شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا

میر حسین، نان و آزادی


میر حسین، نان و آزادی
تاریخ این کشور از بسیاری چیزها حکایت می کند. حکایت نان و آزادی هم یکی از مغلطه انگیز ترین آنهاست. بسیار دیده ایم آنها که از جبهه نان وارد شده اند، آزادی را شکنجه کرده اند. آنها به بهانه نان، بزن و بکوب و بگیر و بکش راه انداخته اند، موهبت های خدا را تقسیم کرده اند، نان داده اند و آزادی را ستانده اند. آنهایی هم که از آزادی دم می زنند طوری صحبت می کنند که گویی "نیاوران" خانه تمامی ایرانیان است، گویی می توان با شکم خالی هم آزاد بود، انگار که مردم هر روز صبح برای به دست آوردن یک لقمه آزادی جان می کنند.
وقتی می گوییم دو مفهوم و یا دو چیز با یکدیگر تضاد دارند، ادعایی کرده ایم که در دوسطح قابل بررسی است. اول تضاد آنها از زاویه تاریخی و تجربی است. به این معنا که هر جا ما نظر انداخته ایم دیده ایم که نان و آزادی در یک اقلیم نگنجیده اند. هر وقت دولتی دغدغه اش را بر نان قرار داده آزادی را پوشیده ساخته و برعکس. دوم اینکه این دو به لحاظ "مفهومی" و منطقی با یکدیگر تضاد دارند و به یکدیگر آسیب می رسانند. به این معنا که به تصور در آوردن "تلاش برای حل دغدغه های اقتصادی طبقات پایین" منطقا ما را وادار می کند که آزادی فردی را محدود کنیم یا- همان طور که در تاریخ کم هم دیده نشده است - نابود سازیم. آیا این گونه است؟
مسلما این تقابل را در وجه تاریخی- تجربی اش، کاملا لمس کرده ایم. دیده ایم که چگونه دشمنان آزادی به بهانه نان و تامین رفاه، آزادی را به اطاعت مسخ کرده اند. این پدیده به خصوص به علت تعداد بالای جمعیت زیر خط فقر جامعه ما در صد سال اخیر، که عفریت احتیاجات اولیه گاه آنها را تا لبه پرتگاه سو» استفاده دشمنان آزادی کشانده است، دیده می شود. در حقیقت آنچه رصد می شود این است که "نان" ابزار خوبی برای بسیج توده ای علیه آزادی بوده است.
این تجربیات تلخ تاریخی، درک آزادیخواهان را نیز از مسیر تحقق آزادی دچار انحراف کرده است. برای آنان این توهم ایجاد شده است که بدون عطف نظر به طبقات فقیر و دغدغه نان، می توان از دروازه آزادی گذشت. این توهمات - که البته ریشه واکنشی دارند و از تجربیات تاریخی آزادی خواهان ناشی شده است- آنها را تا به آنجا برده است که شنیدن کلماتی مثل "عدالت" و "مستضعف" موی بر تنشان راست می کند، و لحظات ذبح آزادی را به یادشان می آورد.
این تجربیات تاریخی را به هیچ عنوان انکار نمی کنم، اما حرف اصلی اینجاست که از این مقدمات صادق نتیجه باطلی حاصل شده است. در واقع، این تجربیات مکرر به نوعی بدبینی "غیر واقعی" دامن زده است، و این بدبینی منجر به شکل گیری یک دوگانه متافیزیکال و غیر واقعی به نام " نان و آزادی" شده است. پس مانده این دوگانه در رقابت های انتخاباتی امروزه روز دیده می شود و کاندیداها در سایه دوگانه مذکور مورد تحلیل قرار می گیرند: یا طرفدار نان هستید (به رفاه اقتصادی و عدالت اجتماعی می اندیشید) یا طرفدار آزادی! اگر هم از سخنانتان نتوانند سو گیری شما را به یکی از دو جبهه روشن کنند، به شما می گویند: لطفا موضع خودتان را روشن کنید! "شفاف" سخن بگویید! چرا در قالب ادبیات "امروزی" سخن نمی گویید؟
علت همه این اشتباهات این است که فقط به سطح اول تقابل این دو مفهوم (یعنی سطح تاریخی-تجربی) توجه شده است، و سطح دوم و مهمتر مفهومی- منطقی، از نظر دور مانده است. همانطور که خواهیم دید توجه به این سطح منجر به این می شود که اتفاقات سطح تاریخی -تجربی را حاصل درک نادرست از مفهوم آزادی و شرایط تحقق آن بدانیم. نکته اصلی اینجاست که اگر به رفاه اقتصادی و آزادی به لحاظ مفهومی و منطقی بنگریم، می بینیم که نه تنها با یکدیگر در تقابل نیستند، بلکه به نوعی لازم و ملزوم یکدیگرند، به خصوص زمانی که از "حداقل" رفاه و آزادی های "پایه ای" سخن بگوییم، یعنی حداقلی که برای یک زندگی خوب و انسانی لازم باشد.
فلاسفه سیاسی معاصر این ارتباط مفهومی را در قالب مفهوم "ارزش آزادی" به رسمیت شناخته اند. مفهوم "ارزش آزادی" ناظر بر میزان ارزشی است که آزادی (در اینجا مثلا آزادی سیاسی یا آزادی بیان) برای اشخاص و افراد یک جامعه دارد. باید توجه داشت که "ارزش آزادی" نباید با خود مفهوم آزادی خلط شود. ممکن است شما در یک جامعه از آزادی (یعنی ازامکان انتخاب میان گزینه های گوناگون) برخوردار باشید اما این آزادی برای شما ارزشی نداشته باشد. این امر می تواند دلایل گوناگونی داشته باشد: شما می توانید بگویید که ما آزادی داریم ولی گزینه هایی که برای انتخاب پیش روی ماست گزینه های بی ارزشی هستند، یا اینکه گزینه ها با ارزشند اما ما امکانات مادی و یا حتی معنوی استفاده از آنها را در اختیار نداریم، در نتیجه بود و نبود آزادی برایمان فرقی نمی کند.
این نکته آخر است که اتصال میان عدالت اجتماعی و رفاه اقتصادی (یاهمان نان) را با آزادی به نتیجه می رساند. درست است آزادی با عدالت و رفاه تفاوت دارد (آزادی بودن یک چیز است و رفاه داشتن یک چیز دیگر، در واقع دو ارزش متفاوتند)، اما اگر بخواهیم یک جامعه واقعا آزاد داشته باشیم که در آن آزادی نه یک ارزش پوشالی و بی خاصیت (که به شکلی مداوم مورد تعرض و تهدید از سوی حکومت و اکثریت مردم قرار بگیرد) بلکه ارزشی عینی و واقعی باشد، باید آزادی را "با ارزش" سازیم، این به جز با عطف نظر به مفاهیمی مثل عدالت اجتماعی و نیازهای اقتصادی طبقات فقیر و "مستضعف" جامعه امکان پذیر نمی گردد.
تاریخ ۳۰ سال اخیر جهان نشان داده است که آزادی فردی به جز با توجه به پیش نیازهای اقتصادی و رفاهی آن، و به خصوص برای طبقات فقیر، پایگیر نشده است. آن چه امروزه در جوامع لیبرالی تحت عنوان "دولت رفاه" یا دخالت دولت (البته در قالبی کنترل شده و نه لجام گسیخته) در بازتوزیع منافع به نفع فقیر ترین ها شناخته می شود، موید چنین مساله ای است. همچنین مشاهده شکست سیاستهای موسوم به "تعدیل ساختاری" در دهه ۸۰ در آمریکای لاتین مهر تایید بر این گزاره می زند که برای تحقق آزادی می بایست به "ارزش آزادی" و ارزشمند سازی آزادی برای کلیه افراد جامعه (که بیشتر آنها در کشور ما جزو طبقات فقیر هستند) همت گماشت.
در نظام اندیشگی میرحسین موسوی نیز رابطه نان و آزادی را باید در سایه مفهوم "ارزش آزادی" و نه دوگانه نخ نمای "نان علیه آزادی" تحلیل کرد. آن چه در اینجا مد نظر است فهم دقیق این نکته است که تحقق آزادی منوط به ارزشمند شدن آن و عینی شدن آن برای مردم می باشد، و برای این کار می بایست همانطور که میر حسین می گوید "مسیر عقلانی" توزیع منابع را پیشه کرد.
به نظر می رسد آن چه توجه میر حسین را به عدالت اجتماعی و بازتوزیع منابع از نمونه های تاریخی آن متفاوت می کند به دو نکته ارتباط دارد: اول تاکید بر اینکه مسیر عدالت اجتماعی و توزیع باید بر پایه عقلانیت و دوربینی استوار باشد و دوم اینکه این عدالت را می بایست در طول و در ادامه مسیری دید که به تحقق آزادی منتهی می شود. مخالفت صریح میرحسین با "گداپروری" و "صدقه دادن" به مردم نشان از آگاهی وی از نتایج مخربی است که این سیاستها بر "کرامت انسانی" و در نتیجه بر خود مختاری و آزادی انسان می گذارد. مسیری که می بایست غایت و نهایت هرگونه بازتوزیعی باشد.
با این تفاسیر، به نظر می رسد افکار میر حسین موسوی "لحظه ای تاریخی" در راستای شکستن دوگانه نخ نمای "نان علیه آزادی" باشد. مسیری که میر حسین در آن قدم بر می دارد مسیری آگاهانه و در چارچوب "ارزشمند سازی آزادی" به منظور تحقق آزادی است، آرمانی که به خاطرش خون ها داده ایم، و سی سال پیش به خاطرش انقلاب کرده ایم. میر حسین می تواند مسیری مطمئن به سوی تحقق این آرمان باشد.
نویسنده : یاشار جیرانی
منبع: سایت کلمه
منبع : روزنامه مردم سالاری


همچنین مشاهده کنید