سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


درباره مهدی غبرایی


درباره مهدی غبرایی
▪ مهدی غبرایی
▪ متولد ۱۳۲۶ لنگرود
▪ گذراندن دوران ابتدایی و دبیرستان در لنگرود
▪ دریافت مدرك كارشناسی در رشته علوم سیاسی
▪ مترجم، ویراستار
▪ تعدادی از آثار ترجمه شده:
▪ گرما و غبار اثر روت پریور جابوالا ‎/ عشق و مرگ در كشوری گرمسیری، شیوا نایپل ‎/ هرگز تركم نكن اثر ایشی گورو ‎/ ساعت ها، مایكل كانینگهام ‎/ كوری اثر ژوزه ساراماگو ‎/ پیترپن اثر جیم ج.بری ‎/ دفترهای مالده لائوریس بریگه اثر راینر ماریاریلكه ‎/ سیاهاب اثر جویس كرول اوتس ‎/ موج ها اثر ویرجینیا وولف ‎/ بادبادك اثر خالد حسینی ‎/ لیری ال اثر رومن گاری ‎/ راهنما اثر ر.ك.نارایان ‎/ وقتشه كه با من زندگی كنی اثر جویس كرول اوتس ‎/ خانه ای برای آقای بیسواس اثر و.س. نایپل ‎/ میعاد در سپیده دم اثر رومن گاری ‎/ دل سگ اثر میخاییل بولگالف ‎/ درسو اوزالا اثر ولادیمیر آرمنی یف ‎/ موج آفرینی اثر ماریو بارگاس یوسا ‎/ تانگوی تك نفره (زندگی نامه آنتونی كویین) اثر آنتویی كویین و دانیل پسز ‎/ خانواده مالوینی اثر جویس كرول اوتس ‎/ كتاب ریتم ها اثر لنگستون هیوز
صالح حسینی دركتاب «نظری به ترجمه» می نویسد: «مترجم خوب كسی است كه سه شرط را در خود جمع داشته باشد، نخست تسلط به زبانی كه از آن ترجمه می كند (یا اصطلاحاً زبان مبدأ) دوم تسلط بر زبانی كه به آن ترجمه می كند (یا اصطلاحاً زبان مقصد)؛ سوم تسلط بر موضوع مورد بحث كتاب، زیرا در عمل ثابت شده است كه مترجم كتابی در فلسفه هر اندازه كه بر زبان مبدأ و مقصد مسلط باشد اگر خود اهل فلسفه یا به عبارت دقیق تر اهل اصطلاح نباشد از عهده ترجمه برنمی آید. این ۳شرط كافی نیست، شرط دیگری هم كه یكی از مهم ترین آنهاست امانتداری است».
مهدی غبرایی، از آن دسته مترجمانی است كه ویژگی های گفته شده را دارد. او آگاهانه ترجمه می كند، زبان مبدأ را می شناسد و به زبان مقصد مسلط است. در واقع او امانتداری است كه آثار را مانند فرزندان خود دوست دارد و برای آنها ارزش قائل است. عشق به ادبیات و سینما در او باعث شده با فضای رمان و داستان مأنوس باشد و وقتی اثری را ترجمه می كند گویی آن را خود نویسنده ترجمه كرده است.
مهدی غبرایی، مترجمی منظم است كه به نظم و دقت عادت دارد. صبح از ساعت هشت تا دوازده و بعدازظهرها اصولاً از پنج عصر تا نه شب سرگرم كار است.
توجه به اصول و فنون ترجمه از او مترجمی ماهر ساخته است، البته شایان ذكر است، سختی و مشقت از او همواره انسانی ساخته كه در رویارویی با مشكلات كمر خم نكند و به زندگی معنایی بخشد و بتواند آثار بسیار باارزش و مشهوری را ترجمه كند.
مهدی غبرایی در سال ۱۳۲۶ در شهر لنگرود به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی و متوسطه را در همان شهر گذراند و در رشته كارشناسی علوم سیاسی فارغ التحصیل شد.
در دوران نوجوانی بسیار كتاب می خواند و همان طور كه خودش می گوید؛ خواننده خوبی بوده است. دهه ۴۰ مهدی غبرایی به صورت جدی مطالعه را شروع كرد. اغلب كتاب هایی را كه می خواند، از لنگرود تهیه می كرد و گاهی هم به رشت می آمد و تفریحی جز مطالعه كردن نداشت. قبل از آنكه مترجم شود، دوست داشت نویسنده باشد و گاهی هم یك فیلمساز. در دوره دانشجویی بسیار تحت تأثیر آثار «ساعدی»، «رادی» و «بیضایی» بود و آنها در شكل گیری عقاید و افكار او بسیار مؤثر بودند.
مدتی در یك وزارتخانه كار كرد و بعد از چند سال عذر او را خواستند و از سال ۶۰ مشغول ترجمه شد. برادرانش فرهاد و هادی مدت ها بود كه ترجمه می كردند. «فرهاد» ترجمه ادبی انجام می داد و هادی غیرادبی و ویرایش. نخستین اثرش، بخشی از مجموعه داستان های نویسنده ای روسی به نام «آوای رنج كهنه سرباز» بود كه به چاپ رسید. بعدها با برادرش همكار شد و در زمینه ترجمه از راهنمایی های او استفاده كرد.
البته به دلیل تحصیل در رشته علوم سیاسی، گهگاه مقاله سیاسی هم ترجمه می كرد و به قول خودش غم نان اگر بگذارد، عاشق ترجمه رمان است.
مهدی غبرایی معتقد است: «ترجمه دریچه ای است به جهان. به راستی دریچه ای است كه می توانیم جهان پیرامون خود را ببینیم. در مورد این كه ترجمه هنر است یا فن، باید بگویم؛ در جایی به هنر پهلو می زند. به ویژه زمانی كه سر و كار مترجم با ترجمه ادبی است. ترجمه ادبی باید از لحاظ لحن، كلام و زمان با زبان مبدأ مطابقت داشته باشد، به طوری كه اگر نویسنده قرار بود به زبان مقصد بنویسد همان گونه می نوشت كه ترجمه شده است. رعایت اصل امانت داری نیز بسیار حائز اهمیت است. در واقع، ترجمه یك كار مكانیكی است و اصل را باید تحت اللفظی یعنی همانطور كه نویسنده نوشته به زبان خود ارائه كرد.، تا مخاطب متوجه حضور مترجم در متن نشود.
مترجم باید دانشش را به روز كند و همیشه در این امر پیشتاز باشد. باید بسیار مطالعه كند، مطالعه ای روزافزون در رشته ای كه كار می كند.
مترجم در ترجمه اثر، نقش بسیار مهمی دارد. مترجم در انتقال گنجینه ادبی نویسنده سهیم است و اگر او تسلط لازم را به دو زبان داشته باشد این مهم را بخوبی انجام می دهد.
«انتخابات الویرا» با ترجمه مهدی غبرایی از آثار شاخص اوست كه در نوع خود بی همتاست. «الویرا» نام منطقه ای است كه از نام دختر یكی از مالكان گرفته شده است. مترجم در ترجمه این اثر سعی كرده با توجه به رعایت اصل امانتداری همان گونه كه نویسنده «نایپل» معتقد است و در بیشتر كتاب هایش این موضوع را هم مورد توجه قرار می دهد (حفظ لهجه های اسپانیولی) اثر را به اصلش نزدیك كند.
مهدی غبرایی از جمله مترجمانی است كه از یك نویسنده دست كم یك یا دو اثر ترجمه می كند. برای نمونه از «رومن گاری» سه رمان ترجمه كرده است و از «ر.ك.ناریان» و «ژوزه ساراماگو» هر كدام دو رمان و همین امر باعث شده زبان و لحن نویسنده را به خوبی درك و با مهارت آن را ترجمه كند. او معمولاً با آشنایی با فضا، فكر و طرز نوشتن یك نویسنده تلاش می كند با آن ها ارتباط برقرار كرده، آن وقت اثر مورد نظر را ترجمه كند.
او ترجمه آثار «نایپل» را با مقاله ای شروع كرد و بعد در سال ۶۹ رمانی از برادر نایپل به نام «مشق و مرگ در كشوری گرمسیر» و بعد رمان «خانه ای برای آقای بیسواس» اثر و.س نایپل را ترجمه كرد. این رمان درواقع احتضار طولانی آدمی را به تصویر می كشد كه از همان آغاز، حس تعلیق و حادثه سازی را در ذهن مخاطب به وجود می آورد. موضوع فقر و تنگ نظری مردم و مسائل مردم جهان سوم است كه در ۶۰۰ صفحه متن انگلیسی و ۵۰۰ صفحه در قطع وزیری به فارسی چاپ شده است.
این رمان كه مدت ها به دلیل شرایط نامطلوب نشر، بدون ناشر بود، با آمدن نایپل به ایران و اضافه شدن چند داستان دیگر، سال ها بعد به نام «خیابان میگل» ترجمه شد. «مشتمالچی عارف» نیز از دیگر آثار نایپل است كه مهدی غبرایی ترجمه كرده است. بدعت نایپل در نویسندگی، استفاده از فضای بومی است كه با بیانی ساده، زیبایی خاصی به اثر بخشیده است.
مهدی غبرایی در مورد شیفتگی اش به آثار «نایپل» می گوید: فضاسازی داستانی نایپل شبیه فضای دوران كودكی من در لنگرود است، یعنی عناصر مشترك (دریا، كشتزار)، مردمان دل زنده و شاد كه با تنگ نظری و تعصبات محلی، خرافات، دعواها، شادی ها و محبت ها ... به ویژه در «خیابان میگل» برای من جذاب بود.
از نظر شخصیتی او را انسانی همچون برادرم می دیدم. افتاده و سیاه چرده كه با كلاه شاپویش این احساس را در من به وجود می آورد و مورد دیگر كه نقطه اشتراك مابود مرگ برادرش «شیوا نایپل» بود. من هم برادرم «فرهاد» را در ۴۴ سالگی از دست داده بودم. من آنقدر با فضای داستان های او اخت شده بودم كه وقتی ترجمه ام را تمام كردم ده روز در خانه را بستم و جایی نرفتم. طنز تلخ موجود در متن را به خوبی حس كرده بودم. این رمان یادآور دوران تلخ كودكی ام بود.
«كتاب ریتم ها» با ترجمه مهدی غبرایی كتابی مصور از «لنگستون هیوز» شاعر آمریكایی است كه درباره جست وجوی ریتم در شعر و موسیقی و جلوه های دیگر طبیعت است كه برای گروه سنی نوجوانان نوشته شده.
«راهنما» اثر ر. ك نارایان ـ یكی از قدیمی ترین نویسندگان اقلیمی هند ـ به زبان انگلیسی نوشته شده است. آثار این نویسنده به گونه ای مانند آثار «فالكنر» است. او در آثارش سرزمینی را خلق كرده است كه همه اتفاق های آثارش در آن سرزمین رخ می دهد.
شخصیت اصلی رمان، راهنمای گردشگران و جهانگردان است و در طول یكی از سفرها، عاشق یك زن می شود كه در رقص آیینی و دینی كاتاكالی تبحر دارد. در طول داستان اتفاقات جالبی برای این فرد پیش می آید. گفتنی است كه براساس این رمان فیلم هایی نیز ساخته شده است، البته به رمان اشاره ای نكردند. رمان «هرگز فراموشم نكن» نوشته «كازوئو ایشی گودو» داستان سه انسان شبیه سازی شده است و نشر افق آن را با ترجمه مهدی غبرایی وارد بازار نشر كرده است.
رمان «سیاهاب» از «جویس كرل اوتس» كه نویسنده آن یك زن آمریكایی است از دیگر ترجمه های مهدی غبرایی است. این زن آمریكایی در حدود شصت و هشت سالگی بیش از ۱۱۰ اثر نوشته كه ۴۰ رمان در این میان به چشم می خورد. رمان «وقتشه كه با من زندگی كنی» از «كارول اوتس» نیز از دیگر ترجمه های مهدی غبرایی است. از ترجمه های دیگر مهدی غبرایی می توان «ساعت ها» اثر مایكل كاینینگهام را نام برد.
ساعت ها، هم بزرگداشت ویرجینیا وولف است و هم مخلوق او، این اثر كه تاكنون جوایز بسیاری مانند جایزه پن‎/ فاكنر ،۱۹۹۹ جایزه پولیتزر ،۱۹۹۹ دو جایزه گولدن گلوب ۲۰۰۲ و جایزه اسكار ۲۰۰۳ را از آن خود كرده است. در این اثر جاودان نویسنده به قهرمان ادبی خود زندگی بخشیده و دركنار آن، سرگذشت ویرجینیا وولف را به زندگی دو زن معاصر پیوند می زند. وولف یك روز صبح از خواب بیدار می شود، او خوابی دیده كه بزودی به رمان خانم دالوی تبدیل خواهد شد. این رمان سه راوی زن دارد. راوی اول ویرجینیا وولف است كه داستان از خودكشی او شروع می شود. راوی دوم در واقع بازشناختی از «خانم دالوی» اثر ویرجینیا وولف است.
در لس آنجلس در سال ،۱۹۴۹ لورا براون، زنی حامله، تمام تلاشش را می كند تا جشن تولد شوهرش را بگیرد، اما نمی تواند از خواندن كتاب ویرجینیا وولف دست بكشد. زندگی این سه زن با رمان خانم دالوی به هم پیوند خورده است.
راوی سوم «لورا براون» تصویر دیگری از خانم دالوی است. او مادر ریچارد است، شاعری كه عاشق خانم دالوی می شود و در داستان دوم، سرنوشتش به رشته تحریر درآمده است.
مهارت و تجربه مهدی غبرایی در آثارش كاملاً مشهود است. غبرایی با انعكاس توصیف ها و صحنه ها به طور دقیق توانسته آن فضا را در ترجمه هایش به تصویر بكشد.
«دفترهای مالده لائوریس بریگه» اثر «ماریا ریلكه» یكی از آثار برجسته نیمه اول قرن بیستم ترجمه دیگری از مهدی غبرایی است كه ترجمه آن ۵ سال به طول انجامیده است و چنان كه غبرایی می گوید: «۵ سال نثر آن را با دست و جان صیقل داده است.»
این متن به سبب دشواری اندیشه های مطرح شده و ژرفای اندیشه و نگرش اش، یكی از كتاب های مطرح در ادبیات محسوب می شود. مهدی غبرایی دفتر های مالده اثر ماریاریلكه، كوری از ساراماگو، خانه ای برای آقای بیسواس از و.س.نایپل و چنداثر دیگر را از ترجمه هایی می داند كه دوستشان دارد و عاشقانه ترجمه اشان كرده است.
«بادبادك باز» عنوان رمانی پر كشش است از نویسنده افغانی مقیم آمریكا، خالد حسینی، كه به تازگی با ترجمه مهدی غبرایی به بازار آمده است.
در آغاز این رمان كه با ترجمه بسیار قوی و به زبان فارسی برگردانده شده، آمده است: خالد حسینی را نه در ایران و نه در آمریكا كه مقیم آنجاست، نمی شناسند. او چهل و چند سال پیش در كابل به دنیا آمد. پسر یك دیپلمات است كه خانواده اش در ۱۹۸۰ به آمریكا پناهنده شدند. او بادبادك باز را در سال ۲۰۰۳ نوشت، در واقع نخستین رمان اوست...
به هر حال، رمان «بادبادك باز» بر خلاف نظر بسیاری كسان كه می گویند در هند و افغانستان و چین همه اش صحبت از فقر و فلاكت و بدبختی است و در ایران مخاطب وسیعی نخواهد یافت، مرا به سهم خود شیفته خود كرده است.
رمان «كوری» از «روژه ساراماگو» با ترجمه مهدی غبرایی یكی از برجسته ترین و پخته ترین آثار او محسوب می شود. این رمان تاكنون به چاپ دهم رسیده است و دو مترجم توانای دیگر، نیز آن را ترجمه كرده اند. مهدی غبرایی مترجمی با پشتكار و جدی است. او در قبال ترجمه هایش خود را مسئول می داند و با انگیزه و احترام به آثار ترجمه شده، به غنای فرهنگی كشورمان كمك می كند. برای ترجمه اثری ماه ها و سال ها عمر خود را صرف می كند تا اثر ترجمه شده، اثری ارزشمند باشد.
رمان «موج ها» از ویرجینیا وولف كه سال ۱۳۴۰ پرویز داریوش آن را ترجمه كرد، از جمله آثار ترجمه شده مهدی غبرایی است. این رمان كه یك اثر شاعرانه است داستان زندگی ۶ نفر را از خردسالی تا بزرگسالی روایت می كند. رمان ویرجینیا وولف با وصفی از طبیعت، جنگل و دریا شروع می شود و پس از آن به بیان ذهنیات این افراد می پردازد بدون این كه شخصیت ها با هم گفت وگویی داشته باشند، این رمان به شیوه جریان سیال ذهن با زمان، انسان، مرگ و زندگی ارتباط برقرار می كند. مهدی غبرایی معتقد است: «ترجمه از گذشته های بسیار دور دریچه ای به جهان بوده است. برای ترجمه ادبی غیر از شناخت ادبیات و دوست داشتن آن، آشنایی با فرهنگ و جلوه های گوناگون فكری مبدأ، بویژه سینما، موسیقی، تئاتر، نقاشی و... از لوازم ضروری كار است و برعكس تصور برخی كه خیال می كنند دانستن دوزبان كافی است، مترجم باید خود نویسنده باشد و ابزار كارش را به درستی بشناسد و از سوی دیگر به اصطلاح زور خود را بسنجد و اثر ادبی را با روحیه و فضای زیستی خود متناسب ببیند. ترجمه درست آن است كه با سیاق و شگرد ها وفضای كارنویسنده نزدیك باشد. ترجمه ادبی نسبت به سالیان گذشته پیشرفت های بسیاری كرده است كه البته این پیشرفت بدیهی است.»
از نظر مهدی غبرایی ترجمه این آثار بسیار قوی و پخته اند: هكلبری فین از مارك تواین با ترجمه نجف دریابندری، ضد خاطرات از آندره مالرو با ترجمه ابوالحسن نجفی و رضا سید حسینی، طبل حلبی از گونترگراس باترجمه سروش حبیبی، چهره مرد هنرمند در جوانی با ترجمه منوچهر بدیعی، سفر به انتهای شب از لویی فردینان سلین
زهرا طهماسبی
منبع : روزنامه هموطن سلام


همچنین مشاهده کنید