جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

چرا چتر نیاورده اید؟!


چرا چتر نیاورده اید؟!
۱) دقیقاً ۹ سال پیش در همین روز- ۲۳ تیرماه ۷۸- یعنی روزی که جوانان بسیجی بعد از یک هفته تحمل آشوب ها و غائله آفرینی های مشترک سرویس های اطلاعاتی آمریکا و دنباله های داخلی آنها، با حضور کمتر از ۲ ساعته خود، بساط غائله موسوم به ۱۸ تیر را برچیده و چشم آن فتنه آمریکایی را کور کرده بودند، نگارنده در یادداشت روز کیهان با اشاره به رجزخوانی های یک هفته ای رسانه های بیگانه و روزنامه های زنجیره ای که یکباره با حضور بسیج به حبابی تبدیل شده و ترکیده بود، آورده بود؛ «صاحبنظران علوم استراتژیک در برخی از موارد، میدان برخورد دو حریف را به یک جاده یک بانده تشبیه می کنند که دو حریف از دو سوی آن با سرعت و روبروی هم در حرکتند و از آنجا که عرض این جاده فقط برای عبور یک اتومبیل ظرفیت دارد، بالاخره یکی از دو حریف بایستی از جاده خارج شده و راه را برای عبور دیگری باز کند. مردان کار کشته سیاست معتقدند برنده این میدان کسی است که از برخورد رو در رو هراسی ندارد و مثلاً فرمان اتومبیل خود را از جا درآورده و به بیرون پرتاب می کند، یعنی این که به هیچ وجه قصد ندارد جا خالی کند و به حریف فرصت عبور بدهد.»
این فرمول در تاریخ معاصر و در مناقشات بین المللی نمونه های قابل ذکری دارد که ماجرای «خلیج خوک ها» و رودررویی آمریکا و شوروی سابق با موضوع کوبا در آوریل سال ۱۹۶۱ از جمله موارد مثال زدنی آن است. در آن ماجرا، صدها تن از فراریان کوبایی که از سوی آمریکا مسلح شده بودند همراه با شماری دیگر از مزدوران آمریکایی و تحت حمایت مستقیم «جان اف کندی» رئیس جمهور وقت آمریکا در منطقه خلیج خوکها به کوبا حمله کردند. این حمله با شکست روبرو شد و آمریکا برای حمایت از مزدورانی که اسیر شده بودند آماده حمله نظامی به کوبا شد و از سوی دیگر شوروی سابق با رهبری مستقیم خروشچف به حمایت از کوبا در مقابل آمریکا قرار گرفت و نهایتاً هنگامی که درگیری اجتناب ناپذیر به نظر می رسید، آمریکایی ها که خود را آسیب دیده اصلی این درگیری احتمالی می دانستند، عقب نشستند و... جالب آن که در جریان حمله فراریان کوبایی، تعداد ۷۴۳ تن از آنها اسیر شدند و بعدها فیدل کاسترو هر یک از اسیران را با یک «تراکتور» معاوضه کرد.
۲) و اما، موضوع یادداشت امروز غائله آفرینی آمریکا در ۱۸ تیر ماه ۷۸ و دریافت پاسخ دندان شکن از بسیجیان در بیست و سوم همان ماه نیست، موضوع پیش روی، ماجرای عقب نشینی اخیر آمریکا در مناقشه هسته ای با ایران است. روز جمعه شان مک کورمک سخنگوی وزارت امور خارجه آمریکا اعلام کرد «نمایندگان کشورهای گروه ۱+۵ آماده انجام مذاکره با ایران بدون پیش شرط تعلیق غنی سازی اورانیوم هستند» این اظهارنظر اگرچه آنگونه که برخی از مطبوعات در شماره دیروز خود به آن اشاره کرده اند به مفهوم دست کشیدن کامل آمریکا از پیش شرط یاد شده نیست، بلکه لغو این پیش شرط در دور اول مذاکرات مورد نظر آمریکاست، ولی از آنجا که طی چند سال اخیر، آمریکا با قاطعیت بر پیش شرط تعلیق غنی سازی اورانیوم برای شروع مذاکرات ۱+۵ تأکید می ورزید و آن را پیش شرطی غیر قابل تغییر می دانست، اظهارات اخیر شان مک کورمک را می توان «یک گام به عقب» از سوی آمریکایی ها ارزیابی کرد. چرا...؟!
۳) چالش چند ساله هسته ای میان ایران و کشورهای گروه ۱+۵ را می توان به یک طناب تشبیه کرد که هر یک از دو حریف با تمام قدرت آن را به سوی خود می کشیدند. ایران در میدانی با مختصات «فنی و حقوقی» ایستاده بود که تمامی یافته ها و داده های این میدان - نظیر گزارش های آژانس، مفاد معاهده NPT ،گزارش ۱۶ نهاد اطلاعاتی و امنیتی آمریکا- بر حقانیت ایران اسلامی تأکید می ورزید و این داده ها با ملاک های فنی و حقوقی قابل ارزیابی بود.
و اما در سوی دیگر، ۱+۵ در میدانی با مختصات سیاسی ایستاده بود، میدانی که ملاک و معیار تعریف شده ای برای ارزیابی داده ها و یافته های آن وجود ندارد. کشورهای ۱+۵ با استفاده نامشروع و غیرقانونی از اهرم شورای امنیت سازمان ملل و صدور قطعنامه های تحریم علیه ایران اسلامی بر خواسته های غیر قانونی و باج گونه خود اصرار می کردند و ایران با تکیه بر روح آزادگی اسلامی حاضر به باج دادن نبود. هر دو حریف می دانستند که در ادامه کشمکش این طناب پاره می شود و پاره شدن آن به مفهوم درگیری طرفین- و احتمالاً از نوع نظامی- خواهد بود. مخصوصاً آن که حریف بارها از احتمال حمله نظامی سخن گفته و به ایران چنگ و دندان نشان داده بود. بنابراین تصور این که دو حریف در یک جاده با عرض یک اتومبیل و از دو سوی مقابل به هم نزدیک می شوند تصور بی جایی نبود و اکنون وقت آن بود- و هست - که هر یک از دو طرف سود و زیان خود از درگیری احتمالی را به ارزیابی بنشینند.
۴) همزمان با تهدیدهای غیررسمی آمریکا که گاه به زبان برخی از مسئولان رسمی ولی غیرمرتبط با موضوع مطرح می شد- تا از یکسو راه برای انکار باز باشد و از سوی دیگر تهدیدها، چندان هم غیررسمی نباشد- یک جریان سیاسی داخلی که در طول حضور خود در قوه اجرایی و مقننه به وادادگی شهره بود و نیز برخی از شخصیت های مدعی برخورداری از بینش سیاسی و نظامی- و بیرون از جبهه موسوم به اصلاحات- این فرمول را پیش می کشیدند که آن سوی مقاومت در برابر خواسته ۱+۵، آغاز جنگ است! و اصولگرایان با تکیه بر باورهای آزادیخواهانه اسلامی-انقلابی و تجربه های پیشین بر این باور بودند که آن سوی مقاومت اصولی، عقب نشینی حریف خواهد بود و به عنوان مثال از جنگ ۸ ساله، محاصره اقتصادی، توطئه کودتای نظامی، جنگ نفتکش ها، موشک باران مناطق مسکونی و... یاد می کردند که پیروزی در آن سوی مقاومت بود. ظاهراً آمریکا و متحدانش در تهدید به حمله نظامی، قبل از آن که احتمال عقب نشینی ایران اسلامی را دنبال کنند، به وادادگی برخی از جریانات واداده سیاسی و القائات و توهم پراکنی های رسانه ای آنها دل بسته بودند و بسته اند!
۵) بزرگان یک شهر کوچک در آمریکا نزد کشیش رفته و با شکایت از خشکسالی درخواست کردند برای نزول باران دعا کند. کشیش از آنان خواست که نیمروز فردا در محوطه باز کلیسا جمع شوند تا به اتفاق دعای باران بخوانند. فردای آن روز وقتی کشیش به میان مردم آمد و در جایگاه مخصوص قرار گرفت، نگاهی معنی دار به آنان کرد و گفت؛ باید روز دیگری برای دعای باران به کلیسا بیایید! بزرگان شهر کوچک که از سخن کشیش تعجب کرده بودند، علت را پرسیدند و کشیش در پاسخ گفت؛ هیچیک از شما به دعای باران اعتقاد ندارید! زیرا در میان جمعیت حتی یک نفر هم با خود چتر نیاورده است!
امام راحل ما(ره) می فرمود؛ آمریکا، شیر پیری است که یال و کوپال و دندان هایش ریخته و بی آن که کاری از دستش ساخته باشد فقط عربده می کشد، و گاهی نیز چیزی از او صادر می شود! و هم ایشان می فرمود؛ آمریکا هرچه در توان داشت برای مقابله با جمهوری اسلامی ایران به کار گرفته است و اگر کاری را انجام نداده به خاطر آن است که در توانش نبوده است.
۶) موقعیت کنونی ایران اسلامی با سال های اولیه انقلاب که به قول امام راحلمان(ره)، تنها و با دست خالی از تجهیزات نظامی یا حمایت های بین المللی در مقابل تمامی قدرت های بزرگ جهانی ایستاد، نه فقط قابل مقایسه نیست که «قیاس مع الفارق» است. آمریکا، ضعیف ترین دوران خود را طی می کند، معادلات قدرت در عراق، فلسطین، لبنان، افغانستان و... حتی در اروپا و در متن آمریکا به زیان این به اصطلاح ابرقدرت جهانی رقم می خورد و در تمامی این معادلات، نقش پررنگ ایران اسلامی به وضوح قابل دیدن است. به قول رایس، امروزه ایران به نقطه ای از اقتدار رسیده است که در میانه میدان خاورمیانه می ایستد و نه فقط به آمریکا اهمیتی نمی دهد بلکه باج هم می خواهد! و یا به گفته رابرت گیتس، وزیردفاع-بخوانید وزیر جنگ- آمریکا، ایران از آمریکا چیزی نمی خواهد و به چیزی نیاز ندارد که مجبور باشد در مقابل آن به ما چیزی بدهد.
به این اعتراف از روزنامه اسرائیلی «معاریو» توجه کنید. مربوط به ۷ جولای ۲۰۰۸- ۱۷ تیر۱۳۸۷- است:
«مشکل اسرائیل آن است که آخرین موفقیت ما در یک جنگ به چهل سال پیش برمی گردد- منظورش جنگ ژوئن ۱۹۶۷ رژیم صهیونیستی با سه کشور عربی مصر، اردن و سوریه است- از آن زمان- بعد از پیروزی انقلاب اسلامی- ما در تمام جنگ هایی که شروع کرده ایم شکست خورده ایم و هیچگاه به اهدافمان نرسیدیم و همیشه آسیب دیده از جنگ بازگشتیم تا کمیته های تحقیق برای شکستمان تشکیل دهیم. دو سال پیش با تمام قدرت به سازمان کوچکی- حزب الله لبنان- حمله کردیم تا بعدها به مادرش ایران حمله کنیم اما برای چهارمین بار به کمیته تحقیق روی آوردیم، اکنون نیز می خواهیم بار دیگر این اشتباه را تکرار کنیم، اگر به ایران حمله کنیم آنها با تمام قدرت و ابزاری که دارند در مقابل ما می ایستند و تنها چیزی که به دست می آوریم عربده اسرائیل برای خودکشی است».
و در این باره گفتنی های مستند بسیاری داشته ایم که نیازی به تکرار آنها نیست.
۷) و بالاخره، نباید از توطئه دشمن غافل بود. آمریکایی ها اعلام کرده اند در فاز اول مذاکره که پیش شرط تعلیق ندارد شرکت نمی کنیم ولی اگر نتیجه مذاکرات مثبت بود! در فاز ۶هفته ای دوم که تعلیق غنی سازی پیش شرط آن است حضور خواهیم یافت!
این دیدگاه اگرچه نشانه ای از عقب نشینی محترمانه است! ولی شواهد، حکایت از آن دارند که آمریکایی ها ترفند دیگری غیر از تعلیق نیز در آستین دارند که شاید پیشنهاد توقف طرفین در جایگاه کنونی-FREEZE- از جمله آنها باشد که در این باره جداگانه سخن خواهیم داشت.
حسین شریعتمداری
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید