جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا
گوته و ادبیات مشرقزمین
شبهای شعر و داستانخوانی در «انستیتو گوته» را در آغاز دوران پُر شور انقلاب ایران هنوز بهیاد دارید؟ بیگمان شنیده و یا خواندهاید که در آن شبهای خاطرهانگیز و در آن روزهای سرنوشتساز، گروههایی از مردم که اکثر آنان را دانشجویان و دانشآموختگان و دانشگاهیان تشکیل میدادند، با سینههایی سرشار از امید بهآزادی و آزاداندیشی و در آرزوی آیندهای بهتر و عزتمندتر، گرد شاعران و نویسندگان ایران حلقه میزدند تا نه با قهر و غضب و خشونت بلکه با زبان شعر و ادبیات که همواره بُرندهترین سلاح مقاومت ایرانیان در برابر ظلم و ستمِ بیدادگران و مستبدان تاریخ بوده است، صدای دادخواهی خود را بهگوش جهانیان برسانند. از آن دوران اکنون نزدیک بهسه دهه میگذرد و دریغا که از آن شور و شوق و امیدها و آرزوها امروز جز خاطرهای و رؤیایی چیزی بهجا نمانده است.
باری، «انستیتو گوته» نام مکان آشنایی بود که در آن زمان پذیرای ایشان شد و آنان را پناه داد تا بیهیچ وابستگی و تعهدی، ندای آزادیخواهی و آزاداندیشی سردهند. این نهاد فرهنگی که بیش از نیم قرن از تجدید حیات آن میگذرد و امروز در تمام جهان نماد هویت مردم آلمان و مظهر توانایی فرهنگ و زبان آلمانی است، نام «یوهان وُلفگانگ فُن گوته»، بزرگترین و نامدارترین شاعر آلمانیزبان همه دورانها را بر خود دارد.
مردم آلمان یکبار در سال ۱۹۴۹ میلادی، یعنی زمانی که هنوز ویرانیهای ناشی از جنگ جهانی دوم کاملاً بازسازی نشده بود، بازسازی کلیسای پاول شهر فرانکفورت را ارجح دانستند تا هم صدمین سالگرد تشکیل نخستین مجلس مؤسسانِ آلمان را و هم مراسم جشنهای دویستمین زادروز گوته را در شهر زادگاهش و در این مکان تاریخی برگزار کنند. البته نه انتخاب کلیسای پاول فرانکفورت بهمنظور برپایی جشنهای دویستمین سالروز تولد گوته اتفاقی بود و نه انتخاب گوته بهعنوان نماد هویتِ فرهنگی آلمانِ بعد از جنگ. در هر دو انتخاب پیامی نهفته بود. پس از گذشت یک دوره پُرآشوب و نکبتبار در تاریخ این کشور، گرامیداشت گوته، آنهم در چنین مکانی تاریخی، اشارتی بود بهرویگردانی آلمانیها از دیکتاتوری و جنگ و خشونت، و نویدی بهبازگشت دوباره بهسنت دمکراسی پارلمانی و تکیه بر پیشینه دیرپای فرهنگی آلمان که بلندآوازگانی انساندوست و آزاده همچون «لایبنیتس» و «کانت» و «لِسینگ» و «هِردِر» و «گوته» و «شیلر» و «روکِرت» و «بوشنر» و «هولدرلین» و «هاینه» و دیگران را در دامن خود پرورانده بود. کلیسای پاول مکان برگزاری نخستین مجلس مؤسسان آلمان در سالهای ۴۹-۱۸۴۸ میلادی بود که در آن پایههای حاکمیت ملی و دمکراسی پارلمانی آلمانی ریخته شد و در تاریخ معاصر این کشور از جایگاه ویژهای برخوردار است.
و گوته؟ گوته مظهر آزاداندیشی و تجسم آیینِ «جهانْشهری» دوران خود بود؛ انسانی وارسته که جهانِ پیرامونش را از دریچه تنگ و تاریکِ ملتگرایی (ناسیونالیسم) و برتری قومی و نژادی و مذهبی نمینگریست، بلکه بر بنیاد فلسفه اجتماعی والایی که بر اصل «انسانیت» استوار بود و از همان آغازِ دوران جوانی سرشت او را شکل داده و سرنوشت او را رقم زده بود، دست بهآفرینش آثاری زد که چون جامجهاننما، شرق و غرب و شمال و جنوب را بهسان طبیعتی رنگارنگ و دریایی مواج در جلو دیدگانِ جهانیان بهنمایش میگذارد و با شکوه تمام وحدت وجود جهان را بهبینندگانِ راستین نشان میدهد.
گوته با آفرینش آثاری فراتر از زمان و مکان، شاید برای نخستینبار مفهوم "ادبیات جهانی" را معنا بخشید. آنهم در روزگاری که اثرات منفی پیشداویهای قرون پیشین در میان عامه مردم و بخش بزرگی از نخبگان جامعه هنوز از میان نرفته بود. با این همه نمیتوان از تأثیرات اندیشمندان «عصر روشنگری» بر افکار و آثار گوته غافل ماند. کسانی چون لِسینگ که با خلق درام «ناتانِ حکیم»، قلم بطلان بر مطلقگرایی نژادی و قومی و دینی کشید. او اعتقاد داشت که تنها زمانی بر پیشداوریهای شوم و فاجعهآمیزِ ناشی از نابردباری و تعصب مطلقگرایانه مذهبها و ملتهای میتوان غلبه کرد که هر مذهب و ملت و نژادی، افزون بر احترام متقابل بهدیگران، این بینایی و بصیرت را نیز داشته باشد که تنها از راه آزمون تجربی ایمان و اعتقادات خود و سرفراز بیرون آمدن از آن است که میتواند ارزشمندی و حقانیت ارزشها و ارزیابیهای خود را بهاثبات برساند. پیام نهفته در درام لِسینگ را میتوان در یک کلام چنین خلاصه کرد: انسانیترینِ ادیان، راستینترین ادیانند.
