یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


مروری بر کتاب «نیچه» اثر والتر کافمن


مروری بر کتاب «نیچه» اثر والتر کافمن
رنج، هنر و آری گفتن به زندگی

Nietzsche: Philosopher, Psychologist,
Anti _Christ
Walter Kaufmann, Princeton University Press, ۱۹۷۴
والتر کافمن یکی از مهمترین مفسران نیچه است و این کتاب نقطه عطفی در تاریخ نیچه شناسی است. بخش «هنر و تاریخ» که یکی از بخش های محوری کتاب است در باب هنر و رنج بحث می کند. کافمن شرح می دهد که برای نیچه هنر در واقع پاسخی است که فرد در قبال رنج از خود نشان می دهد. آنچه در اینجا دیده می شود، اراده معطوف به قدرت است که به صورت هنر متجلی می شود. ارگانیسم در قبال رنج ها و حرمان ها به جهان خلاقیت هنری پناه می برد و بدین ترتیب سلامت خود را دوباره پیدا می کند. در جهان یونانیان باستان، آدمی خود را در برابر ژرفنای هول انگیز هستی می یافت و غلبه بر هراس ناشی از مواجهه با این ژرفنا تنها به مدد هنر برایش میسر بود. تراژدی یونانی بارزترین جلوه اراده معطوف به قدرت بود که به هستی و حیات آدمی صبغه ای هنری می بخشید. در جهان نیچه یگانه ساحتی که حیات انسان را قابل تحمل و رنج هستی را قابل توجیه می کند، سویه «زیباشناسی» (یا همان هنر) است.
هنر در واقع محرک ارگانیسم است و حیات جدیدی در آن می دمد. در هنر است که فرد این قابلیت را پیدا می کند که با بحران های زندگی روبه رو شود. هستی آدمی کلاً از اراده معطوف به قدرت ناشی می شود. قدرت هستی در این است که تا چه حد می تواند با بحران مواجه شود. در ارگانیسم نیز اراده معطوف به قدرت دیده می شود. ارگانیسم در رودررویی با رنج بعد دیگری را از خود به وجود می آورد که همان آفرینش زیبایی است. هر نوع از «زیبایی» در کنار جهان رنج پدید آمده است. لذا هنر و رنج در کنار یکدیگر واقع می شوند. سلامت ارگانیسم در گرو این امر است که تا چه حد می تواند رنج را تحمل کند و برآیندی خلاق از آن به وجود آورد. در حقیقت به واسطه رنج و بحران است که ارگانیسم نیرومندتر شده و اراده معطوف به قدرت در آن ظهور می یابد.
در اینجا می توان به اراده معطوف به فرم Will to Form نیز اشاره کرد. برای نیچه ما میان «صورت» (Form) و «آشوب» یا «بی شکلی» (Chaos) قرار داریم. از طریق هنر ما می توانیم بر آشوب و بی شکلی آغازین غلبه کنیم و به جهان شکل بخشیم. فرم (صورت) نقطه اوج خلاقیت هنری است. در فرم جهان دوباره آفریده می شود و این بدان ماند که ما در خلق دنیا سهیم هستیم. لذا آفرینش هنری به واسطه بهره مندی از «فرم» از عامل قدرت نیز برخوردار است. به عبارت دیگر به واسطه وجود قدرت است که آشوب و بی شکلی تبدیل به یک عامل «تائیدکننده» (affirmative) زندگی می شود. هنر در واقع همان عنصر تائیدکننده حیات و در حکم «آری گویی» به زندگی است. هنرمند خود نشان دهنده اراده معطوف به قدرت در قالب جهان فرم است. نیچه در حقیقت در پی آن است که آنچه را که تائیدکننده زندگی است از آنچه که حیات را نفی می کند جدا سازد. بوداگروی و مسیحیت برای نیچه نشان دهنده جریان نفرت از زندگی اند. در اینجا حیات مورد انکار قرار گرفته و نوعی انتقام گیری از زندگی وجود دارد.
بیزاری از زندگی در آئین بودا در قالب «میل به هیچ» خود را نشان می دهد. در اینجا «نیروانا» همان انکار زیستن است. زندگی دارای ابعاد متنوع و متکثر است. نیروانا همان نفی کردن این جهان تکثر است.
یکی دیگر از مضامین محوری تفکر نیچه «تکرار ابدی» (یا «بازگشت جاودان») است. این بدین معنی است که جهان بر پایه یک «تکرار ابدی» قرار دارد و در واقع بیزاری از زندگی همان بیزاری از تکرار ابدی هستی است. یوتوپیائیسم (ناکجااندیشی) در واقع نه گفتن به تکرار ابدی است. حال آنکه جنبه تائیدکننده حیات آری گفتن به این تکرار ابدی است. در این آری گفتن به تکرار ابدی حیات نوعی اراده معطوف به قدرت نهفته است. مفهوم «تکرار ابدی» نقطه مقابل جهان دیالکتیکی هگل است. در هگل زندگی به طور اجتناب ناپذیری تاریخی است که از نفی در نفی تز و آنتی تز حاصل می شود. در تکرار ابدی، دیالکتیک به عنوان یک توهم کنار گذاشته می شود.
در دیالکتیک نیز می توان بیزاری از زندگی را مشاهده کرد. در اینجا چیزها آن طور که هستند مورد پذیرش واقع نمی شوند و در واقع دیالکتیک کوششی است برای فرار از زندگی که در قالب «سنتز» خود را نشان می دهد. در «تکرار ابدی همان» نوعی گشادگی نسبت به جهان و هستی مورد نیاز است که در آئین بودا و مسیحیت دیده نمی شود. در اینجا ما به پدیده «هیچ انگاری» برخورد می کنیم. در تکرار «ابدی همان» جنبه های افلاطونی نیز به کنار می رود و جهانی «فوق حسیات» (supersensual) وجود ندارد. در حقیقت در اینجا انسان می ماند و هنر و این هنرمند است که زندگی چون تکرار ابدی را میسر می سازد. این همان چیزی است که ریلکه از آن به عنوان «آری» گفتن به زندگی نام برده. لذا دیده می شود که در تکرار ابدی ایده «پیشرفت» که ایده مسلط قرن ۱۹ اروپا بوده است به کنار می رود و جهان به صورت یک پدیده آنومیک خود را به ما عرضه می دارد.

مسعود یزدی
منبع : روزنامه شرق


همچنین مشاهده کنید