جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا


ادبیات در عصر نوگرایی


ادبیات در عصر نوگرایی
در ابتدای قرن بیستم جهان، شاهد رویدادها و بالطبع پیامدهای بسیار عظیم و سرنوشت سازی بود. در آن دوران با ظهور و قوام یافتن انقلاب صنعتی و به قدرت رسیدن طبقه كارگری، ظهور استعمار نو، تشكیل اتحاد ملی میان برخی كشورهای اروپایی چون انگلستان و بروز رقابت های سیاسی و اقتصادی سرنوشت ساز، تغییرات عمده ای در ساختار و بافت ادبیات و هنر به وجود آمد.
در پی آن بروز دو جنگ جهانی اول و دوم و ظهور دیكتاتورهایی چون موسولینی، هیتلر و استالین بر روند شكل گیری ادبیات و هنر تاثیر عمیق گذاشت. در چنین شرایطی تحلیل و ارزیابی جریان های به راه افتاده كاری بس سخت و صعب می نمود، چرا كه ادبیات و هنر در آن مقطع زمانی شاهد نوآوری ها و پیچیدگی هایی در اسكلت بندی خود بود و دستیابی به مكنونات درونی نویسندگان و هنرمندان كار ساده ای نبود. این در حالی بود كه منتقدین بیشتر بهت زده بودند و در آن شرایط نتوانستند به سرعت خود را با شرایط موجود تطبیق دهند.
آن ها حتی به شیوه تازه ای برای رویارویی با آثار تحول یافته نیاز داشتند و آنچنان شیوه نقد نو پا به عرصه وجود نگذاشته بود. بسیاری از تحلیل گران متفق القول مدعی هستند كه نوگرایی و نواندیشی مهمترین رویداد قرن ۲۰ به حساب می آید. نكته قابل تعمق تاثیرپذیری این جریان از حضور ادبیات و هنر استعمارنو در منطقه بود. ادبیات و هنر استعمار نو به راحتی بر جریان های روشنفكری و نوگرایی مسلط شدند و توانستند با طرح غله های ادبی خاصی چون مدرنیسم و پست مدرنیسم به مقاصد شوم سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی دست یازند. گفتنی است در دوران معاصر برخی جریان های خودجوش چون رئالیسم جادویی نیز تحت تاثیر استعمارگران قرار گرفتند.
با تمامی این اوصاف نوگرایی و نواندیشی در ادبیات و هنر مورد قبول همگان قرار نگرفته است. منتقدین هوادار نوگرایی هم نتوانستند با آثار خود بر ارزش و بهای آثار یاد شده بیفزایند. شاید یكی از دلایل دوری جستن عموم مردم از جریان های مذكور را در گرایش نویسندگان و ادیبان به ناهمگونی ها، طرح ایده های متناقض، پوچ گرایی، تقدس زدایی وهم و حضور در لامكان ها و لازمان ها دانست.
در آثاری از این دست بیشتر هم نویسندگان بهره وری از عناصری چون جریان سیال ذهن و تك گویی های بی سرانجام است. نویسندگانی چون جیمز جویس، تی اس الیوت، ویرجینیا وولف به عنوان پیشگامان نوگرایی در ادبیات شناخته می شوند.
این نویسندگان جدای بر هم زدن ساختار و اسكلت بندی آثار خود در پی طرح ایده ها و مضامین نو بودند و از طرح های بكر و دست نخورده استقبال می كردند. برخی از نویسندگان یاد شده چون آرنولدنبت و همینگوی تجربیات ارزشمند خود در دنیای روزنامه نگاری و مطبوعات را به سایر وادی ها انتقال دادند. در همین دوران برخی نویسندگان به شرح و بسط داستان های علمی و تخیلی روی آوردند و چهره جدیدی از این گونه آثار را ترسیم كردند.
در عصر نوگرایی جدای پیامدهای نابخردانه كه چون قارچ می روییدند، گاه در لابه لای آثار نویسندگان محسناتی نیز به چشم می خورد.
در این عصر نویسندگان از كلی گویی دست كشیدند و بیش از هر دوره و زمانی به جزیی نگری روی آوردند. آن ها در این عصر تمام تلاش خود را جهت طرح ابعاد مختلف هر مساله كردند و این طور نبود كه در دوران مدرن تمام نویسندگان به سمت و سوی ادبیات هجو و بی محتوا روی آورند.
در این دوران حتی برخی از نویسندگان بیش از هر دوره ای دیگر پایبند دلالت گری و مستندسازی بودند. آن ها كه تجربیات مهمی چون بحران های اقتصادی، ظهور كمونیسم و دو جنگ بین الملل را پشت سر گذاشته بودند توانستند ایده ها و اندیشه های رئالیستی خود را به وادی ادبیات بكشانند.
همین مساله درباره هنر نیز صدق می كند. در این وادی نیز مكاتب تازه ای چون كوبیسم در نقاشی، جاز در موسیقی و... ظهور كردند كه این مساله منجر به آن نشد تا همه جریان ها به پوچ انگاری و توهم و عدم قطعیت ختم گردد.
در آن دوران شاعران نیز تحولات عظیمی را در دنیای كاری خود ایجاد كردند. ویلیام باتلریتیس از شاعران و نمایشنامه نویسان مهم دوبلینی است كه به این جریان وارد شد و تاثیر بسیار زیادی در نمادگرایی، طرح مسایل غنایی و دراماتیك ایجاد كرد.
از دیگر شاعران مطرح در این عصر می توان به رویرت بروك، ویستن هیواودن، ویلفرد اوون، لوئیس مك نیس و... اشاره داشت. از نمایشنامه نویسان مشهور این دوران می توان به جورج برنارد شاو اشاره داشت. او طنزنویسی قهار بود و كسی را یارای مقابله كلامی با او نبود.او دوست نداشت تا به الگوهای قبلی روی آورد و دنباله رو راه گذشتگان باشد. با این حال شاو نمی خواست تا از موضوعات اجتماعی روز غافل باشد و چون بكت مخاطبان خود را كاملاً با حوادث فراحسی مواجه و سردرگم كند.
همانطور كه ذكر شد جریان های به راه افتاده در عصر نوگرایی آنچنان كه توقع می رفت مورد پسند عموم مردم قرار نگرفت. این در حالی بود كه مخاطبان آثار ادبی بیشتر متمایل به رسیدن به حد تعادل بودند. آن ها نه دیگر دنباله رو سبك كلاسیك بودند و نه آنچنان خود را در دام جریان های شبه روشنفكری مدرن قرار دادند. عدم قطعیت، تقدس زدایی، پوچ گرایی، ایجاد تناقض، توهم، عدم تجانس هجو و... میهمانان پرپا قرص جریان های افراطی نوگرایی بودند كه توسط مخاطبان آثار ادبی پذیرفته نشدند و لاجرم در پناه جریان بی هویت و ناهمگون پست مدرن قرار گرفتند.
منبع : روزنامه جوان