شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

آناپولیسم بازی امریکایی و اهداف اسراییلی


آناپولیسم بازی امریکایی و اهداف اسراییلی
درباره اهداف همایشی که رییس جمهور امریکا وعده برگزاری آن را داده است همچنان بحث و مناقشه هایی برپاست و کارشناسان به خصوص درباره توجیه پذیری آن سخن گفته اند و برخی آنرا فرصتی تکرارناشدنی و برخی دیگر این همایش را دامی دیگر برای مساله فلسطین دانسته اند.
برخی ادارات سیاسی و دولت ها این فکر را ترویج می کنند که این همایش در سایه حکومت متزلزل اولمرت بر اسراییل و شکست راهبردی آن در برخورد با متغیرهای کنونی و ورود به جنگی ناامیدکننده با لبنان که پایه های مفهوم بازدارندگی صهیونیستی را به حد زیادی به لرزه انداخته است فرصتی تکرار ناشدنی است که به خصوص با دولت همیشه شکست خورده بوش (در عراق و افغانستان)همزمان شد و در این میان یاران بوش نیز از وی کناره گیری کرده اند و آخرین کسی که این اردوگاه را ترک کرد مسوول موجه سازی چهره امریکا در بین کشورهای اسلامی بود و با این اوضاع بوش در جهت دستیابی به یک شاهکار تاریخی که آبرویش را حفظ کند و به عنوان موفقیتی در پرونده اش درج شود تنها موضوع فلسطین را یافته است. این در حالی است که این نگاه مثبت برخی افراد و موسسات باعث شد تا جنبه تاریخی مذاکرات که همواره مساله فلسطین را به سوی ضعف و تباهی کشانده است فراموش شود و این مساله که امریکا تنها به فکر منافع اسراییل است نادیده گرفته شود. اما از سوی دیگر در صدر نگاه پر اهمیت تر که نگاه منفی به همایش است دیدگاه خالد مشعل رییس دفتر سیاسی حماس قرار دارد که با همان واقع گرایی سخنرانی های اسماعیل هنیه از آن سخن گفت. آنجا که با تکیه به افکار کارشناسانه دقیق خود در شناخت جریان های موجود درباره مساله فلسطین خطاب به نویسندگان و فرهیختگان در دمشق تاکید کرد که این همایش تنها یک بازی سیاسی گمراه کننده و دروغین می باشد و امریکا در منطقه توپ یک بازی به خصوصی را به میدان می اندازد و حال آنکه در واقع بازی موجود در افکار و برنامه های پنهانی آنها در امریکا چیز دیگری است. اسماعیل هنیه در جهت شناساندن حقیقت اهداف مورد نظر امریکا از این همایش تاکید می کند که این نشست با حقوق و منافع ملت فلسطین هیچ ارتباطی ندارد و منافع آن تنها به سبد امریکا و اسراییل می ریزد.
محور اول: چرا اکنون این همایش برگزار می شود؟
محور دوم: اهداف حقیقی این همایش چیست؟
محور سوم: فرآیند گفت وگو و مذاکره چه آینده ای را در پیش دارد؟
امریکا از زمان پایان دولت بیل کلینتون هرگز نتوانست چه در زمینه عملیاتی واقعی و چه در سطح فکری دستاورد جدیدی را ارایه دهد و در سایه سیاست نزدیک نشدن به پرونده فلسطین به جهت درک عدم امکان دستیابی به دستاوردی حقیقی و یا مناسب دیدن اوضاع کنونی و بی رغبتی به تغییر معادلات خاورمیانه گام هایی نیز به عقب برداشته است. دعوت به این همایش به شکلی کاملا غیرمنتظره از سوی جرج بوش مطرح شد تا بتواند آن طور که پیداست از فضای عمومی حاکم بر سرزمین های فلسطینی که در دو مورد زیر قابل بررسی است بهره گیری کند:
۱) جدایی سیاسی و جغرافیایی در عرصه فلسطین: امریکا تا پیش از آنکه جنبش حماس در اقدامی ناگهانی غزه را تحت نفوذ خود بگیرد و این منطقه را از وجود نیروهای کودتاگر پاک کند و تمام وابستگان به ابومازن به کرانه باختری بروند هرگز چنین پیشنهادی را مطرح نکرد چرا که در سایه این تحولات جدایی جغرافیایی عمیقی علاوه بر جدایی های سیاسی و عقیدتی دامنگیر فلسطینیان شد که آنان را در موضعی مذاکراتی بسیار ضعیفی قرار داد. از این رو دعوت شتابزده به همایشی بی نام و نشان و بدون دستور کار و حتی بدون میهمان تا این لحظه از سوی رییس جمهور امریکا صادر شد که تنها مسایلی عمومی درباره شرایط شرکت کنندگان در آن را مطرح کرد و واجب و ضروری می دید که همه باید با راه حل او یعنی تشکیل دو دولت موافقت کنند و برای رژیم صهیونیستی حق حیات قائل باشند و با رد خشونت و کشتار به توافقنامه ها پایبند گردند. پذیرش شرکت در این همایش از سوی ابومازن در حالی که حماس قصد شرکت در همایشی بر ضد همایش بوش را دارد در واقع به تقویت و تشدید جدایی و انقسام هرچه بیشتر جغرافیایی و فکری در فلسطین خواهد انجامید.
۲) مواضع کلی نشانگر ضعف محمود عباس است: ابومازن در حالی به این همایش می رود که در واقع تنها بر جزئی از فلسطین حاکم است و در همان بخش نیز با چالش های درمان ناپذیر بسیاری در داخل جنبش فتح مواجه است و حتی هیاتی که باید درباره برنامه ها و دستورکار نشست آتی بحث و مناقشه کنند نیز اختلافات زیادی دارند که این امر می تواند از سوی امریکا و اسراییل مورد بهره برداری قرارگیرد و حتی بدون اعمال فشار از وی امتیازگیری کنند یا بخواهند با توجه به موضع سازشکارانه تشکیلات خودگردان و مذاکره کنندگان آن کمترین حد ممکن از خواسته های او را عملی کنند. اما اهداف حقیقی این همایش چیست بنا به گفته اسماعیل هنیه و خالد مشعل این همایش چیزی جز یک بازی خطرناک و تاکتیکی نیست و اهداف آن کاملا با آنچه که در رسانه ها منتشر می شود متفاوت است و به نظر این دو تمام امتیازات ناشی از اهداف آن به سبد اسراییل می ریزد و برخی نیز به دیدگاه امریکا از تحولات اوضاع در منطقه مربوط است.
سبد اهداف از نوع اول که متعلق به اسراییل خواهد بود به شرح زیر است:
۱) تضعیف توان و پایداری ملت فلسطین بواسطه کوتاه آمدن های جدید و خطرناک: مشعل در سخنان خود تاکید کرد که نشانه هایی از احتمال عقب نشینی های خطرناک بیشتری از سوی فلسطین در این همایش دیده می شود که روزنامه صهیونیستی معاریو در شماره روز ۵ /۱۱ خود به صراحت به آن اشاره کرد و می افزاید که یک سند تفاهم جدید و مهم طی دیدارهای پنهانی یوسی بیلین و برخی نزدیکان ابومازن و در راس آنها یاسر عبد ربه و سلام فیاض به امضا رسیده که شامل موارد زیر می باشد:
الف) موافقت تشکیلات خودگردان با دست برداشتن از اصرار بر حق بازگشت آوارگان فلسطینی ( این روزنامه می نویسد که فلسطینیان حاضر در امضای این توافقنامه که نماینده ابومازن بودند بر موافقت خود با قبول عدم بازگشت آوارگان فلسطینی به اراضی داخل اسراییل -۱۹۴۸ - تاکید کردند.
ب) عقب نشینی از بخشی از شهر قدس ( روزنامه معاریو در زمینه قدس نیز می نویسد که نمایندگان ابومازن در سند مذکور آمادگی خود برای بی ادعایی درباره بخش یهودی نشین قدس را اظهار داشتند.
۲) تکمیل برنامه خلع سلاح کامل مبارزین: مذاکرات دو طرف فلسطینی - اسراییلی بر اساس اجرای بند اول برنامه نقشه راه انجام می شود که بر حسب آن تشکیلات خودگردان باید با هرگونه فعالیت جنبش های مبارزاتی مقابله کرده و ساختار زیربنایی و نظامی و تمام تسلیحات آنها را منهدم نماید و هرگونه تحرک بر ضد اسراییل را سرکوب نماید. شاید با توجه به این مساله دیدارهای مکرر کیت دایتون ژنرال امریکایی از شهر نابلس در کرانه باختری و دیدار او با سران دستگاه های امنیتی به هدف تکمیل نقشه امریکا در آناپولیس که قصد آن ریشه کن کردن مقاومت است قابل ارزیابی و بررسی باشد. این نکته که وزیر خارجه اسراییل اولویت اصلی را قبل از نگاه به تشکیل دولت مستقل فلسطینی به وجوب حفظ امنیت اسراییل می دهد و ضرورت سرکوبی فعالیت های مبارزاتی که پیامد آنست خود این مدعا را اثبات و تحکیم می کند.
۳) حمایت و تقویت اولمرت: بی شک اولمرت اکنون از ترلزل موقعیت خود که ناشی از شکست در روندهای سیاسی و نظامی بوده است به شدت تحت فشار می باشد و همایش آناپولیس برای او فرصتی خواهد بود که نفسی تازه کند و در برابر این ضعف فلسطینی از موضع قدرتمندتر وارد عمل شود تا اجازه ندهد دولت در حال سقوط پیش از موعد مطلوب سرنگون شود.
یوهان الترمان که کارشناس بخش خاورمیانه مرکز پژوهش های راهبردی و جهانی است در روزنامه صهیونیستی یدیعوت آحرونوت در تاریخ ۶/۱۱/۲۰۰۷ می نویسد: رهبران هر دو طرف در اواخر عمر سیاسی خود به سر می برند ولی اولمرت نمی خواهد به این حقیقت تن دهد و می کوشد آناپولیس را به خصوص به عرصه ای برای جلوگیری از فروپاشی جایگاه خود تبدیل کند و از این رو قصد دارد از اصولی در دوردست ها سخن گوید که البته با موضوعات ریشه ای مشکلات ارتباط داشته باشد ولی هرگز به هیچ موردی تعهد ندهد و خود را به چیزی ملتزم نکند.
۴) حمایت از برخی سران فلسطینی در برابر برخی سران دیگر: بر اساس دیدگاه مشعل این همایش می کوشد تا سران فلسطینی راغب به سازش و نیز برنامه های امتیازدهی خطرناک را در برابر گروه دیگری که بر اصول ثابت خود پایدارند حمایت کند و از این رو این همایش فرصت خوبی برای عزل و به حاشیه راندن سران حماس و دیگر فرماندهان مبارز است که گرچه با چشم واقع بینی مطلوب به برخورد با تفاضیل آرمان مقدس فلسطین می نگرد ولی چشم دیگرش همچنان به اصول ثابت آرمان فلسطین و ارکان آن و در راس آن قدس و بازگشت آوارگان و حمایت از ریاست ابومازن و دمیدن روح قانونمندی به کالبد این ریاست است.
۵ ) عادی سازی مجانی: این همایش در زاویه ای از کارکرد خود می کوشد تا طرح صلح عربی را که عربستان سعودی پیشبرد آن را به عهده گرفته بود به شکلی خاموش به فراموشی بکشاند و محتوای آن یعنی ایجاد صلح کامل بین کشورهای عربی و اسراییل در برابر عقب نشینی کامل از اراضی اشغالی سال ۱۹۶۷ را نقض کند تا در واقع به یک عادی سازی مجانی و بدون امتیاز دهی و عقب نشینی دست یابد. چرا که وزیر خارجه اسراییل نیز از سران عرب خواسته بود که مبادا بخواهند سقف انتظارات خود را بالا برده و از این همایش بیش از آنچه که هست توقع داشته باشند و اولمرت نخست وزیر اسراییل نیز گفته بود که این همایش چیزی جز بخشی از روابط معمول ما با فلسطینیان و منطقه نیست . دبیرکل اتحادیه کشورهای عربی در سخنان خود این هدف اسراییل را به خوبی تشریح کرد و گفت: اولمرت از این نشست جز دست دادن با سعود فیصل وزیر خارجه سعودی چیزی نمی خواهد. بنا براین اسراییل جز عادی سازی روابط کشورهای عربی و به خصوص عربستان با رژیم صهیونیستی آن هم به شکل کاملا رایگان از این همایش چیزی نمی خواهد. اما سبد اهداف از نوع دوم متعلق به امریکا نیز به شرح زیر می باشد: مقصود امریکا از این همایش را می توان در نگاه آن به هدف اصلی این همایش جست وجو کرد که همانا زمینه سازی و مقدمه چینی برای فراهم کردن اوضاع منطقه برای جنگی بر ضد ایران می باشد چرا که امریکا از ماه ها پیش می کوشد از طریق معاملات بی سابقه فروش اسلحه و چشم پوشی از پرونده هایی که موضوع درگیری بوده اند و فشار بر این سازمان ها و کشورها به منظور کسب تایید سیاسی آنها و شاید همراهی نظامی گسترده آنها در جنگی احتمالی در آینده این کشورها را با خود همداستان کند. همزمان با تمایل امریکا به آماده سازی اوضاع در کشورهای عربی از طریق تقویت این انگاره که تنها این دولت قادر است مساله را پایان بخشد و هنوز دست خود را از این پرونده نکشیده و خواهان فرض دیدگاه خود در تشکیل دو دولت می باشد مساله فلسطین به عنوان یک مساله مهم و ریشه ای و با قرار گرفتن در صدر اولویت ها به شکلی برجسته مطرح می شود.
و اما فرایند گفت وگو و مذاکره چه آینده ای را در پیش دارد؟ همایشی که قرار است در پایان ماه نوامبر برگزار شود یکی دیگر از همایش های منتهی به شکست و نافرجامی که مساله فلسطین را از راه اصلی منحرف کرده و به عکس بر پیچیدگی و چالش های حل ناشدنی و فزاینده افزوده است خواهد بود. و به رغم دشواری ها حتی اگر هم توافقنامه ای بین دو طرف رقم بخورد این مساله نمی تواند از مرزهای آناپولیس خارج شده و در مرزهای کرانه باختری و نوار غزه نمود یابد که این امر نیز در رابطه با دو مساله مربوط به تشکیلات خودگردان کنونی است:
۱) تشکیلات خودگردان جواز قانونی مذاکره را ندارد: در حقیقت در سایه جدایی عرصه فلسطین و نبود توافق ملی و خروج قدرت از دست نمایندگان انتخاب شده مردم که از میان حماس بودند هیچ کس را توان آن نیست که بخواهد امتیاز بدهد و در مساله ای مربوط به مواضع ملی مورد توافق فلسطین قدمی عقب نشینی کند یا درباره حقوق مسلم ملت فلسطین کوتاه بیاید. و بنابراین کسی که از سوی فلسطین در همایش حاضر است نماینده فلسطینیان نبوده و حق امتیازدهی ندارد چرا که بخشی از ملت فلسطین قانونی بودن و سیطره او بر خود را قبول ندارند و او را رهبر خود نمی دانند.
۲) تشکیلات خودگردان توان الزام ملت به تصمیمات خود را ندارد: همه کارشناسان در داخل وخارج فلسطین بر این باورند که اعزام نماینده فلسطینی از سوی بخشی از مردم و انجام هرگونه توافقی در همایش با اجرای عملی توافقات در فلسطین همراه نخواهد بود و شکل گیری صلح بدون مشارکت نیروهای موثر از جمله حماس ممکن نیست. ملت فلسطین جانب مقاومت و رویارویی با اشغالگران را گرفته اند و تشکیلات را یارای آن نیست که رای خود را بر این مردم بقبولاند و این دقیقا همان سخن یوسی بیلین رهبر جنبش میرتس و نماینده کنیست است که گفت: اسراییل باید پیش از برگزاری همایش از طریق طرف سوم با حماس مذاکره کند تا از انجام هرگونه مخالفتی با توافقات انجام شده آینده جلوگیری شود. دستگاه های اطلاعات نظامی اسراییل به هنگام سخن گفتن از شکست مذاکرات تاکید کرد که نقش تشکیلات خودگردان تنها پرداخت حقوق کارکنان و عناصر امنیتی است و افسران و حامیان ابومازن با مجموعه های مسلح تابع جنبش فتح تفاوت دارند که این امر فرصت موفقیت همایش پاییز را به صفر نزدیک می کند. خلاصه اینکه سیاست امریکا در خاورمیانه هرگز بر ضد منافع اسراییلی نبوده و به عکس در جهت کمک به رویارویی آن با ملت فلسطین بوده است و از این رو می بینیم به منظور اجرای خواسته های اسراییل نقاب صلح را برگزیده و یا با کسب امتیازات بیشتر از فلسطینیان برگ برنده جدیدی برای همایش های بعدی فراهم کند که باز هم شکستی مجدد برای فلسطین خواهد بود چرا که هرکه بر زمین تسلط دارد موافقت مردم را با خود دارد.
عصام زیدان
منبع : روزنامه جوان


همچنین مشاهده کنید