چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

خدایا! ستاره‌ها را از ما نگیر


خدایا! ستاره‌ها را از ما نگیر
هنگامی‌که انگلستان‌ به جام جهانی ۱۹۹۴ نرسید، دیلی میرور تیتر زد: ”پایان جهان“
فوتبال هم ساده است و هم پیچیده. و تنها مقوله‌های استثنائی چنین ویژگی‌ای دارند.
ساده از آن جهت که برای دیدن و فهم آن تنها به دو جفت چشم و اندکی شعور احتیاج است و پیچیده بدین لحاظ که ریشه‌های آن در میلیاردها دلار هزینه اسپانسرها و تبلیغات داخل و خارج زمین تنیده شده است.
چه بسیار بوده و هستند حکومت‌هائی که ضعف ساختاری و تشکیلاتی خود را با نیرومندی در چمن سبز جبران کرده و چه کشورهای آفریقائی و توسعه‌نیافته بوده‌اند که بر گرسنگی و قحطی سرزمین خویش با صعود به دور دوم جام جهانی سرپوش گذشته و آلمان و ایتالیای عصر نازیسم را هم نمی‌توانیم فراموش کنیم که پروپاگاند خود را به چمن سبز کشانده بودند.
آِی این پدیده هم پیچیده است هم ساده. آیا تا به حال فکر کرده‌اید اگر روزی موجودی از سیاره دیگر به زمین بیاید و تصادفاً به تماشای یک مسابقه فوتبال بنشیند چه فکری از مغزش عبور می‌کند؟ ۲۲ نفر در زمین سبزی به دنبال یک توپ می‌دوند و چیزی حدود ده‌ها هزار نفر از نزدیک آن را مشاهده می‌کنند و میلیاردها نفر پای رادیو و تلویزیون...، و چقدر برای او احتمالاً این صحنه پوچ و مضحک و شاید ترسناک است. آیا این هم جزء آئین‌های اولیه بشری است که عده‌ای در میان گود و جمعیتی هیاهوگر در اطراف هستند!
● روایت اول - جام جهانی ۱۹۹۰
از خاطرات نه چندن دور آغاز می‌کنیم. فوتبال در آلمان و آرژانتین خلاصه شده بود.
امتحان‌های نهائی کلاس پنجم ابتدائی...
شب‌ها دزدکی فوتبال می‌دیدم، همه‌ج تاریک بود و تلویزیون از واهمه پریدن بزرگترها از خواب شیرین صامت بود ... روز افتتاحیه؛ آرژانتین، کامرون...
به همه گفته بودم آرژانتین ۵ تا می‌زنه. اسم کامرون روز اولین بار بود می‌شنیدم. از خارجی‌ها فقط عراق، آمریکا، شوروی و اسرائیل تو ذهنم بود. آرژانتین همه دنیا یمن بود. بازی شروع شد. البته ساعت‌ها قبل شروع شده بود و ما با تأخیر ۳، ۴ ساعته می‌دیدیم. مارادونا گرم می‌کرد... دولا شده بود و انگار از زمین خوشه می‌چید. ایتالیائی‌ها خودکشی می‌کردند. من پرواز می‌کردم... بازی شروع شد... تنها چیزی که نمی‌دیدم آرژانتین بود...
یاد قصه خرگوش و لاک‌پشت افتادم. کامرونی‌ها خیلی جان سخت هستند... اما هیچ اتفاقی نمی‌افتد... اما چرا؛ کامرونی‌ها هد می‌زدند و پمپیدو نگاه می‌کند. توپ درون دروازه می‌غلطد. حتی روژه میلا هم باورش نمی‌شود. کامرون یک - آرژانتین صفر.
