جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

زن در اندیشه ابن رشد


زن در اندیشه ابن رشد
ابوالولید محمد بن احمد ابن رشد (۱۱۲۶ - ۱۱۹۸م)، فیلسوف نامدار مسلمان و یکی از بزرگترین شارحان آثار و افکار ارسطو، در ساحت فکر و اندیشه قلمروی بس گسترده و عظیم را به خود اختصاص داده است. به طوری که می توان وجود و حضور وی را در بسیاری از حوزه های فکری و عملی دید. با این حال، چنان که می دانیم بسیاری از متفکران و اندیشمندان بزرگ بشری، قربانی یکی از وجوه فکر و اندیشه خود شده اند. به طوری که برجسته شدن یکی از حوزه های مورد علاقه یا اشتغال آن متفکران، زمین هایی را فراهم نموده است که سایر وجوه فکری آنان نادیده گرفته شود یا چندان مهم به نظر نیاید.
درباره ابن رشد نیز این امر رخ داده است. به طوری که همه اهمیت و اعتبار وی را به آثار و تالیفات فلسفی متعلق به شروح، حواشی و تلخیص های وی از آثار ارسطو یا نقدهای وی بر فیلسوفان و متفکرانی مثل فارابی، ابن سینا، غزالی و... خلاصه کرده اند و اگر از سایر آثار وی نظیر کتاب های فقهی، طبی و... نامی برده می شود، به نوعی کمرنگ و حاشیه ای است. در حالی که بخش مهمی از افکار و اندیشه های وی در همین آثار تجلی یافته است. به علاوه، در بسیاری از آثار مربوط به وجه فلسفی وی نیز میزان تبعیت وی از ارسطو یا افلاطون یا نوآوری های وی بررسی نشده است و همین امر ما را از نظاره سیمای صادق وی و آرا و افکار مختلفی که در حوزه های گوناگون ابراز نموده است، بی بهره می سازد.
بدون شک یکی از وجوه گمشده یا نادیده گرفته شده افکار و آثار ابن رشد و از جمله حوزه هایی که او در آن نظریه پردازی کرده است، حوزه سیاست و اجتماع بوده است. به طوری که می توان به وضوح برخی از رهیافت های خاص وی در این زمینه را در آثار مسلم او یافت; به ویژه در کتاب «الضروری فیالسیاسه: مختصر کتاب السیاسه لافلاطون».
این کتاب که ظاهرا اصل عربی آن از بین رفته است، در برنامه ای زیر نظر دکتر محمد عابد الجابری، متفکر نامدار مراکشی، که برای احیای میراث ابن رشد تدارک دیده شده بود، از زبان عبری به عربی ترجمه شد و با مقدمه تحلیلی و تعلیقات مترجم فاضل آن و خود دکتر جابری چاپ و منتشر شد.
ابن رشد در مقدمه آن توضیح داده است که این کتاب تلخیص کتاب «سیاست» منسوب به افلاطون است. با این حال با نگاهی به متن کتاب، مقدمه مترجم و مقدمه تحلیلی دکتر جابری، بسیار زود مشخص می شود که ابن رشد در آن به بسیاری از وقایع و مظاهر سیاسی و اجتماعی مربوط به اندلس و جهان اسلام اشاره کرده است. (به عنوان نمونه، رک: صص ۱۷۵ و ۱۸۷- ۲۰۳). به علاوه، ابن رشد علاوه بر مسائل کمی، از لحاظ کیفی نیز از سطح مطالب مندرج در این کتاب افلاطون گذار کرده و به نوعی آن را بومی ساخته است.
یکی از مطالب بسیار جالب این کتاب دیدگاه ابن رشد درباره زنان و مسائل آنان است که متاسفانه تاکنون در کمتر جایی بررسی شده است. البته ابن رشد در کتاب پزشکی خود نیز درباره زنان نظر داده و حتی تصریح کرده است که در مورد زنان به نظرسنجی و تحقیق پرداخته است که طبیعتا تحقیق وی در آن کتاب درباره مسائل پزشکی است.
