یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

اختلالات شخصیت


اختلالات شخصیت
علی رقم اینکه اختلالات شخصیت به مقاوم بودن د رمقابل درمان شهرت دارند، اما تلاشهای بالینی در این زمینه امید واری می دهند.
بیش از ۳۰% افرادی که نیاز به خدمات بهداشت روانی دارند ، حد اقل یک نوع اختلال شخصیت( PD ) دارند، ویژگی آن تجارب درونی غیر نرمال و رفتار ناسازگار می باشد . اختلالات شخصیت که به عنوان اختلالات AXIS II شناخته می شوند دارند.« برروی محوردوم DSM طبقه بندی میشود»، شامل وسواسی گری، اجتناب پذیری ، اختلال پارانویایی و اختلال مرزی می شود. ازسوی دیگر اختلالات AXIS I ، شامل افسردگی و اسکیزوفرنی می شود که شیوع کمتری دارند اما حاد تر هستند .
با اینکه افراد دارای PD «اخنلال شخصیت » می توانند از نظر شخصیتی نا همگون و متفاوت باشند اما حد اقل یک ویژگی مشترک دارند و آن اینکه موقعیت های مربوط به بیماری روانی آنها تسکین نخواهند یافت تا اینکه اقدامات تخصصی د رمورد آنها اجرا شود . گرچه این موضوع که دقیقا چه نوع کاری باید روی آنها انجام شود ، موضوعی است که مورد بحث است ،این امر همراه با رسوایی این اختلالات در مورد مسئله ساز بودن درمانشان، تنش هایی را پیرامون درمان این اختلال ایجاد کرده است.
"افراد مبتلا به گونه های مختلف اختلال شخصیت، مشکلات مزمن و قابل سرایتی را نشان می دهند". دکتر لینچ این مطلب را به این شکل بیان می کند که" مبتلایان به اختلال شخصیت حتی شامل خود درمانگر ها نیز می شوند" در نتیجه ، افراد مبتلا اغلب در جست وجوی درمان نیستند و کسانی هم که در این زمینه تلاش می کنند شکست می خورند . او میگوید " مثلا افراد مبتلا به اختلال شخصیت مرزی « BPD» در ۷۰% موارد، روند درمان را ترک می کنند.
البته لینچ می گوید" از وقتی که محققین، جست و جو برای درمان موثر را آغاز کرده اند امید ها یی در افق پدیدار شده است. تا کنون کار تحقیق روی BPD متمرکز بوده است " درحالیکه بحثها و تنشها متعدد است و تحقیق مراحل ابتدایی خود را می گذراند، ولی دو اقدام اساسی در مورد درمان BPD باید صورت بگیرد: درمان رفتار دیالکتیک یا جدلی« DBT» و درمان شناختی«CT» .
لینچ در ادامه می گوید "هنوز هم روان شناسانی که در جست و جوی درمان ۹ نوع اختلالات شخصیتی دیگر هستند ، با کمبود تحقیقات در این رابطه مواجه می باشند.او ویژگی یک دنده بودن مبتلایان به این اختلال ها امکان دارد تا حدودی باعث عدم وجود درمان های ثابت شده باشد".
طبق گفته اویک خبر خوب این است که تئوریهای جدید مربوط یه تنظیم هیجانات اساسی ،سبکهای میان فردی و الگوهای فکری ویژه ی این اختلالات که کمتر مورد مطالعه واقع شده اند ، زمینه ای برای توسعه و تعمیم اقدامات اجرایی فراهم کرده اند.
● تحت کنترل در آوردن هیجانات:
«BPD» از یک رو بیشتر مورد مطالعه واقع شده و از یک رونیز روانشناسان را تنش بیشتری را برای روانشناسان به وجود آورده است . مبتلایان به BPD به طور مکرر تقاضای کمک می کنند اما درعین حال تمایل دارند تا روند درمان را ترک کنند .آنها همان طوری که سریع به یک درمانگر مراجعه می کنند ، شاید سریع تر هم قطع رابطه کنند . به این دلیل که به افراد مبتلا به «BPD» آرزوی تاییداز سوی دیگران را دارند ، یک تحریک کوچک می تواند باعث بروز رفتارهای خشن نسبت به افراد کمک کننده به آنها شود .
برای کمک به درمان جوها جهت مذاکره پیرامون نوسان خلق آنها میان این دو گونه رفتار ، دکتر لین هان، پرفسور روان شناسی دانشگاه واشنگتن ، طرح DBT « درمان رفتاردیالکتیک » را گسترش داده است ،که شامل مشاوره هفتگی نفر به نفر می شود و همچنین جلسات آموزشی گروهی پیرامون مهارتهایی همچون تحمل درماندگی، تاثیر گذاری میان فردی ، کنترل هیجانات و مهارتهای مربوط به توجه کامل.
