دوشنبه, ۱۷ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 6 May, 2024
مجله ویستا


در رویای خوشبختی


در رویای خوشبختی
● مروری بر رمان «مون بزرگ» نوشته آلن فورنیه
زیبایی آن دوران را تنها در مرگ باز خواهم یافت. (آلن فورنیه) هانری آلبن فورنیه معروف به آلن فورنیه در سال ۱۸۸۶ در شاپل دانژیون فرانسه به دنیا آمد. پدر و مادرش هر دو آموزگار بودند و از او نیز خواسته می شد که به این حرفه بپردازد. آلن فورنیه در مجموعه قطوری که از مکاتباتش به چاپ رسیده از تاثیری سخن می گوید که جنبش سمبلیسم، موریس مترلینگ و به خصوص آرتورمبو بر او گذارده اند.
مون بزرگ تنها اثر داستانی آلن فورنیه در سال ۱۹۱۳ منتشر شد و برای نویسنده آن شهرتی افسانه یی به همراه آورد. آلن فورنیه در دسامبر ۱۹۱۴ در جنگ جهانی اول کشته شد و جنازه اش هیچ گاه به دست نیامد. در تاریخ ادبیات فرانسه نویسندگانی که توانسته باشند تنها با یک یا دو کتاب به جمع جاودانگان فرهنگ این کشور بپیوندند بی گمان از دو یا سه تن تجاوز نمی کند.
مون بزرگ در کنار مکاتبات تنها اثر مهمی است که از این نویسنده منتشر شده .
این کتاب به لحاظ استحکام سبک و ساختار داستان و پیشرفت تدریجی رمز و راز و حوادث فوق طبیعی که رنگی از متافیزیک شاعرانه نیز چاشنی آن است کتابی کاملاً پخته و هنرمندانه محسوب می شود. مون بزرگ سرشار از رویاها و عوالم جوانی است و به گونه یی حیرت انگیز رویاهای سال های جوانی و میل ناشکیبای انسان ها در به دست آوردن و تحقق بخشیدن به این رویاها را به تصویر می کشد.
در دهکده یی کوچک و مدرسه یی کوچک در منطقه سولونی (زادگاه نویسنده) ناگهان خواب و خیال به زندگی روزمره پای می گذارد. اگوستن مولن قهرمان داستان با ورود خود به آن مدرسه به یکباره تحولی ژرف در همه امور دهکده به وجود می آورد. آشنایی مولن با راوی داستان منجر به ایجاد پیوند دوستی محکم و صمیمانه یی بین آن دو می شود.
با این همه اگوستن مولن روستایی جوان، خود نیز در چنگال دنیایی اسرارآمیز گرفتار است؛ شبی بی آنکه بخواهد، به دنبال حادثه یی در جاده، طعم مستی آور سرزمین گمشده (مدینه فاضله شخصی اش) را چشیده است.
یک شب که خانه را ترک کرده است، ره گم کرده در دور افتاده ترین گوشه سولونی، به قصری نیمه واقعی و نیمه افسانه یی وارد می شود. اگوستن مولن افسون شده و سرمست از حوادثی که در قصر می بیند می فهمد که جشن عروسی پسر صاحب قصر با دختری اسرارآمیز از اهالی بورژ در پیش است که هیچ کس او را ندیده است.
اما عروس جوان نرسیده است. او نخواهد آمد. نامزد او، فرانتس دوگاله امید خود را از دست داده است. جشن عروسی پیش از آنکه آغاز شود پایان می گیرد. باید به دهکده و به مدرسه بازگشت اما مولن بزرگ از دیدن بانوی جوان زیبایی که به یک نظر در تالاری دیده و در گردشی با قایق به دنبال او رفته سرمست شده است. مولن قبل از ترک آن بانو، اسم خود را به او می گوید و او نیز اسمش را بر زبان می آورد. اسم او «ایوون دوگاله» و خواهر فرانتس است. مولن به دهکده برمی گردد ولی دیگر آن قهرمان پرشور همیشگی نیست.
هم شاگردی های قدیمی مولن موضوع را به خوبی حس می کنند و خود را کنار می کشند و تنها راوی است که مثل همیشه رازدار او است و شیفته آنکه شبی همراه او به آن قصر مرموز برود. از این پس مولن تنها برای این زنده است که دختر جوان را دوباره ببیند، ولی هنگام برگشتن از سفر، (همان گونه که به وقت رفتن) راه را گم کرده بود و اینک قادر به پیدا کردن آن نیست. روزی شاگرد تازه یی به مدرسه می آید، جوانی بی سروپا و عجیب که سعی می کند نقشه یی را که مولن بنا به خاطرات خود از مکان اسرارآمیز تهیه کرده است از او بدزدد.
اما جوان ولگرد مدتی بعد نواری را که روی پیشانی خود بسته است برمی دارد و خود را فرانتس دوگاله معرفی می کند و پیش از آنکه ناپدید شود به مولن خبر می دهد که خواهرش در پاریس است و یک نشانی به او می دهد و مولن و دوستش را قسم می دهد که اگر روزی به آنها احتیاج داشت، به یاری اش بشتابند. مولن به پاریس می رود، ولی جز نامه های یأس آمیز برای راوی نمی فرستد. دوستش، روزی به هنگام گردش، تصادفاً راه قصر اسرارآمیز و نیز دختری را که مولن برای جست وجویش به پاریس رفته است پیدا می کند. دختر جوان با شنیدن نام مولن دچار هیجان می شود. مولن و دختر جوان با هم عروسی می کنند. ولی در شب عروسی فریادی شنیده می شود که فقط مولن و راوی آن را می شناسند و...
طرح و توطئه رمان خصوصاً در اواخر کتاب تا حدی پیچیده است و معنایی کاملاً نمادین دارد و هنرمندی آلن فورنیه در این نکته نهفته است که توانسته با موفقیت فراوان جزئیات داستان را با حال و هوای خیال و رویا پیوند دهد.
در پایان باید به جنبه سمبلیک و نمادگرایانه داستان مون بزرگ اشاره شود؛ به زعم آلن فورنیه درجه یی از خوشبختی وجود دارد که چون یک بار به دست آمد، برگشت به آن غیرممکن است. مولن بزرگ در رویای خوشبختی به سر می برد که او را از دریافت و پذیرش خوشبختی های دیگر ناتوان می کند و مطلق بودن خواسته اش از او انسانی جدا می سازد که قادر نیست آرامش و رضایت را در موجودی متناهی بیابد لذا به دنیای ذهن و مدینه فاضله شخصی اش پناه می برد.
به تعبیر پیر بوادفر منتقد برجسته ادبیات فرانسه اگر آلن فورنیه بدان زودی رخت از جهان برنمی کشید، شاید یکی از بزرگ ترین رمان نویسان قرن ما می شد چنان که آثار باقی مانده از او از جمله نامه هایی که به دوستانش نوشته از کیفیت بسیار کم نظیری در نویسندگی حکایت می کند.
اما اقبال آلن فورنیه شاید در این بود که نویسنده یک کتاب باقی بماند و بدین طریق و برای همیشه اسطوره اش را با کودکی گم شده و بازیافته منطبق سازد.
آرش نقیبیان
منبع : روزنامه اعتماد