با این حال در کتاب مورد نظر، ابن رشد در ضمن تلخیص آرای افلاطون درباره زنان و نقش آنان در جامعه، به بیان آرای خود در این باره می پردازد و نشان می دهد که به امور و موارد جاری در حوزه های غیرمتافیزیکی و فلسفی محض، نظیر سیاست و جامعه، نیز تعلق خاطر دارد و علاوه بر ارائه اطلاعاتی در این زمینه، بر نواقص و کمبودها نیز انگشت اشاره می گذارد و به صورت اجمالی برخی از پیامدهای فردی، اجتماعی و حتی اقتصادی پاره ای رویکردها را گوشزد می کند. به عنوان نمونه، او از تقسیم بندی نامتوازن در امور کاری و اجتماعی ناخرسند است.
و باور دارد که هیچ یک از این امور مبنای مستدل و قابل دفاع ندارند; زیرا درست است که زنان در بسیاری از کارهای نیازمند توانمندی جسمی و عضلانی خاص، ضعیف تر از مردان هستند. با این حال در بسیاری از امور دیگر از مردان ماهرترند و زبردستی آنها در این حوزه ها، واضح تر از آن است که نیازمند ارائه دلیل و مدرک باشد. زیباتر از این دو نوع، کارهایی است که در صورت همکاری زن و مرد با هم به اوج و کمال می رسند.
به علاوه، غیر از این گونه کارها که در وادی کارهای فیزیکی یا یدی می گنجند، بنا بر دیدگاه کلیدی ابن رشد درباره زن و مرد که معتقد است هر دو از لحاظ «نوع» دارای «طبع» واحدی هستند، بر این باور است که زنان باهوش و مستعدی نیز وجود دارند که می توانند، «حکیم» و «رئیس» باشند و او هیچ یک از این امور کاملا ذهنی، فکری و اجرایی را برای زنان محال نمی داند.
از سوی دیگر، بر این باور است تعیین برخی و ظایف کوچک و خرد، زنان را از پرداختن به کارهای کلان و بزرگ بازداشته است و به این صورت باعث زوال شایستگی های آنان شده است. در کنار این، عدم توجه به بالا بردن مسائل فرهنگی و تربیت و آموزش زنان، آنان را به چیزی شبیه گیاه تبدیل کرده است. از این گذشته، عدم حضور زنان در جامعه از لحاظ اقتصادی نیز زیانده است و جالب است که ابن رشد به این مساله نیز توجه کرده است و با توجه به فزونی جمعیت زنان در جامعه زمان خود، علت فقر حاکم بر این جوامع را به عدم فعالیت زنان در سطح کلان یا پرداختن آنان به کارهای جزئی و مقطعی و صرفا برای تامین هزینه های جاری زندگی می داند.
ابن رشد در کتاب الضروری فی السیاسه، به پیروی از نظرگاه های افلاطون درباره زنان که معتقد بود زنان باید در اداره «مدینه» با مردان مشارکت کنند، ابن رشد نظر خود را در چهار بند اعلام می کند:
۱) از لحاظ مبنایی
این بخش از سخنان ابن رشد مبنای آرای کلیدی وی درباره زنان به حساب می آید و حاوی اصیل ترین رویکرد وی به موضوع زنان است. به طوری که می گوید:
به نظر من، از آنجایی که زنان و مردان از لحاظ غایت انسانی، نوع واحدی هستند، ضرورتا در کارهای انسانی با مردان مشارکت می کنند; هرچند با آنان اندکی اختلاف دارند. به بیان دیگر، مردها در کارهای انسانی تاب و توان بیشتری دارند. هر چند محال نیست که زنان در برخی کارها ماهرتر از مردان باشند. همچنان که در مورد موسیقی عملی چنین تصوری می رود تا جایی که گفته می شود، الحان (آهنگ ها) زمانی به کمال می رسند که مردان آنها را تنظیم کرده باشند و زنان آنها را اجرا کنند. حال که چنین است، و از سوی دیگر، نوع طبع زنان و مردان واحد است، و مقصود طبع واحد در مدینه، کار واحد است، روشن است که زنان در این مدینه به همان کارهایی می پردازند که مردها به آنها مشغولند. با این حال از آنجایی که آنان ضعیف تر از مردانند، باید به کارهایی کم مشقت تر، موظف شوند.
۲) از لحاظ عملی
ابن رشد در این مقطع با واقع نگری لازم به واقعیت جاری در زندگی اشاره می کند. با این حال به صورت ضمنی خاطرنشان می سازد که این گونه موارد حاکی از تفاوت زنان و مردان در توانمندی های جسمانی نباید به همه حوزه ها تعمیم داده شود. به علاوه، چنین نیست که کفه این ناتوانی همواره از جانب زنان سنگین باشد و مردان همواره واجد توانایی و مهارت لازم برای همه کارها باشند. این است که می گوید: می بینیم که زنان با مردان در صنایع مشارکت می کنند. با این حال زنان در این زمینه نسبت به مردان قدرت کمتری دارند; هرچند بیشتر زنان در برخی صنایع مانند بافندگی، خیاطی و... از مردان ماهرترند.
مشارکت زنان در امور جنگی و سایر موارد، با مشاهده وضعیت زندگی ساکنان براری و غارنشینان، معلوم می شود.
به همین سان، برخی از زنان ذاتا دارای هوش و استعداد سرشاری هستند. به همین خاطر هیچ حال نیست که در میان آنان حکیم و رئیس هم پدید آید.
۳) از لحاظ شرعی
در اینجا اساسا منظور فقه اسلامی است. او در این باره می گوید: از آنجایی که گمان برده شده است که این شاخه در میان زنان نادر است، برخی از شرایع منع کرده اند که در میان زنان، سمت پیشوایی، یعنی رهبری جامعه، وجود داشته باشد. با این حال از آنجایی که امکان چنین چیزی در میان آنها وجود دارد، برخی شرایع آن را دور ساخته اند.
۴) زوال شایستگی های زنان
این بند از نظرات ابن رشد، به وضعیت زن در جامعه اسلامی و به ویژه اندلس مربوط می شود. او در این باره می گوید: شایستگی زنان در این شهرها (شهرهای روزگار ابن رشد) به این دلیل رو به کاهش گذاشت که زنان صرفا برای کارهای زاد و ولد و امور مربوط به همسران خود و مواردی نظیر شیردهی و تربیت فرزندان به کار گرفته شدند. در نتیجه پرداختن به این کارها، سایر کارهای آنان را از میان برد.
از سوی دیگر، از آنجا که در این شهرها، زنان را برای فضایل انسانی مهیا نمی کنند (آموزش یا ...)، غالبا در این زمینه به گیاه شباهت دارند. به علاوه، از آنجا که بار سنگینی برای مردان هستند، عامل فقر این شهرها شده اند و به رغم آنکه زنان زنده در این شهرها دو برابر مردان است، به کارهای بزرگ ضروری نمی پردازند و غالبا نامزد اجرای کارهای کوچک می شوند. همچنان که در صنعت ریسندگی و بافندگی دیده می شود; آن هم در زمانی که برای هزینه ها به پول احتیاجی پیدا شود و اینها کاملا واضح است (فقره: ۱۴۰-۱۴۴)
با نگاهی گذرا به آنچه گذشت، گوشه ای از تعلق خاطر ابن رشد به مسائل اجتماعی و سیاسی به صورت اجمالی بیان شد. با این حال همه اظهارنظرهای وی در این زمینه به همین مقدار محدود نمی شود و نیاز داریم برای کشف این گونه رهیافت های وی، بیش از این در آثار او تامل نماییم. زیرا زیبایی و جذابیت وی در این گونه مسائل فقط به این نیست که او از زاویه فلسفی یا با ذهن یک فیلسوف در این حوزه ها اظهارنظر کرده است. چون همه مواهب و شخصیت علمی وی به فلسفیدن خلاصه نمی شود و علاوه بر این حوزه در زمینه فقه نیز صاحب نظر است و دانشنامه ای به نام «بدایه المجتهد» را به رشته تحریر درآورده است و مقام قاضی ارشد را نیز در اختیار داشته است و اگر این زمینه ها را نیز در این اظهارنظرهای وی دخیل بدانیم، باید گفت که بیش از خود این آرا و افکار، با رهیافت و رویکرد پیشروانه و جسورانه مواجه ایم که بسی پیش از روزگار ما مطرح شده است و ما هنوز از طرح بسیاری از این امور ناکام و ناتوانیم.
از این گذشته، او به عنوان شاخص ترین طرفدار «مشروعیت (شرعی بودن) نگاه عقلی» و عدم تضاد یا تناقض آن با رهیافت ها و اوامر دینی و شرعی، مطرح است و اگر این وجه فکر وی را با مواردی جمع کنیم که درباره تعلق خاطر وی به مسائل اجتماعی گفته شد، می توان امیدوار بود که با پیگیری این رهیافت، بسیاری از ناهمخوانی های موجود در این گونه زمینه ها حل و فصل شوند.
نویسنده : زاهد ویسی
منبع : روزنامه مردم سالاری