و گوته؟ گوته با چنین پشتوانههای فرهنگی دست بهآفرینش «دیوان غربی- شرقی» زد؛ اثری که در کنار درام مشهور فاوست از پُرآوازهترین آثار او بهشمار میآید و در زمره شاهکارهای ادبیات جهان محسوب میشود. او در این اثر، آمیزهای دلنشین از آثار بزرگان شرق را با تصورات و تخیلات شاعرانه خود در همآمیخت. عنوانی که گوته با شجاعت و جسارت تمام در آن دوران برای این کتاب برگزید، نشان از پنداره او از جهانی دارد که در آن غرب و شرق در کنار هم و در «دفتر و دیوانی مشترک» با هم پیوند دوستی و پیمان مودت میبندند. این ترکیب بیسابقه و غیرمنتظره در عنوان کتاب، همراه با خلاقیت شاعر در هماهنگ و همراه کردن موفقیتآمیز کلام شاعران و عارفان غرب و شرق، خواننده را بهگونهای دلنشین و دلانگیز، بهتجربه یگانگی جهان و پذیرش گوناگونی آن میکشاند. پیوندی که گوته در دیوان بهنمایش میگذارد، چنان استوار و پایدار است که امروز بهتدریج اثرات آن آشکار میشود و آرزوی دیرین گوته که در نامهای برای ناشر آثارش نگاشته بود، میرود که تحقق یابد. گوته در شانزدهم ماه مه سال ۱۸۱۵ میلادی در نامهای که قرار داشت برای ناشر آثارش «یوهان فریدریش کوتا» بفرستد، بههدف اصلی خود در آفرینش دیوان غربی- شرقی اشاره میکند و مینویسد:
«دیر زمانی است که در خلوت خود را با ادبیات مشرقزمین مشغول داشته و برای آشنایی عمیقتر با آن، شعرهای بسیاری نیز بهسبک و معنای اشعار شرقی سرودهام. قصدم این است که بهگونهای دلزنده و دلپذیر، غرب و شرق، گذشته و حال و فرهنگ ایرانی و آلمانی را با هم پیوند دهم و طرز فکر و آداب و سنن مردمان این دو جهان را با هم قرین و دمساز کنم».
دیوان غربی- شرقی محل تلاقی فرهنگ و ادبیات شرق و غرب است؛ مکان دیدار و گفت و شنود فرزانگان غرب و شرق. گوته با خلق این اثر جاودانه، پیش از هر چیز جهان غرب را بهآشنایی و شناخت عمیقِ فرهنگ و تمدن و ادبیات سرزمینهای شرق دعوت نمود. او بر باور بود که هر کس فرهنگ خود و فرهنگ دیگر ملتهای جهان را بشناسد، درخواهد یافت که شرق و غرب از هم جدا نیستند.
«دیوان غربی- شرقی»[۱] گوته با این ابیات آغاز میشود:
بیست سال را سپری کردم
وز آنچه تقدیرم بود بهره بُردم
روزگاری همه خوش، پیدرپی
همچو دورانِ زمامداری برمکیان
از نخستین سفر گوته بهایتالیا تا زمان مرگ «یوهان فریدریش شیلر» و پایان «نبرد یِنا» [۲]، بیست سال سپری شده است؛ سپتامبر سال ۱۷۸۶ تا اکتبر سال ۱۸۰۶ میلادی. بیست سال تجربه آموزی، دانش پژوهی، سیر و سلوک و گشت و گذار؛ سالهایی چنان نشاط آور و پُربار که گوته آنرا با دوران حکمرانی خاندان ایرانی برامکه، که با شکوفاییِ فرهنگ و دانشهای گوناگون در بخش بزرگی از مشرقزمین همراه بود، مانند میکند. [۳]اما اکنون زمانه دیگرگون شده و عمر گوته نیز از پنجاه و پنج فزونی یافته، سالهای خوش جوانی و دوران لذت بخش میانسالیاش بهسر رسیده، و همزمان با آن دگرگونی ژرفی در روح و سبک آثارش پدیدار شده است. واپسین سالهای عمر گوته دوران پختگی و کمال هنری اوست، و دستاورد این دوران «دیوان غربی- شرقی» است و «حقیقت و مجاز»[۴]؛ یکی دفتر خاطرات او را ماند و دیگری زندگینامة اوست.
گوته در این سالها آهنگ «هجرت» دارد؛ عزم سیر و سلوک. میخواهد که از جار و جنجال و قیل و قال زمانه بگریزد. گم کردهای دارد، خود نیز نمیداند؛ لیک این قدر داند که چیزی هست و او گم کرده است. سالهاست که در جست و جوست. توشهباری نیز برای سفرِ دور و درازش گرد آورده است و دیر زمانی است که در انتظار فرصت مناسبی نشسته است.
آنگاه که جنوب و شمال و غرب از هم میگسلند؛
در هنگامهای که امپراتوریها بهلرزه درمیآیند
و تخت و تاجها واژگون میشوند
بهشرقِ پاک پناه بَر!
و بیازمای هوای پدرسالاری را. [۵]
گوته سفر معنوی خود را آغاز میکند. راهی دراز در پیش دارد؛ از کویرِ سوزان سینا تا باغهای پُرطراوت شیراز. با آنکه پیش از او تنی چند از مردمان مغربزمین این راه را طی کردهاند، اما او قافلهسالار کاروانِ سفر بهمشرقزمین است. دریغا که گوته در طول سفرش، با کاروان تندی میدارد و آرام و قرار ندارد. او از شهری بهشهری و از دیاری بهدیاری دیگر میشتابد و سرزمینهای خیالانگیز شرق را در عالم خیال میپیماید. از هر خرمن خوشهای میچیند و از هر گلستان گلی؛ بی آنکه دمی بیاساید و همة آنچه دیده و شنیده است، نکته بهنکته، در دفتری گرد آورد تا آیندگان نیز از آن بهرهمند شوند و حظ وافر بَرند. او بهاشاراتی بسنده میکند؛ اما همین اندک از چنان زیبایی زبانی و ژرفای معنوی و پهنای فکری برخوردار است که آشنایان راه از آن بهعنوان سرودههایی پُر رمز و راز و عمیق یاد میکنند که ناخودآگاه از اشعار «حسین بن منصور حلاج» در «کتاب الطواسین» الهام گرفته است. [۶]
گوته در سیر و سلوکش در سرزمینهای شرق، گاه دمساز با هُدهُد سبا، چنان از آواز مغنیان عشق بهوجد میآید که ندا سر میدهد:
آی هُدهُد!
راستی که چه زیبا پرندهای.
شتاب کن هُدهُد! شتاب!
و بهمعشوق من خبر رسان
که پیوند من و او تا بهابد
پایدار خواهد ماند. [۷]
و زمانی از فراق یار اندوهی عظیم او را دربر میگیرد و شباهنگام، گریان و نالان، با ارواح شبانه بهگفت و شنود مینشیند و از درد فراق قصهها میگوید:
بهنیمه شبان گریستم و نالیدم،
چرا که تو را کم داشتم.
حضور ارواح شبانه
و شرمساری من.
گفتم:
«ای ارواح شبانه!
شما که هماره از کنار خفتگان درمیگذرید،
مرا گریان و نالان مییابید.
عزیزِ عزیزانم را گم کردهام.
دربارهام اندیشة بد روا مدارید
آنکه شما فرزانهاش میخواندید،
اندوهی عظیم دربر گرفتهاش!»
و ارواح شبانه
با چهرههایی سرخورده
از کنارم گذشتند،
بی اعتنا بهدانایی یا نادانیم. [۸]
سفر گوته، از آغاز تا بهانجام، پُربار است و پُرماجرا. او تهیدست بهخانه باز نمیگردد؛ رهآوردِ سفرش دفترِ منظومی است که بهرسم شرقیان «دیوان» میخواندش، تا یادگاری باشد از همزادِ شرقیاش؛ از آن گمکردهای که در پایان سفر مییابد او را و گرامی میدارد شکوه و زیبایی غزلهایش را با این دفتر. «دیوان غربی- شرقی» ارمغانی است ارجمند و گرانمایه برای همزبانان و همکیشانش؛ برای غربیان. و غرورْآمیز اثری است برای میزبانانش؛ برای شرقیان. پیوندی است سختبنیاد و جاودانه میان شرق و غرب؛ و یا حداقل آرزوی گوته چنین است. امید دارد تا دیوانش بهمیان مردم کوچه و بازار راه یابد، همة مردمان آنرا بخوانند و قادر باشند بهدرک شاعر و دریافت شعرهایش. [۹] از این رو فصلی با عنوان «یادداشتها و رسالههایی برای درک بهتر دیوان غربی- شرقی» بهپایان دیوان میافزاید. [۱۰]
«هر چیز بهجای خویش نیکوست».[۱۱] فصل «یادداشتها و رسالههایی برای درک بهتر دیوان غربی- شرقی» با این سخن حکیمانه آغاز میشود. گوته پیش از این بر هیچ یک از آثارش مقدمه یا مؤخرهای ننگاشته بود؛ با این باور که «مردم دیر یا زود از نوشتههای شاعر بهره خواهند بُرد».[۱۲] او علت شکستن سکوتش در مورد «دیوان غربی- شرقی» را چنین توضیح میدهد:
«هر چیز بهجای خویش نیکوست! آدمی در طول زندگی همواره میآموزد تا بهاهمیت این سخنِ حکمتآمیز بیشتر پیبَرد. از این سخن چنین برمیآید که زمانی خاموشی و دگر وقت لب بهسخن گشودن رواست؛ و این بار شاعر طریق اخیر را برگزیده است. زیرا که اگر روزگارِ جوانی بایسته کار و کوشش، پیرانهْ سر، شایسته اندیشیدن و آگاهیدن است».[۱۳]
اما هراس گوته از آن است که مبادا یادداشتها و رسالههای کوتاهی که بر «دیوان غربی- شرقی» نگاشته است، از تأثیر مطلوبی که اشعار دیوانش در نظر اول بر خواننده تواند گذارد، اندکی بکاهد. بهاین دلیل مصمم است که تنها بهشرح دادن و حجت آوردن بسنده کند تا از این طریق بهقوة درک خوانندهای که با شرق ناآشناست- یا آشنایی اندکی دارد- یاری رساند. «در مقابل، آنکه با تاریخ و ادبیاتِ مشرقزمین، این پهناورسرزمینِ شگفت انگیز در جهان، از نزدیک آشناست، نیازی بهمطالعة این مؤخره ندارد. او بیشتر بهتوصیفِ سادة چشمهساران و جویباران آن دیار خواهد پرداخت؛ چشمه سارها و جویبارهایی که من با آب طربانگیزشان، گلزار شعرم را صفا میبخشم».[۱۴] آرزوی قلبی گوته آن است که در گشت و گذارش در شرق، بهسان مسافری بهاو نگاه کنند که مشتاقانه آماده است تا با خلقیات غریبهها سازش کند، زبان آنان را بیاموزد، با آنان همفکری کند و در درک عرف و عادات مردمان مشرقزمین کوشا باشد.
گوته در یادداشتهای دیوان، بخش درخور توجهای را بهمعرفی دین باستانی ایرانیان و آداب و آیین مذهبی آنان اختصاص داده است و در مجموع بیش از نیمی از فصل «یادداشتها و رسالههایی برای درک بهتر دیوان غربی- شرقی» دربرگیرندة مباحثی است که بهگونهای با فرهنگ و تاریخ و تمدن ایران و نیز نقد و بررسی شعر و ادب فارسی مربوط است. اما پیش از این همه، و در آغاز این فصل، گوته بهاختصار نظرِ کلی خود را دربارة ایران و ایرانیان بیان میکند:
«وقتی که ما نگاهمان را متوجة ملت صلحدوست و با فرهنگ ایران میکنیم- و از آنجا که در واقع هنر سرایندگی ایشان انگیزة نگارش این کتاب بوده است- نخست باید بهزمانهای دور بازگردیم تا دوران کنونی برایمان قابل درک شود. برای پژوهندة تاریخ این نکته همواره غریب و در خور تأمل باقی میماند که بهرغم آنکه سرزمینی بارها مغلوب و مقهورِ دشمن بوده و حتی تا سرحدّ نابودی نیز رفته است، ولی همیشه کانونی پایدار در میان ملت وجود داشته که سرشت و طبیعت خود را حفظ کرده است؛ و در چشم برهم زدنی، پدیدة قومیِ کهنسالی که تصور میشده از میان رفته است، دوباره ظهور میکند».[۱۵]
اظهار نظر و داوری گوته دربارة ایران و ایرانیان دربرگیرندة چند نکتة مهم است که نشان از باریکبینی و نازکاندیشی او دارد. گوته از عقاید رایج در میان اروپائیان دربارة ملل شرق و بهویژه ایرانیان آگاه است. او نیک میداند که غربیان تحت تأثیر گزارشهای مغرضانة مورخان یونانی و همچنین پیشداوریهای متفکران و مفسران اروپایی، بهشرقیان بهچشم حقارت مینگرند و ایرانیان را «بَربَر و ملتی جنگ طلب و بی فرهنگ» میانگارند.[۱۶] او با وقوف بهاین امر و با هدف روشنگری در افکار عمومی، آگاهانه صفات «صلحدوست» و «با فرهنگ» را برای معرفی ایرانیان برمیگزیند که درست نقطة مقابل تصویر و تصوری است که مورخان دنیای کهن از ایرانیان در کتابهای تاریخ ترسیم کرده و از نسلی بهنسل دیگر انتقال یافته و حداقل تا قرون هفده و هجده میلادی همچنان افکار و اذهان اروپاییان را تسخیر کرده بود. گوته پس از دفع این شبهه، بلافاصله خاطرنشان میسازد که در اصل شعر فارسی و شاعران ایرانی محرک او در نگارش «دیوان غربی- شرقی» بوده است. گذشته از این، ما را از پیشداوری دربارة ملتهای دیگر برحذر میدارد و متذکر میشود که برای درک و فهم هر ملتی، ناگزیر باید بهمطالعه و بررسی گذشتة آن ملت پرداخت؛ تا بر اساس شناخت از گذشته، بهتر بتوان حال و احوال کنونی ایشان را دریافت. او که از انحطاط امپراتوریها و نابودی ملتها و تمدنهای بسیاری در طول تاریخ آگاهی دارد، با فروتنی اذعان میکند که راز بقای سرزمین و رمز پایداری ملت ایران، حتی پژوهندگان تاریخ را نیز بهشگفت و اندیشه واداشته است.