بسیاری از افراد مبتلا به BPD برای کنترل و تنظیم هیجانات، به خودشان آسیب می رسانند .لین هان میگوید" کسی که از ابتدا این اختلال را به عنوان نوعی بی نظمی هیجانی مفهوم سازی می کند ، د رتلاش برای خود – استوار سازی ،از برخی دردهای جسمی استفاده میکند ، که گفته می شود بر انگیختگی عاطفی و هیجانی را کاهش می دهد".
لین هان وسایر درمانگران در رشته DBT، بیماران را تشویق می کنند تا برای کنترل احساسات فزاینده و گیج کننده خود از شیوه های جایگزین دیگری استفاده کنند، مثلا یک درمانگر شاید روش توجه کامل را آموزش دهد که این مفهومی است که از ذن بودائیسم گرفته شده است ، با این شیوه بیماران می توانند هیجانات خود را مشاهده کنند بدون اینکه نسبت به آنها واکنشی نشان دهند یا از طریق ضرر وارد کردن به خودشان در جست و جوی تسکین خود باشند .
در عین حال، لین هان تذکر می دهد که درمانگر باید اصل هیجانات فرد را مورد تقدیر قرار دهد. بیماران مبتلا به BPD نیاز به پذیرش عاطفی دارند زیرا آنها در بچگی فاقد این موهبت بوده اند. مثلا در یک محیط نا بهنجار ، امکان دارد بچه ای در مورد موضوعی اظهار نگرانی کند و والدین او بگویند که او حسود است . «در واقع آنها هیچ وقت درک نمی کنند که نیاز ها ، خواسته ها و امیال بچه ها منطقی است». لینچ اضافه می کند که چنین شرایطی می تواند منجر به مشکلات عاطفی شود. DBT به اینگونه افراد کمک می کند تا احساساتشان را نسبت به خود به یاد بسپارند و تجارب عاطفی خود را مشروع بدانند .
شواهد موجود براثربخشی شیوه DBT اشاره دارد.درمطالعه ای که درBritish journal of psychiatry منتشر شد ،۵۸ زن مبتلا به BPD به طور هفتگی تحت درمان قرارگرفته اند. دراین مطالعه ،تیمی ازمتخصصین بالینی رفتارهای مخرب وزیان آوربیماران را مورد سنجش قرار دادند،رفتارهایی چون سوء مصرف مواد و... که از رفتارهای شدید مربوط به اختلال شخصیتی مرزی می باشند. بعداز ۷ماه درمان ،افرادشرکت کننده در مقایسه با کسانی که به شکل رایج درمان می شدند تمایل کمتری به خودکشی نشان می دادند وتمایل نداشتند به خودشان آسیب برسانند.
همچنین لین هان میگوید "بیماران دریافت کننده به DBT ، حدودا دو برابربیش ازبقیه تمایل داشتندکه دراین مطالعه باقی بمانندوشیوه های درمان در مورد آنها اجراشود که این امر نشان دهنده این است که DBT رابهترمی توان یاد گرفت وبه کار بست،البته به شرط اینکه این کار به صورت تیمی انجام شود.
● تغییر اعتقادات هسته ای:
در حالیکه DBT تاکید بر تنظیم هیجانات دارد ،CT به آنگونه که توسط دکتربک به کار گرفته شده ،تمامی ۱۰ مورد اختلال شخصیتی را به صورت اعتقادات سوء نسبت به خود تعریف می کند . درمانگر شناختی به افراد مبتلا به اینگونه اختلالات کمک می کند تا یاد بگیرند که اینگونه اعتقادات را شناسایی کرده و تغییر دهند بک می گوید" این کار بیشتر طی جلسات هفتگی وبه کمک یک نفر درمانگر آموزش دیده انجام میشود".
طبق نظربک ، به عنوان مثال فرد مبتلا به BPD شاید اعتقاد داشته باشد که "من معیوب هستم ، نا توان وبیچاره ام ،آسیب پذیر وبد هستم".
پس این گونه افرادهر کاری که انجام می دهند یا هر اتفاقی که برایشان می افتد ، ختم می شود به حفظ این اعتقادات .
بک می گوید" اگر به یک فرد بی خانمان کمک نکنند ،فکر می کند که بد بخت است و اگر کمک کنند، فکر میکند که بیشتر باید به او کمک شود. برای ریشه کنی اینگونه اعتقادات سوء ، درمانگران CT باید به بیماران کمک کنند تا تجارب مربوط به دوران کودکی خود را دوباره بازگو کنند".