کابوس تکمیل می‌شود. زمین می‌لرزد. برزیل گل نزده که رودبار و منجیل فرو می‌ریزد و ایران غرق ماتم می‌شود... نحسی اسکاتلندی‌ها دامان ما را گرفت، اما فوتبال تمام‌نشدنی است. بچه‌های شمال کجا فراوان تماشا می‌کنند؟
حالا امیدم به آلمان است که امارات را با ۵ گل در هم کوبیده. یوگسلاوها را هم ۴ گله می‌کند. اما ایستگاه آخر جلوی کلمبیا می‌ایستند... همه تیم‌ها ستاره دارند. مارادونا و کانی جیا آرژانتینی، باجو، اسکیلاچی و مالدینی ایتالیائی، پل گاسکوبین انگلیسی، مثلث گولیت، ریکارد و فان‌باستن هلندی، کاره‌کا برزیلی، فولر، ماتئوس و کلینزمن آلمانی... خدایا ستاره‌ها را از ما نگیر.
حالا هر دو محبوب من در فینال به‌هم می‌رسند؛ دقیقه ۹۰ پنالتی می‌شود. آرژانتینی‌ها به داور هجوم می‌برند. بره‌مه اما در نور فلاش‌های جمعیت، ستاره می‌شود و پنالتی‌گیر آرژانتینی تسلیم.
آلمان بهترین می‌شود، اما آرژانتین را هم دوست دارم. اشک‌های دیه‌گو... جام ۹۰ تمام می‌شود... اولین تماشای جام جهانی برایم بسیار لذت‌بخش است... دنیا دارد تکان می‌خورد.
● روایت دوم - جام جهانی ۱۹۹۴
حالا دبیرستانی‌ام. فکر می‌کنم خیلی فوتبال می‌فهمم دیگر یک آلمانی تیفوسی‌ام. آلمان در بازی اول بولیوی جان سخت را می‌برد. در بازی بعد هم کره‌جنوبی و با جان کندن در برابر اسپانیا مساوی می‌کند. آقای فوگتس از شما خوشم نمی‌آید.
بازی‌ها سر ظهر است. آمریکائی‌های عشق بیس‌بال نمی‌فهمند فوتبال چیست و برای همین باید حذف شوند. برزیل این‌کار ار می‌کند... دیه‌گو می‌شود... بوی توطئه بلند می‌شود... می‌گویند در فینال قبل با فلانی دست نداد ... افسانه را از فوتبال می‌گیرند... مارادونا دوپینگ کرده ... مارادونا تمام می‌شود... مارادونا برای همیشه اسطوره می‌شود.
شایعه‌ها پیچیده که هاوه‌لانژ برزیلی رئیس فوتبال جهان، برزیل را دوست دارد و تنها آرژانتین بود که جلوی برزیل می‌ایستاد... از برزیل متنفرم... آلمان هم حذف شده. دنیا به پایان می‌رسد... هلند هم به برزیل می‌بازد... حالا نوبت فینال است... ایتالیا تو کاری بکن .... باجو توپ را به قلب آسمان می‌زند...
● روایت سوم - جام جهانی ۱۹۹۸
حالا دیگر ترم دوم دانشگاه هستم و دیگر خیلی فکر می‌کنم که فوتبال را می‌فهمم. این بار ایران هم مسافر فرانسه است. مسیری سخت را پیموده... استرالیا یادمان نمی‌رود. از آلمان چیزی نمی‌شود گفت. دوره‌شان تمام شده. کرواسی کابوس آنها می‌شود... آرژانتینی‌ها انتقام فالکلند را از انگلیس می‌گیرند... اما به هلند می‌بازند. هلند هم به برزیل می‌بازد آن هم با پنالتی. بر هر چی خموش انسه لعنت...
ایران برای بار دوم شاهکار دوم را می‌کند. آمریکا ذلیل بر زمین می‌افتد و استیلی مثل بچه‌ها اشک می‌ریزد. پرچم ایران همه جا به چشم می‌خورد. این همه ایرانی؟ بازی قرن را می‌بریم. بچه‌ها متشکریم. ایران همه‌اش خیابان می‌شود و خیابان، همه مردم.
آیا از دست فرانسه کاری ساخته است؟ چند روز قبل، از شکست مقابل کرواسی گریخته بودند. فینال شروع می‌شود. نایک می‌خواهد هر جور هست فستیوال عظیم تبلیغاتی خود را به راه بیندازد. رونالدوی غش کرده هم به زور بازی می‌کند... اما بازی چیز دیگری نشان می‌دهد... زیدان الجزایری که شاید اگر ۲۰ سال زودتر به دنیا می‌آمد به دست فرانسوی‌ها در نبردهای الجزیره کشته می‌شد حالا کولاک به پا کرده. زیدان تیر خلاص می‌زند. خداحافظ برزیل. متأسفم آقای نایک. تنها چیزی که مرا نگران می‌کند ضرر میلیاردی نایک و بیکار شدن هزاران کودک زیر ۷ سال پاکستانی و آسیای جنوب‌شرقی است که غیرقانونی برای آنها توپ می‌دوزند.
● روایت چهارم - جام جهانی ۲۰۰۲
حالا دیگر فکر می‌کنم خیلی خیلی فوتبال را می‌فهمم. دانشگاه را تمام کرده‌ام... سنگالی‌ها برده‌های سابق فرانسوی هموطنان ناپلئون را به صلیب می‌کشند. الحاجی ”بوف و خلیل فادیگا ریشه آنها را می‌زنند... آرژانتین محبوب هم به انگلیس می‌بازد دیگر از اوون خوشم نمی‌آید... کوچولوی نخس مامانی... همین‌طور از شما آقای کولینا... پرتغال کیسه بوکس مک دونالد و تیم آمریکا می‌شود... خداحافظ ایتالیا... شرکت‌های کره‌ای به این سادگی نمی‌خواهند عروسک تبغلیاتی خود را از دست بدهند... پرتغال، ایتالیا و اسپانیا با ناداوری حذف می‌شوند... می‌خواهم سر به تن فوتبال نباشد... کره‌ای فوتبال را کثیف شمردند... آلمان بوی جام ۹۰ می‌دهد... ۹ گل به سعودی‌ها، قیافه الدعایه دیدنی است. هر تیمی که عرب‌ها را ببرد از ما است.
ترکیه - برزیل یادآور حمله عثمانی‌ها به اروپا است. حسن ساس عالی کار می‌کنند. اسکولاری تماشاگر است. ریوالدو را دوست داشتم. بارسلونائی بود و در کودکی آن‌قدر فقیر که استخوان‌هایش نرم شده بود و تمام دندان‌هایش از گرسنگی مصنوعی شده، اما خود را زمین می‌زند. چرا؟... خداحافظ آقای ریوالدو شما برای من تمام شده‌اید ... فینال، آلمان می‌بازد... از همان زمان ورود به بازی باخته بود ... آلمان بازی را به اسم برزیل می‌بازد... .
● روایت پنجم - جام جهانی ۲۰۰۶
حالا دیگر فکر می‌کنم خیلی خیلی خیلی فوتبال می‌فهمم. آن‌قدر که دیگر باید بگذارمش کنار و برسم به زندگی؟ زندگی فوتبال است و ما هم توپ گرد. جام جهانی دیگری از راه رسیده. خرداد نفس هم به زور می‌کشم... جان به لب می‌شوم تا بازی‌‌های ایران از راه برسد. مثل خواب می‌ماند.
هر چیزی ممکن است... حتی این هم ممکن است که توگو در فینال باشد یا حذف آلمان و برزیل در دوره مقدماتی حذف شوند و یا ... بهترین این شایدها شاید هت تریک مهدوی‌کیا با کریمی برابر پرتغال باشد... کاش می‌خوردیم به آمریکا و باز یک فصل سیر گریه می‌کردیم و توی خیابان‌ها غرورمان را فریاد می‌کردیم، اما هر چه که باشد جام جهانی برای من زیبا است. همان‌طور که برای نایک، کوکاکولا، مک‌دونالد و ... زیبا است. حتی برای کودکان زیر ۷ سالی که ILO (سازمان بین‌المللی کار) کار کردن در کارگاه‌های توپ‌سازی نایک را برای آنان ممنوع کرده.
سلام بر جام جهانی. سلام بر فوتبال ... .
منبع : روزنامه ابرار ورزشی