جمعه, ۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 26 April, 2024
مجله ویستا

دو جامع الحکمتین


دو جامع الحکمتین
تاسیس نهاد دانشگاه در ایران و ورود چهره‌هایی که با علوم غربی آشنا شده بودند، حساسیت برخی از حوزویان، دیگر نهاد علمی سابقه‌دار مسلمانان را به همراه داشت. در این راستا برخی به مخالفت و تکفیر هرآنچه در دانشگاه بود پرداختند و گروهی دیگر سعی کردند با نگاه مثبت به دانشگاه از گرایشات حوزوی در آنجا حمایت کنند اما در این میان گروهی نیز بودند که به دانشگاه رفته و پس از تحصیل در این نهاد علمی به تدریس در آنجا مشغول شدند. این در حالی بود که دو گروه اخیر با طعن‌های بسیار مواجه شدند. حوزویانی که با دانشجویان و اساتید دانشگاه‌ها در ارتباط بودند در جمع آنان حاضر و با آنان گفت‌وگو می‌کردند. این گفت‌وگوها گهگاه در برخی مراکز مدرن صورت می‌گرفت. به‌گونه‌ای که پس از پیروزی انقلاب عده‌ای از علمای درجه اول تهران به منزل آیت‌اللـه دکتر مهدی حائری‌یزدی فرزند موسس حوزه علمیه قم می‌روند و از او می‌خواهند که به ملاقات رهبر فقید انقلاب رفته و از او بخواهد که آیت‌اللـه دکتر سیدمحمد حسینی‌بهشتی و آیت‌اللـه دکتر محمد مفتح را از مدار انتخابات مجلس بررسی نهایی قانون اساسی خارج کند، هیچ‌کس نمی‌اندیشید که دلیل آنان نگرش دکتر بهشتی و دکتر مفتح به اهل تسنن باشد. مرحوم میرزا محمدباقر آشتیانی، مرحوم سیدمحمدعلی سبط‌الشیخ، سید احمد شهرستانی به همراه چند نفر دیگر در این دیدار از سلیقه آیت‌اللـه بهشتی و آیت‌‌الله مفتح دو کاندیدای مجلس بررسی نهایی قانون اساسی گفتند: «این دو نفر چون سلیقه‌شان یا اعتقادات‌شان خیلی نزدیک به اهل تسنن و سنی‌هاست، اگر اینها بروند توی مجلس خبرگان حتی آن ماده قانونی یا متمم قانون اساسی که می‌گوید مذهب رسمی ایران اسلام و طریقه حقه جعفری است را از بین می‌برند، چون مسلک‌شان تسنن است.» این در حالی بود که حاج‌ سیدصدرالدین جزایری که از علمای تهران بوده نیز دکتر بهشتی را لعن می‌کرده است. دکتر حائری یزدی که دلیل لعن را از او پرسیده، چنین بیان می‌کند: به‌خاطر اینکه این آمده و رفته توی مسجد حسینیه ارشاد و تبلیغ تسنن را می‌کند. می‌گوید ما بایستی که به شیخین احترام کنیم.» با این حال حوزویانی که به‌دانشگاه آمده بودند؛ نگاه مثبت خود را به این نهاد نوپا حفظ کردند. در مقابل روشنفکران و دانشگاهیان نیز بر لزوم توجه به این نهاد تاکید داشتند.
بنابراین آنان بر ضرورت تعامل این دو نهاد به‌عنوان دو مرجع اصلی مردم در مسائل اجتماعی، سیاسی و فکری تاکید کردند. اما این رابطه مدل‌های گوناگونی را به همراه داشت. عده‌ای از مدل گفت‌وگوی انتقادی بهره بردند. گروهی مدل رقابت، گروه دیگر مدل دشمنی و آخرین گروه مدل همزیستی مسالمت‌آمیز را برگزیدند. اما در نتیجه مدل همزیستی مسالمت‌آمیز برخی از مهم‌ترین دین‌پژوهان رشد یافتند. این همزیستی با نقد فکری همراه بود.
