سه شنبه, ۱۱ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 30 April, 2024
مجله ویستا

از میرزا ملکم خان تا انتخابات هشتم


از میرزا ملکم خان تا انتخابات هشتم
((قانون وکیل و و ضامن و حاکم و مستحفظ حقوق انسانی است ... چرا خانهء اورا بی جهت ضبط کردند . به علت اینکه قانون نداریم . چرا سر او را بی تقصیر بریدند . بعلت اینکه قانون نداریم چرا این همه مناصب را به یکی می دهند و آن همه صاحب مناصبان قابل را بی کار می گذارند . بعلت آنکه قانون نداریم . پس اگر حق زندگی می خواهید قانون بخواهید .اگر صاحب دین هستید قانون بخواهید ...اگر خانه شمارا خراب کرده اند ،اگر مواجب شما را خورده اند ، اگر صاحب چیزی هستید ، اگر فقیر هستید، قانون بخواهید ... اگر آدم هستید. قانون بخواهید .
هیچ کس در ایران مالک هیچ چیز نیست چون قانون نیست .حاکم تعیین می کنیم بدون قانون ...سرتیپ معزول می کنیم. بدون قانون.حقوق دولت را می فروشیم ، بندگان خدا را حبس می کنیم خزانه می بخشیم ، بدون قانون . شکم پاره می کنیم بدون قانون ... در ایران احدی نیست که بداند تقصیر چیست و خدمت کدام ...هیچ امیر و هیچ شاهزادهء ما نیست که از شرطه ( امنیت) زندگی خود بقدر غلامان سفرای خارجه اطمینان داشته باشد)) .اینها جملاتی است که قریب به یک قرن و ربع پیش از طریق روزنامه قانون چاپ لندن به قلم میرزا ملکم خان به صورت مخفیانه وارد خاک ایران می شد . اگر نتوان میرزا ملکم خان را نخستین اصلاح طلب و یا نخستین مشروطه خواه دانست اما یغینا میتوان وی را جزء نخستین کسانی دانست که سعی در تشریح معنی کلمه قانون در میان مردم ایران داشت ، نه اینکه کلمه قانون در ایام معاصر با میرزا ملکم خان در ادبیات زبان فارسی وجود نداشت یا ملت ایران با این کلمه به کل بیگانه بود نه اصلا . لیکن آن توصیفی که میرزا ملکم خان از این کلمه ارائه داد ، در ورای آنچه در ذهن ایرانیان معاصرش ثبت شده بود جای می گرفت . میرزا ملکم خان سعی داشت تا به هموطنانش بیاموزد آنچه سال ها حکومت های ایران آن را به قانون تعبیر کرده اند مصداق کامل واژهء جبر است . او سعی داشت تا با مقایسه جامعهء آن روز ایران با جوامع فرنگی به مردم ایران نشان دهد که واژهء قانون دارای یک معنی دوطرفه است . به این معنی که قانون تنها مجموعه ای از باید ها و نباید هایی نیست که حکومت برای رعیت خود تعیین می نماید . بلکه قانون مجموعه ای از باید ها و نباید هایی است که ملت برای ملت و ملت برای حکومت تعیین می کند .او سعی داشت تا به معاصران خود بفهماند که این تنها حکومت نیست که می تواند بر اعمال مردم نظارت کند بلکه الفبای قانون مندی نظارت مردم بر اعمال حکومت است اینکه میرزا ملکم خان سعی در معنی کردن کلمه قانون داشت و فریاد قانون خواهی سر می داد ، هرگز به این معنی نبود که در جامعهء ایران آن روز هیچ قانونی وجود نداشت ، اتفاقا خوب هم قانون وجود داشت لیکن اشکال کار از آنجا بود که قانون گذار ، مجری و ناظر، هرسه، یک دستگاه بود و آن دستگاه حکومت بود . حکومت عقل کل بود ، حکومت خیر و صلاح مردم را بهتر از خود مردم می دانست و از همه مهم تر اینکه حکومت همواره نیمه ای در آسمانها داشت و صاحبان قدرت فرمان روایی بر ملک و مردم را هدیه ای از سوی خداوند در دست خود می دانستند .به طبع هر عملی که از آنها سر میزد را مطابق اصول و موازین آسمانی و خیر و صلاح مردم تعبیر می کردند . و این خود مهمترین اصلی بود که عنصر نظارت بر اعمال حکومتی را زیر سوال می برد و به همین ترتیب بود که در فرهنگ ایران آزادی بیان همواره متاعی نایاب بود . آنچنان که اگر هم در مقاطعی هرچند کوتاه فضای بازی برای گفتمان مردم با حکومت به وجود آمده است ، برای مردم غیر قابل باور و برای حکومت ها غیر قابل تحمل بوده است . بهترین سند بر این مدعا آن است که همواره نشریات منتقد حکومتها در ایران فرسنگ ها دور تر از خاک ایران فعالیت داشته اند از قبیل ثریا ، پرورش ، حبل المتین و قانون .
اتفاقا در پیام های میرزا ملکم خان سخن از آزادی بیان هم بود ، حقوق بشر هم بود . وی سعی داشت که به ملت ایران نشان دهد که نگاه حکومت ها به ملت ایران همواره به دیدهء مجموعه ای از یک مشت نادان و یک سری گردن کش و یاغی بوده که می بایست گردن کشان را سرکوب و نادانان را هدایت نمود . وی می خواست به مردم ایران بیاموزد که دوران تغییر حکومت ها بر اساس برندگی شمشیر و تاخت و تاز اسب ها به سر آمده و عزل و نصب حکومت ها حق شماست . و در یک کلام پیام میرزا ملکم خان به مردم ایران آن بود که شما مختارید بر خود و سرنوشت خود حکومت کنید . اگر نتوان میرزا ملکم خان را سرآغاز انقلاب مشروطه دانست لیکن می بایست اذعان داشت که بدون روشنگری های وی ، سید جمالدین اسد آبادی و میرزا آقاخان کرمانی ، ملت ایران با انقلاب مشروطه فاصله زیادی داشت و وجود اینان در حقیقت میانبری بود در مسیر مشروطه و مشروطیت در ایران. اما اصلاحات از میرزا ملکم خان و انقلاب مشروطه آغاز نشد .هرچند که می توان انقلاب مشروطه را نقطه عطفی در روند اصلاحات دانست .
شاید بتوان اولین نشانه اصلاحات را در اندیشه های عباس میرزا در جهت ایجاد تغییرات و مدرنیزه کردن سپاه ایران دانست شاید سپه سالار ، امیر کبیر ، دکتر مصدق و مرحوم مدرس را بتوان بارز ترین شخصیت های اصلاح طلب در طول تاریخ ایران تا قبل از انقلاب اسلامی به حساب آورد . اگر تاریخ اصلاحات را به دوبخش قبل و بعد از انقلاب مشروطه تقسیم نماییم به وضوح می توان دید که اکثر جریانات اصلاح طلب قبل از این مقطع بر پایهء ظهور یکی از شخصیت های اصلاح طلب و با تکیه بر ویژگی های شخصیتی وی پا به عرصه سیاست گذاشته اند . اکثر این افراد کسانی بوده اند که ضمن داشتن شخصیتی اصلاح طلب و مقتدر توانسته بودند قدم در دستگاه حکومتی گذاشته و اصلاحات را غالبا از درون الیگارشی قدرت هدایت نمایند . و باتوجه به عدم برخورداری از قدرت توده های مردم در مقاطع قبل از انقلاب مشروطه معمولا اینگونه حرکت ها فاقد حمایت و تکیه گاه قابل اعتمادی از سوی اجتماع بوده و با محو شخصیت متولی امر متوقف و به فراموشی سپرده می شدند . لیکن شاید بزرگ ترین امتیاز انقلاب مشروطه در ایران را بتوان آغاز همراهی توده های مردم در یک حرکت اصلاح طلبانه دانست . حرکت اصلاح طلبانه ای که تا به امروز علی رقم توقفات مقطعی ، همچنان ادامه یافته است . آنچه در اینجا مطرح است آن است که عوامل توقف نهضت های اصلاح طلب در تاریخ ایران چه بوده ؟ اگر اصلاحات غیر ضروری بوده است چرا یک بار در یکی از همین مقاطع توقف برای همیشه به فراموشی سپرده نشده ؟ و نه تنها هرگز به فراموشی سپرده نشده چرا هر بار در میدانی وسیع تر و با پشتوانه ای مردمی تر پا در عرصه سیاسی ایران گذاشته است ؟ و آیا اساسا می توان واژه شکست را برای یک نهضت اصلاح طلبانه آنچنان که در ادبیات گفتمان برخی جریانات سیاسی حال حاضر جامعه ما به کرات شنیده می شود به کار برد ؟ در رابطه با اینکه آیا نهضت های اصلاح طلبانه مستحق واژه شکست هستند یا خیر در نوشتار دیگری بحث خواهیم کرد ،اما در خصوص عوامل توقف نهضت های اصلاح طلبانه ایران باید گفت علی رقم تفاوت در شکل ظاهری پایان کار این گونه جریانات اصلاحاتی ، یک عامل مشترک در تمامی توقفات امواج اصلاح طلب ، چه قبل از انقلاب مشروطه و چه بعد از آن ، همواره باعث بازماندن ماشین اصلاحات از ادامه راه بوده است .
