شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


«سعدی» بزرگترین معلم اخلاق در میان سخنوران پارسی است


«سعدی» بزرگترین معلم اخلاق در میان سخنوران پارسی است
اول اردیبهشت ماه، روز ملی بزرگداشت شیخ مصلح الدین محمد بن عبدا... سعدی شیرازی است که در نظم و نثر یگانه روزگار بود و با غزلیات دلنشین خود، در شعر فارسی یکه تازی کرده است.مردی که به حق لقب استاد سخن برازنده اوست و زبان پارسی را پس از خود به شایستگی راهبر بوده است.
از دیرباز در نگاه صاحب نظران، مباحث گوناگونی نسبت به سعدی شیرازی مطرح بوده که در این میان توجه ویژه او به اخلاق، که این روزها توجه به آن در ادبیات بسیار کمرنگ شده، جایگاه والایی داشته است.
به مناسبت یاد روز سعدی به سراغ یکی از استادان پیشکسوت ادبیات رفتیم تا از این منظر به آثار سعدی بپردازیم.
«دکتر سید رضا مصطفوی سبزواری»، استاد زبان و ادبیات فارسی دانشگاه علامه طباطبایی است که تاکنون بیش از ۲۰۰مقاله در مجله های معتبر علمی داخلی و خارجی ارائه کرده است و چندی پیش، از طرف وزارت علوم، تحقیقات و فناوری به عنوان استاد نمونه نیز انتخاب شده است.
▪ آقای دکتر مصطفوی، جایگاه آثار سعدی را در میان آثار اخلاق گرای ادبیات فارسی چگونه می بینید؟
ـ در میان آثار ارزنده و بارور ادب پارسی از دیرباز به منابع گران قدری در زمینه مسائل اخلاقی بر می خوریم که این پند نامه ها خواه نثر یا نظم در ارشاد و راهنمونی و تصفیه درون خوانندگان سهم به سزایی داشته اند.
از آخرین نامه ابوشکور بلخی، نخستین مثنوی اخلاقی زبان فارسی تا آثار اخلاقی دوره های بعد مانند اخلاق ناصری، کلیله و دمنه، مرزبان نامه، سند باد نامه، کیمیای سعادت، مثنوی معنوی، اسرارنامه، منطق الطیر عطار نیشابوری و بسیاری آثار دیگر و نیز کتابهایی که به وسیله ایرانیان به زبان عربی در زمینه علم اخلاق نگارش یافته، همه حکایت از توجه و علاقه پارسیان به اخلاق و ادب اخلاقی دارد.
اما در میان این همه آثار اخلاقی، نوشته ها و سروده های سعدی ویژگی خاصی دارد. نصایح و دستورالعمل های سعدی برای زندگی و گفتارهای اخلاقی پر ارجش بخصوص در بوستان، در کمتر اثر اخلاقی دیگری آن هم بدین فصاحت و بلاغت و پختگی دیده می شود. بوستان را به حق باید از جهت استواری اندیشه، بلندی فکر، عمق معانی و محتوای اجتماعی و اخلاقی آن، مایه دارترین اثر سعدی دانست.
▪ با توجه به این که امروزه اکثر مکاتب اخلاقی بر مکاتب اعتقادی استوارند و همه می دانیم که سعدی مرد دین هم بوده، جایگاه توحید را در آثار او چگونه می بینید؟
ـ درس توحید و یکتا پرستی در مکتب اخلاقی سعدی، از جایگاه خاصی برخوردار است. خدای سعدی، خطابخش و پوزش پذیر است و از بندگانش دستگیری می کند.
گنه کاران را می بخشد و آنان همیشه می توانند به امید رحمت حق باشند. خدای سعدی برای بندگانش تکیه گاهی استوار است و پر محبت و غمخوار که عفوش شامل حال بندگان می شود.ستارالعیوب است و حتی به دشمنان هم روزی می رساند تا چه رسد به دوستان.
خداوند بخشنده دستگیر
کریم خطاپوش پوزش پذیر
نه گردن کشان را بگیر و به فور
نه عذر آوران را براند به جور
چنان پهن خوان کرم گسترد
که سیمرغ در قاف قسمت خورد
مهیا کند روزی مار و مور
و گر چند بی دست و پایند و زور
درس یکتا پرستی سعدی تأثیری خاص می بخشد. لحن مناجات و نیایش او با خدای، مملو از خلوص، پاکی و خضوع محض است.به راستی هم ایمانی چنین راستین و اعتقادی بدین استواری و عمق، کمتر می توان یافت:
نفس می نیارم زد از شکر دوست
که شکری ندانم که درخورد اوست
عطایی است هر موی او بر تنم
چگونه به هر موی شکری کنم...
خدای سعدی انتقام گیر و مجازات کننده و بی رحم نیست، مظهر لطف و رحمت است . توبه افراد را حتی پس از ۷۰ سال بی خبری و غفلت می پذیرد.
▪ رویکرد سعدی در این میان نسبت به تزویر و ریا چیست؟ چرا که بسیاری معتقدند که حافظ، این رویکرد را از همشهری سلف خود گرفته است.
ـ در مکتب اخلاقی سعدی، تزویر و ریا سخت مورد نکوهش قرار می گیرد. او بر آنان که رسیدن به مقام شامخ انسانیت را فقط در ظاهر اعمال جستجو می کنند، سخت می تازد:
بکن خرقه نام و ناموس و زرق
که عاجز بود مرد با جامه غرق
تعلق حجابست و بی حاصلی
چو پیوندها بگسلی واصلی
سعدی می گوید؛ پرستش یزدان، نیازی به خودنمایی و ظاهر سازی ندارد.اخلاص و عمل صالح و اخلاق نیکو می خواهد.داستان سعدی در نکوهش ریا و تظاهر در گلستان نیز جالب توجه است:«عابدی را پادشاهی طلب کرد. اندیشید که دارویی بخورم تا ضعیف شوم مگر اعتقادی که دارد در حق من زیادت کند. آورده اند که داروی قاتل بود، بخورد و بمرد.»
آن که چون پسته دیدمش همه مغز
پوست بر پوست بود همچو پیاز
پارسایان روی در مخلوق
پشت بر قبله می کنند نماز
دارنده این صفت ناپسند نه تنها مورد لطف و عنایت حق نیست بلکه مشرک است و دوزخی،که خشم و غضب الهی نیز او را در بر می گیرد.
عبادت به اخلاص نیت نکوست
و گرنه چه آید ز بی مغز، پوست؟
به اندازه بود باید نمود
خجالت نبرد آن که ننمود و بود
▪ جایگاه انسان در این بین کجاست و سعدی چگونه انسانی را می پسندد؟
ـ سعدی همواره بر این اصل تأکید دارد که انسان باید قدر خود را بشناسد و تن به خواریها نسپارد و همچون مرغ، پای بند هوا و هوسهای دل نشود تا بتواند به عالم روحانیان بپرد و به فضای گلشن قدس راه یابد:
گر کیمیای دولت جاویدت آرزوست
بشناس قدر خویش که گوگرد احمری
ای مرغ پای بسته به دام هوای نفس
کی بر هوای عالم روحانیان پری
معلم بزرگ اخلاق ما برای نمودن باد افره خودبینان و متکبران، آنان را به کوزه ای مانند می کند که پر باشد و دیگر پذیرای بیشتر از حد ظرفیت خود نباشد و بنابراین آنان که دارای این صفت ناپسند باشند تا هنگامی که از آن تهی نشوند در کسب معرفت و کمال و فضیلت توفیقی نخواهند یافت.شرافت انسانیت به داشتن ملکات فاضله است و نباید چنین پنداشت که همواره انسان بر حیوان برتری دارد. آدمیان مردم آزار، هیچ شرافتی بر درندگان ندارند.
نه هر آدمی زاده از دد به است
که دد ز آدمی زاده بد به است
به است از دد انسان صاحب خرد
نه انسان که در مردم افتد چو دد
چو انسان نداند به جز خورد و خواب
کدامش فضیلت بود بر دواب
این شرافت و کمال در انسانها با لباس و مسائل ظاهری حاصل نمی شود. اگر نشان او همین خوردن و خوابیدن و خشم ورزیدن و شهوت پرستی و ویژگی هایی از این مقوله باشد، حیوانات نیز دارای چنین صفاتی هستند.
بنابراین باید درنده خویی ها را به دور ریخت و به حقیقت آدمی بود تا از دیگر حیوانات ممتاز شد:
تن آدمی شریف است به جان آدمیت
نه همین لباس زیباست نشان آدمیت
خور و خواب و خشم و شهوت، شغب است و جهل و ظلمت
حیوان خبر ندارد ز جهان آدمیت
به حقیقت آدمی باش و گرنه مرغ باشد
که همی سخن بگوید به زبان آدمیت
کناره گیری از مردم و عزلت گزینی را سعدی ناپسند می شمارد و در برابر آن خدمت به خلق را عبادت می داند:
عبادت به جز خدمت خلق نیست
به تسبیح و سجاده و دلق نیست
و این تاب دان پایه ارزش دارد که حتی بخشایش خدای و عفو یزدان را نیز موقعی شامل حال بندگان می داند که از لطف و محبت نسبت به زیر دستان دریغ نشود.
اگر توقع بخشایش خدایت هست
به چشم عفو و کرم بر شکستگان بخشای
به نظر استاد اخلاق ما، عالمانی که به مردم و جامعه خدمت می کنند حتی بر عابدانی که به گوشه عبادت نشسته اند برتری دارند. چه، این عالمان، نجات دهنده گمراهان و بیراهه روندگانند و آن عابدان، فقط بیرون کشندگان گلیم خود از موجند:
صاحبدلی به مدرسه آمد ز خانقاه
بشکست عهد صحبت اهل طریق را
گفتم میان عابد و عالم چه فرق بود
تا اختیار کردی از آن، این فریق را؟
گفت آن گلیم خویش بدر می کشد زموج
وین سعی می کند که بگیرد غریق را
دلبستگی به مشاغل این جهان خاکی و افتخار به نسب و نژادپرستی نیز از دیدگاه سعدی ارجی و اعتباری ندارد و مادیات و اسباب و مسائل دنیایی همیشه سبب اصلی نیک بختی و نام نیک نیست.
تو ممیز به عقل و ادراکی
نه مکرم به جاه و انسابی
معلم بزرگ ما همچنین درس رازداری می آموزد که نباید راز خود را با دیگران در میان نهاد، چه شاید نامحرمی در میان باشد و آن را فاش کند و به دلیل وجود بدخواهان و حسودان و مغرضان، از توفیقی بازمانیم:
منه در میان راز با هر کسی
که جاسوس، همکاسه دیدم بسی
تعلیم مناعت طبع و داشتن استغنا از موضوعهای دیگر سخن سعدی است. او می آموزد که ارزش والای انسانیت را نباید ناچیز شمرد و به هر خواری و ذلت تن داد و به تعبیر ناصر خسرو «دردری» را به پای خوکان نشاید ریخت. برای به دست آوردن گرده ای نان نشاید هر کس و ناکس را مدح گفت و از این مشتی سفله گان نابخرد حتی سوزنی نباید طلبید:
من آبروی نخواهم ز بهر نان دادن
که پیش طایفه ای مرگ به که بیماری
▪ و اما پایان سخن ؟
ـ با عنایت به دو «نامبردار گنج» سعدی یعنی «بوستان» و «گلستان» می توان دریافت که شاید کمتر کسی در میان اهل ادب، اصول علمی اخلاق را چنین با استدلال و ژرف نگری بیان کرده باشد.به حقیقت که او در موعظه هایش داروی تلخ نصیحت ره شهد ظرافت برآمیخته تا طبع ملول ایشان (صاحبدلان) از دولت قبول محروم نماند.بی شک باید سعدی را بزرگترین معلم اخلاق در میان سخنوران ادب پارسی دانست. چرا که در هدایت و ارشاد خلق نقش والا و ارجمند و کارآمد و مفید داشته و با گنجینه های جاویدان ادبی اش، در تهذیب اخلاق مردم روزگار خود و پس از آن، تأثیر شگرف داشته و در ذهن و روح خوانندگان آثارش به دلیل حق گویی و حق خواهی و بی پروایی در بیان حقایق، مقبولیتی تمام یافته است.سعدی در پایان دیباچه گلستان، هدف خود را از تصنیف گلستان چنین بیان می دارد که :
مراد ما نصیحت بود و گفتیم
حوالت با خدا کردیم و رفتیم
محمد پور وهاب
منبع : روزنامه قدس


همچنین مشاهده کنید