شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

نگاهی متفاوت به آخرین انتخابات ریاست جمهوری ایران


نگاهی متفاوت به آخرین انتخابات ریاست جمهوری ایران
حدود یک ماه از آخرین انتخابات ده ریشتری ۲ ریاست جمهوری ایران و اعلام نتایج آن که تبدیل به بحرانی (سیاسی، اجتماعی و ارتباطی) شده است، می گذرد. در این مقاله نمی خواهیم به عوامل ریشه یی این بحران که به زعم عده یی تاریخچه یی به قدمت انقلاب و جمهوری اسلامی دارد، بپردازیم. در رابطه با پیشینه مستقیم آن هم به این حداقل (که از طرف صاحب نظران۳ عنوان شده است) اکتفا می کنیم که در تاکتیک های تهاجمی، همه جانبه و مستقیم کاندیداها در مناظره های زنده تلویزیونی با به نقد کشیدن دیگر رقیبان و حتی حمایتگران آنها که همگی از مسوولان و مدیران ارشد گذشته و حال کشور بوده اند، سابقه نظام به نحو غیرقابل دفاعی به چالش کشیده شد و سوالات بدون پاسخ فراوانی را در ذهن چند ده میلیون ایرانی عمدتاً جوان و نوجوان ایجاد کرد.
در ادامه آن فضای تردید هم، نحوه اعلام و خود نتایج انتخابات و اتفاقات، بیانیه ها و اظهار نظرهای متعارض و متناقض بعد از آن همگی به تبدیل شکاف به وجود آمده به گسلی عمیق کمک کردند- نه تنها بین بازیگران و گروه های مختلف صحنه سیاست در جمهوری اسلامی ایران، بلکه بین ملت و دولت. مطالعه این بحران (یعنی افت شدید اعتماد ملی)، و بررسی راهکارهای برگرداندن حس اعتماد به عده قابل توجهی از مردم در چارچوب قانون و با منطق و استدلال از طریق صدا و سیما و سایر رسانه ها۴ موضوع مورد بحث این مقاله است.اکثر مطالب منتشرشده در این رابطه تاکنون عموماً از منظر سیاسی، ارزشی- اخلاقی و عمدتاً قضاوت گرایانه بوده است. در این مقاله سعی شده با رویکردی متفاوت از منظر «مدیریت بحران» حتی الامکان بی طرفانه، غیرقضاوتی و از نظر اخلاقی خنثی به این مساله که تا به حال باعث خسارات جانی، حیثیتی و مالی بسیاری در کشور شده است، بپردازیم. در این رویکرد، این مساله که آیا فی الواقع تخلف انتخاباتی انجام شده یا نشده است در درجه دوم اهمیت قرار دارد، و نکته اصلی که مسوولان مملکتی و به ویژه مدیران ارتباطات کلان باید با جدیت دنبال کنند این است که چگونه می توان با شفاف سازی به تصور تخلف یا احیاناً تقلب تعیین کننده در نتیجه انتخابات در اذهان مردم پاسخ گفت و اعتماد زائل شده را به آنان برگرداند.
تا به حال وجوه مختلف چالش به وجودآمده از منظرهای گوناگون از جمله «خصومت و قهر ملی»۵ که نیازمند آشتی ملی۶، سعه صدر و گذشت۷ است، «فتنه»۸ که نیارمند شفاف سازی و صراحت لهجه به همراه میانه روی است و حتی «عذاب الهی»۹ که نیازمند «تقوا، ناله شب و روز و دعا» است مورد بحث قرار گرفته است. اهمیت کلیه این بررسی ها و احیاناً تلفیق شان (در صورت امکان) با رویکرد این مقاله از آن جهت است که بر خلاف نظر عده یی از مسوولان - و با استناد به شواهد تاریخی داخلی و خارجی و تئوری های اجتماعی- سیاسی- بحران هایی از این جنس با پیروی از راه حل های متعارف سهل الوصول و در اثر اعمال فشار فقط تغییر شکل داده و از لایه یی به لایه دیگر سازمان و در موضوع مورد بحث ما از طیفی به طیف دیگر جامعه منتقل می شوند. این انتقال به صورتی مزمن و مهلک شکافی عمیق و دائمی را بین دولت و ملت ایجاد خواهد کرد و نارضایتی و اعتراض را به یک هنجار اجتماعی تبدیل می کند که مبارزه با آن اگر نخواهیم (به صورت بدبینانه) بگوییم غیرممکن، در بهترین حالت بسیار دشوارتر و پرهزینه تر از پاسخگویی منعطفانه و بهنگام خواهد بود. بنابراین ضروری است که با راهبردی کاملاً متفاوت و با طراحی و اجرای راه حل های مدیریت بحران به نحوی موثر نه تنها کلیه تبعات تلخ و عوارض نگران کننده بحران را در کوتاه مدت از بین ببریم، بلکه با تغییر نگرش مدیریتی و حل ریشه یی این بحران بتوانیم در درازمدت زمینه های تقویت پایه های مردمی نظام و بالندگی سیستم جمهوری اسلامی را فراهم کنیم.
مدیریت بحران۱۰ به طور اجمال شامل چهار اصل، و اصلاح چهار باور یا ذهنیت غلط و یک فرآیند چهار گامی است. در این مقاله در وهله اول، قبل از هر بحث تحلیلی، چهار اصل مدیریت بحران مرور می شود تا بتوان با استناد به آنها به تحلیل چهار باور و ذهنیت نادرستی پرداخت که در سه هفته اخیر نه تنها یکی از موانع اصلی در راه مدیریت و کنترل بحران سیاسی- اجتماعی حاضر بوده اند، بلکه با قاطعیت می توان آنها را از عوامل عمده گسترش و غامض شدن مساله دانست. در پایان برای جلوگیری از تبدیل این بحران به یک معضل تمام عیار و فلج کننده، چهار گام فرآیند مدیریت بحران به اختصار ذکر می شود. امید است هرچه زودتر این بحران (یا عذاب الهی) تحت عنایات فراگیر حضرت حق، با رعایت تقوا و هوشمندی همگانی در کمترین زمان و با کمترین هزینه مرتفع شود.
● مدیریت بحران
در مدیریت به هر اتفاق مهم، غیرقابل پیش بینی، اغتشاش زا که بالقوه دارای نتایج منفی فراگیری است، بحران گفته می شود. به این ترتیب، وقایع بعد از اعلام نتایج انتخابات ۲۲ خرداد ماه (موضوع مورد بحث این مقاله) حتماً یک بحران تمام عیار و فراگیر سیاسی- اجتماعی است. همان گونه که برحسب اتفاق سقوط باز یکی دیگر از توپولف های روسی (هواپیمای متعلق به شرکت کاسپین) و تکه تکه شدن، ۱۱ ۱۶۸ نفر از مسافران آن، شامل تیم ملی نوجوانان جودوی کشور، در قزوین نیز یک بحران است. نکته مشترک در مورد این دو بحران متفاوت با اکثر بحران های ۲۰سال گذشته - اعم از گوشت های آلوده یا شش سقوط دیگر این بنجل های روسی (که جمعاً قریب به هزار نفر از فرزندان، پدران، مادران، خواهران و برادران ما را تا به حال بر این خاک پرگهر کوبیده، تکه تکه کرده و پودرشده به گور سپرده اند) - عملکرد بسیار ضعیف ما از منظر مدیریت بحران و ارتباط موثر و صادقانه با ذی نفعان آنها است. به طور خلاصه در مورد این سقوط هم ضروری و مناسب بود که از همان ابتدا وزیر راه، مدیران سازمان هواپیمایی کشوری (تاییدکنندگان فنی این هواپیما) به همراه صاحبان و مدیران شرکت کاسپین شفاف و مستقیم به دلایل سیاسی، مدیریتی و فنی که منجر به خرید یا اجاره، تایید یک ماه قبل و سپس سقوط دلخراش آن در صبح چهارشنبه ۲۴ تیر شد، بپردازند.