● جامع الحکمتین
مهدی حائری‌یزدی حکیمی برآمده از بستر دین، فقیهی که گفتمان غالب زمانه‌اش را به چالش کشید. او در سال ۱۳۰۲ هجری شمسی در شهر قم به دنیا آمد. پدرش آیت‌الله شیخ عبدالکریم حائری یزدی حوزه علمیه قم را بنا نهاد تا پسرش در آنجا عقل و دین را آشتی دهد. بنابراین مهدی همچون تنها برادر بزرگترش آیت‌الله شیخ مرتضی حائری یزدی ابتدا به تحصیل علوم دینی در حوزه علمیه قم پرداخت. او علوم عقلی و نقلی را نزد استادان برجسته آن زمان فرا گرفت. فقه را نزد سیدمحمد حجت کوه‌کمره‌ای و آیت‌الله سیداحمد خوانساری و آیت‌الله بروجردی فرا گرفت. مهدی که از جوانی مجذوب علوم عقلیه شده بود،‌شرح هدایه اثیریه را که شرح ملاصدرا بر رساله مشائی مسلک اثیرالدین ابهری است و نیز شرح اشارات را که شرح خواجه نصرالدین طوسی بر کتاب الاشارات و التنبیهات تالیف ابن‌سنا است را نزد آیت‌الله سیداحمد خوانساری در تهران آموخت، شفای شیخ‌الرئیس را نزد میرزا مهدی آشتیانی و منظومه سبزواری و اسفار ملاصدرا را نزد آیت‌الله خمینی فرا گرفت.
پس از این مهدی حائری یزدی با سفر به مشهد، نجوم و اخترشناسی کلاسیک را در محضر سیف‌الله ایسی می‌آموزد. او سپس در سال ۱۳۳۰ هجری شمسی از قم به تهران آمده و دکترای خود را از دانشگاه تهران اخذ می‌کند. آنگونه که خود می‌گوید: «بعد از اینکه به کلی بی‌نیاز شدم از تحصیلات اسلامی، حتی احساس کردم که دیگر احتیاجی به هیچ یک از مراجع ندارم، احتیاجی به اساتید بزرگ ندارم و خودم را از نظر قدرت علمی در همان هنگام برتر از تمام مدرسین و تمام مراجع و اساتید فن فقه و اصول و حتی معقول می‌دانستم، چون از تحصیلات حوزه سلب احتیاجم شده بود، آمدم به تهران.» او سپس دلیل دیگر خود را از این جابه‌جایی چنین شرح می‌دهد:‌«با اینکه خیلی آنجا وسایل ترقیات روحانیت و ترقیات در جناح و جنبه مرجعیت و اینها فراهم بود و به اصطلاح راه برای من راه شوسه و مستقیم بود، ولی چون از جنبه‌های اقتصادی میل نداشتم که در آن گونه زندگی، زندگی کنم، در آن طرح زندگی، زندگی خودم را طرح‌ریزی کنم، آمدم به تهران و مشغول درس دادن در تهران شدم.»
به این ترتیب دانشگاه تهران مدرک اجتهاد مهدی حائری یزدی را که از آیت‌الله بروجردی و دیگران داشته به عنوان معادل با دکترا می‌شناسد. بنابراین او در سال ۱۳۳۴ استاد دانشگاه تهران می‌شود. البته او ابتدا یکسره به دانشیاری ارتقا می‌یابد. اما پیش از این مدرسه سپهسالار قدیم که توسط مرحوم علی مدرس، فیلسوف معروف در زمان ناصرالدین شاه ساخته شده بود و در وقف‌نامه آن مدرسه تصریح شده بود که باید مدرسش ماهر در معقول و ناظر در منقول باشد را به مهدی حائری یزدی واگذار می‌کنند.
او همچنین به معرفی آیت‌الله بروجردی و به انتصاب دکتر محمد مصدق نخست‌وزیر وقت به عنوان مجتهد جامع‌الشرایط شورای عالی فرهنگ محسوب می‌شود تا به اختلاف پیش آمده بین دولت و آیت‌الله بروجردی در مورد مدارس مختلط رسیدگی کند. دکتر علی شایگان، دکتر علی‌اکبر سیاسی، دکتر محمد معین و دکتر مهدی آذر همکاران او در شورای عالی فرهنگ بودند.
