شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

اوباما و ما


اوباما و ما
شکل‌گیری افکار و حاکم شدن سیاست‌های ضدآمریکایی درجریان‌ انقلاب اسلامی را باید عکس‌العمل طبیعی ملت ایران به دخالت‌های غیرموجه و غیرقانونی حاکمان کاخ‌سفید در امور داخلی ایران و حمایت آنان از پهلوی دوم دانست. مشارکت یا به‌عبارتی طراحی کودتای ۲۸ مرداد سال ۳۲ بر ضد دولت ملی مصدق و حمایت‌های پی‌درپی از رژیم استبدادی محمدرضا پهلوی در طول سال‌های پس از آن، آنچنان زخمی بر پیکره جامعه ایران گذاشته بود که تصرف سفارت آمریکا توسط دانشجویان خشمگین و انقلابی، باعث ترکیدن بغض ضدآمریکایی ملت ایران شد. لطمه‌ای که هیچ‌یک از حتی رهبران میانه‌رو نظام هم نتوانستند کوچک‌ترین مخالفتی با آن داشته باشند. پاسخ ملت ایران آنقدر قوی و نیرومند بود که همه مدیران و کارشناسان که ادامه مخاصمه در روابط ایران و آمریکا را به مصلحت نظام جمهوری اسلامی هم نمی‌دانستند، متقاعد کرد که بدون گذشت زمان نمی‌توان به بهبود روابط ایران و آمریکا امیدی داشت.
و اما گذشت زمان و پایان جنگ و نیازهای ایران به گسترش روابط با جهان صنعتی برای بازسازی اقتصاد ایران، مباحث مربوط به گفت‌وگو بین ایران و آمریکا را وارد فرهنگ سیاسی ایران کرد.
رادیکالیزم حاکم بر کشور به‌ویژه در جناح چپ (نیروهای خط امام و دانشگاه‌ها) از یک طرف و تاکیدات رهبری جدید انقلاب بر ضرورت حفظ اصالت‌های انقلابی نظام از سوی دیگر باعث شد که در دوران سازندگی صرفا روابط اقتصادی بین ایران و آمریکا گسترش یابد که البته آن هم در میانه راه با اشتباهات طرف آمریکایی و ایجاد تحریم‌های جدید متوقف گردید. در دوران ریاست‌جمهوری‌ آقای سیدمحمد خاتمی و با چرخش سیاسی نیروهای چپ ایران و با توجه به تمایلات دولت دموکرات بیل کلینتون در آمریکا به عادی کردن روابط تهران‌ـ واشنگتن یک فرصت تاریخی برای حل مناقشه ایران و آمریکا فراهم شد. به نظر من اشتباه تاریخی دولت آقای کلینتون به دوگانه فرض کردن حاکمیت ایران و تقسیم حاکمان تهران به دو بخش انتخابی و انتصابی و تاکید آنان به همکاری با بخش انتخابی نظام، این فرصت تاریخی را نیز سوزاند. البته ناگفته پیداست که این نوع برخورد نشانه ادامه تفکر مداخله‌گرایانه آمریکایی‌ها در امور داخلی ایران بود. پس از حادثه یازده سپتامبر و ایجاد یک جبهه سیاسی‌ـ نظامی جدید به رهبری آمریکا برای مبارزه با تروریسم وقایع بسیار مهمی در کشورهای همسایه ایران اتفاق افتاد.
طی دو جنگ پرهزینه هم برای آمریکا و هم برای کشورهای افغانستان و عراق، ایران بیشترین منافع را کسب نمود. حذف طالبان در شرق ایران و حذف صدام در غرب ایران، اقداماتی نبود که کسی بتواند فواید آنها برای ایران و ایرانی‌ها را نادیده بگیرد و اتفاقا هر دوی آنها به رهبری دولتی اتفاق افتاد که با ایران روابط خصمانه داشته و دارد. طالبان به‌عنوان گروهی متعصب و مذهبی با برداشت‌هایی خاص از اسلام در نقطه مقابل تفکر مدرن انقلاب اسلامی است و نیز ضدیت این گروه با شیعه و به طبع آن نظام‌ جمهوری اسلامی از واقعیت‌های غیرقابل انکار است. در مورد صدام و ضرباتی که آن عنصر ناپاک، به کشور و مردم ایران زد نیاز به یادآوری نمی‌باشد. به‌نظر من اقدامات آمریکا بر ضد طالبان و ضد صدام و حزب بعث عراق هر چند با اهداف دیگری صورت پذیرفت ولی از منظر و نگاه ایران می‌توانست به‌عنوان پرداخت بخشی از بدهی تاریخی آمریکا به مردم ایران تلقی شود. این نوع نگاه می‌توانست فرصت مناسب دیگری در اختیار رهبران دو کشور قرار دهد تا روابط ایران ‌ـ آمریکا را بازسازی کنند. ولی نمی‌دانم چرا مشاوران آقای بوش به ایشان اینگونه مشورت دادند که در پاسخ همکاری‌های هم‌پیمانان ایران در افغانستان، ایران را جز‌ء محور شرارت محسوب کنند؟ این فرصت تاریخی هم با اشتباه دو طرف سوخت و از بین رفت و اما اکنون انتخابات در آمریکا به پایان رسیده و برای اولین بار یک رئیس‌جمهور سیاهپوست راهی کاخ سفید خواهد شد و این در حالی است که ایشان در دوران مبارزات انتخاباتی خود هر چند با رئیس‌جمهور فعلی ایران جناب آقای احمدی‌نژاد و مواضع ایشان مخالفت کرده است، لیکن بر مذاکره بدون قید و شرط با مقام‌های جمهوری اسلامی تاکید کرده است.
حضور یک سیاهپوست که خانواده پدری او هم مسلمان بوده است و نیاز آمریکا به بازسازی چهره خشن و نظامی ناشی از حاکمیت بوش و در پیش بودن انتخابات ریاست‌جمهوری ایران می‌تواند فرصت جدیدی را ایجاد کند تا برای بازسازی روابط تهران‌ـ واشنگتن استفاده گردد. به‌نظر من هم کاندیداهای انتخابات ریاست‌جمهوری ایران باید در برنامه خود به‌نحوی حل مسئله روابط ایران و آمریکا را مورد توجه قرار دهند. البته در این موضوع باید به دو نکته اساسی توجه کرد؛ نکته اول اینکه، روابط ایران و آمریکا باید در فضایی کاملا برابر و به‌عنوان دو قدرت مستقل پیگیری و مورد اقدام قرار گیرد و دوم اینکه روابط باید در سطح دو دولت خلاصه شود. انقلاب اسلامی به‌عنوان یک جریان تاثیرگذار در منطقه تا زمانی که آمریکا حامی قدرت‌های متجاوزی همچون اسرائیل است باید همچنان ضد آمریکایی باقی بماند.
این نقش می‌تواند توسط رهبری انقلاب و نهادهای وابسته به ایشان پیگیری شود. لیکن دولت جمهوری اسلامی می‌تواند دارای روابط عادی با دولت آمریکا باشد. ظاهرا آقای احمدی‌نژاد اولین گام را برداشته است و پیام تبریک ایشان به آقای برکت حسین اوباما از جهت اصل ارسال پیام مثبت تلقی شود هر چند انتظار می‌رود رئیس‌جمهور ایران از موضع رئیس دولت و در چارچوب روابط دوجانبه به این موضوع بپردازد. جناب آقای احمدی‌نژاد سمتی فراتر از رئیس‌جمهوری ایران ندارند و نباید در نقش یک رهبر جهانی ظاهر شوند این نقش نه زیبنده ایشان است و نه در نظام جمهوری اسلامی نقشی پذیرفته است. بهتر است جناب رئیس‌جمهور صرفا در موضع رئیس دولت به روابط دوجانبه و در سطح دو دولت بپردازد. امیدواریم رهبران جدید کاخ سفید واقعیت‌های ایران را شناخته و گام‌های بعدی را متین و منطقی بردارند. هر چند به‌طور منطقی مذاکره دو دولت نیز در دولت آینده ایران متصور است.
سید حسین مرعشی
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید