یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا


دوران نوجوانی وجوانی خیام


دوران نوجوانی وجوانی خیام
مکتب امام موفق نیشابوری, شیخ محمد منصوری ودگر اساتید نیشابور, دیگر پاسخ سوالات ذهن کجکاو عمر خیامی را نمی داد, او هر چه بزرگتر می شد, هر چه بیشتر مطالعه می کرد وهرچه بیشتر می جست, کمتر می یافت. رسیدن به هر پاسخی برای او مساوی با دسترسی به دهها سوال جدید بود. کم کم محیط علمی نیشابور تشنگی سیراب ناشدنی خیامی را پاسخگو نبود. او دیگر چهره ای موقر, نامی وشناخته شده داشت, در این ایام کم کم به خیام معروف شد.(۱)
سپس به سمرقند مهاجرت كرد ودر این زمان دو رساله تحریركردوبه جستجوی حامی ومشوقی برآمد.وی رساله هایی را که به تحریر در آورده بودرا به ابوطاهرعبدالرحمن احمد(۴۸۴_۴۳۰)قاضی القضات سمرقند تقدیم كرده و مورد توجه وحمایت ابوطاهر وسایر بزرگان سمرقند قرار گرفت.در آنجا كتاب بی نهایت مهم جبرومقابله را به زبان عربی نوشت.
روزی از مسافری دانشمند که از بلخ می آمد وبرای کسب و تجارب بیشتر جهانگردی می کرد شنید که در شهر بلخ, مدارس علمی وسیع تری وجود دارد, به ویژه نام کتاب "مخروطات" نوشته "آپولونیوس" ریاضیدان معروف یونانی را نیز شنید, که نسخه ای از آن در تملک یکی از مشاهیر شهر بلخ است, خیام به شوق دیدن آن کتاب واحتمال اجازه ی نسخه برداری از آن راهی بلخ شد.
خیام پس از مدتی که در بلخ زیست وبا علوم آن مرکز آشنا شد, تصمیم داشت که برای تکمیل دانش خود به " ری" برود که ناگهان قاصدی از نیشابور رسید وبیماری سخت پدر را به او خبر داد.خیام نیز با عجله اسباب سفر مهیا کرد وبدین منظور که بار دیگر چهره پدر راببیند عازم نیشابور شد. وقتی خیام به نیشابور رسید , ابراهیم هنوز رمقی داشت, وهنوز شب به پایان نرسیده بود که دست در دست عمر وسربر زانوی فرزندش جان سپرد.
خیام در بازگشت به نیشابور, درعین اینکه از زندگی متنعمی برخوردار نبود, اما به موقعیت علمی واجتماعی خویش قانع بود وعرصه ی تدریس و ادامه تحقیق را وجهه همت خویش قرار داد. او ازمیان همه ی دانشها بیشتر به نجوم, ریاضیات وفلسفه عشق می ورزید وهرچند در ادب فارسی وعربی , حدیث وقرآن وفقه نیز متبحر بود اما مشرب فلسفی را انتخاب کرده واز شهرت وگرایش به فقه وعلوم دینی اکراه داشت. (۲)
كسی كه گوهر یگانه نیشابور بود,نیشابوری كه به خاطر مهاجرت دانشمندان سراسر عالم مركزیت فرهنگی داشت وخیل دانشجویان از دورترین نقاط مغرب و مشرق به این شهر جذب می شدند.در عنفوان جوانی چنان در كارش معروف شد كه سلطان جلال الدین ملك شاه سلجوقی در سال ۴۶۷ق(والبته به تدبیر وزیر ایرانی اش)برای اصلاح تقویم نجومی به كار دعوتش كرد.او این دعوت را پذیرفت ودر اصفهان همراه با منجمین روزگارش رصدخانه مهم اصفهان را بنا كرد.پس از اقامت در نیشابور به كارهای مختلف اشتغال داشت,پایه اصلی شهرتش پزشكی و تنجیم بود. به عنوان حاذق ترین پزشك روزگار برای معالجه سلاطین مقتدر سلجوقی به دربار میرفت,معالجه اش بر روی سنجر سلجوقی معروف است.ستاره خوانی را از جنبه های نامطلوب شغل خویش می شمرد و به ندرت پیشگویی می كرداما به شهادت تاریخ همواره پیش گویی هایش درست از آب در میامد.
به گفته علی بن القاضی_الاشرف یوسف القفظی(در اخبار الحكما)علامه زمان بود وبه تدریس تمام علوم یونان می پرداخت.دقت وپاكیزگی نوروز ما از اوست ونو شدن سال یا تحویل آفتاب را از برج حوت به برج حمل تغییر دادوكتاب اقلیدس او در كتاب خانه لیدن هلند است ,رساله وجود وی در موزه لندن,رساله جسم مركب او در كتابخانه آلمان است,با رساله كون و تكلیف سعی به حل علمی مساله خیر وشر كرد,و موسیقی دان بزرگی در عصر وزمان خود بوده و كتاب شرح المسائل من كتاب الموسیقی را نوشته.
(۱) زندگی خیام,مصطفی بادکوبه ای هزاوه ای, زمستان۶۸, شرکت توسعه کتابخانه های ایران, صص۲۱-۲۹
(۲) همان کتاب.
منبع : بانک اطلاعات حکیم عمر خیام


همچنین مشاهده کنید