نکته حائز اهمیت از منظر مدیریت بحران، امکان تفکیک علل به وجود آورنده یک بحران از آنچه باید قبل، حین و بعد از ظهور بحران جهت ایجاد آمادگی، کنترل و مدیریت آن خصوصاً از جهت ارتباط با ذی نفعان انجام داد، است. در مورد بحران انتخابات مفصل در زیر صحبت شده است، لیکن به طور خلاصه در رابطه با سقوط این هفتمین پرنده روسی، لازم است اشاره یی بشود به اسف بار بودن وضعیت مدیریت ارتباطات آن و رقت انگیز بودن تنهایی، و مظلومیت خانواده جان باختگان این سانحه. به عنوان نمونه در برنامه گفت وگوی خبری شبکه دوم (یکی از برنامه های قابل تحمل تر سیما)، علی الظاهر نه از خانواده قربانیان دعوت شده بود و نه تماس تلفنی گرفته شد. از سازمان هواپیمایی کشوری و مدیران شرکت کاسپین که دعوت شده بودند، هیچ کدام به خود زحمت حضور در برنامه را هم نداده بودند.
معاون مدیریت بحران وزارت راه هم - که به واسطه عنوان مدیریت شان ناچاراً از راه دور در برنامه شرکت داشتند- با کمترین حس همدردی، مکرراً از مسوولانی تشکر می کردند که از خانواده های داغدار در فرودگاه امام و قزوین پذیرایی کرده اند و برای پاسخگویی به سوالات خانواده های داغدار آنها را به یک شماره تلفن که شرکت کاسپین در جایی عنوان کرده بوده، ارجاع می دادند و قس علیهذا. مورد اشکالات ارتباطی مدیریت بحران هایی از این نوع به دلیل تکرارشان در سال های اخیر نیاز به یک بررسی مستقل دارند، لذا در ادامه فقط به موضوع مدیریت بحران و مورد بحران افت اعتماد ملی می پردازیم.
● چهار اصل مدیریت بحران
صاحبنظران به چهار اصل در مورد بحران ها معتقدند.در درجه اول بحران ها غیرقابل انتظار نیستند؛ به این معنی که همیشه علائم واضحی وجود دارند که اشاره به شکل گیری و پیدایش بحران های بالقوه دارند. در درجه دوم بحران ها قابل جلوگیری هستند. بعد از اینکه بحران های بالقوه شناسایی شدند، با اتخاذ تدابیر متناسب و بهنگام می توان تضادهای به وجود آمده را خنثی و از شکل گیری و توسعه یک بحران تمام عیار جلوگیری کرد. سومین اصل مهم در مورد بحران ها این است که اگر بحرانی قابل احتراز نباشد، مدیران کماکان قادر هستند با اعمال گام های مناسب در هر مرحله بحران را کنترل کرده و نهایتاً آن را با کمترین هزینه مرتفع کنند. چهارمین و آخرین اصل بسیار حساس این است که به هر بحرانی می توان به عنوان یک فرصت بالقوه نگاه کرد.
این اصل به خصوص در رابطه با بحرانی که در این مقاله به آن می پردازیم، بسیار حیاتی است و حداقل به این معناست که با اینکه تقریباً هر بحرانی دارای نتایج و اثرات منفی است، ولی تبعات ماندگار آن لزومی ندارد که منفی باقی بمانند. حل ریشه یی مشکلات به وجودآمده (و نه تنها مبارزه قهرآمیز با علائم ظاهری آن) به همراه پاسخگویی بهنگام به نه تنها ایرادات عینی و دلایل عقلی- منطقی، بلکه به عقاید غیرعینی و مسائل احساسی- عاطفی جامعه (به نحوی که در ادامه این قسمت خواهد آمد) می تواند بحران به وجودآمده را نهایتاً به یک فرصت استثنایی جهت تقویت جمهوریت و نمایش انعطاف پذیری نظام تبدیل کند.
● چهار باور یا ذهنیت نادرست مدیران
برای رفع بحران ابتدا باید ذهنیت های اشتباهی را که در تفکرات مدیران موکد شده است، تغییر داد. از منظر مدیریت بحران، چهار ذهنیت نادرست مانع اعمال راه حل های موثر و بهنگام در جهت کنترل بحران می شود و متاسفانه هرگونه تعلل در اصلاح این باورها یا احیاناً تعجیل در پاسخگویی و مقابله بر اساس آنها هیچ نتیجه یی جز گسترش بحران و وخامت اوضاع نخواهد داشت. نکته مهم در اینجاست که فروکش کردن آثار آنی و مهیجانه بحران نباید ما را دچار ذهنیت غلط چهارم (یعنی موقتی پنداشتن بحران که در پایان همین قسمت به آن پرداخته شده است) گرداند.باور ناصواب اول که در ذهن اغلب مدیران نقش بسته است این اعتقاد غلط و بسیار رایج است که تنها یک راه صحیح برای خروج از وضعیت بحرانی وجود دارد. انگیزه معمول مدیران در پیروی از این تصور نادرست به همراه تعجیل در به کارگیری کم هزینه ترین و ساده ترین راه حل باعث مغفول ماندن آنها از صحیح ترین راه حل ها می شود. دستیابی به بهترین راه حل مستلزم در نظر گرفتن جوانب متعدد بحران از قبیل دلایل بروز آن، عوامل حامی وضعیت بحرانی و... است که نتیجتاً منجر به دستیابی به راه حلی جامع و مناسب و البته پیچیده می شود.از همین روست که مدیران بر اساس این تصور غلط در بدو شروع بحران از پاسخگویی به رسانه ها و افکار عمومی خودداری می کنند و طبیعتاً از سوالات و نکات متعددی که ممکن است در صورت مواجهه با رسانه ها، با آنها برخورد کنند، بی اطلاع می مانند.
اغلب آنها بدواً این احساس غلط را دارند که در صورت آگاهی از سوالات و مسائل مطروحه از سوی رسانه ها و افکار عمومی، تنها بر پیچیدگی دستیابی به مسیر برون رفت از بحران می افزایند. در حالی که کاملاً بالعکس، توجه به رسانه ها، پاسخگویی به افکار عمومی و شنیدن مسائل نقش بسته در ذهن عموم مردم، باعث می شود این احساس امنیت خاطر در اذهان مردم ایجاد شود که مسوولان تمامی جوانب را مد نظر داشته و سوالی را بی پاسخ نمی گذارند؛ چه بسا در بطن موارد متعددی که توسط افکار عمومی مطرح می شود، راه حل هایی وجود داشته باشد که به مراتب از تنها راه حل موجود در ذهن مدیران که اغلب راه حلی ضرب الاجلی و قاطع است، ارجح باشد. تجربه ثابت کرده است در اغلب موارد مردم راه حل های ضربتی را حتی اگر منجر به فرو نشاندن علائم تند و اولیه بحران شود به این خاطر که طی فرآیند آن فشار شدیدی را متحمل می شوند، دوست ندارند.
دومین ذهنیت بازدارنده مدیریت بحران، ارجح پنداشتن اطلاعات عینی، مثل اینکه فی الواقع تقلبی ایجاد شده است یا نه بر عقاید غیرعینی، مانند تصور یا برداشتی که از واقعیت در ذهن افراد جامعه به وجود آمده است (چه این تصور درست باشد چه غلط) در حلقه های تصمیم گیری های مدیران است.در جریان وقایع پس از انتخابات و بحران اخیر نیز، مدیریت ارشد کشور و دست اندرکاران انتخابات با تکیه بیش از حد بر داده های عینی و اعداد و ارقامی که به عنوان نتیجه انتخابات به مردم ارائه شد، عقاید غیرعینی بخش قابل توجهی از مردم را در قبال چنین اطلاعاتی بی اهمیت شمردند.
کلیه ادله ارائه شده و ترفند های به کارگرفته شده خصوصاً در دو هفته اول بعد از اعلام نتایج توسط صداوسیما با پیش فرض علنی موجه و برتر بودن باور دسته یی از مردم نسبت به طیف معترض، نه تنها به کنترل بحران کمکی نکرد، بلکه باعث تشدید اعتراضات نیز شد. اعتراضات مردمی که در ابتدا فقط در جهت مغایرت داده ها و اطلاعات اعلام شده با نظر و توقع آنها بود، پس از اعلام نظرات تند تعدادی از مسوولان و کارشناسان در مورد کاندیداهای معترض؛ به اعتراضات شدیدتری با بار عاطفی منفی بیشتر در پاسخ به بی اهمیت شمردن عقاید آنها و تاکید بیش از اندازه بر صحت و تکرار کمیات و داده های منتشرشده تبدیل شد.
این اشتباه استراتژیک یعنی نادیده گرفتن عکس العمل متقابل دسته یی که آنان نیز عقاید و آرای خود را اطلاعات عینی پنداشته و آمارهای رسمی اعلام شده را جزیی از عقاید غیرعینی و جانبگرایانه صداوسیما می دانست هیچ نتیجه یی جز روی آوردن عده کثیری از مردم به کانال های ماهواره یی و تعدادی نشریات آشکارا معترض یا از نظر آنها بی طرف نداشت.ذهنیت غلط سومی که در ذهن مدیران نقش بسته، اعتقاد آنها به این باور است که جهت دستیابی به یک راه حل برون رفت محکم و مقتدرانه باید مسائل احساسی- عاطفی را از مسائل عقلی- منطقی جدا کرد، و تنها با تکیه بر دلایل عقلی و برهان های منطقی بحران را کنترل و نهایتاً آن را برطرف کرد. به زعم ایشان مداخله احساسات نه تنها اوضاع بحرانی را از بین نمی برد، بلکه آن را به مراتب بغرنج تر می کند. لذا به دنبال چنین تفکری، مدیران و مسوولان با نادیده گرفتن احساسات و عواطف شاکیان (و حتی مقابله یا احیاناً با سرکوب فعالیت های منبعث از احساسات و عواطف مردم) به صورت یکطرفه با بمباران مخاطبان با دلایل (مستند و غیرمستند) آماری و عقلی سعی در مجاب کردن مخاطبان می کنند. این ذهنیت به همراه ذهنیت قبلی (در نظر نگرفتن مسائل غیرعینی) باعث رویکردی شد که عمده رسانه های حامی دولت (از جمله صدا و سیما) در دو هفته اولیه بحران را- با مشخصاً قلیل خواندن کسانی که نسبت به اوضاع واکنش احساسی دارند، اغتشاشگر بودن، فریب خوردگی و حتی نادان جلوه دادن آنها - دنبال کردند. طبیعتاً این رویه ها نه تنها در مرتفع سازی سریع بحران موثر واقع نشدند، بلکه با جریحه دار کردن احساسات مردم (همان گونه که در بالا آمد) باعث روی آوردن هر چه بیشتر آنها به دیگر کانال های اطلاع رسانی (اینترنتی و شبکه های برون مرزی) شد.
یک نگاه عمیق به بحران هایی از این نوع نشان می دهد این گونه بحران ها هم ریشه در مسائل احساسی- عاطفی و هم در مقولات عقلایی- منطقی دارد. تصوری که در میان مردم و افکار عمومی نسبت به اوضاع بحرانی وجود دارد، در وهله اول نشأت گرفته از مقولات احساسی-عاطفی آنهاست. بنابراین ارائه آمار و ارقام که در بسیاری مواقع از پشتوانه ها و مستندات کافی نزد افکار عمومی برخوردار نیست، نمی تواند جنبه احساسی- عاطفی نیاز آنها در پاسخگویی به سوالات متعددی را که نسبت به اوضاع بحرانی دارند، ارضا کند. مضافاً اگر این رویکرد منطقی با راهکارهای ضربتی و احیاناً ایجاد فضای اضطراری و ملتهب همراه باشد، با قطعیت می توان اظهار کرد که اهداف بلندمدت نظام را فدای آرامش ظاهری و کوتاه مدت جامعه کرده ایم.
بنابراین مدیریت بحران این گونه دیکته می کند که حتی اگر مردم، تنها مبتنی بر احساسات و عواطف خود (که بر پایه هیچ اصل و منطقی هم استوار نیست) تفکرات نادرستی نسبت به اوضاع بحرانی داشته باشند، اقناع افکار عمومی و مرتفع سازی کامل بحران طلب می کند که هر دو جنبه احساسی- عاطفی و عقلایی- منطقی توامان در نظر گرفته شود. لذا مسوولان و مدیران ارتباطی موظفند به ندای احساسی هرچند غیرمنطقی مردمی که مخاطب آنها هستند، لبیک گفته و درصدد شفاف سازی و روشنگری افکار عمومی برآیند آخرین و شاید مهم ترین باور غلط مدیران که از دیگر باورها بازدارنده تر است و فرآیند مدیریت بحران را دچار کندی و انفعال می سازد، این ذهنیت اشتباه اما بسیار متداول است که بحران ها هرچند شدید هم باشند موقتی بوده و به صورت طبیعی بعد از گذشت زمان کافی کاملاً مرتفع می شوند و شرایط به حالت عادی بازمی گردد. این تفکر بسیار خطرآفرین در شرایط موجود در جامعه، نمود بسیار شدیدی یافته است. با این ذهنیت است که پس از برخوردهای ابتدایی با اعتراضات و اعلام نتایج نهایی انتخابات چنین انتظار می رفت که وقایع موجود، با گذشت زمان خود به خود به وضعیت عادی بازمی گردد و اعتراض کنندگان از پیگیری اعتراضات خود دست برخواهند داشت. در حالی که بررسی سوابق بحران های اجتماعی، نشان دهنده این است که در بسیاری از موارد، این طرز تفکر در نهایت به مزمن شدن بحران منجر خواهد شد و در بلندمدت نتایج وخیم تری را به دنبال خواهد داشت.به عنوان مثال، توصیه های مبتنی بر پیگیری اعتراضات و بررسی شکایات از راه های متعارف و معمول ولاغیر، همگی می تواند بر اساس همین تفکر و در راستای گذرا بودن شدت بحران باشد. علی الظاهر با فروکش کردن تظاهرات خیابانی و اعتراضات علنی شاید این گونه به نظر برسد که گذشت زمان در این مورد خاص مفید واقع شده است ولیکن در واقع نباید از تاثیرات ریشه یی که این بحران بر درصد قابل توجهی از ملت خواهد گذاشت غافل شد. با گذشت زمان و به تدریج بی اعتمادی به ساختارهای نظارتی موجود به صورت هنجاری اجتماعی درخواهد آمد و آنگاه حتی با اصلاح این ساختارها نیز، بازگرداندن اعتماد مردم کار بسیار دشواری خواهد بود.
● چهار گام فرآیند مدیریت بحران
در پایان، گرچه بسط آن از حوصله این مقاله خارج است، لیکن در رابطه با راه های مقابله با بحران ذکر چهار گام فرآیند مدیریت بحران ضروری به نظر می رسد. اولین گام در فرآیند مدیریت بحران عبارت است از تعیین پتانسیل، احتمال و ابعاد یک بحران. اشتباهات مدیران در این گام از مدیریت بحران، مانند برآوردهای غلط از شدت بحران و دلایل ایجاد آن، سبب می شود عکس العمل های آنان در مقابله با بحران یا بسیار ضعیف تر یا شدیدتر از آنچه لازم است شود، که در هر دو صورت همان طور که در جریان وقایع اخیر به نظر می رسد، مسوولان در ابتدا احتمال وقوع بحران را بعید یا خفیف می پنداشتند و عدم آمادگی و نتیجتاً عکس العمل ضعیف آنها، آن را به بحران بزرگی تبدیل کرد و در مرحله بعد با تخمین بیش از اندازه بحران و عکس العمل بسیار شدید، آن را به بحران تمام عیاری با شرایط بسیار وخیمی تبدیل کرد.
سه گام دیگر به صورت لیست وار عبارتند از برنامه ریزی و تشکیل تیم و ستاد بحران، تدوین یک طرح جامع و کامل مدیریت بحران و نهایتاً طراحی، توسعه و تدوین یک استراتژی ارتباطی با کلیه ذی نفعان و جامعه. متاسفانه این گونه به نظر می رسد که سه گام اول اگر در نظر هم گرفته شده بودند، بسیار ضعیف به آنها پرداخته شده بود. در حالی که در رابطه با گام چهارم، یعنی استراتژی ارتباطی، هیچ گونه طراحی هوشمندی تا به حال مشاهده نشده است. در این رابطه چند گردش استراتژیک ۱۸۰ درجه یی بسیار مخرب از طرف صدا و سیما در قبل و بعد از انتخابات قابل توجه است. دوره اول؛ در چند هفته منتهی به روز بیست و دوم خرداد، کاندیداها و طرفداران شان با یک استراتژی باز شامل پخش فیلم های تبلیغاتی شان و مناظره های زنده آنها ظاهراً بدون برنامه ریزی منسجم از قبل و با یک طراحی عجولانه یی مواجه شدند. اشتباه اول صدا و سیما درباره این برنامه ها (شبیه به اکثر خدمات، محصولات و تکنولوژی های وارداتی) کپی کردن شکل ظاهری این نوع برنامه ها بدون بررسی قواعد و قانونمندی های لازم و در نظر گرفتن نقش کلیدی و حساس یک مجری مسلط و قوی بود. نتیجتاً حضور ضعیف و منفعلانه مجری۱۲ (که به نظر نمی رسید جهت آمادگی حتی یک ویدئوی مناظره کاندیداهای کشورهای دیگر را هم دیده باشد)، به همراه سایر ویژگی های سرگرم کننده مناظره ها موضوع بسیاری از طنز ها و شوخی های مردم شده بود. دوره دوم؛ بلافاصله بعد از انتخابات و اعلام نتایج بود که مردم با یک گردش ۱۸۰ درجه یی و یک استراتژی کاملاً بسته مواجه شدند.
در این مدت یکی دو هفته یی برنامه های تلویزیون اشباع بود از جلسات کارشناسی یک طرفه و ارائه آمار و ارقام رسمی در توضیح و توجیه نتایج انتخابات که در این مدت حتی از ذکر نام کاندیداهای معترض هم ابا می شد. استراتژی سوم که اندکی بعد از شروع راهپیمایی ها و الله اکبر گفتن ها آغاز شد و با آنها رشد کرد، اضافه کردن دوز بالایی از فیلم های سرگرم کننده هندی و هالیوودی بود. نکته عجیب اتخاذ سیاست منفعلانه رسانه ملی در این مدت بود که با اعلام برنامه راهپیمایی ها، غلظت این برنامه های سرگرم کننده هم متناسباً زیاد می شد. (به راستی باعث شگفتی است، مقدار شعوری که در رسانه ملی (و خصوصاً سیمای جمهوری اسلامی) برای بینندگان خود قائل هستند،) نتیجه آنکه آنچه در رسانه ملی بیان شد و نمایش داده شد، نه تنها آن گونه که از رسانه ملی توقع می رود، در التیام ابعاد ارتباطی بحران کمکی نکرد بلکه چون طبیعتاً خنثی نمی توانست دیده شود، لاجرم به التهاب بیشتر بحران و وخامت اوضاع انجامید. نکته جالب توجه تر از این عملکرد ضعیف و نارضایتی همه جانبه (هر دو جناح)، تاکید رئیس رسانه ملی در نشست سراسری مسوولان و مدیران مراکز صدا و سیما۱۳ از تاثیر تعیین کننده رسانه ملی در کنترل حوادث پس از انتخابات بود که جای بسی تامل و تفکر دارد.
دکتر فرید کی مرام
استاد دانشکده مدیریت و اقتصاد دانشگاه صنعتی شریف
پی نوشت ها؛
۱- «سوره مبارکه سبا،» سوره سی وچهارم قرآن کریم، آیه شریفه ۴۸
۲- «راز زمین»، نوشته علاء نوری، انتشارات آموزش علوم، تهران، ص ۱۴
۳- «دهمین انتخابات و جمهوری چهارم»، ابراهیم یزدی، روزنامه اعتماد ملی، شنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۸
۴- «خطبه های نماز جمعه» آیت الله هاشمی رفسنجانی، جمعه ۲۶ تیر ۱۳۸۸
۵- دکتر عماد افروغ در سایت خبر آنلاین، چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۸
۶- آیت الله ناصر مکارم شیرازی در روزنامه اعتماد ملی، شنبه ۶ تیر ۱۳۸۸
۷- آیت الله ناصر مکارم شیرازی در روزنامه اعتماد، چهارشنبه ۱۰ تیر ۱۳۸۸
۸- آقای محمدباقر قالیباف شهردار تهران در سایت تابناک، شنبه ۲۰ تیر ۱۳۸۸
۹- آیت الله جوادی آملی در روزنامه اعتماد ملی، دوشنبه ۸ تیر ۱۳۸۸
۱۰-Advanced Business Communication; Penrose, J.M., Rasberry, R.W., Myers, R.J.,South-Western College Publishing pp. ۲۷۳-۲۸۵
۱۱- مقاله «سمسارهای روس درصنعت هوایی ایران»، روزنامه اعتماد ملی، مورخ ۲۵ تیر ۱۳۸۸
۱۲- «مناظره یا فریب»، سرمقاله روزنامه ایران، چاپ عصر دوشنبه ۱۸ خردادماه ۱۳۸۸
۱۳- مقاله «اشاره ضرغامی به ابقای خود» در روزنامه صدای عدالت، چهارشنبه ۱۷ تیر ۱۳۸۸
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید