یکشنبه, ۹ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 28 April, 2024
مجله ویستا

کنفرانس آناپولیس، نقشه‌ای برای بی‌راهه


کنفرانس آناپولیس، نقشه‌ای برای بی‌راهه
جرج دبلیو بوش رییس جمهوری آمریکا که کمتر از ۱۴ ماه از زمامداری او درکاخ سفید باقی‌مانده، با طرح برگزاری کنفرانس سازش میان فلسطینی‌ها و رژیم صهیونیستی، تلاش می‌کند تا آخرین اقدامات را برای تثبیت این رژیم در منطقه، انجام دهد.
این کنفرانس درحالی قرار است ششم آذر ماه ( ۲۷ نوامبر) درشهر آناپولیس ایالت مریلند آمریکا برگزار شود که دولت قانونی حماس و مردم فلسطین با برگزاری آن مخالفت کرده‌اند.
درخواست برگزاری این کنفرانس درشرایطی از سوی رییس جمهوری آمریکا مطرح شد که بوش در دوره‌اول ریاست جمهوری خود "نقشه راه" را که یک‌طرح چهارجانبه با حضور آمریکا، روسیه، اتحادیه اروپا و سازمان ملل متحد برای سامان دادن به وضعیت خاورمیانه بود، طراحی کرد که به‌علت نادیده گرفتن حقوق فلسطینیان و همچنین زیاده طلبی رژیم صهیونیستی، در عمل شکست خورد.
طبق این طرح مقرر بود رهبری فلسطین متعهد به‌توقف تمامی اقدامات نظامی علیه منافع رژیم صهیونیستی شده و رژیم صهیونیستی نیز مکلف به پایان هرگونه خشونت و تحریک علیه فلسطینیان شود.
براساس نقشه راه، موعد پایان درگیری میان فلسطینیان و رژیم صهیونیستی درسال ۲۰۰۵ و حل مساله بیت‌المقدس نیز به صورت مرضی‌الطرفین تعیین شده بود.
با شکست این طرح خاورمیانه‌ای آمریکا و تداوم شکست‌های نظامی این کشور برای کنترل اوضاع درافغانستان و عراق، بوش در آستانه پایان دوره زمامداری خود درکاخ سفید، مجددا تصمیم به اقدام جدیدی گرفت که براساس آن بتواند دستاوردی هرچند ناچیز را برای خود وحزب جمهوریخواه آمریکا به‌ارمغان آورد.
اما به اعتقاد محافل دیپلماتیک منطقه، برگزاری کنفرانس صلح می‌بایست از سوی کشوری میزبانی شود که درگیر جنگ و یا حامی گروه‌های درگیر در منطقه نباشد.
درهمین حال، با نگاهی به‌کارنامه آمریکا درطول ۵۰ سال گذشته، حمایت‌های سرسختانه این کشور از رژیم صهیونیستی و تضییع حقوق مسلمانان و فلسطینیان به‌وضوح دلایل برگزاری این کنفرانس را روشن می‌کند.
واشنگتن ازسال ۱۹۷۳ واز آغاز رفت و آمدهای "کسینجر" تا سفرهای دوره‌ای "کاندولیزا رایس" وزیرامورخارجه فعلی این کشور به‌منطقه، همواره حمایت خود را از مهاجرین یهودی به فلسطین و تحمیل صلح بر اعراب و کشورهای اسلامی، فروگذار نکرده است.
آمریکا معتقد است که تداوم نبردها و عدم تثبیت رژیم صهیونیستی در خاورمیانه، منافع این کشور و امنیت آنرا به‌ خطر انداخته و دامنه نفوذ واشنگتن را برکشورهای عربی و اسلامی کاهش می‌دهد.
برهمین اساس آمریکا در طول سالیان گذشته، هرگز جانبداری کامل خود را درحمایت از اهداف سیاسی، امنیتی و توسعه‌طلبانه اسرائیل پنهان نکرده است.
ازجمله اقدامات آمریکا و نقش این کشور در ایجاد وحمایت از اسراییل را می‌توان ازسال ۱۸۸۷ مشاهده کرد که درآن زمان "بلاکستون" روحانی پروتستان آمریکایی، نخستین گروه فشار صهیونیستی را برای ایجاد یک دولت یهودی در فلسطین، براساس وعده‌های انجیلی برای ایجاد رژیم صهیونیستی تشکیل داد.
پس‌از آن ، کنگره آمریکا در ۳۰ ژوئن سال ۱۹۲۲ با ایجاد "میهن ملی یهود درفلسطین" به اتفاق آرا موافقت‌کرد که شبیه اعلامیه بالفور درسال ۱۹۱۷بود.
آمریکا همچنین دریازدهم مه‌سال ۱۹۴۲ کنفرانس "بالتیمور" را در نیویورک که نقطه عطفی در سیاست واشنگتن در قبال خاورمیانه و پیوندگاه صهیونیسم اروپایی وآمریکایی به شمار می‌رفت، با حضور ۶۰۰ چهره شاخص اروپا و آمریکا و ازجمله "حیم وایزمن" رییس رژیم صهیونیستی ،"دیوید بن گوریون" اولین نخست وزیر رژیم صهیونیستی و"گلدمن" یکی از سناتورهای آمریکا، برگزار کرد.
درهمین حال، "ترومن" رییس جمهوری وقت آمریکا در هشتم ماه مارس ۱۹۴۸ به حیم وایزمن برای تلاش جهت ایجاد دولت یهودی و شناسایی آن وعده داد.
از دیگر تلاش‌های تاریخی آمریکابرای حمایت محض از رژیم صهیونیستی می‌توان به رسمیت شناختن این رژیم دقایقی پس از اعلام برپایی آن در چهاردهم ماه مه ۱۹۴۸ و حمایت از آن در شورای امنیت سازمان ملل متحد، اشاره کرد.
ممانعت‌های پیاپی آمریکا از صدور هرگونه قطعنامه‌ای از سوی شورای امنیت درخصوص تجاوزهای آشکار رژیم صهیونیستی به کشورهای منطقه، نقض حقوق بشر و حقوق شهروندان فلسطینی، کشته و زخمی کردن هزاران نفرازجمله زنان و کودکان فلسطینی، توسعه شهرک‌های صهیونیست‌نشین ، جلوگیری از حضور مسلمان در قدس برای انجام فرایض دینی، ساختن دیوارحائل و ... تاکنون مانع از تصویب بیش از ۳۰ قطعنامه علیه این رژیم شده و واشنگتن قطعنامه‌های تهیه شده را نیز وتو کرده است.
از نمونه‌های عملی نادیده گرفته شدن قطعنامه‌های بین‌المللی توسط رژیم صهیونیستی که با حمایت آمریکا صورت گرفت، می‌توان به ایجاد دیوار حائل در سرزمین‌های اشغالی اشاره کرد.
درهمین زمینه مجمع عمومی سازمان ملل‌متحد با ارجاع پرونده دیوار حائل به دادگاه لاهه خواستار اعمال نظر حقوقی در خصوص این اقدام دولت اسرائیل شد و دادگاه لاهه هم با تاکید بر غیر قانونی بودن ساخت این دیوار، اسرائیل را متهم به نقض قوانین بین‌المللی کرد. همچنین توقف روند ساخت دیوار حائل و تخریب بخش‌های ساخته شده دیوار مورد تاکید دادگاه لاهه قرار گرفت، اما این حکم چون ضمانت اجرایی نداشت، نتوانست مانع از ادامه ساخت آن شود.
همچنین کنگره آمریکا در سال ۱۹۹۵ انتقال سفارت آمریکا به بیت‌المقدس را به تصویب رساند. این در حالیست که قطعنامه ۱۸۱ مجمع عمومی سازمان ملل متحد مصوب سال ۱۹۴۷ ضمن تقسیم بیت‌المقدس به دو بخش یهودی و عربی، آن را به‌عنوان شهری آزاد و بین‌المللی برای تمامی پیروان ادیان آسمانی به رسمیت شناخت. اما کنگره آمریکا درسال ۱۹۹۰ اعلام کرد که بیت‌المقدس را به عنوان پایتخت ابدی اسرائیل به رسمیت می‌شناسد. متعاقب اعلام کنگره، دولت بوش پدر، بیت‌المقدس را تقسیم نشدنی خواند و با اداره بین‌المللی آن مخالفت کرد.
جرج دبلیو بوش هم از بدو ورود به کاخ سفید بر واگذاری بیت‌المقدس به رژیم صهیونیستی پشتیبانی کرد و تعیین سرنوشت آن را در مرحله آخر نقشه راه قرار داد.
ایالات متحده علاوه برحمایت‌های سیاسی همواره در برهه‌های مختلف با حمایت مالی و تسلیحاتی از رژیم صهیونیستی سعی کرده تابرتری نظامی این رژیم را درمنطقه حفظ کند که نشان از استراتژی تغییرناپذیر آمریکا در خاورمیانه دارد.
دراین‌باره می‌توان به جنگ‌های ۱۹۶۷ و ۱۹۷۳ اشاره کرد که واشنگتن با ایجاد پل‌ هوایی و ارسال اسلحه‌های پیشرفته و مهمات به حمایت نظامی از رژیم صهیونیستی پرداخت و باعث ازهم پاشیدن جبهه اعراب شد.
این شرایط درحالی بود که رژیم صهیونیستی در تابستان سال گذشته هم با تصورات قبلی خود به لبنان تجاوز کرد و در نبردی نابرابر و برغم ایجاد دالان هوایی تسلیحاتی میان آمریکا و این رژیم، از مقاومت حزب الله لبنان شکست خورد.
"فریدا بریگان"، یکی از محققان اصلی مرکز "مطالعات تجارت تسلیحات آمریکا" که یکی از نویسندگان گزارش موسسه " ورلد پالیسی" است ، درباره کمک‌های تسلیحاتی آمریکا به رژیم صهیونیستی و منبع تامین سلاح‌های مورد استفاده در درگیری‌های خاورمیانه می‌نویسد: ما شاهد افزایشی غیرقابل باور در کمک‌ها و فروش جنگ افزار آمریکا به رژیم صهیونیستی هستیم به طوری که حجم این کمک‌ها به ۳ میلیارد دلار درسال رسیده، یعنی برای هر یک از ساکنین فلسطین اشغالی ۵۰۰ دلار.
وی تصریح کرد: در کنار کمک‌های نظامی، مساله فروش تسلیحات نیز وجود دارد که درسال‌های اخیر یعنی پس از روی کار آمدن دولت بوش پسر، مجموع فروش تسلیحاتی آمریکا به اسرائیل بیش از ۳/۶ میلیارد دلار بوده است.
بریگان با"منحصر به‌فرد خواندن" رابطه آمریکا و رژیم صهیونیستی ادامه می‌دهد: آمریکا سالانه ۲۰ درصد بودجه نظامی رژیم صهیونیستی را تامین می‌کند و حدود ۷۰ درصد این کمک که مستقیما از پول مالیات‌دهندگان آمریکایی تامین می‌شود، توسط تل آویو برای خرید تسلیحاتی هزینه می‌شود که در سرزمین‌های اشغالی فلسطین و علیه لبنان مورد استفاده قرار می‌گیرد.
"توماس استوفر" کارشناس اقتصادی آمریکایی در واشنگتن نیز معتقد است، رژیم صهیونیستی از سال ۱۹۷۳ تاسال ۲۰۰۶ ،
۲۴۰ میلیارد دلار کمک مالی از آمریکا دریافت کرده است.
علاوه برکمک‌هایی که به آن اشاره شد، آمریکا به اشکال دیگری نیز به "اسرائیل" کمک می‌کند: جمعیت‌های خیریه‌و لابی صهیونیسم در آمریکا کمک‌های مالی مختلفی را به رژیم اشغالگر قدس اعطا می‌کنند که ارزش آن به۵۰ تا ۶۰ میلیارد دلار رسیده است. با وجودی که اعتقاد بر آن است که این اموال ویژه صاحبان آن است اما به گفته استوفر از اقتصاد آمریکا گرفته می‌شود.
آمریکا همچنین ۱۰ میلیارد دلار را به عنوان وامهای تجاری و ۶۰۰ میلیون دلار را به عنوان کمک در امر اسکان مهاجران یهودی به فلسطین اشغالی پرداخت کرده است.
آمریکا تاسال ۲۰۰۶ ، ۵/۲ میلیارد دلار را برای حمایت از برنامه ساخت جنگنده‌های "لافی" و موشکهای "آرو" به رژیم صهیونیستی پرداخت کرده است.
تل آویو از طرح حمایت از کالاهای ساخت آمریکا استفاده کرده و کالاهای خریداری شده از آمریکا را با قیمت بسیار کم، از این کشور دریافت می‌کند.
استوفر می‌گوید:" میزان تخفیفی که رژیم صهیونیستی از این طریق به دست آورده در سال‌های اخیر به چند میلیون دلار رسیده است".
رژیم صهیونیستی، ۴۰ درصد از کمک‌های نظامی۸/۱ میلیارد دلاری سالانه را به خرید سلاح‌های آمریکایی و شرکت‌های صهیونیست اختصاص می‌دهد.
رژیم صهیونیستی همچنین موافقت آمریکا را در مورد اینکه وزارت دفاع آمریکا و یا شرکت‌های اسلحه‌سازی این کشور کالاهای ساخت کارخانه‌های رژیم صهیونیستی را خریداری نمایند، جلب کرده است. اسرائیل از این طریق نیز در ازای هر دلار ۵۰ تا ۶۰ سنت دریافت می‌کند.
آمریکا همچنین کمک‌های مالی وفنی "ویژه"ای را به رژیم صهیونیستی اختصاص داده تا این رژیم سلاح‌های ساخت خود را به آمریکا بفروشد. ارزش این سلاح‌ها نصف صادرات این رژیم برآورد، می‌شود.
باوجود این همه حمایت‌های سیاسی، مالی و تسلیحاتی واشنگتن از تل‌آویو، آمریکا با طرح برگزاری کنفرانس صلح خاورمیانه تلاش می‌کند تا خود را میانجی صالح برای پایان دادن به ناآرامی‌های خاورمیانه نشان دهد.
به اعتقاد کارشناسان سیاسی، عمده دلایل برگزاری این کنفرانس پائیزه در مقطع کنونی برگرفته شده از شرایط خاص منطقه است.
هم اکنون اختلافات درونی میان گروه‌های مبارز فلسطینی شدت یافته و دولت قانونی و مردمی حماس از سوی گروه فتح نادیده گرفته شده که به زعم مقامات آمریکایی این شرایط می‌تواند گروه‌های فلسطینی را درپذیرش خواسته‌های آمریکا تسلیم کند. دلیل دیگر اینکه آمریکا درحال حاضر نتوانسته است به اهداف خود در حمله به افغانستان و عراق دست یابد و از این‌رو با کاهش شدید اعتبار و جایگاه خود نزد مردم منطقه روبرو شده است.
درهمین حال، اثرات شکست سنگین رژیم صهیونیستی در جنگ ۳۳ روزه علیه جنبش مقاومت حزب الله لبنان ادامه دارد و این جنگ شکست ناپذیری این رژیم را در منطقه فروریخته است، ازاین‌رو سیاستمداران صهیونیستی و حامیان آن نیاز به تحول و دستاوردی جدید برای بازسازی این شرایط دارند که تصور می‌کنند در پس اهداف کنفرانس صلح به آن دست خواهند یافت.
ولی آنچه که واشنگتن به آن عمدا توجه نکرده و در این کنفرانس به آن نخواهد پرداخت، تخریب دیوارحائل، روشن شدن سرنوشت آوارگان فلسطینی، تشکیل دولت مستقل فلسطینی در سرزمین‌های اشغالی به پایتختی قدس، رعایت حقوق بشر دراراضی اشغالی است.
توجه نکردن به‌این موضوعات قطعا مانع از دست یافتن نتیجه مشخصی دراین کنفرانس خواهد شد و تنها قرائت چند بیانیه دولتی توسط هیات‌های شرکت‌کننده که هیچ پشتوانه مردمی در خاورمیانه و جهان نخواهد داشت، بسنده خواهد شد.
به‌ اعتقاد کارشناسان سیاسی، شکست کنفرانس آناپولیس، برگ دیگری ازضعف‌ها و ناتوانی‌های جرج بوش در دوران صدارتش در کاخ سفید است که به کارنامه او اضافه خواهد شد و حزب جمهوریخواه آمریکا را در موقعیت بسیار سخت در انتخابات آتی ریاست جمهوری این کشور قرار خواهد داد.
منبع: moqavemat.ir
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید