یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

محبّت


محبّت
● معنی محبّت
صدرالمتألهین محبّت را این‌گونه تعریف می‌کند:
محبّت عبارت است از ابتهاج به شیء یا از شیئی که موافق با طبیعت انسان است، اعم از این‌که آن شیء یک امر عقلی باشد یا حسی، حقیقی باشد یا ظنی. (به نقل از : عباس مخبر دزفولی، فلسفه و قرآن، ج۳، ص ۱۴۵)
علامهٔ طباطبایی - رضوان‌‌الله تعالی علیه - می‌فرماید:
حبّ و دوستی عبارت است از: تعلق وجودی و جذب خاص شعوری بین علتی که انسان را به کمال می‌رساند و بین معلول تکاملِ یافته، حال فرق نمی‌کند که این علت، غذایی باشد که انسان می‌خورد، یا بهره و لذتی باشد که از زن می‌برد یا مالی باشد که در آن تصرف می‌کند، یا اعتباری که از آن استفاده می‌‌نماید، یا معلم و آموزگاری که از آن دانش می‌آموزد. (المیزان، ج۱، ص ۴۱۰ و ۴۱۱)
بنابراین تعاریف، محبت فرعِ شعور و شناخت است و تا موجودی به چیزی شناخت پیدا نکند، نسبت به او نه حبّ دارد و نه بغض. امام صادق (علیه‌السلام) نیز به این امر اشاره فرموده‌اند که: (الحبُّ فرعُ المعرفهٔ) (مصباح‌الشریعه، باب اوّل)
این یک واقعیت است، که شناخت نسبت به هر چیزی ریشهٔ میل یا تنفر انسان نسبت به آن چیز است. در صورتی که انسان چیزی را بیابد که حقیقتاً برای او منفعت دارد، نسبت به آن میل و محبّت پیدا می‌کند و برای جلب آن و به دست آوردنش، و یا کسب رضایتش نهایت تلاش را می‌کند. انسان، به مواد غذایی و لباس و پوشاک و خانه و اثاث آن و به کلّیهٔ اشیای مادی علاقه دارد، چرا؟ برای این که به حقیقت دریافته است که این اشیا برای حیات او منفعت دارد و در مقابل، از بسیاری از امور سخت متنفر است، چرا؟ برای این‌که به حق دریافته است که آن‌ها برای زندگی او ضرر دراند. ملاصدرا نیز به این امر تصریح نموده‌اند که: محبّت و عشق در شیء بدون حیات و شعور صرفاً یک نوع تسمیه و نام‌گذاری است. (وانت تعلم ان اثبات العشق فی شیء بدون الحیوهٔ والشعور فیه کان مجرد التسمیهٔ - اسفار، ج۷، ص ۱۵۲)
● خداوند، تنها محبوب واقعی
خداوند متعال، تنها مصداقِ حقیقی محبّت است و دوست داشتن دیگران همه در راستای محبّت به خداوند است. حبّ رسولان، امامان، دانشمندان، رهبران، پرهیزگاران، و خویشاوندان، همه در راستای محبّت به خداوند است. این تصور داشتن دیگران در عرض و برابر و مقابل محبّت به خداوند است، از قصور فهم او و نداشتن آگاهی کافی از واقعیت جریان محبت است.
در اثبات این ادعاء به سه سبب مهم از اسباب محبّت را در مورد خداوند متعال مورد بررسی قرار می‌دهیم، تا ببینیم آیا این سبب‌ها در دوستی خداوند واقعی‌تر و حقیقی‌تر است یا در دوستی دیگران.
۱. حبّ دات
اوّلین محبوب در نزد همهٔ انسان‌ها، نفس و ذات خود آدمی است، که در پرتو این حبّ، حبّ به بقا، کمال و دوام ذات نیز وجود دارد.
لازمهٔ این سبب آن است که ما خداوند را نیز دوست داشته باشیم، زیرا کسی که به خود معرفت داشته باشد (خودشناسی) و پروردگارش را بشناسد (خداشناسی)، متوجّه خواهد شد که هیچ وجودی از خود ندارد و وجودِ ذاتش و دوام و کمال وجودی‌اش از ناحیهٔ خداوند است و اوست که احیا‌کننده، ایجاد‌کننده، ابقاءدهنده و کامل‌کنندهٔ وجودش است و انسان بنده‌ای بیش نیست و از خود هیچ ندارد و فقرِِ محض است، بلکه عدمِ صرف است. اگر خداوند منّان فضل خود را شامل حال او نمی‌کرد، او اصلاً موجود نمی‌شد.
با در نظر گرفتن این مطلب، جای هیچ شک و تردیدی نیست که حبّ به ذات، در حقیقت حبّ به خداوند عزیز است، از آن جهت که انسان حبّ به ذات و کمال و دوام ذات خویش دارد و این ذات و کمال و دوامش تنها در پرتو عنایت و فضل خداوند سبحان به‌دست می‌آید؛ پس در حقیقت محبّت انسان به ذاتش، محبّت به افاضه‌کنندهٔ وجودش است، لذا خداوند را واقعاً دوست می‌دارد. مانند شخصی که سایه درختی را دوست دارد، ضرورتاً باید آن درخت را نیز دوست داشته باشد.
۲. احسان
انسان مشتاق احسان است و هرکسی را که به او احسان کند، دوست می‌دارد و هر کسی را که به او بدی کند، دشن می‌دارد. احسان‌کنندهٔ حقیقی، خداوند متعال است و احسانِ انسان‌ها، مجازی و غیرحقیقی است. اما احسان حقیقی آن است که اولاً از روی اختیار باشد و ثانیاً به‌خاطر منفعت‌طلبی، چه دنیوی و چه اخروی نباشد. این احسان فقط در خداوند متعادل مصداق پیدا می‌کند. با توجه به این که احسان‌کنندهٔ حقیقی خداوند منّان است، سزاوار است که محبّت واقعی را به حضرتش متوجّه سازیم و حبّش را در دل رشد دهیم. (احیاء‌ علوم‌الدین، ج۴، ص ۲۸۰)
۳. جمال
گاهی انسان چیزی را به خاطر ذاتِ آن شیء دوست دارد و آن ذات عینِ بهره‌اش است، مانند علاقه به زیبایی و بیان کردیم که یک جمال باطنی داریم که با چشم قلب قابل درک است و یک جمال ظاهری که با چشم سر قابل دیدن است. جمال باطنی، مانند محبّت به انبیا، ائمه و عالمان و صاحبان کرامت، اگرچه صورتی زیبا و ظاهری آراسته نداشته باشند. در این موارد ما علم به صفات، کرامت‌ها و علوم این اشخاص داریم و این صفات همان جمال باطنی است که با قلب قابل درک است می‌توان گفت که جمال ذاتی این شخصیت‌ها به جهت سه امر کلی است:
الف - علمِ آن‌‌ها
ب - قدرت آن‌ها بر اصلاح نفس خود و اصلاح بندگان
ج - وارستگی و پاکی از صفات زشت و ناپسند
خداوند سبحان جمیلی است که هیچ چیزی با او قابل مقایسه نیست. بنابراین حبّ جمال به معنی واقعی باید حبّ به پروردگاری باشد که زیبایی‌اش بی‌نظیر است.
● راه‌های حصولِ محبّت به خدا
محبت به خدا از دو راه کلی حاصل می‌شود : نظری و عملی
الف - نظری
محبّت فرع شناخت و معرفت است و در محبّت، علم و شعور نهفته است و تا انسان نسبت به چیزی شناخت پیدا نکند، آن را دوست نمی‌دارد، بنابراین اولین قدم در ایجاد و حصولِ محبّت، کسب معرفت است. بر همین اساس اولین قدم در تحصیل محبّت به خدا، شناخت و معرفت آن خالقِ بی‌همتاست.
علی (علیه‌السلام) فرمود:
معرفت خداوند سبحان از عالی‌ترین معارف است.
(مَعْرِفَهُٔ اللهِ سُبْحانَه اَعْلَی الْمَعارِف) (میزان‌الحکمه، ج۱۵۶، حدیث ۱۱۹۴۱)
ب - راه عملی
اوّلین قدم عملی برای ایجاد محبّت خداوند در دل بعد از معرفت خدا، قطع علایق دنیوی است. قلب، مانند ظرفی است که بیش از یک چیز در آن جای نمی‌گیرد: اگر در ان آب باشد، دیگر نمی‌توان درون آن سرکه ریخت، مگر این‌که از آب خالی شود. قلب نیز مانند ظرف است: اگر در قلب، محبوبی غیر از خداوند منّان باشد، حبّ حضرتش جایی ندارد، مگر این که غیر او را از قلب و دل خود خارج سازد. معنی اخلاص همین است که قلب را برای حضرتش خالص‌سازی به‌صورتی که غیر خدا در آن نباشد.
حضرت رسول (صلّی الله علیه وآله وسلم) فرمودند:
حب دنیا و حب خدا هیچگاه در یک قلب مجتمع نمی‌شوند.
(حُبُّ الدُنْیا وَ حُبُّ اللهِ لایَجْتَمِعان فی قَلْبٍ ابداً ) (میزان‌الحکمه، ج۲، ص ۲۲۸، حدیث ۳۱۶۲)
اما صادق (علیه‌السلام) فرمود:
به خدا قسم، کسی که دنیا و غیر ما (اهل‌البیت) را دوست دارد، خدا را دوست ندارد.
(واللهِ ما اَحَبَّ مَنْ اَحَبَّ الدُنْیا وَاِلیٰ غَیْرِنا) (همان، حدیث ۳۱۵۶)
حضرت علی (علیه‌اسلام) فرمود:
اگر می‌خواهید خداوند را دوست داشته باشید، محبّت دنیا را از قلب‌هایتان خارج کنید.
(اِنْ کُنْتُمْ تُحِبْونَ اللهَ فَاَخْرِجُوا مِنْ قُلُوبِکُم حُبَّ‌الدُنْیا) (همان، حدیث ۳۱۶۷)
کمال‌الدین عبدالرزاق کاشانی شارح کتاب پرارج منازل‌السائرین می‌گوید:
”عشق و محبّت به محبوب اقتضا می‌کند وصال را، و وصال میسّر نمی‌شود مگر به بذل روح، و اُنس به جمال هم اقتضا می‌کند که قلب از التفات به غیر او ممنوع شود؛ پس افراد محبّ وقتی در محبّت صادقند که قلبشان تعلق به محبوب داشته باشد.“ (عبدالرزاق کاشانی، شرح منازل‌السائرین، ص ۱۶۸)● نشانه‌های محبت انسان به خدا
اگر کسی می‌خواهد بداند که دوستدار خداوند سبحان است، باید ببیند که آیا نشانه‌های محبّت به خدا در او وجود دارد یا نه. به‌عبارت دیگر انسان با دانستن این نشانه‌ها می‌تواند خود را مورد ارزیابی قرار دهد که آیا دوست خداست یا نه؟
از مجموع آیات و روایات و سخن بزرگان می‌توان سیزده خصوصیّت و نشانه برای دوستی خداوند به‌دست آورد:
۱. خدا را بر همهٔ محبوب‌های خود ترجیح دهد
امیر مؤمنان (علیه‌السلام) فرمود:
چگونه مدعی حبّ خداوند است، کسی که حبّ دنیا را در قلبش سکونت داده است.
(کَیْفَ یدَّعی حُبَّ اللهِ مَنْ سَکَنَ قَلْبَه حَبَّ الدُّنْیاً ) (میزان‌الحکمه، ج۲، ص ۲۲۸، حدیث ۳۱۶۳)
۲. در باطن و ظاهر مطیع خدا باشد
باید مطیع محبوب باشد و هر آن‌چه او خواست، آن را انجام دهد و هر آن‌چه را او گفت، بپذیرد. این اطاعت باید هم ظاهری باشد و هم باطنی.
علی (علیه‌السلام) در نامه‌ای به حارث همدانی نوشت:
در همهٔ کارهایت خدا را اطاعت کند که اطاعت خدا از هر چیز برتر است.
(اَطِعِ اللهِ فی جَمیعِ أُمُورِکَ فَاِنَّ طاعَهَٔ اللهِ فاضلهٔ علیٰ ماسِواها) (نهج‌البلاغه، ترجمهٔ دکتر شهیدی، نامهٔ ۶۹، ص ۳۵۴)
۳. در همهٔ امور خود موافق او باشد
محبّ می‌خواهد خود را هم‌شکل و همسان محبوب خود کند، بر همین اساس سعی و تلاش می‌کند تا تمام اعمال و کردار و منش خود را موافق و هم‌رنگ با محبوب کند، تا به اتحاد و یگانگی با او دست یابد.
۴. اولیای خدا را به خاطر او دوست بدارد
امام پنجم از رسول‌الله (صلّی الله علیه وآله وسلم) نقل می‌کند:
دوستی مؤمن با مؤمن از بزرگ‌ترین شعبه‌های ایمان است. همانا هر کس برای خدا دوستی کند و برای خدا دشمنی کند و برای خدا ببخشد و برای خدا دریغ کند، از برگزیدگان خداست.
(وُدُّالْمُؤمِنِ لِلْمُؤمِنِ فِی اللهِ مِنْ اَعْظ‌َمِ شُعَبِ الایمانِ، اَلا وَ مَنْ اَحبَّ فِی اللهِ وَاَبْغَضَ فِی اللهِ وَاَعْطی فِی اللهِ وَ مَنَعَ فِی اللهِ فَهُوَ مِنْ اَصْفِیاءِ اللهِ ) (اصول کافی، ج۳، ص ۱۸۹)
۵. لقای خدا را بر بقای خود ترجیح دهد
حضرت علی (علیه‌السلام) فرمود:
کسی که دوستدار لقا حق می‌باشد، از دنیا جدا می‌شود.
(مَنْ اَحَبَّ لقاءَ اللهِ سُبْحانَه و تَعَالی سَلاّعَنِ‌الدُنیا) (میزان‌الحکمه، ج۸، ص ۵۲۶، حدیث ۱۸۰۳۰)
۶. هر چیزی را در برابر محبّت خداوندحقیر شمارد:
حضرت علی (علیه‌السلام) در خطبهٔ متقین دربارهٔ این پاکبازان، که الحق از محبّان حقیقی حضرتش می‌باشند، می‌فرماید:
خدا در جانشان بزرگ است و ما دون او در چشمشان کوچک.
(عَظُمَ الْخالِقُ فی اَنْفُسِهِمْ فَصَغُرَ ما دونَه فی اَعْیُنِهِم) (نهج‌البلاغه، خطبهٔ ۱۹۳)
۷. همهٔ اوقات، مستغرق ذکر خدا باشد
ذکر، تابع محبّت است و هر که چیزی را دوست بدارد، از آن بسیار یاد می‌کند، همان‌طور که رسول گرامی (صلّی الله علیه وآله وسلم) می‌فرماید:
کسی که چیزی را دوست بدارد از آن زیاد یاد کند.
(من اَحَبَّ شَیْئاً اَکْثَرَ ذِکْرَه) (عرفان اسلامی، ج۳، ص ۱۰۴)
۸. اُنس و رضا
آسایش و آرامش در قرب دوست.
اویس قرنی - رضی‌الله عنه - نشسته بود، هرم بن حیّان نزدیک وی آمد، گفت: ای اویس تنها نشسته‌ای، چرا نزدیک من نمی‌آیی تا با دیدار هم‌اُنسی باشد؟
اویس گفت: گمان نمی‌برم هر که او را (خداوند) شناسد به دیدارِ کس دیگری اُنس و آرامش بیاید. (به نقل از: الرسالهٔ‌العلیه، ص ۱۷۰)
۹. کلام محبوب (قرآن را دوست بدارد)
هرکه کسی را دوست می‌دارد، هر‌ آن‌چه را که متعلق به محبوب است نیز دوست می‌دارد، محبّت وقتی شدید و قوی شود، از محبوب به هر آن‌چه که به نوعی مربوط و متعلق به اوست، سریان و جریان پیدا می‌کند.