گوته پس از این مقدمة کوتاه، ولی پُرمعنا، همچنان که خود نیز توصیه کرده است، بهگذشتههای دور بازمیگردد و نخست بهدین باستانی ایرانیان و بنیانگذار آن زرتشت و ارکان و آیین آن میپردازد. سپس تاریخ ایران، از پادشاهی «داریوش بزرگ» تا شکست آخرین پادشاه سلسله ساسانیان، «یزد گرد سوم» را مرور میکند تا بهدربار «سلطان محمود غزنوی» و مقام و منزلت والایی که «عنصری» و «اسدی طوسی» در نزد غزنویان داشتند، برسد. اکنون اما زمان آن فرارسیده است که گوته بهعهد خود وفا کند و بهمنظور و هدف اصلی خود که بررسی شعر فارسی و معرفی شاعران ایرانی است، بپردازد. او با حماسهسرای نامی ایران «فردوسی» و شاهکار عظیم او «شاهنامه» آغاز میکند و از آن بهعنوان اثری ارجمند و استوار و بنیادِ عرفانی- تاریخی ملت ایران یاد میکند.[۱۷] پس از فردوسی، بهترتیب، «انوری»، «نظامی گنجهای»، «جلال الدین محمد رومی»، «سعدی»، «حافظ» و «جامی» را در هفت رسالة کوتاه بهخوانندگان میشناساند و آنان را هفت ستاره درخشان آسمان شعر و ادب فارسی میخواند. گوته در یادداشتهای این فصل، از «فریدالدین عطار نیشابوری» و اثر ارجمندش «منطق الطیر» سخن بهمیان میآورد و اشاراتی نیز بهسرایندگان فارسی زبان چون «خاقانی شروانی»، «ظهیر فاریابی»، «اثیرالدین محمد اخسیکتی» و «سنایی غزنوی» دارد. او ویژگیهای شعر شرق را برمیشمارد و بحثی دارد پیرامون وزن و قافیه و نقش تمثیل در شعر فارسی. گوته محققان و منتقدان اروپایی را از قیاس شاعران شرق با سرایندگان غرب بر حذر میدارد و مثلاً بهطور قاطع در مخالفت با مقایسه فردوسی با حماسه سرای یونان باستان، «هُمر» و یا حافظ با «هراس»، غزل سرای روم باستان، میایستد.[۱۸] او ضمن گفت و شنودی، در ستایش از شاعران ایرانی، با کمال فروتنی میگوید: «ایرانیان در طول پنج قرن تنها برای هفت تن از شاعران خود ارزش و اعتبار قایل شدند؛ و در میان راندهشدگان، رِندان بسیاری وجود داشتند که بهتر از من بودند.»[۱۹]
آنچه اما در نگاه اول خواننده را بهشگفت میآورد آن است که گوته این آگاهیهای گسترده از شعر و ادب پارسی را چگونه کسب کرده است؟
نخستین تماس مؤثر گوته با شعر و ادب شرق، بهاحتمال زیاد، با آشنایی او با قصاید هفتگانة شاعران عرب در دورة پیش از اسلام، که به «معلقات» شهرت یافته است، میباید آغاز شده باشد. «معلقات» را اولین بار زبانشناس و مترجم شهیر انگلیسی، «ویلیام جونز» در سال ۱۷۷۴ میلادی در کتابی که بهزبان لاتین دربارة شعر شرق نوشته بود، بهاروپاییان معرفی کرد.[۲۰] سه سال بعد، این کتاب در آلمان تجدید چاپ شد و نسخهای از آن نیز در دسترس گوته قرار گرفت. ترجمة انگلیسی این قصیدهها را جونز بهسال ۱۷۸۳ میلادی انتشار داد؛ و چیزی نگذشت که جاذبه این قصاید، گوته را برانگیزاند تا با یاری دوستش هِردِر، آنها را از انگلیسی بهزبان آلمانی ترجمه کند. گرچه گوته در جایی متذکر میشود که تعدادی از معلقات را بهآلمانی ترجمه کرده است، ولی در میان نوشتههای او تنها ترجمة هجده بیت نخست از قصیدة هشتاد و شش بیتی منسوب به«امرؤالقیس ابوالحارث حندج بن حجرکندی» دیده میشود.[۲۱] در سال ۱۸۰۲ میلادی ترجمة کاملی از معلقات را «آنتون تئودور هارتمان» با حواشی و توضیحاتی بسیار بهزبان آلمانی منتشر میکند.[۲۲]
بههر حال، از تأثیر شعر عرب پیش از اسلام بر گوته و اثرات آن در «دیوان غربی- شرقی» و دیگر آثارش همین بس که او در تقدیرنامهای که بهمنظور درج در صفحات اول دیوان آماده کرده بود، از «معلقات دیرینة کویر» با احترام یاد میکنند. طرح و مضمون تقدیرنامه که گوته در بزرگداشت آثار ارزشمند مشرق زمین آماده نموده بود و قرار داشت در دیوان منتشر کند بهاین صورت است:
بهحرمتِ
مثنوی معنوی محمد جلال الدین رومی
پندنامة فریدالدین
شاهنامة فردوسی
تحفهالاحرار جامی
معلقات دیرینة کویر
و
قرآن اعجاب انگیز
پیشتر اشاره کردم که گوته تمام آگاهیهای خود را دربارة تاریخ و تمدن و فرهنگ و ادبیات مشرق زمین از طریق مطالعة و بررسی آثار مترجمان و محققان و متفکران اروپایی بهدست آورده بود. باید دانست که از اواخر سده هجده تا اوایل سده نوزده میلادی، دانشمندان و پژوهندگان و خاورشناسانِ غربی مجموعهای از گنجینه ادبی و تاریخی مشرقزمین را بهزبانهای لاتین، انگلیسی، آلمانی، فرانسوی و جز اینها، ترجمه کرده و انتشار داده بودند و پژوهشهایی دامنهدار نیز در این زمینه آغاز شده بود. در این دوره تلاشیِ کمنظیر و بیسابقه برای شناختِ فرهنگ و تمدن شرق در جریان بود؛ تا جایی که فرهیختگان اروپایی برای آشنایی با آثار فرهنگی و هنری مشرقزمین با هم در رقابت بودند و میکوشیدند تا در ترجمه و بررسی متون، دقت بیشتری بهکار برند و در مطالعات و تدقیقات علمی از هم پیشی گیرند. این جنب و جوش که درجهت آشنایی و شناخت هر چه بیشتر و عمیقتر از تاریخ و تمدن و فرهنگ و ادبیات سرزمینهای شرقی و بهویژه شاعران و عارفان و متفکران ایرانی بهراه افتاده بود، بعد از انتشار «دیوان غربی- شرقی» شدت بیشتری گرفت و تا اواخر قرن ۱۹ میلادی نیز ادامه یافت. در تاریخ ادبیات سرزمینهای آلمانیزبان از دوره با نام «نهضت شرقی» یاد میشود. از اینرو برای گوته در آن دوران از هر جهت تمام امکانات فراهم آمده بود تا بیش از پیش خود را با تاریخِ حیات فکری مشرقزمین مشغول دارد و با آثار ارزشمند حکیمان و عارفان و شاعرانِ شرق و سیر تکامل فرهنگ و ادبیات و هنرهای گوناگون در خاورزمین آشنا شود. او در فصل پایانی «دیوان غربی- شرقی» از همه دانشمندان و پژوهشگران و مترجمان که با آثارشان موجبات آشنایی او را با فرهنگ و تمدن مشرقزمین فراهم آوردند، قدردانی میکند و یادشان را بهعنوان «استاد» گرامی میدارد.
فهرست این آثار نشاندهنده سطح آگاهی و شناخت فرهیختگان اروپایی در سدههای ۱۸ و ۱۹ میلادی از تمدن و تاریخ و فرهنگِ مشرقزمین است و نیز بیانگر این واقعیت که فرزانگان و دانشپژوهانِ شرق و غرب در همه دورانها بهگونهای با هم در ارتباط بوده و از هم تأثیر پذیرفتهاند. اما بهندرت میتوان شاعر و نویسنده و اندیشمندی را در آن دوران در مغربزمین یافت که بهاندازه گوته از شعر و ادبیات و حکمت شرق تأثیر پذیرفته و با آن خو گرفته و از آن بهرهمند شدهباشد. کافی است که بهشماری از کتابهایی که گوته بههنگام مطالعه و بررسی تاریخ و فرهنگ مشرقزمین در اختیار داشته و همچنین بهآثاری که در ایام تصنیف و تألیف «دیوان غربی- شرقی» و مؤخره آن در دسترس داشته است، نگاهی انداخت تا بهعمق شناخت گوته از تاریخ و تمدن و فرهنگ شرق پیبُرد. شاید در این زمینه تنها بتوان «فریدریش روکرت» و گسترة مطالعات و تحقیقات و ترجمههای او از آثار مشرقزمین را با تلاش گوته برای شناخت از فرهنگ این سرزمین ها مقایسه کرد. پژوهشگران غربی تاکنون توانستهاند فهرستِ شماری از آثاری که گوته بهگونهای از آنها در تألیفات خود بهره جسته است، بهدست دهند. من در اینجا تنها چند اثر را که تأثیر آنها در آثار گوته بهوضوح بهچشم میخورد نام میبرم و در صورت نیاز، توضیح کوتاهی نیز اضافه میکنم:
▪ هزار و یک شب. قصههای شهرزاد. ترجمة آنتون گالان. پاریس، ۱۷۴۷. (تأثیر داستانهای هزار و یک شب بر آثار گوته را «کاتارینا مِمسِن»، بانوی محقق و گوتهشناس نامدار در کتاب «گوته و هزار و یک شب» بهتفصیل و بهطور همه جانبه بررسی کرده است.[۲۳] از دیگر آثار این بانوی گرانقدر، کتاب «گوته و جهان عرب» است. این دو کتاب از جمله آثاری بودند که من در نگارش این گفتار از آنها بهره بُردم).
▪ قرآن. ترجمة بهزبان لاتین. مترجم و ویراستار لودوویکو مارچی. پاتاوی (ایتالیا)، ۱۶۹۸. (گوته افزون برترجمة لاتین قرآن، دو ترجمه بهزبان آلمانی نیز در کتابخانة خود داشته است که یکی را «داوید فریدریش مِگرلین» مستقیم از عربی ترجمه کرده و بهآن نام «انجیل ترکی» داده بود و دیگری نسخهای بود که «تئودور آرنولد» بر اساس ترجمة انگلیسی «جورج زِیل» بهآلمانی برگردانده بود).
▪ زندگینامة محمد. تألیف ژان گانیه. دو جلد. آمستردام، ۱۷۳۲.
▪ زندگی محمد. با اشارات تاریخی دربارة دین محمدی. تألیف هانری دِبولانویه. ترجمه از زبان فرانسه. لِمگو، ۱۷۴۷.
▪ زندگینامة محمد. نوشتة فرانسوا هانری تورپن. پاریس، ۱۷۷۳. (گوته بعد از مطالعة سه کتاب اخیر- همانگونه که پیشتر اشاره کردم- تصمیم بهنگارش نمایشنامهای دربارة زندگی پیامبر اسلام گرفت).
▪ شرح و تفسیر شعر آسیایی. تألیف ویلیام جونز. لندن، ۱۷۷۴. (گوته از راه مطالعة این کتاب برای نخستین بار با هفت قصیدهسرای نامی عرب در دوران پیش از اسلام و ترانههای اعراب بدوی آشنا شد. او در یادداشتهای دیوان از خدمات ارزندة جونز که سبب شهرت جهانی این محقق انگلیسی شده است، قدردانی میکند).
▪ معلقات. معلقات یا هفت قصیدهای که در کعبه آویخته شده بود. ترجمة ویلیام جونز. لندن، ۱۷۸۳.
▪ لیلی و مجنون. نورالدین عبدالرحمن جامی. ترجمه از زبان فرانسه از آنتون تئودور هارتمان. آمستردام، ۱۸۰۸.
