شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


شرط لازم افزایش حساسیت اجتماعی


شرط لازم افزایش حساسیت اجتماعی
وقتی که همه ما و همیشه در پی خرید خدمات و ‏کالاهای ارزان‌‌قیمت باشیم، به ناچار دیر یا زود ‏مجبوریم آن کالا یا خدمت را در حداقل کیفیت و با ‏گران‌ترین قیمت، خریداری کنیم، آن هم پس از ‏ایستادن در صف طولانی! این قاعده را داشته باشید ‏تا به اصل ماجرا برسم.‏
‏۱) نیازهای بشری سلسله‌مراتبی دارد، امنیت در ‏رأس نیازها و در کنار و شاید بالاتر از نیاز به ‏خوراک قرار داشته باشد ولی ما درکی از امنیت ‏واقعی نداریم. یکی از دوستان که سابقه مبارزه ‏مسلحانه علیه رژیم گذشته را داشت و از نوجوانی در ‏زندگی مخفی و هراس و دلهره و سپس زندان بود و پس ‏از انقلاب هم فعالیت سیاسی داشت که این فعالیت هم ‏معمولاً بی‌دردسر نیست، در میانسالی (بالای ۴۰سالگی) ‏برای ادامه تحصیل به اروپا رفت تا دکترایش را ‏بگیرد، وقتی برگشت، در گفت‌وگویی گفت امنیت را ‏قبل از این حضور در اروپا، چنانچه شایسته است حس ‏نمی‌کردم و تازه متوجه شده‌ام که احساس امنیت داشتن ‏یعنی چه؟
‏۲) وقتی در دهه چهل به دبستان می‌رفتیم، هر ‏روز صبح خودمان (اعم از پسر یا دختر) فاصله چند ‏صد متری خانه تا مدرسه را به تنهایی طی می‌کردیم و ‏هیچ گاه هم ندیدم پدر یا مادری فرزند خود را هر ‏روز به مدرسه بیاورند و ظهر او را برگردانند، و ‏به یاد هم نمی‌آورم که اتفاقی برای هزاران ‏دانش‌آموز محل افتاده باشد. اما الان وقتی که فرزند ‏خود را به مدرسه می‌بریم، از اینکه دانش‌آموزی با ‏پای پیاده و به تنهایی مسیر را طی می‌کند تعجب و ‏آن را به حساب بی‌توجهی خانواده می‌گذاریم، بخشی از ‏این رفتار و تصور مربوط به تغییر جایگاه کودک و ‏فرزند در خانواده است، اما بخش مهم‌تر آن مربوط به ‏احساس بی‌اطمینانی و ناامنی از به تنهایی رفتن ‏فرزند به مدرسه است، این عدم امنیت شامل احتمال ‏بروز حادثه تا مسائل دیگر می‌شود. طبیعی است که ‏اگر ما بهترین امکانات زندگی را هم داشته باشیم، ‏اما احساس امنیت نکنیم، فاقد آرامش و رضایت ‌خاطر ‏مطلوب و مناسب هستیم. یکی از مهم‌ترین وجوه ترس و ‏احساس ناامنی ما، ترس از جرم و قربانی شدن است. و ‏حاضریم برای فرار از این ترس هزینه لازم را هم ‏بپردازیم.‏
‏۳) نمی‌دانم تاکنون به برخی مناطق تهران از ‏جمله شهرک غرب رفته‌اید یا نه؟ مناطقی که ابتدای ‏کوچه آن کیوسک نگهبانی همراه با زنجیری برای ‏جلوگیری از ورود افراد غریبه قرار دارد. نگهبانی ‏که هزینه آن از سوی مردم محل پرداخت می‌شود و ‏آرامش و احساس امنیتی را بر اهالی محل عرضه ‏می‌دارد که قابل معاوضه با هیچ کالای دیگری نیست. ‏روشن است این کار جنبه محدود و استثنا دارد و ‏امنیت از جمله کالاهایی است که دولت باید عرضه ‏کند، اما نقش مردم در ارائه بهتر این کالا و خدمت ‏نیز تعیین‌کننده است. مردم به میزانی که در برابر ‏آن حساسیت نشان دهند و به قول معروف سنسورهای ‏قوی‌تری داشته باشند، دولت را به تأمین بهتر این ‏خدمت مجبور می‌کنند.‏
‏۴) هفته گذشته، یک نوجوان با ورود به یک ‏کودکستان در بلژیک دو کودک را کشت و فرار کرد، ‏اگر این اتفاق در ایران رخ داده بود، چه می‌کردیم؟ ‏به قول یکی از دوستان با شنیدن آن اگر خیلی دل ‏نازک باشیم، گوشه چشمی ‌تر می‌کنیم، و اگر نه با ‏گفتن: «اِ» یا دو تا «اِ اِ» مسئله را نزد خود حل ‏می‌کنیم و خانواده مقتولین هم باید روانه دادگاه و ‏خواهان قصاص قاتل شوند تا دلشان خنک شود. دلی که ‏دیگر وجود خارجی ندارد که خنک گردد. اما در بلژیک ‏رفتار به گونه دیگری است. مطبوعات و رسانه‌ها به ‏طور مفصل به آن پرداختند، این پرداختن عمدتاً ناشی ‏از حساسیت افکار عمومی بود، تظاهرات مفصلی در ‏محکومیت این رویداد برگزار کردند، اما تظاهرات ‏آنها با تظاهرات ما تا حد زیادی متفاوت است. ‏بسیار آرام در خیابان یا محل جمع می‌شوند، انواع و ‏اقسام علامت‌ها، پلاکاردها و... لازم را در اختیار ‏دارند، در محل قتل جمع می‌شوند و صدها شاخه گل به ‏نشانه همدردی با خانواده کودکان نثار آنان ‏می‌کنند، کاری که خانواده مقتول را به لحاظ روانی ‏از قصاص قاتل بی‌نیاز می‌کند، درپی این اقدامات ‏بحث‌های کارشناسی و تحلیلی صورت می‌گیرد و اگر نقاط ‏ضعفی در بروز این حادثه وجود داشته است، شناسایی ‏و برای رفع آن اقدام می‌کنند، اما فراموش نکنید که ‏اینها تماماً سطح جریان است، در عمق قضیه، نهادهای ‏مدنی فعالی حضور دارند، که اگر این نهادها ‏نباشند، هیچیک از این اتفاقات به صورت مطلوب رخ ‏نمی‌دهد. انجام تظاهرات در کشورهای اروپایی مثل ‏ایران نیست که هر کس بتواند عده‌ای را بی‌هیچ ‏تمهیداتی به خیابان بکشد، برای مثال آنجا برای ‏تظاهراتی که از مدت زمان معینی بیشتر طول می‌کشد، ‏باید توالت سیار نیز فراهم کرد. بنابراین ‏برنامه‌ریزی و بودجه و تشکیلات در پشت این اقدامات ‏قرار دارد که تماماً ناشی از وجود نهادهای مدنی ‏است. مردم به این نهادها اعتماد دارند، و آنها هم ‏در دفاع از جامعه خود حساس هستند، و حتی در بروز ‏دادن این حساسیت با یکدیگر رقابت هم می‌کنند. بدون ‏نهاد مدنی مدافع حقوق کودک، حقوق زنان، حتی مدافع ‏حقوق زندانیان و امثال اینها، چگونه می‌توان در ‏مواقع ضروری اقدام دسته‌جمعی مسالمت‌آمیز و ‏متمدنانه کرد؟
خلاصه کلام، اگر امنیت می‌خواهیم، اگر خواهان کم ‏شدن جرم، جنایت، فساد و... در جامعه خود هستیم، ‏اگر خواهان بهبود وضع آموزش، بهداشت و... هستیم، ‏چاره‌ای نداریم جز اینکه هزینه این کالاها و خدمات ‏بسیار مطلوب را بپردازیم، هزینه آن مشارکت است، ‏مشارکتی آگاهانه، تشکیلاتی و جمعی و مدنی، و این ‏کار جز از خلال سازماندهی و حضور در نهادهای مدنی ‏متصور نیست و اگر این هزینه را نپردازیم، انتظار ‏دریافت و بهره‌مندی از کالای خوب را هم نباید داشته ‏باشیم.‏
عباس عبدی
منبع : روزنامه فرهنگ ‌آشتی


همچنین مشاهده کنید