شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


رسمیت متشخص اشیا


رسمیت متشخص اشیا
«همیشه کنارت یک صندلی خالی هست» با قطعی فروتنانه و در ۸۸ صفحه، ۵۲ شعر را در خود جای داده است. این شعرها در فاصله زمانی سال ۷۴ تا ۷۸ سروده شده اند که البته سهم سرودن اشعار در سال های پایانی بیشتر است. در یک نگاه کلی می توان گفت ضیایی در این مجموعه، چهره شاعری آشنا به فنون و ظرایف شعر کوتاه نو را به تصویر می کشد. بیان احساس ها، مخیل بودن و تصویرسازی از خصوصیات بارز کلام وی در این مجموعه است. این شاعر با سرودن اشعار این مجموعه نشان می دهد با کارکردهای جدید زبان در شعر آشنایی دیرپایی دارد که صد البته از هنرمند کهنه کاری چون او بعید نیست. آشنایی با متون تاریخی و دیدگاهی که هنرمندان متقدم در ساختن قطعات ماندگاری از تاریخ، شعر و حکمت داشته اند، روانی و تاثیربخشی اشعار او را فراوان کرده است. البته این آشنایی در برخی اشعار، منجر به «تضمین» قطعاتی شده که به نظر می رسد مراد شاعر از این کار، القای حسی سوای کارکرد اولیه نگارش کلمات آن بوده است. به طور مثال، آوردن قطعه یی از تاریخ بیهقی در شعر «کمی تاریخ بیهقی بخوانیم» تاثیری به مراتب فراتر از اثربخشی خواندن این قطعه در کتاب تاریخی یاد شده بر خواننده می گذارد. همین طور متن فلسفی ملاصدرا در شعر «سرت گیج نرود» مطمئناً در پی یاد دادن فلسفه به مخاطب نیست، بلکه شعری است که در بطن خود معنایی غیرفلسفی را حمل می کند؛
آقای ملاصدرا جوهر اشیا چه رنگی دارد.../ «طبیعت، صورت نوعیه جوهریه یی است که در جسم قرار دارد و مبداء حرکت و سکون ذاتی اشیا و منشاء آثار شیء می باشد»/ البته اگر افق اتاق کج نباشد/ سرت گیج نرود/ از وضع هوای آن حوالی هم مطلع باشی
افول در جست وجوی معنای زندگی، تا حد بیان روزمرگی کسالت بار کوچه ها، در کنار قطعات تاریخی فراوانی که در شعرهای «سفرنامه یی از ممالک محروسه»، «سرت گیج نرود» و «کمی تاریخی بخوانیم» آورده شده، ترکیب ناهمگون و نامتجانسی می سازد تا «همیشه کنارت یک صندلی خالی هست» بدل به مجموعه یی تجربه گرا برای شاعری شود که سال های سال است در زبان فارسی به تجربه های زبانی دست یازیده است. شعر «اشیا هم حق دارند بترسند» نمونه مناسبی برای این روزمرگی است؛
تا صدای دوره گرد و نمکی و ترکیدن تایر پیکان/ مگر چقدر فاصله است/
یا «دوره گرد»؛
دوره گرد مدام/ آهن قراضه و خرده شیشه می خرد/ که بار دیگر اشیا/ در قالب تابه ها و بطری ها بگرداند/ تا بار هم در مراسم حمل خرده های برنجی که/ کنار لانه مورچه ها می درخشند/ سهمی داشته باشند
مرگ اندیشی و تفکر در باب نیستی، فصل دیگری را در کتاب کم قطر ضیایی گشوده است ولی مرگ در اندیشه این شاعر نیز شکل خاصی به خود می گیرد، شکلی بدیع و منحصر به فرد. در شعر «اندوه فضایی» این مساله به صورتی متجلی شده که تاکنون سابقه نداشته است؛
اشیا و آشنایانی که به سوی کیهان های دیگر رفتند/ هرگز حضور سفینه ها و فرشته ها را لمس نکردند/ آنان ریشه ها را می کاوند/ چرا که عادت خاکی شان/ با گریه ها و اندوه فضایی شان/ درهم آمیخته است
این دیدگاه منحصر به فرد، در سایر مسائل مربوط به نظرگاه شاعر نیز دیده می شود. نظرگاهی که گاهی به نظر می رسد ملهم از دیدگاه اکسپرسیونیستی راوی شعر - و نه شاعر- بر اثر افیون و شرب مدام یا آن تلخ وش که صوفی ام الخبائثش خواند، شکل می گیرد تا رسمیت متشخص اشیا، شکل و صورتی دیگرگونه بیابد؛
از «اشیای جادویی»؛
چرخیدیم/ افتادیم/ ایستاده بودیم/ می بارید تگرگ/ می چرخید زمین.../ زن/ زندیق/ و اشیای جادویی/ با اشیای جادویی/ بی جاده/ بی سجاده/ سرنهادیم به بیابان/ چرخیدیم/ با چلچله/ با چراغ
با این حال، برخی اشعار مجموعه آنقدر شخصی است و آنقدر ارجاعاتی که شاعر به خارج از متن شعر احاله نموده فراوان و نامفهوم است که درک و فهم دنیای فردی شاعر برای مخاطب بسیار مشکل می نماید. به طور مثال خواننده شعر دوست با «هشتم ژوئیه ۱۹۰۹» چگونه می تواند ارتباط قوی برقرار کند؟
امید سلیمی
منبع : روزنامه اعتماد


همچنین مشاهده کنید