پنجشنبه, ۱۳ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 2 May, 2024
مجله ویستا
تحلیل علیرضا خمسه درباره برنامههای کودک دهه ۶۰
● ما آدمهای شادی بودیم
در سالهای دهه ۶۰ مجموعهای از عوامل از جمله محدودیت شبکهها برای پخش یک برنامه و همزمانی آن برای دیده شدن باعث شده بود که برخی از برنامهها با موفقیتهایی روبهرو بشوند. اما امروزه با تعدد شبکهها و موقعیتهای پراکنده و متنوعی که برای خانوادهها وجود دارد، امکان تماشای همزمان یک برنامه برای همه فراهم نیست و بر این اساس مخاطبین برنامهها هم تقسیم میشوند. شرایط ما در آن دوره برای تولید و پخش اینگونه نبود و حتی در ایام جنگ و دفاع قدس هم آن برنامهها دیده میشدند. مجموعه «هوشیار و بیدار» در آن سالها از این امتیاز برخوردار بود که هم افرادی که عاشق کار کودکان بودند در آن گرد هم آمدند و هم از شکل نو و تازهای برخوردار بود. این شکل نمایش در آن سالها جدید بود و بعدها خیلی از گروهها این شکل کار را تقلید کردند ولی به آن موفقیت نرسیدند؛ دلیش هم این بود که حلاوت و شیرینی آن برنامه در تازگی بود نه در تکرار و دیگر اینکه آن کار از فضای سالم و زندهای برخوردار بود.
بعدها خیلی از کسانی که به کار تولید کودک پرداختند خودشان آدمهای افسرده، ناامید و خستهای بودند. در حالی که در آن دوره ما واقعا شاد بودیم. به طور کلی کار کودک نیاز مشخصی نیست که بتوانیم بگوئیم مثلا کسی که روانشناسی خوانده موفق به پاسخگویی این نیاز میشود. یعنی ما قبل از اینکه به آدمهای دانا نیاز داشته باشیم، نیازمند آدمهای توانا هستیم. در حال حاضر شبکههای ما انباشته از روانشناسان و متخصصین کودک است که در واقع حاشیه کار هستند. باید افرادی را در عرصه تولید داشته باشیم که هنرمند و خلاق باشند و از نقطهنظرات این صاحبنظران نیز استفاده کنند. الان آدمهای توانا همه افسرده و ناامید شده و به دلایلی دست از کار کشیدهاند.در اغلب برنامههای تلویزیونی میبینیم که یک روانشناس نشسته و درباره کودک حرف میزند. این صحبتها به هیچ درد کودک نمیخورد. چون بچهها نیاز به تماشای نمایشهای شاد دارند که اگر زمینههای آموزشی را هم مدنظر قرار میدهد، در لایههای آن شادی باشد. در تمام شبکهها تنها یک گروه کار میکند، یک نفر اجرا میکند؛ در حالی که در آن سالها تعداد کسانی که کار عروسکی میکردند خیلی بیشتر بود. در میان همنسلهای ما خیلیها عاشق کار کودک بودند. اما الان جز «عمو پورنگ» و «فتیله جمعه تعطیله» ما برنامه موفقی نداریم.به قول حافظ که میگوید: «کی شعر ترانگیزد خاطر که حزین باشد»، ما هم نیاز به یک خاطرآسوده و جامعه بشاش داریم تا این شادی را بتواند در هنرمند و افرادی که کار تولید میکند، تزریق کند.مشکل ما در شناخت کودک نیست. ما نیاز به آدمهایی داریم که شاد باشند و مثل کودکان، در حال زندگی کنند. از ناامیدیها چیزی ندانند و از پیروزی خیر و روشنایی بهره ببرند.اتفاقی که امروز برای برنامههای کودک ما افتاده، سینمای کمدی ما را هم دچار خدشه کرده است. در آن سالها آثار کمدی بیشتر و تاثیرگذارتری داشتیم. اما آن آدمهای کمدی امروز به آدمهای عبوسی تبدیل شدهاند که دیگر خودشان هم خوشحال نیستند. در آن سالها ما آدمهای شادی بودیم.
منبع : روزنامه فرهنگ آشتی
نمایندگی زیمنس ایران فروش PLC S71200/300/400/1500 | درایو …
دریافت خدمات پرستاری در منزل
pameranian.com
پیچ و مهره پارس سهند
تعمیر جک پارکینگ
خرید بلیط هواپیما
ایران اسرائیل غزه روز معلم مجلس شورای اسلامی دولت رهبر انقلاب نیکا شاکرمی دولت سیزدهم مجلس بابک زنجانی شهید مطهری
آتش سوزی تهران پلیس زلزله قوه قضاییه پلیس راهور شهرداری تهران سیل آموزش و پرورش سلامت سازمان هواشناسی دستگیری
قیمت طلا قیمت خودرو قیمت دلار خودرو بازار خودرو دلار بانک مرکزی ایران خودرو سایپا کارگران تورم حقوق بازنشستگان
سریال نمایشگاه کتاب فیلم سینمایی عفاف و حجاب تلویزیون جواد عزتی مسعود اسکویی سینما رضا عطاران سینمای ایران دفاع مقدس فیلم
مکزیک
رژیم صهیونیستی فلسطین آمریکا جنگ غزه حماس اوکراین نوار غزه انگلیس نتانیاهو یمن افغانستان ایالات متحده آمریکا
پرسپولیس استقلال فوتبال سپاهان تراکتور علی خطیر لیگ برتر ایران لیگ قهرمانان اروپا رئال مادرید باشگاه استقلال بایرن مونیخ لیگ برتر
هوش مصنوعی تلفن همراه اپل اینستاگرام گوگل همراه اول فرودگاه واکسن تبلیغات ناسا پهپاد
سرطان کبد چرب فشار خون بیمه کاهش وزن بیماری قلبی دیابت مسمومیت داروخانه