مثلا کسی شاید این اعتقاد را داشته باشد که « من ناکار آمد هستم». چون که در کودکی خانواده او مسئولیتی را بر عهده اش گذاشته اند که نتوانسته است انجام دهد . مثلاشاید از او خواسته اند تا از نوزاد کوچکشان مراقبت کند و البته غیر منطقی نیست که نتوانسته باشد آنرا انجام دهد.
بک و سایر افراد فعال در رشته CT از درمان جوها می خواهند تا ورای فکر کردن به چنین حوادثی حرکت کنند و به جای اثبات عدم کفایت خویش، معانی جایگزین را کشف نمایند . در شکل ایده آل اینگونه درمان، بیمار زیربنای چنین اعتقادات سوئی را درک کرده و سعی می کند آنها را تغییر دهد.
گرچه بک متذکر می شود ، در صورتیکه یک بیمار د رحین بکار گیری چنین اعتقاداتی در عرصه ی عمل، بخواهد روند درمان را ناتمام بگذارد مشکلاتی می تواند بروز کند .
بیماران مبتلا بهAxis I با این اعتقاد به درمان رو می آورند که« من می توانم به درمانگر خود اعتماد کنم ، کار او موثر خواهد بود ». وبیماران طبقه بندی شده درII Axis شاید اینگونه فکر کنند که" من نمیتوانم به درمانگر خود اعتماد کنم ، شاید او مرا آزار دهد ، یا اگر به درمانگر خود گوش کنم ، نشان خواهد داد که تا چه اندازه ضعیف هستم و تا چه اندازه او قویست".
بک می گوید"برای مقابله با چنین تفکرات سوئی ، درمانگرها باید آماده بوده و اینگونه اعتقادات سوء مربوط به درمانگر یا درمان را مورد سنجش قرار دهند".
تلاشهای اولیه مربوط به درمان شناختی در رابطه با BPD از تئوری بک حمایت می کند. دریک چنین مطالعه ای توسط دکتر براون،۳۲ بیمار مبتلا به BPD از جلسات شناخت درمانی که به طور هفتگی طی یکسال برگزار میشد بهره مند شوند. براون می گوید" بعد از یکسال درمان، نشانه های بهبودی برجسته ای آشکار شد " .او می افزاید" در مراحل بعد، ۵۵% بیماران علائم بیماری را ازدست داده بودند و درواقع بهبود یافته بودند".
● فراتر از BPD:
پژوهشگران امیدوارند که تحقق درمان مبتلایان به BPD ممکن است که به پیشرفتهای بالینی برای ۹ نوع اختلال شخصیت دیگر منتهی شود.
علاوه بر شناسایی اعتقادات سوء مربوط به اختلال شخصیت مرزی ، بک برای سایر اختلالات شخصیتی نیز اعتقادات رایجی را یافته است . مثلا فرد مبتلا به شخصیت ضد اجتماعی اعتقاد دارد که « سایر افراد بطور ذاتی سوء استفاده گر هستند» و این استراتژی ناسازگارانه را توسعه می دهد تا از دیگران بهره کشی و سوء استفاده کند.
درحالیکه مطالعات مقدماتی بسیار امیدوار کننده بوده است اما تا کنون درمان شناختی تاثیر گذاری خود را برروی ۹ اختلال دیگر نشان نداده است. همین مورد در رابطه با درمان رفتار دیالکتیکی«جدلی» هم صدق می کند ، گرچه یکی از مطالعات صورت گرفته پیرامون DBT هنوز سال چهارم خود را می گذراند. لینچ ،کسی که این مطالعه را هدایت می کند ،میگوید " ما در حال نوشتن مقاله ای پیرامون نحوه تغییر DBT برای اختلالات شخصیتی تغییر از اختلال مرزی هستیم".
علیرغم تضاد دیدگاه ها ، بسیاری از روانشناسان هم عقیده اند که با اینکه درمان اختلالات شخصیت کار ساده ای نیست اما غیر ممکن هم نیست.
لینچ می گوید"اینکه گفته می شد اختلالات شخصیت قابل درمان نیستند ، افسانه ای بود مربوط به گذشته زیرا شواهد تجربی کمی در این مورد وجود داشت .هر روز در این زمینه مطالعات بیشتری انجام شده و منتشر می شود ، پس می بینیم که روند تغییر و تحول آغاز شده است".
منبع : کلوب


همچنین مشاهده کنید