سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

هنرمندان و تراژدی غزه یک نمایش واقعی!!


هنرمندان و تراژدی غزه یک نمایش واقعی!!
می خواهم بگویم که ما هنرمندان طبق معمول عقب افتاده ایم. نمی دانم چگونه بگویم که گویی مسخ در زمان شده ایم؟ یا به خودمان بیش از حد پیوسته ایم یا دچار کیش شخصیت شده ایم!! هر چه هست ما هنرمندان عرصه نمایش عقب مانده ایم، بدجوری هم عقب مانده ایم. چرا که غزه و مردم مسلمان، صبور و سخت کوش آن این روزها دست اندرکار نمایشی هستند که شکوهمندترین تراژدی دوران را شکل می دهد. صحنه حیات مردم غزه به یک نمایش واقعی از مقاومت و صبوری تبدیل شده است و این مردم زندگی خویش را در صحنه ای واقعی به همگان عرضه می دارند و اینجا ما اگر تماشاگر هم بودیم بسیار خوب و پسندیده بود ولی می ترسم ما تماشاگر هم نباشیم! چون اگر از تماشاگران هم باشیم باید عکس العملی، خشمی و توفندگی ای نشان دهیم. یا حداقل مردم غزه را تشویق کنیم! ولی چه فایده بدنه تئاتر ما با مفاهیمی مانند مقاومت، دین، سلحشوری و حمایت بیگانه شده است! اصلا بگذارید جان مطلب را بگویم؛ تئاتر ما با جسارت و شجاعت بیگانه شده و هنرمندان تئاتر ما گویا قرار است سراغ این مفاهیم نروند و با یکدیگر عهد کرده اند که فقط هنرمند باشند! ولی آیا این رواست؟! آیا می توان نسبت به همه چیز حساسیت داشت الا این مسئله انسانی؟! آیا هنرمندان تئاتر ما نباید پاسخگوی وجدان خویش، تاریخ و انسان های مظلوم و غریبی باشند که به واسطه غفلت عارض بر وجدان بشریت وانهاده شده اند و هیچ دادرسی ندارند.
این نمایش واقعی تماشاچی واقعی می خواهد. تماشاچی ای که با شور و تعصب و دردمندی و هوشیاری به تماشای این تراژدی تلخ تاریخی بنشینند. اکنون مردم غزه همه هنرمندند، از کودک و نوجوان گرفته تا زن و مردشان! از آن جوانی که جان خود را در عملیات استشهادی فدای دین و میهن می کند تا آن مادری که از ظلم جباران صهیونیست فقط به خدا پناه می برد، از آن دختر جوانی که همسرش را برای عملیات روانه می کند تا آن خواهری که پدر و برادرش را از خانه می ربایند و اسیر کرده و سایه بالا سرشان را از سر او کم می کنند. همه هنرمندان واقعی اند، و بهترین هنرمندان هستند و نام نمایش شان، آزمون صبر و استقامت است! این نمایش در شکل حماسی خویش تماشاگران را هم به چالش می کشاند و تماشاگران را نسبت به حساسیت شان در این چالش قرار می دهد. برای همین است که می گویم این نمایش تماشاچی منفعل نمی خواهد. جغرافی رود خروش فلسطینیان که در این صحنه طراحی شده است همراهان توفانی می طلبد و این همراهان همان تماشاچیانی هستند که باید عزم همراهی خود را عملا نشان دهند. این هنر واقعی مردم فلسطین است که ما بر آن چشم بسته ایم ، این رشادت علنی و عیان پیش چشمان ماست که ما از آن غافلیم! این آزمایش بزرگ انسان هاست که ما هنرمندان از آن احتیاط داریم. دلم خون است از دست زمانی که ما از دست داده ایم و دلم خوش است که روزگاری که فلسطینیان به چنگ می آورند و آن را با جان و دل حفظ می کنند و مفت آن را از دست نمی دهند. نمی دانم خواب را چگونه معنا کنم ولی مطمئنم که خواب را هم، ظاهری است و باطنی! و وای به حال ما اگر خواب باطن ما را گرفتار کرده باشد و در بر گرفته باشد... آن وقت اگر هم ظاهرا بیدار شوی تا ابد در خوابی و غافل!
و آنچه در صحنه نمایش زمان ما در جریان است تراژدی بزرگ فلسطین مسلمان است که در بی رحمانه ترین شکل و بی محاباترین وضع، مورد شکنجه و آزار دشمنان صهیونیست از خدا بی خبری واقع می شود که در دشمنی با نوع بشر بی همتایند. تماشاچیان این صحنه قرار است بیداردلانی باشند که تعدادشان بی شمار باشد، مردمانی باشند بی محابا و متوکل به ذات احدیت! مرگ را به بازی گرفته و با دلی چون فولاد، همراه راستین این مظلومان غریب و بی پناه هستند! از بین هم محله ای ها و همشهری ها و هموطنان خود صفوفی را می بینم که دارد شکل می گیرد و چون رود در مسیر رفته ملت فلسطین جاری می شود! شرم دارم و نمی توانم بگویم که جایگاه ما هنرمندان تئاتر حتی در انتهای این صف نیست. آیا غیر از این است؟

علی اکبر باقری ارومی
منبع : روزنامه کیهان


همچنین مشاهده کنید