پس از این او در اواخر دهه ۳۰ از طرف آیت‌الله بروجردی به آمریکا می‌رود. «در اینجا وقتی که آمدم چون احساس کردم به اینکه زمینه برای توسعه و ترویج فرهنگ اسلامی به صورت تبلیغ آماده نیست، تصمیم گرفتم اولا به آموزش فلسفه غرب بپردازم.» اگرچه تحصیل یکی از انگیزه‌های مهدی حائری یزدی را تشکیل می‌داده اما انگیزه‌های دیگری نیز برای او مطرح بوده است: «وضع مملکت به صورت یک جریان نامطلوبی بود که من زیاد دوست نداشتم آنجا باشم و به اصطلاح دلم می‌خواست که به هر وسیله‌ای هست از این درگیری‌هایی که بود در مملکت در آن روزگار برکنار باشم. عرض کنم که از این جهت، آن وقت هم که آمدم به عنوان ماموریت از طرف مرحوم آقای بروجردی آمدم. بله، به‌عنوان مامور فوق‌العاده ایشان آمدم و بعد وقتی که آمدم اینجا، احساس کردم که واقعا برای یک فردی که می‌خواهد که درست تحقیق از علوم اسلامی بکند، فقط نبایستی که بسنده کند به علوم اسلامی و [به] همان چهارچوب متدهای اسلامی سنتی. برای اینکه آن متدهای سنتی هرچند هم که خوب بود اما اینکه بالاخره جوان‌های ما [و] به‌طور کلی جوان‌های اسلامی، نه تنها متعلق به کشور ایران بلکه به سایر کشورهای دیگر، اینها می‌آیند به آمریکا و اروپا و بالاخره ذهن‌شان به یک سلسله مسائل دیگری برخورد می‌کند و یک سلسله سوالاتی در ذهنشان جایگزین آموخته‌های پیشین می‌شود و اینها بایستی که بالاخره مورد تحلیل و تجزیه واقع بشود. خلاصه باید یک نفر دانشمند امروزی مجهز باشد به تمام جهازات و به زبان‌های مختلف. از این جهت فکر کردم که اصلا صرف زبان یاد گرفتن کافی نیست که آدم در اینجا یا در مملکت خودش شروع کند به زبان انگلیسی، فرانسه آشنا بشود.
فرض کنیم به زبان انگلیسی و فرانسه آشنا شدیم، ولی وقتی که به ساخت فکر اینها یعنی به فکر و آن سیستم فکری اینها – ما آشنا نباشیم، فایده‌ ندارد. این برخورد عالمانه نیست، یک برخورد سطحی و عامیانه خواهد بود. لذا وقتی که بنده آمدم در واشنگتن از همان سال اول رفتم در دانشگاه جورج تاون و آنجا تقاضا [ی پذیرش] کردم از دوره لیسانس – لیسانس فلسفه غرب را در دانشگاه جورج تاون شروع کردم به هیچ وجه خودم را دیگر آشنا به فلسفه اسلامی نکردم. با اینکه تا آن وقت بیشتر عمرم را در فلسفه اسلامی و در تفکر اسلامی به‌طور کلی به سر برده بودم. ولی مع‌الوصف همه را گذاشتم کنار. پیش خودم گفتم ما اگر بخواهیم از زیر بنا شروع کنیم و به سیستم زیربنای تفکر غرب آشنا بشویم بایستی به‌کلی از آن متدلوژی خودمان موقتا صرف‌نظر کنیم و اصلا روز از نو، روزی از نو. از ابتدا باید شروع کنیم.» به این ترتیب مهدی حائری‌یزدی دوره لیسانس را در دانشگاه جورج تاون، فوق لیسانس را در هاروارد و دوره دکترا را در دانشگاه میشیگان و تورنتو گذراند. او پس از ۹ سال درجه دکترای خود را اخذ کرد. رساله دکترای او «علم حضوری» نام گرفت که تحلیلی بدیع و ممتاز از نظریه معرفت‌شناسی در فلسفه اسلامی در صورت منطق جدید بود.
این کتاب در سال ۱۹۷۸ با نظارت چند نفر از استادان برجسته فلسفه غرب در دانشگاه تورنتو کانادا نگاشته شده است. این استادان عبارتند از پروفسور فرانکنا، پروفسور شوان، پروفسور اشمیتز، پروفسور استیونس، پروفسور لانگ و پروفسور فایرودر که حدود ۹ سال زمان برده است. این اثر براساس نظر کارشناسان و صاحب‌نظران از جامع‌ترین آثار در نوع خود محسوب می‌شود.
اگرچه آیت‌الله مهدی حائری‌یزدی پس از کوچ از قم به گفته خودش دیگر به این شهر برای تدریس بازنگشت اما در دانشگاه‌ها و موسسه‌های علمی مختلف در جهان به آموزش مشغول شد:
ـ تدرس الهیات و فلسفه در دانشکده الهیات دانشگاه تهران (۱۳۴۸ – ۱۳۴۴)
ـ تدریس فلسفه اسلامی در مدرسه سپهسالار
ـ تدریس در «مرکز تحقیقات ادیان جهانی» وابسته به دانشگاه هاروارد (۱۹۶۵ – ۱۹۶۴)
ـ تدریس فلسفه اسلامی و ادبیات فارسی در دانشگاه مک‌گیل (۱۹۷۱-۱۹۶۹)
ـ تدریس فلسفه و فقه اسلامی در دانشگاه میشیگان (۱۹۷۲- ۱۹۷۱)
ـ تدریس ادبیات فارسی – تاریخ بیهقی – در دوره لیسانس دانشگاه تورنتو (۱۹۷۵- ۱۹۷۴)
ـ تدریس در موسسه تحقیقات قرون وسطی وابسته به دانشگاه تورنتو با عنوان «تعلیمات بنیادین فلسفه بوعلی‌سینا» (۱۹۷۶- ۱۹۷۵)
ـ تدریس در دانشگاه جورج تاون با عنوان «مبادی عناصر الهی در جوامع اسلامی» (۱۹۷۹)
ـ تدریس در دانشگاه تورنتو در زمینه فلسفه اخلاق (۱۹۸۰-۱۹۷۹)
ـ تدریس فلسفه و توابع این علم در دانشگاه‌های دولتی نیویورک، دانشگاه آکسفورد، دانشگاه مونترال کانادا، انجمن حکمت و فلسفه ایران و تدریس در منزل خویش برای دانشجویان دکترا و دانش پژوهان
عضویت در موسسه جهانی فلسفه اخلاق و موسسات علمی دیگر
او که حدود ۲۰ سال استاد تمام وقت دانشگاه تهران بود در سال ۱۳۶۶ پس از ۳۰ سال دانشیاری و استادی دانشگاه تهران بازنشسته شد. او معتقد بود که مطالعه فلسفه‌های غربی اثری کلی در تفکراتش نسبت به فلسفه اسلامی گذاشته است، اما این اثر را در روش و متدلوژی فلسفه می‌داند و نه در محتوا. او این موضوع را کاملا به نفع فلسفه اسلامی می‌داند. البته آیت‌الله مهدی حائری‌یزدی در طول عمر خود آثار متعددی را به رشته تحریر در آورده است:
▪ علم کلی: این کتاب نخستین تالیف آیت‌الله حائری‌یزدی است که در اردیبهشت سال ۱۳۳۵ منتشر شده است. این اثر در بسیاری از مراکز و دانشکده‌های فلسفه یکی از کتب و منابع درس فلسفه اسلامی است.
▪ هرم هستی: مهدی حائری‌یزدی «بحث هستی‌شناسی را دانش‌ برترین و برترین دانش‌های انسانی» به معنای «فراگیرترین» دانش‌ها به لحاظ خصوصیت مفهوم وجود می‌دانست. تئوری هرم هستی، بخش ویژه‌ای از تز دکترای آیت‌الله فقید بوده است که در رشته فلسفه آنالتیک در دانشگاه تورنتو کانادا دفاع و با درجه ممتاز پذیرفته شده است. تئوری هندسی هرم هستی و آنتولوژی توحیدی زیربنای تمام تئوری‌های دیگر او در مباحث جهان‌شناسی و جامعه‌شناسی و حقوق بشر و انسان‌شناسی و سیاست مدرن و مباحث نفس است بنابراین از اهمیت بنیادی در میان آثار آیت‌الله حائری یزدی‌برخوردار است.
▪ آگاهی و گواهی: این کتاب ترجمه و شرح انتقادی رساله تصور و تصدیق صدرالدین شیرازی است که با نقد نظریه‌های او دیدگاه‌ها و تئوری‌های تاسیسی نویسنده درباره دو موضوع تصور و تصدیق که در مبحث علم و فلسفه مطرح می‌شود. در آن بیان شده است.
▪ کاوش‌های عقل نظری: این کتاب یک دوره مفصل و تحقیقی فلسفه اسلامی است که به اهم موضوعات و مسائل فلسفه اسلامی پرداخته است. آیت‌الله در این کتاب همچنین به مقایسه و تطبیق نیز پرداخته است.
▪ کاوش‌های عقل عملی: کتاب به هر دو شاخه فلسفه و اخلاق می‌پردازد. موضوع مطرح شده در آن هستی‌های مقدور است که عوارض ذاتی آن خوبی‌ها و بدی‌های اخلاقی و درستی‌ها و نادرستی‌ها و مسوولیت‌ها و بایستی‌هاست. بنابراین او به طریق ابداعی به بحث فلسفی درباره اخلاق می‌پردازد و در نخستین بخش پرسش معروف هیوم را دایر برگسست منطقی میان هستی‌ها و بایستی‌ها طرح کرده و سپس در بخش‌های دیگر با تلاش‌های فلسفی مبتنی بر سنت فکری فلسفه اسلامی و با توجه به میراث فکری فلسفی مغرب زمین می‌کوشد موضع خویش را در برابر مسئله مزبور بیان کند.
▪ متافیزیک: ۱۰ مقاله فلسفی و منطقی مرحوم آیت‌الله که از سال ۱۳۴۹ تا ۱۳۶۰ در نشریات مختلف به چاپ رسیده است در کتابی با عنوان متافیزیک منتشر شده است.
▪ حکمت و حکومت: فلسفه سیاسی آیت‌الله دکتر حائری‌یزدی و تحلیل جامع نظری او در سیاست در این کتاب منعکس است. نظر آیت‌الله درخصوص انشقاق حکومت از حکمت در این کتاب آمده است، همچنین تئوری وکالت و مشروعیت دموکراتیک نیز در این اثر مطرح شده است که در برگیرنده نقدهایی بر نظریات دموکراسی غربی از جمله نظرات ژان ژاک روسو است. حکمت و حکومت در سال ۱۹۹۵ در انگلستان منتشر شده است.
▪ الحجه فی‌الفقه: آخرین اثر حکیم دیندار در علم اصول است. نظرات و تقریرات علم اصول بخش مهم آثار آیت‌الله حائری‌یزدی را تشکیل می‌دهد. تقریرات درس اصولی فقه آیت‌الله خوانساری و آیت‌الله بروجردی در سن ۱۸ سالگی نگاشته شده است. از همین رو آیت‌الله دکتر مهدی حائری‌یزدی به دلیل تسلط بر دو حوزه فلسفه اسلامی و فلسفه غربی به جامع‌الحکمتین شهرت یافته است. او پس از سال‌ها تلاش و مطالعه در حوزه‌های مختلف فکری و عقیدتی روز پنج‌شنبه هفدهم تیرماه ۱۳۷۸ و در سن ۷۶ سالگی در تهران درگذشت.
● دین‌پژوه اثرگذار
در سال‌های اخیر حضور او در محافل افزایش یافته است. او پیش از این و مدتی پس از پیروزی انقلاب حضورش در محافل کاسته شده بود. محمد مجتهدشبستری یکی از اثرگذارترین و مهم‌ترین دین‌پژوهان ایران در سال‌های پس از انقلاب است. او در سال ۱۳۱۵ در شبستر آذربایجان شرقی در خانواده‌ای با پیشینه روحانی به دنیا آمد. ۱۸ سال تحصیل در حوزه در رشته‌های فلسفه و کلام اسلامی، فقه و اصول و تفسیر او را به بالاترین سطوح حوزوی رساند. ۱۸ سالی که از ۱۵ سالگی شروع شد.
محمد مجتهد شبستری دروس فقه و اصول را نزد آیت‌اللـه شریعتمداری آموخت و درس فلسفه را نزد آیت‌اللـه منتظری فراگرفت و در تفسیر از درس علامه طباطبایی بهره گرفت.
فردی که شیوه زندگی کردنش نیز برای طلبه جوان جاذبه داشت. آنگونه که خود می‌گوید به شدت تحت تاثیر افکار طباطبایی قرار داشته است. «رفتار اخلاقی، قدرت تحلیل فلسفی و تفسیر وجودی از متن مقدس»، سه ویژگی طباطبایی بود که او را در چشمان مجتهد شبستری بزرگ و عزیز کرده بود. اما این فقط دلبستگی مجتهد شبستری نبود. او همزمان با نهضت ملی شدن صنعت نفت در دفاع از محمد مصدق چند منبر رفت. در آن سال‌ها کتاب «راه طی شده» مهندس بازرگان را مطالعه کرد و پس از آن از علاقه‌مندان بازرگان شد. سخنرانی‌های او در مراسم یادبود بازرگان شاهدی بر این مدعاست. پس از آنکه محمدرضا شاه در حوالی سال ۴۰ موضوع حق رای به زنان را مطرح کرد، محمد مجتهدشبستری به همراه چند روحانی دیگر علیه حق شرکت زنان در انتخابات مقالاتی را در کتاب «زن و انتخابات» منتشر کرد.
در این سال‌ها به همراه امام موسی صدر نخستین نشریه دینی را با رویکرد نمایاندن صورت عقلانی اسلام که برای نسل تحصیلکرده قابل قبول باشد با نام «درس‌هایی از مکتب اسلام»‌ منتشر می‌کند. به این ترتیب مجتهدشبستری دو کتاب خود را به نام‌های «جامعه انسانی اسلام» و «رباخواری یا ظالمانه‌ترین استعمار اقتصادی» منتشر می‌کند و در آنجا آرا و نظرات فقه‌محورانه خود را بیان می‌کند. «این کتاب‌ها و مقالات به روشنی حاوی دو رای مهم است.
اول اینکه، دین اسلام در تامین سعادت دنیوی و اخروی انسان‌ها بر سایر ادیان و مکاتب غربی برتری دارد و دوم، فقه اسلامی تامین‌کننده نیازهای انسان در همه ادوار تاریخ است. با این همه در این مقالات و کتاب‌های اولیه نیز با دیدگاه‌های متفاوتی مواجه هستیم. براساس همین آثار نیز نمی‌توان او را یک بنیادگرای متعصب یا یک اخباری صرف خواند. اشاره به منقولات درهمین آثار حتی بسیار کمتر از کتاب‌های مشابهی است که در آن دوره در حوزه روشنفکری دینی منتشر می‌شد. در همه جا او را فقیه اصولی‌ای می‌یابیم که در تلاش است با استدلال، رای خود را به مخاطب منتقل کند. نخستین کتابش «جامعه انسانی اسلام» نام دارد که اطلاق پسوند «انسانی» به جامعه‌ای که قرار است براساس ایده‌های اسلامی محقق شود نکته طرفه‌ای است. در همین کتاب به فجایعی که در تاریخ به نام دین انجام گرفته اشاره می‌شود، ‌با برخی از جامعه‌شناسانی که نسبت به آثار مذهب در جامعه بدبین هستند همدلی می‌شود و در مقابل بر این اصل تاکید می‌شود که در جامعه ایده‌آل اسلامی هیچ کینه‌توزی، دشمنی و توهینی نسبت به پیروان مکاتب صورت نخواهد گرفت. این نکته را می‌پذیرد که همزیستی مذهبی در غرب امروز پذیرفته است و از این حیث فرقی میان جامعه‌غربی و جامعه اسلامی نیست. تفاوت اما در فلسفه این همزیستی است که در غرب اصل بر احترام به حق ناحق بودن است و در اسلام اما، اصل این است که همه ادیان بر حق‌اند و وحدت مقصد دارند. براساس این دیدگاه مشخص است که از نظر او جامعه اسلامی، حمایت حکومت شامل حال کسانی که ناحق‌اند- مثلا بت‌پرستان - نخواهد شد.
حتی در مقاله‌ای از او که علیه حق شرکت زنان در انتخابات منتشر شد، باز او را اهل دلیل می‌یابیم. او در مخالفت با این مساله استدلال فقهی می‌کند و از منظر فقهی صورت آن استدلال هنوز به قوت خود باقی است. اینکه شرکت در انتخابات دخالت در ولایت عامه است و زنان حق تصرف در ولایت عامه را ندارند، پس، زنان حق شرکت در انتخابات را ندارند.» با گذشت ۱۸ سال از اقامت مجتهدشبستری در قم، این شهر همانگونه که برای دکتر مهدی حائری‌یزدی جذابیتش را از دست داد برای او نیز جذابیت‌اش را از دست داد.
در چنین موقعیتی در سال ۴۸ به دعوت سید محمد حسینی بهشتی که از او می‌خواست جانشین وی در مرکز اسلامی هامبورگ شود و مدیریت آنجا را برعهده گیرد، به آلمان رفت.
او در ۹ سالی که در آلمان بود پس از فراگیری زبان آلمانی به‌طور غیررسمی در کلاس‌های درس فلسفه شرکت کرد. به الهیات جدید تعلق خاطر پیدا کرد، آثار شلایر ماخر را خواند و با مکتوبات بارت، تیلیش و بولتمان آشنا شد.
مجتهد شبستری در سال ۱۳۵۷ و در آستانه انقلاب به ایران بازگشت اما در این زمان دغدغه‌اش چیزی فراتر از شریعت بود و آن نگاه فقه محور کاملا از بین رفته بود.
با حکم مهندس بازرگان، نخست‌وزیر دولت موقت جزء سه نفری شد که رادیو، تلویزیون را از مدیریت سابق تحویل گرفتند. در همه نمازهای جمعه‌ای که سیدمحمود طالقانی امامت کرد، سخنران پیش از خطبه‌ها بود و با بازرگان به الجزایر رفت، سفری که در بازگشت به سقوط دولت موقت انجامید.
مجتهدشبستری در اولین سال پس از پیروزی انقلاب نشریه «اندیشه اسلامی» را منتشر کرد. این نشریه که اولین شماره آن ۱۷ مرداد ۱۳۵۸ منتشر شد و تا ۱۵ شماره تداوم داشت، از مهم‌ترین فعالیت‌های او در این دوره بود.
همزمان با انتشار مجله، مجلس خبرگان تشکیل شده بود و اصول قانون اساسی یکی پس از دیگری به تصویب خبرگان می‌رسید و مجتهدشبستری یادداشت‌ها و ملاقاتی در نقد مصوبات خبرگان می‌نوشت. «در کنار مقالاتی از این دست، به مقالات دیگری از او برمی‌خوریم که در انتقاد از دموکراسی غربی است. با استناد به متفکرانی چون مارکوزه و اریش فروم، از سیمای «مکار و فریبکار» این نوع آزادی پرده برمی‌دارد و «آزادی و برابری انسان‌هایی که از درون پوچ شده‌اند» را امری بی‌معنا می‌داند ولی حتی در همین مقالات نیز «انسانی زیستن» مردم را از اهداف انقلاب معرفی می‌کند و چنین زیستنی را در گرو تحقق «آزادی و عدالت اجتماعی در مفهوم حقوقی، سیاسی و اقتصادی»‌ آن می‌داند.
مجله اندیشه اسلامی از مباحث دین‌شناسانه هم عاری نیست. ردپایی از مسائل دین‌شناسانه‌ای که مجتهدشبستری چند سال بعد طرح می‌کند در برخی از مقالات دیده می‌شود.» مجتهدشبستری در اولین دوره انتخابات مجلس پس از انقلاب از آذربایجان شرقی به نمایندگی مجلس شورا انتخاب شد. او در آن مجلس از جمله نمایندگانی بود که در عین طرفداری از انقلاب، منتقد روند اوضاع سیاسی بود و آرا و افکار خود را در مجلس و رسانه‌ها بیان می‌کرد. وی پس از پایان دوره اول مجلس شورای اسلامی چون با روند اوضاع سیاسی کشور موافق نبود از شرکت در دوره دوم انتخابات خودداری کرد. به هر حال سال‌های ابتدایی دهه ۶۰ گذشت و آرای مجتهدشبستری با دیدگاه رایج در حوزه‌ها که دیدگاهی متن‌محور بود، به مرور در تعارض قرار گرفت. در همان سال‌ها وزارت علوم جمهوری اسلامی ایران از وی دعوت کرد عضویت هیات علمی دانشگاه تهران را بپذیرد وی با استقبال از این دعوت در دانشکده الهیات و معارف اسلامی، گروه فلسفه و کلام اسلامی مشغول تدریس شد و سپس به گروه ادیان و عرفان همان دانشکده انتقال یافت. در سال‌های بعد وی به رتبه دانشیاری و سپس رتبه «استاد تمام» ارتقا یافت.
او در دانشکده الهیات، سال‌های متمادی در رشته‌های کلام تطبیقی، تاریخ ادیان تطبیقی و عرفان تطبیقی (یهودیت، مسیحیت، اسلام، بودیسم و هندوئیسم) در مقطع کارشناسی ارشد و دکترا تدریس کرد.
مجتهدشبستری در سال ۱۳۷۶ کتاب «هرمنوتیک، کتاب و سنت» را منتشر کرد. این کتاب موضوعی بسیار مهم یعنی نسبت کتاب و سنت- که همیشه دو منبع اصلی علوم اسلامی بوده‌اند- با هرمنوتیک جدید را برای اولین‌بار مطرح کرد. در سال‌های بعد کتاب‌ها و مقالات متعددی در این باب نوشته شد. آرای وی نیز مورد مخالفت‌ها و موافقت‌های زیاد قرار گرفت اما بالاخره هرمنوتیک جدید جای خود را در ادبیات دینی معاصر ایران باز کرد. او تحقیقات خود را برای روشن‌تر ساختن نظریاتی که مطرح کرده بود همچنان ادامه داد. از همین‌رو کتاب‌های «ایمان و آزادی»، «نقدی بر قرائت رسمی از دین» و «تاملاتی در قرائت انسانی از دین» را در سال‌های بعد منتشر کرد.
مجتهدشبستری در سال‌های اخیر بنا به دعوت دانشگاه وین (اتریش) و دانشگاه بن (آلمان) نظرات خود در باب نسبت متون دینی اسلام با هرمنوتیک جدید و نسبت اسلام دموکراسی و حقوق بشر را برای دانشجویان رشته‌های اسلام‌شناسی و حقوق آن دانشگاه‌ها به صورت درس‌گفتارهای فشرده تدریس کرده است. در سال ۱۳۸۵ که موج بازنشسته کردن استادان دگراندیش دانشگاه‌های ایران راه افتاد با اینکه ۱۹ سال بیشتر از خدمت رسمی مجتهدشبستری در دانشگاه تهران سپری نشده بود و او تنها استاد تمام گروه ادیان و عرفان دانشکده الهیات دانشگاه تهران بود، وی را مشمول بازنشستگی سنی کردند. پس از بازنشستگی، دو دانشگاه از آلمان و اتریش جهت تدریس از وی دعوت به عمل آوردند ولی او به علت وضعیت نامساعد مزاجی آن دعوت‌ها را نپذیرفت. در سال ۱۳۸۶ آخرین نظریات وی در باب هرمنوتیک متون دینی اسلامی (قرآن) به صورت یک مقاله مفصل با عنوان «قرائت نبوی از جهان» و یک مصاحبه با عنوان «هرمنوتیک، تفسیر دینی جهان» در شماره شش فصلنامه مدرسه منتشر شد که مخالفت‌ها و موافقت‌های دامنه‌داری را برانگیخت.
عبدالرضا تاجیک
منابع:
خاطرات شفاهی آیت‌الله دکتر مهدی حائری یزدی و فصلنامه مدرسه
منبع : روزنامه کارگزاران


همچنین مشاهده کنید