یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


تهران شهر بی‌دفاع


تهران شهر بی‌دفاع
اجازهء توسعه صنایع، آموزش عالی، مرکز تجاری شهر تهران و... را به آن ندادند و اراده فرمودند که پایتخت ایران به جایی دیگر منتقل شود. در حالی که از سوی دیگر برای به دست آوردن دل مردم، با وجود افزایش و سنگین شدن هزینه‌های شهر، عوارض شهری افزایش نیافته بود و دولت مجبور بود هزینه‌های روزافزون آن را بپردازد.
پس از پایان جنگ، نخبگان را همراه با سیاست‌های شتابزده تسلیم به «بازار» به جای تعدیل ساختاری، اراده بر آن قرار گرفت که شهر تهران «خودکفا» شود!
مدیریت شهر در آن مقطع شهری را در اختیار داشت که شهرداری‌های منصوب دولت در گذشته آن را با بودجه بخور و نمیری اداره کرده بودند و از ظرفیت‌های اقتصادی‌اش نه تنها بهره نگرفته بلکه درصدد نابودی‌اش بودند. به این ترتیب تا شهرداری تهران اراده کرد خودکفا شود و از ظرفیت بازار مسکن آن برای پرداخت هزینه‌های شهر بهره گیرد (بدون آن که شهروندان را با گرفتن هزینه‌های شهر برنجاند) پولش از پارو بالا رفت و شهری که تا آن زمان تنها از بالا «توسری» می‌خورد با فروش مال و اموال خود (تراکم‌فروشی) دک و پزی به هم زد. اعتراض نخبگان مخالف به این بی‌قانونی (که بدتر از قانون بد گذشته بود) در زرق و برق این تحول به چشم نیامد و کارشناسان نیز به دلیل خلط این مقوله با دعواهای سیاسی طبق معمول مجبور شدند خاموش بمانند تا مورد سوءاستفاده قرار نگیرند!
در نیمهء دههء ۱۳۷۰ همراه با رو آمدن جنبش دوم خرداد، آرام آرام پی‌آیندهای چوب حراج زدن به کالبد شهر تهران خود را نشان می‌داد اما دولت به دلیل پایین بودن شدید قیمت نفت و بدهی‌های پیشین تصمیم گرفته بود که از رونق بخش مسکن در شهر تهران به عنوان موتور رونق اقتصاد ایران و حتی جذب سرمایه‌های ایرانیان (یا جلوگیری از خروج سرمایه) استفاده کند تا نیامده به زمین نخورد. از این رو با وجود هشدار کارشناسان که با جنبش دوم خرداد قدرت و جرات سخنگویی یافته بودند، «شهرفروشی» ادامه یافت اما دامنهء دعوا به شورای شهر تازه تاسیس شده، کشید. برخی از اعضای شهر به بهانه‌های عدالت‌جویانه و برخی به بهانه‌های منفعت‌‌جویانه با شهرداران باتجربه‌تری که ظرفیت تراکم‌فروشی را پایان یافته می‌دیدند، مخالفت و آن‌ها را کنار می‌گذاشتند تا شهر کمربستهء بورژوازی سوداگر ساختمانی باقی بماند. جالب این که هیچ یک نیز جرات نمی‌کردند به مردم بگویند هزینهء شهر را عمدتائ باید خودتان بپردازید نه آن که تراکم بفروشیم تا هزینه جمع‌آوری زباله کنیم!
با آغاز دههء ۱۳۸۰ رکود در بخش مسکن از یک سو و بحران زیست محیطی ناشی از فروش تراکم از سوی دیگر با تحولات سیاسی همراه شد و مدیریت جدید شهری بر آن شد که به این آشفته بازار با جدی گرفتن طرح‌های جامع و تفصیلی پایان دهد. از این رو جمعی بیش از ۲۶ گروه مهندسین مشاور (برای ۲۲ منطقه تهران به علاوه مشاوران موضوعی) که کار خود را از دولت پیشین آغاز کرده بودند به ادامه کار دلگرم شدند و در مورد یک سند پایه (طرح جامع) به عنوان تلفیق کار همهء آن‌ها به توافق رسیدند.
اما همهء آن‌ها قدرت نخبگان قدیمی را که با بورژوازی سوداگر ساختمانی هم پیوندند، نادیده گرفته‌اند. آن‌ها سلاح‌های کهنه را آبی تازه داده‌اند. ابتدا با قیافه‌ای عدالت‌خواهانه می‌گویند، موضوع شهر تهران تنها با انتقال پایتخت از آن حل می‌شود در حالی که اکثریت قریب به اتفاق کارشناسان با این انتقال مخالفند و نه تنها آن را راه حل مسایل تهران نمی‌دانند بلکه معتقدند ادامهء سیاست‌های تهران ستیزانهء گذشته در نهایت به رویش و تقویت شهرهای جهانی جدید شیخ‌نشینان در کنار دبی و دوحه و... خواهد انجامید
پس از آن می‌گویند که تراکم‌فروشی باعث ازدیاد جمعیت تهران نشده بلکه پایتخت بودن باعث آن است و بالاخره از آن‌جا که در مورد پدیده پیچیده‌ای چون شهر تهران (که جمعیتی بیشتر از بیساری کشورها دارد) توافق صددرصد دربارهء همهء مسایل بین ۲۶ گروه مهندسین مشاور نمی‌تواند وجود داشته باشد (و اگر به وجود بیاید جای شک است) بهانه‌هایی از این یا آن گوشه، طرح جامع می‌گیرند و از قول یک ناظر خارجی عنوان می‌کنند که طرح جامع شتابزده تهیه شده است. گویا برای تهیهء یک طرح جامع با دوره‌ای ۱۰ ساله باید ۱۰ سال مطالعه کرد تا وقتی که طرح تهیه شد، نوبت تهیهء طرح بعدی رسیده به این ترتیب شهر همیشه بدون قانون و در اختیار سوداگران باشد!
در حال حاضر توافق نزدیک به اجماع کارشناسی دربارهء توقف فروش تراکم، گرفتن حق شهر از دولت (همچون مالیات بر مستغلات که حق شهر است چون تقریبائ تمام عمران آن به وسیلهء شهرداری انجام می‌گیرد) پرداخت هزینه‌های شهر (به ویژه جاری آن) به وسیلهء شهروندان (خانوارها و بنگاه‌ها) تبدیل شهر تهران به شهر برتر منطقهء آسیای غربی و دروازه ورود ایران به دوران جدید مشارکت شهروندان با برپایی شورایاری و غیره یا تبدیل برنامه‌ریزی شهری از یک امر و حکم از بالا به یک فرآیند اجتماعی، تجدید رشد جمعیت شهر تهران (به دلیل کمبودهای موجود)، توسعه نظام حمل و نقل به ویژه زیرزمینی و... وجود دارد. اما اتحاد شگفت‌انگیز شهرستیزان و شهرفروشان می‌کوشد، این اتفاق کارشناسی را بی‌ارزش‌جلوه داده و طرح جامع مدافع شهر را از میانه بردارد تا شهر بی‌دفاع را بار دیگر تسخیر و سقوطش را کامل کند.
علی
http://alishar.blogfa.com
مقاله مربوط به کمال اطهاری


همچنین مشاهده کنید