چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

توجیه‌ عقلانی‌ حقوق‌ بشر در اسلام‌


توجیه‌ عقلانی‌ حقوق‌ بشر در اسلام‌
● ‌توجیه‌ عقلانی‌ حقوق‌ انسان‌ در اسلام‌ چیست‌؟
آیاچنین‌ توجیهی‌ اساسا بایسته‌ و شایسته‌ است‌؟ یااینكه‌ ره‌ به‌ ناكجا می‌برد چرا كه‌ عقل‌ همان‌ طوری‌كه‌ گره‌ گشایی‌ می‌كند چه‌ بسا ممكن‌ است‌ گره‌افكنی‌ هم‌ بكند و با یك‌ پاسخ‌ خود دهها پرسش‌دیگر را مطرح‌ كند پس‌ به‌خاطر اینكه‌ به‌ مشكل‌پیچیده‌تر گرفتار نشویم‌، در عقل‌ را به‌ روی‌ شرع‌می‌بندیم‌ و می‌گوییم‌ احكام‌ شرعی‌ توجیه‌ عقلانی‌ندارد و حقوق‌ بشر را از دیدگاه‌ اسلام‌ هرگز به‌معیار عقل‌ نمی‌سنجیم‌ برای‌ توضیح‌ پرسش‌های‌فوق‌ توضیح‌ مجدد دو واژه‌ ضروری‌ است‌:
۱) عقل‌
۲) عقلا.
● عقل‌ و عقلا
بارها و بارها در جامعه‌ و كلاس‌های‌ درس‌شنیدید یا می‌شنوید و یا مطالعه‌ كردید و می‌كنیدكه‌ عقل‌ چنین‌ می‌گوید و عقلا چنین‌ می‌گویند آیااین‌ دو واژه‌ یك‌ معنی‌ دارد یا اینكه‌ با یكدیگرمتفاوت‌ است‌؟ و اگر تفاوت‌ دارند تفاوتشان‌ درچیست‌؟ عقل‌، بعدی‌ از ابعاد وجودی‌ انسان‌ است‌كه‌ بسان‌ قوه‌ای‌ در وجود انسان‌ عمل‌ می‌كند اماعقلا یك‌ منبعی‌ خارج‌ از وجود انسان‌ است‌. عقلاعرف‌ یك‌ جامعه‌ است‌ لذا یك‌ شخص‌ نیست‌، عقلایك‌ رویه‌ عملی‌ در طول‌ تاریخ‌ دارند كه‌ عقل‌انسان‌ به‌ لحاظ باز خورد عینی‌ آن‌ تحلیل‌ وبرداشت‌ می‌كند. تحلیل‌ عقل‌ غیر از عقلا است‌.عقلای‌ جهان‌ رویه‌های‌ مشتركی‌ دارند كه‌ در بین‌تمام‌ ملل‌ ثابت‌ و مشترك‌ است‌ مثل‌ رویه‌ اجرایی‌آنها در خصوص‌ دلالت‌های‌ الفاظ و كلمات‌ یانشانه‌های‌ پذیرفته‌ شده‌ جهانی‌ كه‌ در تمام‌ ملل‌یكسان‌ است‌ ولی‌ عرف‌ و عقلا ملت‌های‌ متعددممكن‌ است‌ رویه‌های‌ اجرایی‌ خاصی‌ در حوزه‌جامعه‌ و اجتماع‌ خود داشته‌ باشند كه‌ در چنین‌وضعیتی‌ عرف‌ خاص‌ تشكیل‌ می‌شود و عرف‌ هرمنطقه‌ای‌ با منطقه‌ دیگر متفاوت‌ می‌شود مثلا درعرف‌ یك‌ منطقه‌ برهنگی‌ زن‌ و مرد خرده‌ای‌ برآنان‌ نیست‌ ولی‌ عرف‌ منطقه‌ دیگر برهنگی‌ را زشت‌و متهجن‌ می‌دانند و چنین‌ اقدامی‌ را توحش‌ وارتجاع‌ به‌ جاهلیت‌ تحلیل‌ می‌كنند خلاصه‌ این‌ كه‌بین‌ عقل‌ و عقلا; تفاوت‌ در این‌ است‌ كه‌ عقل‌ منبع‌دركی‌ است‌ كه‌ در وجود هر فرد هست‌ ولی‌ عقلامنبع‌ فرهنگی‌ و رویه‌ای‌ است‌ كه‌ از جوامع‌ انسانی‌در طول‌ تاریخ‌ زندگی‌ اجتماعیشان‌ شكل‌ گرفته‌است‌ و تفاوت‌ دیگر شناخت‌ عقلی‌ و عقلایی‌ دراین‌ است‌ كه‌ شناخت‌ عقلی‌ كلی‌ غیرقابل‌ استثنا وغیر قابل‌ تغییر است‌ مگر اینكه‌ مقدمات‌ غیر عقلی‌معرفت‌ تغییر كند ولی‌ با فرض‌ ثبات‌ مقدمات‌ غیرعقلی‌ تحلیل‌ عقلی‌ یا تركیب‌ و حمل‌ عقلی‌ هرگز به‌ضرورت‌ یا امكان‌ تغییرپذیر نیست‌ به‌خلاف‌شناخت‌ عقلائی‌ كه‌ بستگی‌ به‌ عرف‌ و عقلا انسانی‌دارد كه‌ چگونه‌ در فكر جمعی‌ و عقلائی‌ خود درجامعه‌ خود به‌ نتیجه‌ می‌رسند گرچه‌ بعضی‌ ازمعرفت‌های‌ عقلایی‌ بین‌ همه‌ افراد بشر مشترك‌است‌ ولی‌ باز هم‌ احتمالی‌ عقلی‌ در آن‌ معرفت‌عقلائی‌ متصور است‌.
مثال‌ واضح‌ اینكه‌ احتمال‌فروریختن‌ سقف‌ یك‌ منزل‌ از جهت‌ عقل‌ ممكن‌است‌ و منتفی‌ نیست‌ به‌خلاف‌ دیدگاه‌ عرف‌ و عقلاكه‌ فروریختن‌ سقف‌ منزل‌ را منتفی‌ می‌دانند و به‌همین‌ اساس‌ زیر سقف‌ زندگی‌ می‌كنند در حالیكه‌اگر قرار باشد به‌ احتمال‌ عقلی‌ توجه‌ كنند كه‌ حكم‌به‌ ریزش‌ احتمالی‌ می‌كند مردم‌ باید زیر سقف‌ راترك‌ كنند خلاصه‌ اینكه‌ معرفت‌ عقلی‌ غیر ازعقلایی‌ است‌. معرفت‌ عقلایی‌ مورد تسالم‌ وپذیرش‌ عقلا است‌ ولی‌ معرفت‌ عقلی‌ حكم‌ عقل‌است‌. حال‌ با این‌ توضیح‌ به‌ توجیه‌ عقلانی‌ حقوق‌بشر در اسلام‌ می‌پردازیم‌. این‌ حقوق‌ كه‌ از احكام‌اعتباری‌ تكلیفی‌ و وضعی‌ شرع‌ نشات‌ می‌گیرند و دردو رابطه‌ بین‌ انسان‌ و خدا یا انسان‌ با غیرخدا وضع‌می‌شوند و حقوق‌ مورد اول‌ به‌ حق‌ا... و حقوق‌مورد دوم‌ به‌ حق‌ الناس‌ نامیده‌ می‌شوند چگونه‌توجیه‌ عقلانی‌ می‌شوند؟ تا در گفتگوی‌ جهانی‌حقوق‌ بشر مشاركت‌ بجویند یا اینكه‌ اساسا توجیه‌عقلانی‌ احكام‌ شرعی‌ بی‌معنی‌ است‌ و ما تنها برای‌عقلی‌ بودن‌ احكام‌ دینی‌ باید به‌ دنبال‌ همین‌ ادعاباشیم‌ كه‌ فهم‌ قطعی‌ از دین‌ تناقض‌ و تعارض‌ باحكم‌ قطعی‌ عقلی‌ ندارد و همین‌ مقدار دفاع‌ درتوجیه‌ عقلانی‌ از دین‌ كافی‌ است‌؟
● از دفاع‌ عقلانی‌ تا توجیه‌ عقلایی‌
حق‌ مطلب‌ این‌ است‌ كه‌ ما گاهی‌ از احكام‌الهی‌ دفاع‌ عقلی‌ می‌كنیم‌ و مدعی‌ هستیم‌ كه‌ دین‌را توجیه‌ عقلانی‌ كردیم‌ ولی‌ گاهی‌ از احكام‌ دین‌در حوزه‌ زندگی‌ فردی‌ و اجتماعی‌ دفاع‌ عقلایی‌می‌كنیم‌. ما باید مرز این‌ دو دفاع‌ را مشخص‌ كنیم‌كجا و به‌ چه‌ ادعایی‌ از احكام‌ دین‌ اسلام‌ دفاع‌عقلی‌ می‌كنیم‌ و مردم‌ جهان‌ را به‌ فصل‌ مشترك‌عقل‌ به‌ قضاوت‌ می‌خوانیم‌؟
ما نسبت‌ به‌ اصل‌ پیروی‌ از ذات‌ حكیم‌ خالق‌ به‌توسط نبی‌ اكرم‌(ص‌) توجیه‌ عقلانی‌ بنا به‌ حكم‌عقل‌ عملی‌ می‌كنیم‌ ولی‌ بر همین‌ اساس‌ احكام‌صادر از خالق‌ حكیم‌ كامل‌ را برای‌ بشر مخلوق‌كامل‌ترین‌ احكام‌ می‌دانیم‌ اما به‌ فهم‌ خودمان‌ ازدین‌ به‌ لحاظ نقص‌ خودمان‌ كامل‌ترین‌ فهم‌نمی‌دانیم‌ ولی‌ فهم‌ خود و تلاش‌ علمی‌ خود را درجهت‌ كمال‌ مطلق‌ می‌دانیم‌ و اینگونه‌ تصور باتصور اعراض‌ از تدبر در احكام‌ دین‌ متفاوت‌ ومتغایر است‌.
همچنین‌ از آنجایی‌ كه‌ احكام‌ فقهی‌ دین‌ رابرای‌ جامعه‌ بشری‌ در حوزه‌ زندگی‌ شخصی‌ واجتماعی‌ می‌دانیم‌ با نگاه‌ تاریخی‌ و اجتماعی‌ به‌دفاع‌ عقلائی‌ می‌پردازیم‌ و بر پایه‌ نگاه‌ عرف‌ و عقلااز احكام‌ دینی‌ دفاع‌ می‌كنیم‌ و عقل‌ را تنها در فهم‌روابط بین‌ احكام‌ با موضوعاتشان‌ یا مقدماتشان‌ یااحكام‌ دیگر كه‌ بر پایه‌ قضایای‌ دینی‌ استوار است‌به‌ كار می‌گیریم‌ و هرگز یك‌ تاسیس‌ اعتباری‌ را باتوجیه‌ عقلی‌ مناسب‌ نمی‌دانیم‌ بلكه‌ تاسیس‌اعتباری‌ را برای‌ مردم‌ تنها به‌ ضابطه‌ عقلا و جامعه‌بشری‌ با وجدان‌ پاك‌ توجیه‌ و دفاع‌ می‌كنیم‌.نتیجه‌ آنكه‌ در مورد احكام‌ فقهی‌ كه‌ مرجد حقوق‌هستند به‌ دو دسته‌ كلی‌ می‌رسیم‌ آن‌ دسته‌ كه‌به‌طور قطع‌ از طرف‌ منبع‌ و حیانی‌ شرع‌ صادرشده‌ است‌ كه‌ ما به‌طور قطع‌ آن‌ را كامل‌ترین‌حكم‌ برای‌ زندگی‌ شخصی‌ و اجتماعی‌ انسان‌می‌دانیم‌ و این‌ دین‌ كامل‌ را مستلزم‌ كمال‌دینداران‌ واقعی‌ می‌دانیم‌ نه‌ كسانی‌ كه‌ به‌ اسم‌ دین‌تظاهر به‌ دینداری‌ می‌كنند و دسته‌ دوم‌ احكامی‌كه‌ گمان‌ و ظن‌ به‌ صدور از طرف‌ ذات‌ حكیم‌ كامل‌می‌رورد در این‌ مورد حسب‌ رویه‌ عقلا حداكثركاری‌ كه‌ می‌شود كرد این‌ است‌ كه‌ به‌ گمان‌ برتر وقوی‌ خود عمل‌ كنیم‌ تا حداكثر تلاش‌ برای‌رسیدن‌ به‌ نظر مطلوب‌ حكیم‌ كامل‌ انجام‌ شود واین‌ یك‌ توجیه‌ منطقی‌ و عقلایی‌ است‌.
پس‌ اگر صدور یك‌ حكم‌ شرعی‌ مانند حرمت‌خوردن‌ گوشت‌ خوك‌ از طرف‌ ذات‌ حكیم‌ كامل‌قادر قطعی‌ باشد از چنین‌ حكمی‌ كه‌ از منبع‌ كامل‌جمیع‌ جهات‌ صادر شده‌ است‌ دفاع‌ عقلی‌ می‌كنیم‌زیرا كار عقل‌ درك‌ روابط و علائق‌ است‌ كه‌ پس‌ ازشناخت‌ علمی‌ طی‌ قضایای‌ مقدماتی‌ آغازمی‌شود و سرانجام‌ حكم‌ می‌كند ولی‌ اگر صدوریك‌ حكم‌ شرعی‌ مانند ضرورت‌ اجازه‌ گرفتن‌دختر باكره‌ رشیده‌ برای‌ ازدواج‌ به‌خاطر حكم‌وضعی‌ ولایت‌ داشتن‌ پدر برایشان‌ قطعی‌ نباشد دراین‌ صورت‌ به‌ توجیه‌ عقلایی‌ می‌پردازیم‌ كه‌حداكثر كار ممكن‌ در عرف‌ ترجیح‌ طرفی‌ است‌ كه‌قرائن‌ و امارات‌ بر آن‌ طرف‌ دال‌ بر نظر ذات‌حكیم‌ باری‌تعالی‌ وجود دارد و به‌ این‌ گزاره‌عقلایی‌ عقل‌ حكم‌ می‌كند كه‌ در نتیجه‌ چنین‌توجیهی‌ توجیه‌ عقلائی‌ می‌شود و عرف‌ چنین‌،اقدامی‌ را با آن‌ مقدمات‌، مقبول‌ و موید می‌داند.بنابراین‌ بخشی‌ از حقوق‌ بشر در اسلام‌ كه‌ به‌طورقطع‌ از طرف‌ ذات‌ حكیم‌ قادر كامل‌ است‌ توجیه‌عقلی‌ دارد مگر اینكه‌ ما در مقدمات‌ تشكیك‌ كنیم‌كه‌ آنگاه‌ بحث‌ از مقدمات‌ آغاز می‌شود ولی‌ بخش‌دیگر از حقوق‌ بشر در اسلام‌ كه‌ بطور قطع‌صدورش‌ از ذات‌ حكیم‌ تایید نیست‌ و درموضوعش‌ شك‌ سریان‌ پیدا كرده‌ است‌ ما به‌توجیه‌ عقلائی‌ نسبت‌ به‌ این‌ دسته‌ از احكام‌می‌پردازیم‌ كه‌ حداكثر تلاش‌ در پیمودن‌ طریق‌نجات‌ عمل‌ از روی‌ قرائن‌ و اماراتی‌ است‌ كه‌ عقلارا به‌ اتخاذ تصمیم‌ میسر معتبر می‌دارد گرچه‌ عقل‌فی‌نفسه‌ احتمال‌ خطا را می‌دهد.
منبع : خانواده سبز


همچنین مشاهده کنید