▪ گلستان سعدی. ترجمة آدام اولئاریوس. شِلِسویگ، ۱۶۵۴.
▪ شکونتلا. شکونتلا یا انگشتر گمشده. نمایشنامه منظوم هندی. تصنیف کالیداس. ترجمة گئورگ فورستر. ماینتس و لایپزیگ، ۱۷۹۱.
▪ قابوسنامه. کتابی که قابوس برای پسرش گیلانشاه نوشته بود. ترجمه از زبانهای ترکی و فارسی و عربی از هاینریش فریدریش فُن دیتس. برلین، ۱۸۱۱. (دیتس، یکی دیگر از محققان آلمانی است که گوته در یادداشتهای دیوان از او و آثارش بهاحترام یاد میکند).
▪ دیوان محمد شمس الدین حافظ. ترجمة یوزف فُن هامر- پورگشتال. برای نخستین بار بهطور کامل از زبان فارسی. دو جلد. اشتوتگارت و توبینگن. ۱۸۱۲، ۱۸۱۳.
▪ تأملاتی دربارة آسیا. تألیف از هاینریش فریدریش فُن دیتس. برلین، ۱۸۸۱.
▪ یافتههای شرق. (مجله). بهکوشش یوزف فُن هامر- پورگشتال. مجلدات ۱ تا ۴. وین، ۱۸۰۹ تا ۱۸۱۴.
▪ تاریخ دین باستانی ایرانیان. تألیف توماس هاید. اکسفورد، ۱۷۰۰.
▪ دربارة ادبیات ترکها. گیامباتیسا تودِرینی. ترجمه از زبان ایتالیایی از فلیپ ویلهم گوتلیب هاوس لویتس. کونیگسبرگ، ۱۷۹۰.
▪ داستانهای بیدپای. (مترجم و محل و تاریخ انتشار این کتاب که در دسترس گوته بوده است، مشخص نیست. کتاب «کلیله و دمنه» در اروپا از همان آغاز بهنام «داستانهای بیدپای» شهرت داشت).
▪ تاریخ سخنوری در ایران. بههمراه گلچینی از اشعار دویست شاعر ایرانی. تألیف یوزف فُن هامر- پورگشتال. وین، ۱۸۱۸.
▪ قلمرو پادشاهی ایرانیان. تألیف بارناس بِرسوبیوس. پاریس ۱۵۹۵.
افزون بر اینها، سفرنامههای اروپائیان نیز جزو آن دسته از منابع پُراهمیتی بودند که گوته برای آشنایی با سرزمینهای شرق از آنها بهره بسیار برد. علاقة او بهمطالعة اخبار و گزارشهای سیاحان اروپایی از زمان دانشجویی او آغاز شد و تا پایان عمر ادامه داشت. گوته در فصل «یادداشتها و رسالههایی برای درک بهتر دیوان غربی- شرقی» از تنی چند از مسافران غربی که با تحمل دشواریها و قبول خطراتی، گزارشها و آگاهیهای ارزشمندی با خود بهخانه آوردهاند، نام میبرد، ولی پیش از آن بهنکتة جالبی اشاره می کند. او مینویسد که گرچه این سفرنامهها هر یک بهنوعی آموزنده و باارزشاند، اما گزارشهایشان دربارة وضعیت واقعی مشرقزمین، بیشتر باعث آشفتگی قوة تخیل ما میشود و کمتر بهیاری خیالپردازیهای ما میآید.[۲۴]
در میان آثاری که گوته در زمان سرودن «دیوان غربی- شرقی» و نگارش «یادداشتها و رسالههایی برای درک بهتر دیوان غربی- شرقی» در دسترس داشته و از آنها سود برده است، چند اثر مهم و اساسی را میتوان نام بُرد که « دیوان شمسالدین محمد حافظ شیرازی»، بی هیچ گفت و شنود، در صدر آنها قرار دارد. دیوان حافظ را نخستین بار «یوزف فُن هامر- پورگشتال»، دانشمند و محقق و مترجم مشهور اتریشی، بهطور کامل بهزبان آلمانی ترجمه کرد و در دو مجلد بهسالهای ۱۸۱۲ و ۱۸۱۳ منتشر کرد. گوته در یادداشتهای دیوان، دربارة هامر و ترجمة دیوان حافظ و همچنین تأثیری که این ترجمه بر اشعار «دیوان غربی- شرقی» داشته است، مینویسد:
«کتابچة من (دیوان) در همة بخشهایش دلیلی است بر آنکه من تا چه اندازه مدیون این مرد بزرگوارم. من از مدتها پیش بهحافظ و اشعارش توجه داشتم؛ اما آنچه در کتب ادبی، سفرنامهها، مجلهها و جز اینها دیده بودم، بهمن آن آگاهی و تصور را نمیداد تا بهارزش و شایستگی حافظ، این مرد خارقالعاده، پیبَرم. تا سرانجام، در بهار سال ۱۸۱۴ میلادی، ترجمة کامل دیوان حافظ بهدستم رسید و با علاقهای خاصی قادر بهدرک باطن وجود او شدم و کوشیدم تا با سرودههای خود بهحافظ رابطه برقرار کنم. این مشغلة شادیآفرین مرا یاری داد تا دورانِ نگرانکنندهای را پشت سر گذارم و در پایان کار، این امکان برایم فراهم آمد تا از ثمراتِ حاصل از برقراری صلح، بهگونهای دلپذیر بهرهمند شوم».[۲۵]
آری، پس از مطالعات بسیار و بر اثر تأمل و تعمق در این آثار بود که گوته قادر بهدرک ارتباط میان ادیان کهن مشرقزمین و فلسفة حیات و طبیعت انسان شرقی شد و در راه جست و جو برای یافتن رمز و رازهای شعر فارسی افتاد. اما آنچه در این سیر سلوک آتش در اعماق وجودش افکند و او را از خود بی خود کرد، آشنایی با غزلهای شمسالدین محمد شیرازی بود؛ آن که از چشمة جاودان غزلهایش آب حیات میجوشد؛ آن که قرآن را ثبت سینه داشت و گوته خود را با او، با حافظ، همزاد و هم سرشت مییابد. امید دارد که بهسان او بتواند شعر بسراید و همچو او نَرد عشق ببازد و شرابِ ناب شیراز بنوشد. گوته با یافتن حافظ، گمشدهای را مییابد که انگار در تمام زندگی در جست و جویش بوده است. گوته با یافتن حافظ، نه تنها گمشدة خود، که خود را درمییابد؛ استاد و پیرِ همیشه جوان خود را مییابد. گوته بهجاودانگی، به بیپایانی حافظ باور دارد و در یکی از زیباترین غزلهایش، مست و خراب از دیدار دوست، آواز عشق سرمیدهد و میخواند که:
گر بهپایان نبری حرف خود از حشمت تست
هم گر آغاز ندارد سخنت، قسمت تست
شعر تو چون فلک ارزق دوّار بود
کاوّل و آخر آن همسر و هموار بود
آنچه تابان شود از مرکز این سقف بلند
در سرانجام و در آغاز همه نقش همند
چشمه خالص شعری و پُر از شور و سرور
گفته نغز تو جاریست چو امواج بحور
لبْ تو آماده بوسیدن دلبر داری
باشد از سینه تو نغمه دلکش جاری
هر زمان تشنه آنی قدحی نوش کنی
آتش سینه بدان جرعه تو خاموش کنی
گر فرو ریزد و در هم شکند این عالم
حافظ! از شوق بههمچشمی تو میبالم
در بد و خوب شریکیم و وفادار و سهیم
تؤامانیم و ز یک گوهر و همزاد همیم
چون تو خواهم ره دل پویم و نوشم می ناب
هم کنم فخر بر این زندگی شعر و شراب
شو کنون با شرر آتش خود نغمه سرا!
گر چه پیری، دل پُر شور و جوانست ترا[۲۶]
پانوشتها:
۱- West-östlicher Divan. Johan Wolfgang Goethe. Herausgegeben und erläutert von Hans-J. Weitz. Frankfurt am Main, ۱۹۷۴.
این چاپ از «دیوان غربی- شرقی» نسخهای است که من در نگارش این گفتار از آن بهره جستهام و پس از این بهاختصار از آن بهصورت »دیوان. ص ...» یاد میکنم.
۲- Schlacht von Jena نبردی که میان ناپلئون و پروسها در شهر ینا در ۱۴ اکتبر سال ۱۸۰۶ میلادی بهوقوع پیوست و بهشکست نهایی سپاهیان پروس انجامید. این نبرد نقطة عطفی در تاریخ آلمان در سدة نوزده میلادی بهشمار می آید.
۳- برای آگاهی بیشتر از تفسیرهای گوناگون در این باره، نگاه کنید به:
Goethe und ۱۰۰۱ Nacht. Katharina Mommsen. Frankfurt am Main, ۱۹۸۱. S. ۱۰۹-۱۱۸.
۴- Aus meinem Leben. Dichtung und Wahrheit. Goethes Werke in zwölf Bänden. Berlin, ۱۹۸۸.
۵- «دیوان، ص ۹».
۶- نگاه کنید به:
Studien zum West-östlichen Divan Goethe. Herausgegeben von Edgar Lohner. Darmstadt, ۱۹۷۱. S. ۱۹۴-۱۹۶.
۷- «دیوان، ص ۳۳».
۸- «دیوان، ص ۳۲».
۹- گوته در شانزدهم ماه مه سال ۱۸۱۵ میلادی در نامهای که قرار داشت برای ناشر آثارش بفرستد، از جمله مینویسد: «آرزو دارم که این دیوانِ آلمانی به صورت کتاب جیبی منتشر شود تا به دست بسیاری برسد».
۱۰- Noten und Abhandlungen zu besserem Verständnis des West- östlichen Divans.
این فصل بیش از نیمی از دیوان گوته را دربر می گیرد. از این فصل، پس از این، بهاختصار بهصورت «یادداشتهای دیوان، ص ...» یاد خواهم کرد.
۱۱- Alles hat seine Zeit! ترجمة تحتاللفظی این ضربالمثل آلمانی «هر چیز زمان خودش را دارد» است. ضربالمثل فارسی «هر چیز بهجای خویش نیکوست»، مضمونی رسا و گویا برای آن است.
جهان چون خط و خال و چشم و ابروست/ که هر چیزی به جای خویش نیکوست (شیخ محمود شبستری).
۱۲- «یادداشتهای دیوان، ص ۱۲۷».
۱۳- همانجا، ص ۱۲۷.
۱۴- «یادداشتهای دیوان، ص ۱۲۷».
۱۵- «یادداشتهای دیوان، ص ۱۳۶».
۱۶- برای مثال نگاه کنید به: «یونانیان و بربرها». (جلد اول و دوم). امیر مهدی بدیع. ترجمه احمد آرام. تهران، ۱۳۶۴. و همچنین به:
Griechen, Barbaren und „Wilde“. Alte Geschichte und Sozialanthropologie. Wilfried Nippel. Frankfurt am Main, ۱۹۹۰.
۱۷- «یادداشتهای دیوان، ص ۱۵۶».
۱۸- همانجا، ص ۱۸۱ تا ۱۸۷.
۱۹- Unterhaltung mit Goethe. Friedrich von Müller. Weimar, ۱۹۵۶. (Gespräch vom ۲. Oktober ۱۸۲۳).
۲۰- ویلیم جونز ۱۷۴۶ تا ۱۷۹۴ Sir William Jones قاضی دیوان عالی کلکته بود؛ ولی شهرت جهانی او بهسبب تألیفات و ترجمههای بسیاری است که در زمینة زبانشناسی و ادبیات شرق انجام داده است. او در سالهایی که در هندوستان اقامت داشت، تحقیقاتی گسترده پیرامون زبانهای شرقی و بهویژه زبانهای سنکریست و فارسی آغاز نمود و در سال ۱۷۷۲ میلادی، کتابی دربارة قواعد زبان فارسی منتشر کرد. افزون بر این، «داستانهای بیدپای» و «منظومة شکونتلا» اثر کالیداس را نیز بهزبان انگلیسی ترجمه نمود.
۲۱- Goethe und die arabische Welt. Katharina Mommsen. Frankfurt am Main, ۱۹۸۹. S. ۵۹.
۲۲- Die hellstrahlenden Plejanden am arabischen poetischen Himmel oder die ۷ am Tempel zu Mekka aufgehängten Gedichte. Übersetz und erläutert von Anton Theodor Hartmann. Münster, ۱۸۰۲.
۲۳- Goethe und ۱۰۰۱ Nacht. Katharina Mommsen. Frankfurt am Main, ۱۹۸۱.
۲۴- «یادداشتهای دیوان، ص ۲۳۱».
۲۵- «یادداشتهای دیوان، ص ۲۵۸».
۲۶- «دیوان، ص ۲۵». ترجمة زندهیاد محمود کورس.
۱- West-östlicher Divan. Johan Wolfgang Goethe. Herausgegeben und erläutert von Hans-J. Weitz. Frankfurt am Main, ۱۹۷۴.
این چاپ از «دیوان غربی- شرقی» نسخهای است که من در نگارش این گفتار از آن بهره جستهام و پس از این بهاختصار از آن بهصورت »دیوان. ص ...» یاد میکنم.
۲- Schlacht von Jena نبردی که میان ناپلئون و پروسها در شهر ینا در ۱۴ اکتبر سال ۱۸۰۶ میلادی بهوقوع پیوست و بهشکست نهایی سپاهیان پروس انجامید. این نبرد نقطة عطفی در تاریخ آلمان در سدة نوزده میلادی بهشمار می آید.
۳- برای آگاهی بیشتر از تفسیرهای گوناگون در این باره، نگاه کنید به:
Goethe und ۱۰۰۱ Nacht. Katharina Mommsen. Frankfurt am Main, ۱۹۸۱. S. ۱۰۹-۱۱۸.
۴- Aus meinem Leben. Dichtung und Wahrheit. Goethes Werke in zwölf Bänden. Berlin, ۱۹۸۸.
۵- «دیوان، ص ۹».
۶- نگاه کنید به:
Studien zum West-östlichen Divan Goethe. Herausgegeben von Edgar Lohner. Darmstadt, ۱۹۷۱. S. ۱۹۴-۱۹۶.
۷- «دیوان، ص ۳۳».
۸- «دیوان، ص ۳۲».
۹- گوته در شانزدهم ماه مه سال ۱۸۱۵ میلادی در نامهای که قرار داشت برای ناشر آثارش بفرستد، از جمله مینویسد: «آرزو دارم که این دیوانِ آلمانی به صورت کتاب جیبی منتشر شود تا به دست بسیاری برسد».
۱۰- Noten und Abhandlungen zu besserem Verständnis des West- östlichen Divans.
این فصل بیش از نیمی از دیوان گوته را دربر می گیرد. از این فصل، پس از این، بهاختصار بهصورت «یادداشتهای دیوان، ص ...» یاد خواهم کرد.
۱۱- Alles hat seine Zeit! ترجمة تحتاللفظی این ضربالمثل آلمانی «هر چیز زمان خودش را دارد» است. ضربالمثل فارسی «هر چیز بهجای خویش نیکوست»، مضمونی رسا و گویا برای آن است.
جهان چون خط و خال و چشم و ابروست/ که هر چیزی به جای خویش نیکوست (شیخ محمود شبستری).
۱۲- «یادداشتهای دیوان، ص ۱۲۷».
۱۳- همانجا، ص ۱۲۷.
۱۴- «یادداشتهای دیوان، ص ۱۲۷».
۱۵- «یادداشتهای دیوان، ص ۱۳۶».
۱۶- برای مثال نگاه کنید به: «یونانیان و بربرها». (جلد اول و دوم). امیر مهدی بدیع. ترجمه احمد آرام. تهران، ۱۳۶۴. و همچنین به:
Griechen, Barbaren und „Wilde“. Alte Geschichte und Sozialanthropologie. Wilfried Nippel. Frankfurt am Main, ۱۹۹۰.
۱۷- «یادداشتهای دیوان، ص ۱۵۶».
۱۸- همانجا، ص ۱۸۱ تا ۱۸۷.
۱۹- Unterhaltung mit Goethe. Friedrich von Müller. Weimar, ۱۹۵۶. (Gespräch vom ۲. Oktober ۱۸۲۳).
۲۰- ویلیم جونز ۱۷۴۶ تا ۱۷۹۴ Sir William Jones قاضی دیوان عالی کلکته بود؛ ولی شهرت جهانی او بهسبب تألیفات و ترجمههای بسیاری است که در زمینة زبانشناسی و ادبیات شرق انجام داده است. او در سالهایی که در هندوستان اقامت داشت، تحقیقاتی گسترده پیرامون زبانهای شرقی و بهویژه زبانهای سنکریست و فارسی آغاز نمود و در سال ۱۷۷۲ میلادی، کتابی دربارة قواعد زبان فارسی منتشر کرد. افزون بر این، «داستانهای بیدپای» و «منظومة شکونتلا» اثر کالیداس را نیز بهزبان انگلیسی ترجمه نمود.
۲۱- Goethe und die arabische Welt. Katharina Mommsen. Frankfurt am Main, ۱۹۸۹. S. ۵۹.
۲۲- Die hellstrahlenden Plejanden am arabischen poetischen Himmel oder die ۷ am Tempel zu Mekka aufgehängten Gedichte. Übersetz und erläutert von Anton Theodor Hartmann. Münster, ۱۸۰۲.
۲۳- Goethe und ۱۰۰۱ Nacht. Katharina Mommsen. Frankfurt am Main, ۱۹۸۱.
۲۴- «یادداشتهای دیوان، ص ۲۳۱».
۲۵- «یادداشتهای دیوان، ص ۲۵۸».
۲۶- «دیوان، ص ۲۵». ترجمة زندهیاد محمود کورس.
منبع : گیگاپارس
همچنین مشاهده کنید
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
خرید میز و صندلی اداری
خرید بلیط هواپیما
گیت کنترل تردد
ایران حجاب رئیس جمهور دولت رئیسی افغانستان گشت ارشاد پاکستان توماج صالحی کارگران رهبر انقلاب سریلانکا
کنکور سیل سردار رادان هواشناسی قم سیستان و بلوچستان سازمان سنجش فضای مجازی خراسان جنوبی شهرداری تهران سلامت پلیس
خودرو تهران قیمت خودرو دلار قیمت دلار قیمت طلا بازار خودرو ارز بانک مرکزی ایران خودرو سایپا مسکن
خانواده تلویزیون موسیقی فیلم سریال پایتخت ترانه علیدوستی سینمای ایران مهران مدیری بازیگر شعر تئاتر
کنکور ۱۴۰۳ عبدالرسول پورعباس
فلسطین رژیم صهیونیستی غزه اسرائیل آمریکا جنگ غزه روسیه حماس طالبان اوکراین ایالات متحده آمریکا طوفان الاقصی
فوتبال آلومینیوم اراک جام حذفی استقلال فوتسال تیم ملی فوتسال ایران بازی بارسلونا لیگ برتر انگلیس باشگاه پرسپولیس باشگاه استقلال تراکتور
هوش مصنوعی سامسونگ همراه اول ناسا بنیاد ملی نخبگان تسلا تیک تاک فیلترینگ
مالاریا کاهش وزن زوال عقل سلامت روان داروخانه