان، کامل ترین عقلها را داراست و در تحلیل و نگرش به جهان می تواند عمیق ترین فیلسوفان باشد.
همچنین همین انسان، به «فؤاد» و دل مجهز است و می تواند انسانی باشد در ابعاد لایتناهی وجود که می تواند با ذات حضرت حق پیوند برقرار بکند. اگر تا کنون کمتر شاهد تجلی چنین انسانهایی بوده ایم، به این دلیل نیست که این ابعاد در وجود یک انسان قابل جمع نیست. مگر این ابعاد، در وجود حضرت رسول(ص) و حضرت علی(ع) جمع نشد؟ حتی در انسانهایی عادی چون علامه طباطبایی، صاحب المیزان، چنین ویژگی هایی جمع شد.
بوعلی سینا هم در اواخر عمرش بسیار به عرفان گرایش پیدا کرد و رساله های بسیار عمیقی در این مورد به یادگار گذاشته است.
سهروردی، غزالی و ملاصدرا هم همین گونه بودند. اما چیزی که در میان این نامها امام(ره) را برجسته می کند، بعد اجتماعی شخصیت امام(ره) بود.
امام(ره) در کنار این ظرافتها، می پسندید که این گونه بودن را در سطح اجتماع هم به مردم نشان بدهد و این مسأله زیربنای حرکت سیاسی او بود، در ساختن جامعه ای که سازنده انسانهایی این گونه باشد. علوم انسانی امروز هم به مثلث انسانی «پیکر، عقل و دل» اشاره دارند. با رشد این سه ضلع، انسان می تواند به تصویر واقعی انسانیت که شبیه ترین تصویرها به حضرت حق می باشد، نزدیک بشود.
▪ به عنوان آخرین سؤال، با توجه به اینکه حضرت امام(ره) در سال ۶۸ از میان ما رفتند و کسانی چون هم نسلان من نتوانستند از آن حضور فیزیکی و قوت بخش، بویژه در حسینیه جماران، بهره ببرند، چه توصیه ای برای جوانان دارید تا بتوانند به هدفها و راه امام(ره) پی ببرند؟
ـ اولین راه آن است که کتابهای امام(ره) توسط همه ما به خوبی مطالعه بشود. حتی به جرأت می توانم بگویم، نسل ما هم این کتابها را کامل نخوانده اند. کتابهایی چون «اربعین حدیث»، «جنود عقل»، «نامه ولی فقیه» و «مصباح الهدایة». اینها کتابهایی اساسی از حضرت امام(ره) هستند که باید خوانده شوند.
دومین کار آن است که بویژه در صحیفه نور به سراغ اعلامیه ها و سخنرانی های حضرت امام(ره) برویم.
هنوز از آن زمان دور نشده ایم. می توانیم با گردآوری امکانات صوتی، تصویری و با نگاه به آن مقطع، بویژه در ابعاد سیاسی اجتماعی، از امام(ره) بیشتر بدانیم. من همین روز گذشته به سراغ اعلامیه حضرت امام(ره) به مناسبت آزادسازی خرمشهر رفتم و دریافتم که آن زمان با وجودی که طلبه ای ۲۱ ساله بودم، از عمق این اعلامیه بسیار غافل بوده ام. اکنون که در تک تک جملات آن خیره می شوم، در می یابم که این اعلامیه، یک پیام تبریک ساده نیست. لایه های زیرین این سخن ها، حرفهای زیادی برای گفتن دارد.
می توانیم تشنه باشیم و به رسانه های رسمی و فهم خودمان قانع نباشیم و به سراغ افراد مطلع برویم. به قول معروف «آب کم جو، تشنگی آور به دست»
اگر تشنگی باشد نسل امروز، خود می داند چگونه باید به اطلاعات مورد نیاز برسد. تنها چیزی که می خواهم آن را متذکر شوم آن است که امام(ره) یک ذهنیت روشن، سیال و فرا رونده داشت که با هر چیزی که بخواهد به یک جزمیت برسد و جلوی حرکت را بگیرد، مخالف است.
محمد رضا شالبافان
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید