جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

کسی شاخ گاو ۸۸ را می‌شکند؟


کسی شاخ گاو ۸۸ را می‌شکند؟
"سال آینده سالی پرماجرا و غیرقابل پیش‌بینی است. کار زیاد همراه با اتفاقاتی شاید نه‌چندان خوشایند در انتظار است. ...باید مراقب اطراف‌تان باشید، بخصوص رقبا و حسودان. آنها آمار و اطلاعات‌شان را مخفی می‌کنند. ..." این، توصیه مشاوران تبلیغاتی، به کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری ۸۸ نیست. تقویم باستانی چینی‌ها، این پیش‌بینی‌ها را کرده است. خرافاتی نیستیم، اما آنچه که پیشگویان چینی از "سال گاو" می‌گویند، همخوانی طنزگونه‌ای با شرایط کنونی جامعه ما دارد.
هنور نه می‌دانیم به طور قطع چه کسانی بالاخره وارد گود انتخابات ریاست‌جمهوری می‌شوند، نه نتایج انتخابات قابل پیش‌بینی است و نه تصویر روشنی از سال بعد داریم.
از یکی دو انتخابات ریاست‌جمهوری در اوایل انقلاب، ‌به دلیل شرایط ویژه آن دوران که بگذریم، اوضاع در هیچ دوره‌ای مثل اکنون پیچیده و مبهم نبوده. هر چند اختلافات درونی در گروه‌ها و طیف‌های متنوع سیاسی، به‌ویژه در آستانه انتخابات، مسبوق به سابقه است؛ البته در نبود احزاب کارآمد، نباید انتظار داشت که رفتار فعالان سیاسی، از این که هست، شفاف‌تر باشد. در چنین فضایی، طبیعی است که مذاکرات پشت درهای بسته انجام شود و در نهایت هم البته هیچ‌کس به رای جمع و نتیجه همان مذاکرات پشت‌پرده وفادار نماند و تصمیمات، فردی و دقیقه نودی باشد. نتیجه چنین رفتاری هم مشخص است؛ مردم شب انتخابات به جای آنکه مشغول مقایسه چند «برنامه» باشند، با چند «نام» مواجه می‌شوند که نه می‌دانند وابستگی واقعی فکری‌شان کدام است و نه‌چقدر حرف‌هایی که می‌زنند و وعده‌هایی که می‌دهند، قابل اجراست. با وجود این، در هیچ‌یک از دوره‌ها، ۳ ماه مانده به انتخابات، تا به این حد تعدد آرا و تکروی در میان شخصیت‌های سیاسی مشاهده نشده و دیده نشده که نه‌تنها طرفداران ۲ جناح اصلی، بلکه حتی کسانی که خود را بازیگردان یا بازیگر عرصه سیاسی کشور می‌دانند هم، شب عید را در بلاتکلیفی سر کنند.
● چه کنیم؟
اصولگرا باشیم یا اصلاح‌طلب فرقی نمی‌کند؛ برای انتخابات ریاست‌جمهوری آتی چند گزینه بیشتر روی کشور نیست یک گزینه این است به تداوم وضعیت فعلی بسنده کنیم و اجازه دهیم تیم فعلی بالاخره با آزمون و خطایی که می‌کنند و با درس گرفتن از تجربه این چند سال، راه را ادامه دهند. گزینه دوم پذیرفتن چهره‌های قدیمی است که با وعده‌های جدید به میدان می‌آید. بدون آنکه نشان دهند کدام یک از وعده‌هایش قابلیت اجرا شدن دارد و آیا اصولا با مراجعه به سوابق آن‌ها می‌توان دریافت توان مدیریتی اجرای آن شعارها را دارند یا خیر. راه سوم این که راه را برای آمدن چهره‌های جدیدی هموار کنیم که از تجربه مدیریتی قابل قبول،دیدگاه‌های شفاف، برنامه‌ مدون، واقع‌گرایانه و قابل‌سنجش برخوردارند.
وضعیت البته به آن غلظتی که برخی کاندیداهای ریاست‌جمهوری عنوان می‌کنند، آشفته نیست اما شکی هم نیست که اوضاع آن‌چنان که باید باشد، مطلوب نیست.
● مدال شهامت
در طیف اصلاح‌طلبان، تاکنون مهدی کروبی، محمد خاتمی و میرحسین موسوی لااقل در ظاهر قدم به گود انتخابات گذاشته‌اند. مهدی کروبی از سابقون کاندیداهای اصلاح‌طلب در یکی دو دوره اخیر است. کروبی در انتخابات قبلی با طرح ۵۰ هزار تومانی‌اش اولین نفری بود که باب وعده‌های نقدی را در تبلیغات انتخاباتی باز کرد. او در این دوره نیز، هم در اعلام کاندیداتوری‌اش اولین است و هم با طرح دادن سهام شرکت‌های نفتی به مردم، باز، پیشتاز دادن وعده‌های مالی شده است.
در چنین وضعیتی به حق، باید به حامیان مالی ستاد انتخاباتی کروبی مدال شهامت داد که این‌گونه بی‌پروا از پول‌هایشان برای او خرج می‌کنند. البته کسانی که می‌خواهند ساختمان یا امکاناتی را برای استفاده، به ستاد انتخاباتی کروبی اجاره دهند باید پیش از برگزاری انتخابات طلب خود را تسویه کنند مبادا به سرنوشت تلخ مالک هتل «د» گرفتار ‌شوند؛ که در جریان انتخابات سال ۸۴ هتل تازه‌ساخت خود در حوالی میدان فردوسی را در قبال چند صد میلیون تومان، در اختیار ستاد انتخاباتی وی قرارداد و دست آخر نتوانست، همه طلب‌هایش را صاف کند.
با وجود آنکه پیروزی کروبی در انتخابات بسیار بعید به نظر می‌رسد اما برخی سیاسیون طیف اصلاح‌طلب، به طرفداری از او برخاسته‌اند. این گروه عمدتا همان گروه‌های تندروی هستند که در انتخابات ۷۶ خاتمی را وارد گود انتخابات کردند اما در انتخابات دور هشتم به فکر «عبور از خاتمی» افتاده بودند.
● می‌آیم، نمی‌آیم
نه تنها طرفداران خاتمی بلکه حتی خود او هم هنوز نمی‌داند که می‌آید یا نمی‌آید. خاتمی ابتدا می‌خواست تجربه آبان ۱۳۷۵ را در پاییز ۸۷ دوباره تکرار کند. در آن ایام جناح چپ با امتناع میرحسین موسوی، موسوی خوئینی‌ها و محتشمی‌پور، به بحران قحط‌‌الرجالی دچار بود. به خاتمی روی آورد خاتمی هم از ماه‌ها پیش، در «نازکردن سیاسی» به‌سر می‌برد و مدام می‌گفت «بروید دنبال شخص دیگری بگردید». اما بالاخره از آبان‌ماه ۷۵ رسما نامزدی این جناح را برعهده گرفت.
اسفند ۸۷ اما با آبان ۷۵ بسیار متفاوت است. اگر شعارهای خاتمی در نیمه دهه ۷۰ برای مردم تازه و گوشنواز بود، یک دوره بیشتر طول نکشید که حتی طرفداران پروپاقرصش به ایده «عبور از خاتمی» بیندیشند؛ ایده‌ای که امروز پیاده شده و با جمع شدن اطرافیان سابق او در ستاد انتخاباتی کروبی جنبه عینی به خود گرفته است.
اگر رفتار انتخاباتی خاتمی در سال ۷۵ را ناشی از نازکرد سیاسی بدانیم، تعلل‌ او در اعلام کاندیداتوری این دوره‌، نتیجه نگرانی عمیقی است که او و اطرافیان باقیمانده‌اش از نتایج انتخابات دارند.
خاتمی هم مثل باقی مردم، خاطرات روزهای بحرانی ریاست‌جمهوری‌اش، به‌ویژه ناتوانی در کنترل تندروهای جناح حامی او و گم‌شدن خواسته‌های معیشتی‌ مردم در لابه‌لای دعواها و تنش‌های سیاسی را به خاطر دارد و می‌داند که زمان چندان زیادی از آن روزها نگذشته که رای‌دهندگان آن ایام را فراموش کرده باشند. مگر نه این است که از همان اواسط دوره دوم ریاست‌جمهوری او تاکنون، جناح چپ حتی در یک انتخابات هم پیروز نشده است؟
به نظر می‌رسد ورود خاتمی به عرصه انتخابات دوره دهم، بیش از آنکه واقعی باشد، صرفا برای خالی نبودن عریضه انتخاباتی جناح چپ و خرید زمان برای برنامه‌ریزان تبلیغاتی آن جناح است، تا شاید فرد دیگری از آنان توان سربلند کردن داشته باشد. خاتمی از سر برخی ملاحظات شخصی، شاید امروز و فردا از کاندیداتوری انتخابات ریاست‌جمهوری کنار نرود اما شب بیست‌ودوم خرداد ۸۸ هم که شده، خود را کنار خواهد کشید.
● بیانیه‌اش خوب بود
میرحسین موسوی برای اعلام کاندیداتوری‌اش، بیانیه خوبی را سفارش داده است. گروه ۵ نفره نویسندگان این بیانیه تمام تلاش خود را کرده‌اند که از موسوی چهره‌ای، هم اصولگرا و هم اصلاح‌طلب معرفی کنند. در همان جمله نخست بیانیه با «جشنواره جمهوریت» خواندن انتخابات، تلاش کرده‌اند ادبیاتی شبیه دوم‌خردادی‌ها بیافرینند و در جایی دیگر با منع طرفداران از چاپ و تکثیر عکس موسوی، خواسته‌اند دل عمدتا اصولگرایانه کسانی را که معترض به ریخت و پاش‌های دوران تبلیغات انتخاباتی هستند به دست آورند. این روش تبلیغاتی، تقلیدی تندروانه از تجربه تیم تبلیغاتی احمدی‌نژاد است که در انتخابات پیشین، تراکت‌های تبلیغاتی او را روی کاغذ سیاه و سفید چاپ کرده و گوشه‌ای از آن چیزی شبیه به این مضمون نوشته بودند که این تراکت با پول شخصی حامیان احمدی‌نژاد چاپ شده و از خوانندگان می‌خواستند برای کاهش هزینه‌ها، آن را نگه داشته و به دیگری بدهند.
میرحسین موسوی کیست؟ اصلاح‌طلب است یا اصولگرا؟ از بیانیه اعلام کاندیداتوری‌ و یکی دو سخنرانی انتخاباتی او نیز چیزی جز جملاتی تبلیغاتی دستگیرمان نمی‌شود؛ می‌ماند رفتار سیاسی او در ۲۰ سال گذشته که آن هم عموما در سکوت گذشت و کارنامه ۸ سال نخست‌وزیری در دولت‌های سوم و چهارم.
موسوی را از همان اواسط دهه ۷۰ باید خارج شده‌ای از اردوگاه چپ (اصلاح‌طلبان کنونی) دانست. او در اوایل دهه ۶۰ در کنار کسانی مثل بهزاد نبوی، سلامتی و . . . جناح چپ حزب جمهوری اسلامی را تشکیل داده و با مجمع روحانیون مبارز که خاتمی و کروبی از موسسینش بودند، رابطه‌ای نزدیک داشت.
او اما بعد از پایان دوران نخست‌وزیری‌اش ۲۰ سال تمام به دلایلی که تاکنون نامعلوم است، گوشه عزلت برگزید و به تمناهای دوستان چپی‌اش که به‌ویژه در ۲انتخابات ریاست‌جمهوری ۷۶ و ۸۴ در قحط‌الرجالی شدیدی گرفتار آمده بودند، اعتنایی نکرد.
نگاه مدیریتی او به‌ویژه در حوزه مدیریت اقتصادی مهمترین تصویری است که از میرحسین موسوی در خاطره‌های مانده است شواهد بسیاری وجود دارد که عملکرد دولت‌گرایانه موسوی در دوران نخست‌وزیری او نه ناشی از ضروت‌های ایام جنگ بلکه متاثر از از پایگاه فکری اوست؛ تفکیک وزارت صنایع و معادن به ۳ وزارتخانه، مقاومت در برابر اصلاح قانون کار، توسعه مراکز تهیه و توزیع کالا که به دولتی شدن شدید تجارت خارجی منجر شد، اصرار بر کنترل دستوری بازار در عین عملکرد نامطلوب سازمان تعزیرات حکومتی، افراط در تکیه بر ابزار کوپن به عنوان تنها روش حمایتی از اقشار آسیب‌پذیر.
هرچند طرفداران او این رفتارها را ناشی از شرایط ویژه دوران جنگ می‌دانند اما نشانه‌ها می‌گویند که موسوی امروز، همان موسوی ۲۰ سال پیش تفاوت چندانی نکرده است. موسوی پس از سال‌ها سکوت و به دنبال ابلاغ سیاست‌های کلی اصل ۴۴ قانون اساسی در سال ۸۴، صریحا به دولت هشدار داد در اجرای این ابلاغیه تعجیل نکند. او حتی اکنون که رسما وارد گود انتخابات شده است، «موسسه دین و اقتصاد» را به عنوان مشاور اقتصادی‌اش برگزیده است. این موسسه را اقتصاددانانی نهادگرا به سرپرستی دکتر فرشاد مومنی مدیریت می‌کنند.
میرحسین موسوی آن‌گونه که القا می‌شود، محصول رایزنی‌های پشت‌پرده و سناریوهای از پیش تعیین شده جناح چپ نیست بلکه این ورود، از تصمیمی کاملا فردی و غیرگروهی نشات می‌گیرد؛ همان تک‌روی‌ای که در جناح اصولگرا از محمود احمدی‌نژاد سر زده است.
مشاوران تبلیغاتی او می‌خواهند از امتیاز ناشناخته بودنش نزد نسل جوان بیشترین سود را ببرند و به دنبال ساختن چهره‌ای مشابه خاتمی ۷۶ از او هستند. تیر دوم تیم تبلیغاتی موسوی، رای‌دهندگان سن و سال‌دار را نشانه رفته است؛ آنان که از دوران نخست‌وزیری او، صرفا روزهای خاطره‌انگیز دفاع مقدس را به یاد دارند و گرد زمان، یادآوری معایب مدیریتی آن دوره را برایشان دشوار می‌کند. شاید میرحسین موسوی با اعلام دیرهنگام کاندیداتوری‌اش نیز تلاش می‌کند زمان را برای نقد عملکرد گذشته‌اش از رقبا و فرصت را برای طلب کردن برنامه توسط رای‌دهندگان بگیرد.
● فرصت‌سوزی کرد
در اینکه محمود احمدی‌نژاد برای بار دوم کاندیدای ریاست‌جمهوری شود، شکی نیست. او یک بار از فرصت رویگردانی مردم از سیاست‌های دولت اصلاحات به خوبی بهره جست و با استراتژی تبلیغاتی «حمله به گذشته» و هدف قرار دادن آرای اقشار آسیب‌پذیر توانست پیروز انتخابات ۸۴ باشد.
او اصالتا متعلق به طیف اصولگرایان و برخاسته از حمایت‌های این جناح سیاسی است اما لااقل در ۲ مرحله، تبعیت نکردن خود از این طیف را نشان داد؛ بار اول به اواسط پاییز ۸۳ بازمی‌گردد؛ همان روزهایی که بزرگان اصولگرا به دنبال اجماع بر سر یک کاندیدا برای معرفی در انتخابات سال ۸۴ بودند؛ اما احمدی‌نژاد دعوتشان را نپذیرفت و در نامه به ناطق نوری قریب به این مضمون نوشت که فعلا کارهای مهم‌تری دارد و فرصت شرکت در اجلاس اجماع را ندارد. او پس از پیروزی در انتخابات هم بخش عمده‌ای از وقت دولتش را به تقابل با دو مجلس اصولگرا گذراند. احمدی‌نژاد مسلما برای دوره بعد کاندیدا خواهد شد اما او این بار چند مانع بزرگ دارد؛ اولین مانع، عملکردش در این ۴ سال است که تکرار پیروزی او را با تردید همراه کرده است. این را نه آمارهایی که مراکز دولتی اعلام می‌کنند بلکه معیشت مردم گواهی می‌دهد. احمدی‌نژاد نه تنها نتوانست به حداقلی از وعده‌های از پیش داده شده‌اش عمل کند بلکه با اقداماتی نظیر انحلال سازمان مدیریت و برنامه‌ریزی و شوراهای عالی،‌ بدنه کارشناسی برنامه‌ریزی را نحیف‌تر از پیش کرد و فرصت طلایی نفت ۱۴۰ دلاری را با طرح‌های غیرکارشناسی شده از دست داد. کار به جایی رسیده که حتی مجلس اصولگرا نیز بهانه‌ای برای حمایت از ایده‌های اقتصادی دولت ندارد.
او سال گذشته به هنگام طرح ایده «جراحی بزرگ اقتصادی» هشدار داد «اگر وضع بر همین منوال پیش رود، اقتصاد ایران فلج می‌شود». البته وخامت اوضاع به آن غلظتی که احمدی‌نژاد می‌گوید نیست اما بی‌شک اولین پرسشی که در صورت اعلام کاندیداتوری مجدد احمدی‌نژاد از او پرسیده می‌شود این است که سهم او در رسیدن به این وضعیت چقدر است؟
مانع دیگر دلخوری بخش اعظمی از حامیان سابق از عملکرد او است. تکروی‌های فراوان و عدم تعهد به تصمیمات کارشناسی، احتمال حمایت این طیف از احمدی‌نژاد را کاهش داده است؛ وقتی که او خود را جزو طیف سیاسی اصولگرا نمی‌داند، اصولگرایان نیز اصراری به ثبت کردن نام او در فهرست کاندیداهای خود ندارند.
● نگفته نمی‌آید
نام و چهره ‌محمدباقر قالیباف از دوران فرماندهی او بر نیروی انتظامی به افکار عمومی راه یافت. وی که با تقویت ابزارهای الکترونیک و افزایش کارآمدی پلیس به سرعت توانست قابلیت‌های خود را به عنوان مدیری عملگرا نشان دهد، بسیاری از بزرگان اردوگاه اصولگرایان را به صرافت انداخت به او پیشنهاد کاندیداتوری در انتخابات دوره نهم را بدهند.
او نیز به تبعیت از تصمیم جمع و پس از اخذ موافقت فرماندهی کل قوا، جامعه نظامی را از تن به در آورد تا جامعه سیاست به تن کند. با وجود این، اوضاع آن‌گونه که باید پیش نرفت و اتفاقاتی که بعدها پیش آمد،‌ چنان موجبات دلخوری او از اهل سیاست را فراهم کرد که بعد از آن بارها نسبت به آنچه سیاست کثیف می‌خواند ابراز انزجار کرده است.
قالیباف پس از رقابت‌های انتخاباتی به شهرداری تهران رفت. او به سرعت خاطرات تلخ آن روزها را فراموش کرد و سخت سرگرم امور عمرانی تهران شد. ۴ سال از آن ماجراها گذشته، در این روزها شاید خیلی از چهره‌های سیاسی کشور افسوس گذشته را می‌خورند که کاش در اجماع بر سر قالیباف، پافشاری بیشتری می‌کردند تا به گرفتاری امروز نرسند.
خبرهای رسیده از اطرافیان قالیباف حاکی از آن است که او در حالی که همچنان نیم نگاهی به حضور در انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری دارد، نمی‌خواهد تجربه ۸۳ بار دیگر درباره او تکرار شود.
شاید خودداری قالیباف از اظهار نظر قطعی درباره حضور یا عدم حضور در انتخابات، ناشی از همین موضوع باشد. به هر شکل او همچنان یکی از کاندیداهای بالقوه این دوره است. که بیاید یا نه، کماکان نام او بر این انتخابات سایه خواهد انداخت.
منبع : سایت الف