سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا


وقتی همه می میرند


وقتی همه می میرند
وقتی ما رسیدیم فقط یه نفر بیمار توی مطب دکتر نشسته بود؛ منشی تا منو دید داد و بیدادراه انداخت که پس شما کجایید آقای دکتر دارن میرن!
...چیزی نگفتم یعنی چیزی نداشتم که بگم، این خانم منشی از اون خانم منشیاست که معمولا از دکترها بیشتر غر می زنند !تقریبا همه منشی ها غرغرو، پر افه و بد اخلاقن! و توی کاری که اصلا بهشون مربوط نیست دخالت می کنن و دوست دارن، از همه چیز و همه کس سر در بیارن! من فکر می کنم منشیا جاسوس دکتران!
یعنی این طور به نظر میاد!!! اگه بخوام محترمانه ترش کنم باید بگم، منشیا محرم اسرار دکتران و چاره ای جز این ندارن و دقیقا به همین دلیله که همه منشیا تقریبا مثل همن واگه یه وقت یه منشی دیدین که غیر از اینا بود مطمئن باشین داره به اربابش خیانت می کنه !
اینو گفتم واسه خودم که اگه یه وقت دکتر بشم یا ارباب!! و دفتری و شرکتی و دار الحکومتی به هم زدم، حواسم باشه که بیشتر از همه هوای منشی یا منشیامو داشته باشم وخوب کنترلشون کنم واگه چند تا منشی بودن مواظب باشم پشت پرده علیه من دست به کودتا نزنن! مثلا یکی از کارا اینه که مثل انگلیسیا سیاست به خرج بدم و با تفرقه انداختن بینشون حکومت کنم! اینو گفتم بدونین من اصلا استعداد منشی شدنو ندارم، یعنی اصلا نمی تونم منشی کسی باشم؛ نه راز نگه دار خوبی هستم و نه چشم قربان گوی خوبی!!، برای اینم ساخته نشدم که قبل از همه برم سر کارو درارو باز کنم و هوای همه چیز و داشته باشم، شیشه پاک کردن هم اصلا توی کار ما نیست!! باورکنید حتی اگه یه روز مجبور شدم حتی برای یک ساعت منشی کسی باشم، حتم داشته باشین در اون یک ساعت یک اتفاق عجیب و غریب می افته تا همیشه توی ذهنتون بمونه که حرف بی خودی نزدم؛ ولی برعکس، برای رئیسی و مدیری وحکومت، هر چی بگین استعداد بالقوه دارم ......حالا چه جوری باید به شما ثابتش کنم؟!
حالا که ....فعلا خیلی حالم بده؛ راه اندازی دفتر و شرکت باشه برای بعد که حالم خوب شد!
بیرون بارون تندی میومد، چیزی شبیه توفان! بارون به شیشه سالن انتظار می بارید، منشی گوشی تلفن توی دستش مونده بود منشی بد اخلاق با اخم به پنجره پر بارون نگاه می کرد، حتم دارم توی دلش داشت به خودش لعنت می فرستاد که مجبوره فردا صبح باز دوباره تموم شیشه هارو تمیز کنه! لابد توی شیشه پاک کردن آدم وسواسی و کند کاریه! درست برخلاف من !
.....راستی در مورد منشیا یه چیز دیگه هم همیشه اتفاق میفته، اونم اینه که به تلفن ارادت خاصی دارن !بعد همه اش دوست دارن گوشی رو بردارن و به این و اون زنگ بزنن و احوال همه رو بپرسن، اما این کار و پیش بیمارای قدیمی و همیشگی دکترا نمی کنن، می دونین چرا؟ آخه فکر می کنن بیمارای با سابقه پیش دکتر اطلاع رسانی می کنن!
من اصلا از این بیمارا نیستم؛ نه این که به قیافه ام نمیاد!! چی نمیاد؟خب همین که مریض باشم و برم پشت سر منشی با دکتر حرف بزنم، مگه من بیکارم؟ا اگه بدونید چقدر حالم بده؟! دارم می میرم، اون وقت این منشیه فکر می کنه من جاسوسم!خودت جاسوسی! این همه از مردم پول می گیری؛ معلوم نیست چقدشو به دکتر بدبخت می دی ؟!!
....خلاصه چند دقیقه که گذشت (بله فقط چند دقیقه گذشت یعنی من فقط توی این چند دقیقه این همه فکرکردم! یعنی خیلی بیشتر از این فکر کردم، ولی فقط همینا رو تونستم برای شما بنویسم والا قدرت فکر کردنای من خیلی بیشتر از ایناست )
نوبت ما شد که بریم تو، ولی باز این خانم منشی دخالت کرد وگفت اجازه بدین با آقای دکتر هماهنگ کنم؛ بعد ...باز اون گوشیو دوباره برداشت و با ناز وادای خاص خودش که من خیلی بدم میاد، به آقای دکتر گفت که آقای دکتر خانم ...حالا اومدن، بفرستمشون تو یا ....چشم آقای دکتر؛ بله حتما آقای دکتر !چشم آقای دکتر !...بله یادم نمی ره آقای دکتر ....حتما آقای دکتر!ا شتباه کردم آقای دکتر!!...دیگه تکرار نمی شه آقای دکتر!
منشی که پشت تلفن حسابی داغون شده بود با کوهی از ندامت بلند شد و با خجالت گفت: ببخشید من نمی دونستم شما مامور جدید نظام پزشکی هستید، باور کنید نمی دونستم، بزرگواری کنید، منو عفو کنید !!!
.....شما باشین چه حالی بهتون دست می ده! ای روزگار، دیدین در عرض فقط چند ثانیه تمام سر نوشت من پشت این سیم تلفن عوض شد! دکتره حسابی سفارش کرده بود که رضایت منو بگیره و بعد بذاره برم تو!
آخه من کجا و مامور جدید سازمان نظام پزشکی کجا؟ آخ جون؛ یعنی من مثلا دکترم؟!!!
به قیافه ام که خیلی میاد! مگه نه؟!!
حالا دکتر چی باشم بهتره؟ قلب؟!! آره دکتر قلب از همه کلاسش بالاتره؛ دکتر ارتوپد، اصلا دوست ندارم چون همه اش باید با آدمای گردن شکسته و عنق ور برم و هی ماساژشون بدم؛ من از ماساژ دادن متنفرم چون کار خیلی سختیه!
...دکتر چشم هم خوبه، حداقل به درد خودم که می خورم و می تونم برای خودم یکی چند تا لنز رنگی پیدا کنم و هر روز با یه رنگ چشم برم بیرون!!
نه.. نه ...دکتر پوست و مو و زیبایی و این جور چیزا از همه بهتره! چه همه مشتری هم داره، آره این از همه بهتره ولی.... نه، این طوری مجبورم هی دماغ مردم و عمل کنم، من از دست زدن به دماغای مردم بیزارم؛ خیلی بیزار! خیلی خیلی بیزار، می فهمید!؟
دکتر مغز و اعصاب که از همه متشخصانه تره ! کلاسشم بالاتره، ولی واقعا رشته مشکلیه؛ من چه جوری نمره گرفتم و متخصص مغز و اعصاب شدم؟ حتما الکی یه مدرک دادن دستم !!!
هر چند سر و کله زدن با بیمارای مغز و اعصاب هم کار راحتی نیست؛ نه من که جسارتشو ندارم!
همون دکتر پوست و مو و خوشکلی از همه بهتره؛ برای راحت شدن از دست دماغ های آدمای بد دماغ یا بد بینی! یه پارچه ای چیزی می زنم دم در مطبم و رویش می نویسم: دماغ بی دماغ!!
خب حالا این تخصصم را از کدوم دانشگاه گرفته باشم بهتره؟جورج تاون!! نه ..کلمبیا!...نه هاروارد ...
دانشگاش مهم نیست، مهم مطب آدمه با عکسایی که به در ودیوار می زنم و مبلمانی که توش می ذارم!! البته منشی آدم هم خیلی مهمه، تقریبا همه چیز در کف با درایت یک منشی خوب قرار داره و این منشیه که تعیین می کنه من دکتر چی باشم بهتره !
...پس عجیب نباید باشه که این خانم منشی اصلا بهش نمیاد منشی یه دندون پزشک باشه !!
یعنی من اینو خوب می دونم که منشیای دندون پزشکی اصلا مثل منشیای بقیه دکترا عنق وبد اخلاق نیستند، بلکه اتفاقا خیلی هم خوش اخلاقن وکم حرف و پر کار و.....خلاصه خیلی خوبن، یادم باشه اگه یه وقت خواستم منشی دکتر بشم، برم منشی یه دندون پزشک بشم تا به اخلاق خیلی خوبی که دارم و پرکار بودن و کم حرف بودنم لطمه ای، چیزی وارد نشه!!!فقط یه عیب کوچولویی هست که من از دندون پزشکا هراس عجیبی دارم! یعنی از وقتی خیلی بچه بودم همین طوریه، همیشه وقتی موضوع برای خواب دیدن پیدا نمی کنم صاف می رم سراغ یه دندون پزشک!!!! توی خواب می بینم که یه دستگاه شبیه مته برقی به دستش گرفته و به صورتشم ماسک زده و داره با لبخند ملیحی به طرف من میاد! من نمی فهمم از کجا تونستم لبخند دکتره رو از زیر ماسکش ببینم!!خلاصه داشتم به همین موضوع فکر می کردم که در اتاق دکتر باز شد و......ا..ا..این که همون دکترست که تو بچگیام خوابشو می دیدم !!
...دو پای در حال چرت زدن که خودم داشتم، چند تای دیگه هم غرض کردم و...با سرعت هر چه تمامتر؛ صحنه و خاک مطب را ترک گفته و اصلا یادم رفت از منشی و دکتر معذرت خواهی کنم که من حواسم پرت بوده و یه طبقه اشتباه اومدم!! ولی غلط نکنم، خودشون همه چیزو فهمیدن به خصوص میزان علاقه منو به دندون پزشکی و....
منبع : روزنامه خراسان


همچنین مشاهده کنید