یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


زنان ، در غیاب زنها!


زنان ، در غیاب زنها!
● یادداشتی بر كتاب « خط تیره، آیلین»
«ماه منیر كهباسی» را نمی شناختم. اگرچه كه این نویسنده قبلاً هم رمان نوشته بود و هم مجموعه داستان، اما هیچ كدام آنها به اندازه «خط تیره،آیلین» نتوانسته بود او را به كتاب خوانها و جامعه ادبی معرفی كند.
چند وقت پیش «خط تیره، آیلین»، آخرین اثر این نویسنده توانست در جایزه «روزی، روزگاری» عنوان بهترین رمان را بگیرد و نویسنده اش را معروف كند!
«خط تیره، آیلین» روایت زنی است به اسم مهرانگیز. مهرانگیز شخصیت اصلی داستان است كه در این كتاب ماجرای خانواده اش را روایت می كند. روایت پدرش كه مرده و مادرش كه دچار بیماری آلزایمر است. روایت خواهرش فرانك كه در یك حادثه تصادف، همسر و فرزندش را از دست داده و دچار شوك شده، روایت برادرش، فردین كه از همسرش جدا شده و به ایران برگشته. روایت خودش و شوهرش، بهنام، دكتر روان شناسی كه به مهرانگیز توجهی ندارد و به دنبال خواسته های خودش است.
مهرانگیز، راوی «خط تیره، آیلین» و یكی از شخصیتهای داستان، تمام زندگی اش را وقف دیگران كرده؛ وقف مادرش كه زنده است اما به قول شوهرش زندگی نباتی دارد، وقف خواهرش فرانك كه از وقتی همسر و فرزندش را از دست داده حتی یك كلمه هم حرف نزده.
مهرانگیز همیشه با زخم زبانهای شوهرش مواجه است كه اصرار دارد مهرانگیز مادر و خواهرش را در بیمارستان بستری كند تا بیشتر به زندگی اش برسد و البته به او!
«خط تیره، آیلین» روایت زنانی است كه در كنار ما زندگی می كنند، روایت آیلین، روایت یلدا، روایت ثریا...
زنهایی با افكار مختلف و از طبقات اجتماعی متفاوت كه همگی در یك چیز مشتركند: همگی در عشق شكست خورده اند، اما هر كدام واكنشی متفاوت در مقابل این شكست از خود نشان داده اند.
مادر مهرانگیز با اخلاق سرد و عبوس همسرش سازش كرده، فرانك در مقابل خواست پدرش تسلیم شده و از ازدواج با سهراب صرف نظر می كند و تن به ازدواجی ناخواسته با حمید می دهد كه آن هم به از دست دادن همسر و فرزندش منجر می شود. یوسف همسر آیلین بی هیچ دلیلی او را ترك می كند و حالا آیلین در زندگی بقیه سرك می كشد، ژانت با آن كه زنی غربی است، اما به خاطر حفظ غرور زنانه و خیانت همسرش مجبور به جدایی شده، زن همسایه كه شوهرش به خاطر جراحت جنگ در آسایشگاه روانی به سر می برد و بدون او زندگی می كند، یلدا كه چیزی از او نمی دانیم و فقط اسمش را در خطوط كف دست فردین می بینیم و خود مهرانگیز كه داستان همه زنها را در خلال داستان زندگی خودش روایت می كند. او كه از زنده بودن دست كشیده، تمام زندگی اش را وقف پرستاری مادر و خواهرش كرده است. زندگی و زنده بودن را فراموش و از میان همه راهها سكوت را انتخاب كرده است؛ سكوت در مقابل نیازهای خودش، سكوت در مقابل خواسته ها و البته خیانت شوهرش.
□□□
«خط تیره، آیلین» داستان خوبی است اما این خوب بودن بیشتر مربوط می شود به ساختار و فرم داستان و نه محتوای آن!
«ماه منیر كهباسی» خیلی خوب توانسته از پس زبان و فرم داستان برآید. او با زبان ساده ای كه برای نوشتن داستان انتخاب كرده، توانسته هم ارتباط خوبی با مخاطب برقرار كند و هم از پس مسأله توالی زمانی كه مشخصه اصلی داستانش است، برآید.
رمان «خط تیره، آیلین» خط سیر زمانی مشخصی ندارد. داستان در دو زمان حال و گذشته شكل می گیرد. راوی در زمان حال و گذشته در حركت است. او در ذهنش به یاد خاطرات گذشته می افتد (كه البته این رفت و آمد در زمان، نشان ذهن مشوش راوی است) و به این صورت مخاطب را در جریان وضعیت زندگی شخصیتهای داستانش قرار می دهد.
غیر از زبان، شخصیت پردازی خوب هم به جذاب شدن داستان كمك كرده، رمان «خط تیره، آیلین» چند شخصیت اصلی دارد كه این شخصیتها (البته صرف نظر از چند صفحه اول رمان) به راحتی با مخاطب ارتباط برقرار می كنند و این شاید به خاطر اطلاعات خوبی است كه نویسنده از شخصیتهای داستانش به مخاطب می دهد. زاویه دید اول شخص كه خاص داستانهای فرمی و مدرن امروز است، آگاهانه و به جا مورد استفاده قرار گرفته و این زاویه دید باعث شده راوی به راحتی به درون و ذهنیت آدمها وارد شود و دنیای درونی شان را برای ما شرح دهد (البته از دید خودش).
«خط تیره، آیلین» یك رمان نمادگرایانه است. نماد در داستان خانم كهباسی حضوری پررنگ دارد. استفاده مكرر نویسنده از چند عنصر در داستان كه به حضور آنها در طول داستان اصرار دارد، مثلاً حضور گربه كه نماد خیانت بهنام به همسرش است، حضور رنگ صورتی گلهای رز كه همیشه در دستهای آیلین دیده می شود و حتی انتخاب اسم راوی كه مهرانگیز است و این كه او تمام زندگی اش را وقف خواهر و مادر مریضش كرده و...
به این صورت می توان گفت: «خط تیره، آیلین» رمانی نمادگراست كه نویسنده توانسته از عنصر نماد، استفاده خوب و بجایی بكند.
در سراسر رمان «خط تیره، آیلین» هیچ ماجرای عجیبی اتفاق نمی افتد. با این همه، مخاطب كتاب را از اول تا به آخر می خواند و محتوای نه چندان تازه و كلیشه ای كتاب به مذاقش خوش می آید!
□□□
برای این كه در مورد موضوع كتاب «خط تیره، آیلین» صحبت كنیم، چاره ای نداریم جز این كه به این كتاب نگاهی جنسیتی داشته باشیم و آدمهای داستان را به دو گروه مردان و زنان تقسیم كنیم، چون نویسنده كاملاً از موضع یك زن به آدمها نگاه كرده و همواره مردان و زنان را در دو دنیای متفاوت و در مقابل هم قرار داده است.
مردان داستان یعنی پدر مهرانگیز، سهراب، فردین، بهنام و حمید، مردانی منطقی اند كه با راه و روشی (كه حتماً خاص مردان هم هست!) بهترین روش را برای زندگی انتخاب كرده اند.
آنها هر جا لازم شده عاشق شده اند و هر جا لازم شده از عشق دست كشیده و زندگی منطقی شان را از سر گرفته اند. اما در مقابل، زنان افرادی احساساتی و بی منطقند كه همیشه اسیر زیاده خواهی، تنوع طلبی و عقلانیت بی منطق مردان شده اند، زنانی كه حق انتخاب و حتی قدرت تصمیم گیری ندارند.
متأسفانه كتاب «خط تیره، آیلین» تابلویی است از زنان شكست خورده، زنانی كه در زندگی شان هیچ هدف خاصی ندارند و كار مهمی انجام نمی دهند و اگر كار مفیدی هم انجام می دهند، در حد تر و خشك كردن مادر و خواهری مریض است كه آن هم به چشم نمی آید!
در این كتاب نشانی از یك زن واقعی نیست. زن امروز، زنی كه راه می رود، نفس می كشد، دارای فكر و عقیده است؛ زنی كه مستقل است و با تمام قوا و با تمام سختیها و شكستها زندگی می كند و احساس خوشبختی می كند و حتی در جاهایی تصمیم گیرنده است.
اگر از میان تعریفهایی كه منتقدان برای داستان ارائه داده اند، این را در نظر بگیریم كه داستان آئینه آدمها و جامعه زمانه اش است، در مورد كتاب «خط تیره، آیلین» باید گفت، با اینكه این كتاب اثری كاملاً زنانه است، متأسفانه جای زنهای زیادی هم در این اثر خالی است!
خدیجه زمانیان
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید