چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

تفاوت پایه ای لیبرالیسم با اسلام


تفاوت پایه ای لیبرالیسم با اسلام
● برنامه و هدف آموزش
از ماده ۲۶ اعلامیه جهانی حقوق بشر تا ماده سی‌ام که ماده پایانی است به برنامه و هدف آموزش، اولویت والدین در انتخاب نوع آموزش و حق مشارکت در حیات فرهنگی جامعه و لزوم حمایت از پدیدآورندگان آثار علمی و هنری و حق تضمین و تامین حقوق بشر و مسئولیت فرد در قبال جامعه‌ای که رشد آزاد او را تامین می‌کند و عدم تفسیر اعلامیه به ضرر حقوق بشر می‌پردازد.
همه این عناوین گرچه در جای خودش به بحث مفصلی در چارچوب قانونمندی فردی و اجتماعی نیاز دارد اما به طور کلی هیچ تعارضی با آموزه‌های حقوق اسلام ندارد و اسلام ناب برای انسان و ایمان او به خدای بزرگ احترام زیادی قائل است و هرگز نه تنها تعدی حقوقی را علیه فرد نمی‌پذیرد بلکه توهین اخلاقی را سرزنش می‌کند.
حق و تکلیف یک رابطه دو سویه است که یک سوی آن محق و سوی دیگر آن مکلف است خواه این‌که طرف حق یا تکلیف، شخص یا جامعه باشد.
● اختلاف اسلام با اعلامیه جهانی حقوق بشر
سخن اصلی و نکته مهم اینجاست که چه مقام و نهادی حق را تعریف و تعیین می‌کند به بیانی دیگر چه مقامی معروف را از منکر تمیز می‌دهد و به مردم معرفی می‌کند.اساس و اصل منبع حق و تکلیف از کجاست؟ این‌جا دو دیدگاه کلی در نظام حقوقی معاصر وجود دارد.
دیدگاه اول مربوط به حقوق لیبرالیسم است که منبع حق و تکلیف را تنها اراده انسان می‌داند که در صفت مجموعی، اراده جامعه و مردم را پایه‌گذار حق و تکلیف می‌داند.
دیدگاه دوم مربوط به حقوق اسلام است که منبع حق و تکلیف را اراده خدا و اراده انسان منطبق با آن اراده در حدود و ثغور احکام واجب و حرام می‌داند.
چنانچه انسان، اصل وجود خدای بزرگ را نفی کند و یا این‌که وجود خدای بزرگ را بپذیرد ولی در قانونمندی انسان برای خدای بزرگ نقشی قائل نباشد لاجرم به سوی مکتب حقوقی لیبرالیسم روی خواهد آورد اما اگر انسان اراده خدای بزرگ را در قانونمندی شخصی و اجتماعی خود بپذیرد و به دنبال این مبنا، نبوت نبی(ص) و امامت امام معصوم(ع) جانشین پیامبر را جستجو کند و بپذیرد، بی‌تردید قانونمندی دیگری را ملتزم می‌شود که غیر از قانونمندی لیبرالیسم است. در قانونمندی اسلام ابتدا به اراده خدای بزرگ توجه می‌شود چنانچه الزامی از وجوب یا حرمت در کار نباشد و منطقه آزاد تصمیم‌گیری انسان باشد در این صورت انسان می‌تواند با اراده خود هرگونه قانونمندی را با توافق و قرارداد اجتماعی ملتزم شودو اگر عقدی که خلاف شرع نباشد منعقد سازد باید بدان وفا و التزام داشته باشد ولی اگر الزام الهی در کار باشد هیچ مسلمانی نمی‌تواند برخلاف الزام الهی بر پایه اراده خود، حق یا تکلیفی را ایجاد کند.
● اسلام یا لیبرالیسم؟
چرا اسلام مقدم بر لیبرالیسم است؟ چرا لیبرالیسم مقدم بر اسلام است؟ کدام یک از اسلام یا لیبرالیسم در اندیشه انسان، منطقی است و برای قانونمندی قابل پذیرش است؟ پاسخ به این پرسش‌ها ریشه کلامی و عقلی دارد. اسلام با بعد عقلانی از وجود انسان به احتجاج می‌پردازد و عقل را فصل مشترک همه انسان‌ها در شناخت توحید و عبادت خدای بزرگ می‌داند. اسلام از عقل به ایمان و یقین نفس می‌رسد و همواره اسلام و قرآن بر تفکر و استدلال و احتجاج تاکید و توصیه می‌کند و به طور اصولی مقوله دین را اکراه و اجبارپذیر نمی‌داند و از همین رو عقل، انسان را به مبدا اول، اعلی و بی‌نهایت می‌رساند و انسان را به حکم عقل عملی مطیع و منقاد همان مبدا عاقل کامل می‌داند اما لیبرالیسم همه این مفاهیم عقلانی را در قانونمندی فردی و اجتماعی انسان نادیده می‌انگارد و با حذف جایگاه خدای بزرگ و بالطبع انبیا و اوصیای الهی تنها برای اراده انسان اصالت قائل هستند و انسان هر چه بخواهد همان حق?است که در طرف دوم تکلیف انتزاع می‌شود یعنی اگر انسان برای فرد حق قائل شد برای جامعه تکلیف قائل است که آن حق را احترام بگذارد و اگر برای جامعه حق قائل شد برای فرد تکلیف قائل است که آن حق را احترام بگذارد و معیار، اراده انسان است نه اراده خدای بزرگ،بنابراین عبادات و تعاملات اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، جرم، مجازات و... همه چیز به اراده انسان تعریف می‌شود و هیچ نقشی برای خدای بزرگ نیست. دینداری انسان و قانونمندی‌شان تنها در حد اراده و خواست فرد یا جمع اکثر تعریف می‌شود.انسان عاقل که خود را مسافر سفر این جهان و جهان دیگر می‌بیند هرگز نمی‌پذیرد که اراده آفریدگارش را در قانونمندی شخصی و اجتماعی خود به هیچ انگارد و با مستی و بی‌خبری از هستی‌بخش و ناظم هستی جهان، دنیا را به سوی جهان آخرت سیر کند. اندکی تفکر و تامل کافی است که انسان بفهمد با نیروی عقل چه احتجاج و محاکمه‌ای از سوی خالق عقل در پیش است آن‌گاه چگونه ممکن است که انسان اعتقاد نفسانی خود را بر پایه تفکر حذف خدای بزرگ قرار دهد.
اسلام بنا به حکم عقل با پذیرش خدای بزرگ در قانونمندی انسان مقدم بر لیبرالیسم است. لیبرالیسم مولود نهایی حرکت پروتستان علیه کاتولیک در مغرب زمین است. حرکت پروتستان منجر به شتاب بی‌دینی شده است که امروز حتی مسیحیان را از فقدان معنویت و اخلاق رنج می‌دهد و انسان را به بهانه آزادی از حیوان نیز پست‌تر کرده است.حقی که تنها به اراده انسان وضع شود هیچ ثبات و استواری نخواهد داشت و مصلحت‌اندیشی آن به اندازه برداشت ناقص انسان از داشته‌های علمی اندک خواهد بود.ما با توحید ذات عادل حکیم و نبوت رسول امین و امامت امام وصی به سوی معاد بی بازگشت رهسپار هستیم و در این عمر کوتاه از ائمه هدی معرفت و عشق می‌آموزیم و قانونمندی حقوق و تکالیفمان را بر پایه مبانی و قواعد آنان سامان می‌بخشیم.
منبع : خانواده سبز


همچنین مشاهده کنید