یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

تربیت فرزند


تربیت فرزند
تربیت فرزند به معنای فراهم آوردن مقدمات لازم برای به فعلیت رسیدن قوای او در راه تقرب به خداوند است. این عمل نیازمند آگاهی و تمرین عملی است. اگر پدر و مادر در جهت انتقال عقاید صحیح و ایجاد رفتار درست در فرزند خود کوشا باشند، خیر او را فراهم کرده‏اند و خداوند بر آنان رحمت خواهد نمود.
درباره عقیده صحیح و انتقال آن به فرزندان، تکلیف بزرگی بر عهده والدین گذاشته شده است؛ زیرا تأثیر عقایدی که در خانواده رواج دارد و به فرزند القاء می‏شود در آینده او غیر قابل انکار است:
کل مولود یولد علی الفطرة حتی یکون ابواه یهوادنه او ینصرانه او یمجسانه (۲۲۹)
عمل تربیتی در خانواده به منزله پاسداری از فطرت توحیدی فرزند است. این پاسداری یک وظیفه بزرگ تربیتی و اخلاقی است که عمل به آن مهم‏ترین کارکرد خانواده را فعلیت می‏بخشد. امام سجاد(ع) در رسالة الحقوق فرمودند:
و اما حق ولدک فتعلم انه منک و مضاف الیک فی عاجل الدنیا بخیره و شره و انک مسئول عما ولیته من حسن الادب و الدلالة علی ربه و المعونة له علی طاعته فیک و فی نفسه، فمثاب علی ذلک و معاقب فاعمل فی امره عمل المتزین بحسن اثره علیه فی عاجل الدنیا، المعذر الی ربه فیما بینک و بینه بحسن القیام علیه، و الاخذله منه و لا قوة الا باللَّه؛ (۲۳۰)
حق فرزند تو این است که بدانی او از توست و هر گونه که باشد چه نیک و چه بد در دنیای گذرا به تو منسوب است و تو در آن چه به او سرپرستی داری مسئول هستی در ادب نیکو و راهنمایی به سوی پروردگار و یاری او بر طاعت خداوند درباره تو و خودش.
پس بر این کار پاداش می‏گیری اگر درست عمل کنی و کیفر می‏بینی اگر نادرست عمل نمایی پس او را چنان تربیت کن که با اثری که بر او می‏گذری در دنیا زیبایی بیافرینی و با قیام شایسته به وظیفه‏ای که نسبت به او دادی در نزد خداوند معذور باشی که هیچ قوتی نیست مگر از خداوند.
در این سخن، امام سجاد(ع) تربیت نیکو و آموزش عقیده توحیدی و کمک برای ایجاد رفتار صحیح در فرزند را بیان کرده‏اند و سپس انجام این وظایف را موجب سعادت دنیا و آخرت والدین دانسته‏اند. در روایتی امیرالمؤمنین(ع) همین وظایف را ذکر فرموه‏اند:
و حق الولد علی الوالد ان یحسن اسمه و یحسن ادبه و یعلمه القرآن؛ (۲۳۱)
حق فرزند بر پدر آن است که او را نام نکو نهد و نیکش پرورد و قرآنش تعلیم دهد.
آموزش قرآن به معنای آموزش همه عقایدی است که دلالت فرزند به سوی خدا را محقق می‏کند و پرورش نیکو به معنای ادب آموزی و ایجاد رفتار صحیح سعادت بخش است.
محیط خانواده اولین محیط اجتماعی است که فرزند تجربه می‏کند او از اعضای خانواده به ویژه پدر و مادر بیشترین تأثیر را می‏پذیرد؛ زیرا حمایت پدر و مادر خود را تجربه کرده است و همواره دیده است که ضعف‏های جسمی او را پدر و مادر جبران می‏کنند و تغذیه و پرورش او را از روی مهر و شفقت انجام می‏دهند. این تجربه‏ها موجب اطمینان او نسبت به آنها می‏شود و این اطمینان باعث پذیرندگی فرزند از پدر و مادر می‏گردد. اگر پدر و مادر در این زمان عقاید صحیح را به او بیاموزند، قلب نیالوده او آن را می‏پذیرد و عادات لازم و متناسب با عقاید صحیح را می‏یابد.
امیرالمؤمنین(ع) خطاب به فرزند خویش فرمودند:
فادرتک بالادب قبل ان یقسوا قلبک و یشتغل لبک؛ (۲۳۲)
پس به ادب آموختنت پرداختم پیش از آن که دلت سخت شود و خردت در تصرف هوایی دیگر در آید.
در ادامه همین نامه فرمودند:
و رأیت حیث عنانی من امرک ما یعین الوالد الشفیق و اجمعت علیه من ادبک أن یکون ذلک و انت مقبل العمر و مقتبل الدهر، ذو نیة سلیمة و نفس صافیة و ان ابتدئک بتعلیم کتاب اللَّه و تأویله، و شرایع الاسلام واحکامه و حلاله و حرامه؛ (۲۳۳)
و چون به کار توهمچون پدری مهربان عنایت داشتم و بر ادب آموختنت همت گماشتم چنان دیدم که این عنایت در هنگام جوانی‏ات به کار رود و در بهار زندگانی که نیتی پاک و نهادی نیالوده داری، و این که نخست تو را کتاب خدابیاموزم و تأویل آن را به تو تعلیم دهم، و شریعت اسلام و احکام آن را از حلال و حرام بر تو آشکار سازم.
در این بخش از نامه امام علی به فرزندشان بر انتقال عقیده صحیح و ادب اموزی و نیز بر پاکی ضمیر انسان در دوره کودکی و جوانی تأکید شده است؛ یعنی همان دورانی که بیشترین تأثیر را از خانواده می‏پذیرد.
انتقال عقیده حق و ایجاد رفتار سعادت آفرین، عنوان کلی وظایف تربیتی پدر و مادر است. ولی تفصیل عقیده حق را باید در قران و سنت جستجو کرد و رفتار صحیح را نیز از قرآن و سنت آموخت. پدر و مادر مسئول تحقق این امور در فرزند هستند. بنابراین باید در جستجوی بهترین روش برای تحقق آنها باشند و مسئولیت آنها تنها با گفتن و اطلاع رساندن خاتمه نمی‏یابد، بلکه باید روش‏های مناسب برای مؤمن و متقی شدن فرزندشان را بیابند.
امام صادق(ع) از پیامبر اکرم(ص) روایت کرده‏اند:
رحم اللَّه من اعان ولده علی بره، قال قلت کیف یعینه علی بره؟ قال یقبل میسوره، و یتجاوز عن معسوره و لا یرهقه و لا یخرق به؛ (۲۳۴)
خداوند کسی را که به خیر فرزندش یاری می‏دهد بیامرزد پرسیدند چگونه به خیر فرزند یاری رساند؟ فرمودند: آن چه در توان اوست پذیرا شود و از آن چه فوق توان اوست در گذرد و او را به نافرمانی نخواند و سرگشته و حیرانش نسازد.
در این روایت یک اصل مهم تربیتی بیان شده است: توانایی‏ها و استعدادهای متربی باید در جریان تربیت مورد توجه باشد والدین در مسیر تربیت فکری و عملی فرزند خود نباید از این اصل غفلت کنند. غفلت از این اصل خیر فرزند را محقق نمی‏کند و او را به نافرمانی و سرگشتگی مبتلا می‏سازد. از این روایت اهمیت مراحل رشد را نیز می‏توان دریافت؛ زیرا بدون توجه به قابلیت‏های فرزند در دوره‏های مختلف زندگی، تربیت صحیح ممکن نمی‏شود. خوشبختانه در روایات اهمیت توجه به مراحل رشد ذکر شده است.
از امام صادق(ع) نقل شده است:
دع ابنک یلعب سبع سنین و یؤدب سبع سنین و الزمه نفسک سبع سنین؛ (۲۳۵)
فرزندت را بگو تا هفت سالگی بازی کند و هفت سال او را ادب‏آموز و در هفت سال سوم او را ملازم و همراه خود دار.
گویی هفت سال نخست سال‏هایی است که کودک به طور غیر مستقیم و فقط از طریق مشاهده رفتار پدر و مادر می‏آموزد و در هفت سال دوم به آموزش مستقیم عقیدتی می‏پردازد و هفت سال سوم سال‏های ورود به میدان یادگیری حلال و حرام شریعت در مقام عمل است.
از امام صادق(ع) روایت شده است:
الغلام یلعب سبع سنین و یتعلم الکتاب سبع سنین و یتعلم الحلال و الحرام سبع سنین؛ (۲۳۶)
فرزند پسر هفت سال بازی می‏کند و هفت سال قرآن می‏آموزد و هفت سال حلال و حرام را یاد می‏گیرد.
یکی از اهداف تعلیم و تربیت فرزند در خانه و مدرسه، آماده سازی او برای زندگی در اجتماع و تعقیب اهداف جامعه الهی است. به همین دلیل برخی از آموزش‏ها برای او ضروری است و باید از خانه آن آموزش‏ها را شروع کرد. نمونه مشهور و بارز این گونه آموزش‏ها در روایتی از امیرالمؤمنین(ع) آمده است:
علموا اولادکم السباحة و الرمایة؛ (۲۳۷)
فرزندان خود را شنا و تیراندازی بیاموزید.
اگر بپذیریم که این دو ماده آموزشی به سبب آن است که فرزند را برای انجام وظایف اجتماعی آماده کند. طبعا نمی‏توان در همین دو ماده آموزشی متوقف شد. بلکه باید به تناسب زمان و نیازمندی‏های جامعه اسلامی، مواد آموزشی متنوع دیگری را نیز در نظر داشت.
در تربیت فرزند نیز همچون سایر قلمروهای زندگی، باید اصول ثابت را از امور متغیر جدا ساخت و به این حقیقت توجه کرد که برخی از آداب و ظواهر زندگی تغییر می‏کند و روابط اخلاقی و نیازمندی‏های زندگی اجتماعی دگرگون می‏شود.
تربیت فرزند را باید با آگاهی از تفاوت‏های خود و فرزندان از حیث فضای فرهنگی و مناسبات اجتماعی صورت داد. باید فرزند را آماده ساخت تا اصول ثابت و نامتغیر اخلاق را متناسب با ظرف زمانی و مکانی زندگی خود رعایت کند. این آمادی او را برای مقابله با تلقینات مسموم توانا می‏سازد و امنیت اخلاقی او را در دوران جوانی و بعد از آن تضمین می‏نماید.
به امیرالمؤمنین(ع) نسبت داده شده است که فرموددند: فرزندان خود را به اخلاقی متناسب با روزگارشان مؤدب سازید:
لا تؤدبوا اولادکم با خلاقکم لا نهم خلقوا لزمان غیر زمانکم؛ (۲۳۸)
فرزندان خود را به اخلاق خودتان تربیت نکنید زیرا آنان برای زمانی غیر از زمان شما آفریده شده‏اند.
در پایان تأکید می‏کنیم که فرزند موهبتی است که به امانت در اختیار والدین قرار گرفته است. باید این موهبت را گرامی داشت و از اکرام و احترام او فروگذار نکرد چرا که سلامت روح او در احترام کردن اوست و تربیت اخلاقی او در سایه اکرام و احترامش موفق‏تر خواهد بود. پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
اکرموا اولادکم و احسنوا آدابهم؛ (۲۳۹)
فرزندانتان را بزرگ دارید و با آنان رفتاری نیکو کنید.
● سرپرست خانواده
از نظر فقهی سرپرستی خانواده با شوهر و پدر است یعنی با کسی که معمولا دو نقش پدری و شوهری را داراست. سرپرستی خانواد حقوق و تکالیف زیادی را برای پدر در پی دارد.
مسئولیت مالی خانواده بر عهده اوست و باید نفقه همسر و فرزندان را تأمین کند و وسایل زندگی و آسایش آنها را فراهم آورد. این تکلیف شرعی و حقوقی را می‏توان به اشکال گوناگون انجام داد ولی رعایت برخی چیزها ارزش اخلاقی آن را بالا می‏برد. سرپرست خانواده می‏تواند به اعضای خانواده نفقه‏ای کمتر از حد توانایی‏اش بدهدو آنان را دچار سختی معیشت کند و نیز می‏تواند به آنها نفقه زیادی بدهد و زندگی را مرفه سازد. تعیین حد میانه نفقه که برای فرزندان و همسر ایجاد سختی نکند و در عین حال به رفاه غفلت‏زا بدل نگردد. به سطح اقتصادی جامعه و خانواده بستگی دارد. برای هر جامعه و خانواده‏ای، سطح متوسط و مطلوب زندگی متفاوت است؛ ولی به هر حال این سطح را اعضای هر جامعه و خانواده می‏شناسد و درستی یا نادرستی انتظارات خود را با آن سطح می‏سنجند.
با معلوم بودن سطح زندگی و در نظر گرفتن سطح توانایی سرپرست خانواده لازم است در تأمین امکانات زندگی تنگ نظری و سخت‏گیری نشود.
امام سجاد(ع) فرموده‏اند:
ارضاکم عنداللَّه اسبقکم علی عیاله؛ (۲۴۰)
هر که از شما بر عیال خود بخشنده‏تر باشد خدا از او راضی‏تر است.
و امام رضا فرموده‏اند:
صاحب النعمة یجب علیه التوسعة علی عیاله؛ (۲۴۱)
بر صاحب نعمت واجب است که بر زندگی عیالش توسعه بخشد.
این روایت سطح توانایی سرپرست خانواده را مورد توجه قرار داده است. روایت دیگری از پیامبر اکرم(ص) بر همین نکته تأکید نموده است:
ان المؤمن یأخذ بآداب اللَّه اذا وسع اللَّه علیه اتسع و اذا امسک عنه امسک؛ (۲۴۲)
مؤمن آداب خداوند را پیروی می‏کند، اگر خدا به زندگی او فراخی دهد او نیز چنین می‏کند و چون بر او تنگی دهد او نیز چنین می‏نماید.
تأمین زندگی مناسب موجب تقویت روابط اعضای خانواده است. اگر اعضای خانواده احساس کنند سرپرست خانواده علیرغم توانایی مالی از تأمین زندگی بهتر خودداری می‏کند، نسبت به عواطف او دچار تردید می‏شوند و روابط آنها سرد می‏شود. پس بهتر است هر کس در حد توان خود به زندگی همسر و فرزندان توسعه دهد تا سلامت عاطفی خانواده محفوظ باشد و فرزندان در محیطی گرم‏تر تربیت شوند.
گشایش و فراخی زندگی فقط به کم و زیادی امکانات وابسته نیست؛ اعمال سلیقه‏ها و در نظر نگرفتن خواست و سلیقه خانواده نیزاهمیت دارد. سرپرست خانواده می‏تواند بر خواسته‏ها و سلیقه‏های خود اصرار کند و از خواهش‏های شرعی زن و فرزند خود بی‏تفاوت بگذرد این عمل نیز علاقه‏مندی او به خانواده را مورد تردید قرار خواهد داد و روابط عاطفی را سرد خواهد نمود.
پیامبر اکرم(ص) فرمودند:
المؤمن یأکل به بشهوة علیه؛ (۲۴۳)
مؤمن به میل و خواسته عیالش می‏خورد.
مؤمن در موقع خوردن به خواسته اعضای خانواده توجه می‏کند والمنافق یأکل اهله بشهوته (۲۴۴) و منافق اعضای خانواده را وا می‏دارد تا به میل او غذا بخورند. در دیگر نیازهای خانواده نیز مؤمن می‏کوشد رعایت خانواده خود را بکند تا آنان در محیطی گرم و سرشار از محبت زندگی کنند.
● فرزند
یکی دیگر از نقش‏هایی که در خانواده شکل می‏گیرد نقش فرزندی است. هر گاه نام فرزند را بر کسی اطلاق می‏کنیم به او به عنوان شخصی دارای رابطه با پدر و مادر نگاه می‏کنیم و سایر روابط او را در نظر نمی‏آوریم.
در این جا نیز رابطه فرزند با والدین مورد نظر است؛ البته آن بخش از روابط که به فعل اختیاری فرزند مربوط است.
پیش از بیان وظایف اخلاقی فرزند، لازم است چند نکته را تذکر دهیم:
۱) مسئولیت اخلاقی فقط متوجه کسی می‏شود که به سن رشد و قوه تمییز نیک و بد رسیده باشد؛ زیرا ارزش گذاری افعال تابع عواملی است که از جمله آنها نیت فاعل است. نیت یکی از ارکان فعل اخلاقی است و بدون توجه به آن نمی‏توان فعل اختیاری را ارزش‏گذاری اخلاقی نمود. فرد فاقد قوه تمییز، درک درستی از نیک و بد افعال خود ندارد و نیت کسی که ارزش واقعی افعال را نمی‏شناسد در ارزش‏گذاری عمل او دخالت داده نمی‏شود. بنابراین فعل فرزند غیر ممیز، فاقد هر گونه ارزش مثبت یا منفی اخلاقی است و او را نمی‏توان به لحاظ اخلاقی مسئول دانست.
۲) با توجه به مسئول نبودن کودکان، تربیت اخلاقی آنها نیز مفهوم متفاوتی با تربیت اخلاقی فرزندان ممیز خواهد داشت. تربیت اخلاقی کودک به معنای آماده سازی ذهنی او و ایجاد عادت‏هایی است که پذیرش دستورات اخلاقی را در سن رشد برای او تسهیل می‏نماید. در حالی که مقصود از تربیت اخلاقی در بزرگسالان انتقال مفاهیم و قضایای مربوط به مصالح و مفاسد افعال اختیاری و ارزش‏های مربوط به آنهاست. وقتی این مفاهیم و قضایا به بزرگسال انتقال یابد و او آنها را درک و تصدیق نماید، تربیت اخلاقی صورت پذیرفته است. در کودکی که تحت تربیت یک خانواده سالم و متخلق است، هنگام ورود به دوره تمییز و بزرگسالی، انس ذهنی کافی با مفاهیم اخلاقی دارد و قضایای نظری و ارزشی مربوط به اخلاق را تصور کرده و آمادگی پذیرش آنها را دارد. از سوی دیگر عادات او مطابق با الگوی رفتاری اخلاقی شکل گرفته و پس از پذیرش قواعد و دستورات اخلاقی، نیازمند تغییر عادات خود نخواهد بود.
۳) قدرت تمییز ارزش‏های اخلاقی، در یک مقطع سنی به طور دفعی ایجاد نمی‏شود. کودک به تدریج حسن و قبح برخی از افعال را درک می‏کند و در حدود سنی تکلیف شرعی، میزان درک او از ارزش‏ها در حدی است که می‏تواند مسئول شمرده شود. حتی پس از سن تکلیف، درک فرد از مفاهیم و ارزش‏های اخلاقی متوقف نمی‏شود؛ بلکه درک او رفته رفته عمیق‏تر می‏گردد. رشد درک اخلاقی در سال‏های نوجوانی و بزرگ‏سالی به سبب دو چیز است: نخست این که درک بزرگ‏سال از مقصد حرکت کمالی خود به تدریج روشن‏تر و عمیق‏تر می‏شود؛ یعنی معرفت انسان به خداوند در اثر عمل به فرامین الهی و انجام عبادات شرعی رشد می‏کند. دیگر این که تأثیر بسیاری از رفتارها در تحقق کمال انسان، در طول زمان بر او آشکارتر می‏شود.
۴) با توجه به نکات مذکور، بیان وظایف اخلاقی فرزندان در واقع به دو هدف صورت می‏گیرد: هدف نخست، آشنا شدن والدین با الگوی رفتاری مناسب فرزندان است تا تربیت اخلاقی کودکان خود را مطابق آن سامان دهند و هدف دوم آشنایی فرزندان بزرگسال با تکالیف اخلاقی خود را در برابر والدین است. به این ترتیب والدین به این عنوان که خود نیز فرزند هستند باز هم مخاطب تکالیف اخلاقی می‏باشند.
● وظایف اخلاقی فرزند
فرزند به صورت طبیعی محبت خالصانه و بی‏چشمداشت والدین را درک می‏کند و به اقتضای فطرت خویش، به پدر و مادر تعلق عاطفی پیدا می‏کند. او زمانی که به سن تمییز اخلاقی می‏رسد، احساس سپاس از والدین را داراست. با رشد فرزند و همزمان با ایجاد درک اخلاقی، درک سایر امور نیز رشد می‏کند. در سایه این رشد فکری و به سبب افزایش توانایی‏ها، فرزند به تدریج از پدر و مادر خود فاصله می‏گیرد و به سوی زندگی مستقل حرکت می‏کند. احساس توانمندی و درک بیشتر و گرایش به استقلال، او را از تابعیت والدین به سمت اظهار و اعمال آراء مستقل متمایل می‏کند. تفاوت آراء سلیقه‏ها و عملکردها، در محیط خانه منشأ برخوردهایی میان اعضای خانواده می‏شود. این برخوردها در سنین رشد فرزندان با برخوردهای کودکانه تفاوت دارد. در دوره کودکی رفتارهای کودک هیچ گونه ارزش اخلاقی مثبت یا منفی ندارد، ولی افعال فرزند، در سن رشد دارای ارزش اخلاقی است.
اهمیت شناخت وظایف اخلاقی فرزند، مربوط به سنین رشد و بزرگسالی است. اطلاع از وظایف اخلاقی، فرزندان نوجوان خانواده را قادر می‏سازد و در عین تلاش برای استقلال فکری و عملی از خانواده، حدود اخلاقی را نیز رعایت کنند.
فرزند باید از پدر خود در همه چیز جز معصیت خدا اطاعت کند: حق الوالد علی الولد ان یطیعه فی کل شیی الا فی معصیة اللَّه سبحانه (۲۴۵) و علاوه بر آن به والدین خود نیکی نماید.
● پرسش‏ها
۱) روایت زیر را توضیح دهید و علت آن را بیان کنید:
قال رسول اللَّه: اکرموا اولادکم و احسنوا آدابهم.
۲) آیا افعال کودکان دارای ارزش مثبت یا منفی اخلاقی است؟ چرا؟
۳) تربیت اخلاقی کودک یعنی چه؟ و چه تفاوتی با تربیت اخلاقی بزرگسال دارد؟
۴) اگر کودکان مکلف نیستند و اعمال آنها متصف به بد و خوب اخلاقی نمی‏گردد پس چرا باید این مفاهیم را به آنها آموخت؟
۵) علل رشد درک اخلاقی در سنین نوجوانی و بزرگسالی را بیان نمایید؟
۶) در بیان وظایف اخلاقی فرزندان چه اهدافی تعقیب می‏گردد؟
محمود فتحعلی خانی
پی‏نوشتها
(۲۲۹) - سفینة البحار، ماده فطر.
(۲۳۰) - تحف العقول، ص ۲۶۳.
(۲۳۱) - نهج‏البلاغه، قصار الحکم، ۳۹۹.
(۲۳۲) - همان، الکتاب ۳۱.
(۲۳۳) - همان.
(۲۳۴) - اصول کافی، ج ۶، ص ۵۰، حدیث ۶.
(۲۳۵) - المحجة البیضاء، ج ۳، ص ۱۲۱.
(۲۳۶) - همان.
(۲۳۷) - اصول کافی، ج ۶، ص ۴۷، حدیث ۴.
(۲۳۸) - درباره سند این جمله ر. ک به اسلام و مقتضیات زمان، ج ۱، ص ۲۷۵ - ۲۷۴.
(۲۳۹) - بحارالانوار، ج ۱۰۴، ص ۹۵.
(۲۴۰) - وسائل الشیعه، ج ۱۵، ص ۲۴۹.
(۲۴۱) - همان.
(۲۴۲) - همان.
(۲۴۳) - همان، ص ۲۵۰.
(۲۴۴) - همان.
(۲۴۵) - نهج‏البلاغه، قصارالحکم، ۳۹۹.
منبع : معاونت پژوهشی دفتر تبلیغات اسلامی حوزه علمیه قم


همچنین مشاهده کنید