۱۰. با مال و جان در راه محبوب مجاهده کند
خداوند سبحان در قرآن کریم می‌فرماید:
ای کسانی که ایمان آورده‌اید! هرگاه از دین خود برگردید به زودی خداوند قومی را خواهد آورد که آنان را به شدّت دوست دارد، و آنان نیز عاشق خدایند، ۱. نسبت به مردم مؤمن متواضع و خاکسارند و در برابر کافران مقتدر و مسلط، ۲. در هر نوع جهاد (جهاد با مال، نفس، قلم، قدم) شرکت می‌کنند و از ملامت ملامت‌کنندگان باکی ندارند، این فضل خداست که به هرکس بخواهد عنایت می‌کند، خداوند را رحمت وسیع و بی‌انتهاست.
(یا اَیُّها الَّذین امَنُوا مَنْ یَرْتَدَّ منْکُمْ عَنْ دینِهِ فَسَوفَ یَأْتِی اللهُ بِقَومٍ یُحِبُّهُمْ وَ یُحِبُّونَهُ اَذِلَّهٍٔ عَلَی الْمُؤْمِنینَ أَعِزَّهٍٔ عَلَی الْکافِرینَ یُجاهدُونَ فی سَبیلِ‌اللهِ وَ لا یَخافُونَ لَوْمَهَٔ لآئِمٍ ذِلکَ فَضْلُ اللهِ یُؤْتِیِه مَن یَشاءُ وَاللهُ واسِعٌ عَلیمٌ ) (سورهٔ مائده ۵، آیهٔ ۵۴)
۱۱. بر خلوت و مناجات با محبوب، حریص باشد
امام صادق (علیه‌السلام) فرمودند:
خداوند به موسی بن عمران وحی کرد که: دروغ می‌گوید کسی که گمان می‌کند مرا دوست دارد و حال آن‌که وقتی شب شود پهلو بر بسترِ غفلت نهد، آیا چنین نیست که دوست، خلوت با دوست را دوست می‌دارد؟
(فیما اوحی الله تعالی الی موسی: کَذِبَ مَنْ زَعَمَ اَنَّهُ یُحِبُّنی فَاذٰا جَنَّهُ اللَّیْلُ نامَ عَنّی، أَلَیْسَ کُلُّ مُحِبّ یُحِبُّ خَلْوَهَٔ حَبیبِهِ؟) (میزان‌الحکمه، ج۲، ص ۲۲۵، حدیث ۳۱۵۲)
۱۲. عبادت برای او آسان باشد
وقتی دوستی بین بنده و خداوند قوی شود هیچ لذّتی به پای لذّت عبادت نمی‌رسد، چرا که عبادت نوعی صحبت و مراوده با خداونداست. اما اگر حبّ خداوند در دل قوی و راسخ نشود، انسان از عبادت هیچ لذّتی نمی‌برد و در حقیقت عبادت برای او سخت و تکلّف‌‌آور است.
از حضرت مسیح - علیه‌السلام - نقل شده است که: همان‌طور که مریض از بهترین طعام لذّت نمی‌برد ولو آن که بسیار گرسنه باشد، کسی حبّ مال در قلب او باشد از عبادت لذّت نمی‌برد. (میزان‌الحکمه، ج۶، ص۲۷، حدیث ۱۱۴۱۶)
۱۳. همهٔ بندگان مطیع وی را دوست بدارد و بر همه رحیم و مشفق باشد و همهٔ کافران و عاصیان را دشمن بدارد:
انسان دوستدارِ هرکس و هر چیزی است که دوستش دوست بدارد و دشمنِ هر چیزی و هر کسی است که دشمنِ محبوبش می‌باشد. از همین‌رو انسان مؤمن، با بندگانی که دوستدار خداوند متعال‌اند دوست و با دشمنان حضرتش، دشمن است.
خداوند متعال می‌فرماید:
محمد (صلّی الله علیه وآله وسلم) پیامبر خدا، و پیروان او [که از محبّان واقعی خداوند می‌باشند] بر کافران [که دشمنان خدایند] بسیار سخت و با یکدیگر [که دوستان خدایند] بسیار مهربانند.
(مُحَمَّدً رَسُولُ‌اللهِ وَالَّذینَ مَعَهُ اَشِدّاءُ عَلَی الکُفّار رُحَماءُ بَیْنَهُمْ ) (سورۀ فتح ۴۸، آیهٔ ۲۹)


همچنین مشاهده کنید