و آن همانا به خطر افتادن منافع طبقه حاکم و احساس خطر در الیگارشی قدرت بوده است . ناصردین شاه دستور قتل صدر اعظم کارا و توانمند خود ( امیر کبیر) را صادر کرد چون منافع اختیارات و تسلط خود بر امور مملکتی را در خطر می دید . محمد علی شاه مجلس را به توپ بست چون عملا تاج و تخت خود را از دست رفته می دید . سردارسپه ( رضاخان) کلیهء اصلاح طلبان را قلع و قمع کرد ، چون آنها را مانعی در افزایش قدرت خویش و تسلط کامل بر امور مملکتی می دید و از همه واضح تر کودتای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲ بود که در طی آن اصلاح طلبانی همچون مصدق به زندان افتادند ، مشخصا به این دلیل بود که با ادامه روند اصلاحات در این مقطع در واقع حکومت پهلوی عقیم می شد و شان و مقام و قدرت خاندان سلطنتی عملا در حد یک خانواده تشریفاتی تقلیل می یافت . اما شاید بتوان عامل دومی را هم در توقف اصلاحات در مقطع بعد از انقلاب مشروطه موثر دانست وآن هم همانا محدودیت آزادی بیان و بسته شدن فضای سیاسی بود. نه اینکه قبل از انقلاب مشروطه آزادی بیان و یا فضای باز سیاسی وجود داشت و بعد از این مقطع محدود شد .
نه ، اتفاقا بعد از انقلاب مشروطه برای اولین بار جو آزاد گفتمان سیاسی در ایران رواج پیدا کرد ، به سرعت نشریات مستقل با عناوین مختلفی از جای جای مملکت سربرآوردند ، در حالی که تا قبل از این مقطع جراید جز مدح و ثنای حکومت و بازتاب اوامر همایونی و تجلیل از خاندان سلطنتی مطلب دیگری نداشتند در این زمان نشریات مستقل بدون کوچکترین بیم و هراسی از ناحیهء حکومت دست به افشا گری ، نقد اعمال حکومت و حتی انتقاد از شخص اول مملکتی می زدند .با توجه به افزایش نسبی سطح سواد در بین مردم و افزایش تعداد کسانی که قادر به خواندن و نوشتن بودند ، جراید می توانستند نقش بسیار مهمی در تسریع روند اصلاحات ایفا کنند. خطر وجود این نشریات روز به روز بیشتر از جانب صاحبان قدرت احساس می شد . آنچنانکه اگر به فرض هم حکومت های پس از مشروطه تحت فشار جریانات اصلاح طلب حاضر می شدند تن به مصالحه داده و به گونه ای قدرت را میان خود و نمایندگان مردم در مجلس تقسیم نمایندمطبوعات مستقل مانع عظیمی بر سر راه این ساخت و ساز بودند .و لذا آزادی بیان و نشریات مستقل همواره صف اول قربانیان قبل از توقف هر حرکت اصلاحاتی بوده اند به گونه ای که در طول تاریخ اصلاحات بعد از انقلاب مشروطه همواره به فاصله زمانی کوتاهی قبل از توقف اصلاحات نشریات مستقل توقیف شده اند . بی شک میتوان غیبت این نشریات مستقل در مقاطعی از تاریخ پس از مشروطه را فقدان پارو زنان زورق هر حرکت اصلاحی دانست . تا اینجا دو عامل برای متوقف شدن حرکت اصلاح طلبانه در تاریخ ایران مطرح گردید . اولا ترس از دست دادن قدرت از سوی جریان حاکم و ثانیا مشکلاتی که آزادی بیان و مطبوعات مستقل بعد از انقلاب مشروطه در جریان اصلاحات برای الیگارشی قدرت ایجاد می نمود . با وقوع انقلاب اسلامی در ایران این معادلات تا حدود زیادی عوض شد . از سویی با تغییر حکومت سلطنتی به جمهوری فشار جریان حاکم برای در دست گرفتن و حراست از قدرت بی چون و چرا از بین رفته بود ، همچنین با توجه به جو انقلابی حاکم بر روز های نخست انقلاب بنظر می رسید که فضای باز سیاسی و آزادی بیان مشکلی برای رژیم جدید حاکم بر ایران ایجاد نمی کند و همه چیز در ظاهر محیا برای آغازاصلاحات به نظر می رسید . شاید دولت موقت مرحوم مهندس بازرگان را بتوان نخستین دولت اصلاحات پس از انقلاب دانست .
وی که در دوران تصدی کوتاه مدت خود در دولت موقت از حمایت های رهبر انقلاب اسلامی برخوردار بود ، خیلی زود و قبل از آنکه به نخستین اقدامات اصلاحی خود دست بزند در کش مکش ها و سهم خواهی های گروه ها و احزاب مختلف و همچنین درگیری های مربوط به اشغال سفارت آمریکا در تهران مجبور به کناره گیری از قدرت شد .هرچند که پدیده احزاب و جناح ها در هر مملکتی می تواند پدیده مبارکی به حساب آید و هرکدام می توانند در چانه زنی بر سر احقاق حق گروه ها و سلیقه های هواداران خود موثر واقع شوند ، لیکن این پدیده اولین ضربه را در جریان کشمکش های سهم خواهی اوائل انقلاب به جریانات اصلاحی وارد آورد . در حدود دو سال کشمکش بر سر مسئلهء گروگان گیری کارمندان سفارت آمریکا توسط دانشجویان پیرو خط امام ، و هشت سال زدو خورد نظامی با دولت بعث عراق ، عملا بخش عظیمی از توان و انرژی سیاسی و اقتصادی مملکت معطوف اینگونه مسائل شد . موشک بود ، صدا بود ، حجله بود ، عزا بود ، آژیر بود ، سنگر بود ، تحریم بود ، کمبود بود، بنزین جیره بندی بود! خرم شهر نبود ، آواره بود ....در این زمان صحبت از اصلاحات بیشتر به یک شوخی بیجا شباهت داشت .قاعدتا هشت سال سازندگی پس از جنگ نیزضروری تر از آن بود که احتیاج به توضیح داشته باشد .
تا اینکه در نخستین روز های آخرین ماه بهار سال ۱۳۷۶ حضور میلیون ها نفر ایرانی در پای صندوق های رای نوید از مردمی ترین موج اصلاح طلبی در طول تاریخ ایران را داد . حجت الاسلام ولمسلمین سید محمد خاتمی در انتخابات ریاست جمهوری دوره های هفتم و هشتم با بالاترین میزان رای در طول تاریخ انتخابات ریاست جمهوری ایران به عنوان سکان دار اصلاحات وارد کاخ ریاست جمهوری شدند . در دوران تصدی ایشان پیشرفت های چشم گیری در زمینه آزادی های اجتماعی ، مخصوصا برای جوانان صورت گرفت ، چهره شهر ها از حضور نیرو های نا موظف که به صورت خود سر و سلیقه ای با جوانان برخورد می کردند زدوده شد . حضور زنان در عرصه های مختلف اجتماعی و مناصب مختلف دولتی به صورت چشمگیری افزایش یافت ، در زمینه های فرهنگی و هنری پیشرفت های چشم گیری صورت گرفت و سانسور ها به میزان قابل توجهی کاهش پیدا کرد . میزان ذخایر صندوق ذخیره ارزی افزایش چشمگیری داشت که البته افزایش قیمت نفت نیز در این مورد بی تاثیر نبود ، و از همه مهم تر سیاست تنش زدایی دولت اصلاحات در روابط بین المللی بود تا آنجا که روابط نه چندان شفاف جمهوری اسلامی ایران با بسیاری از کشور های جهان رونق یافت و این خود باعث انعقاد قرار داد های مهم همکاری در زمینه های اقتصادی ، تجاری و فرهنگی بود .
اوج قانون مداری و شفافیت در دولت اصلاحات را می توان در انتشار رسمی اخبار مربوط به تخلفات رخ داده در وزارت اطلاعات دانست . و در جریان سخنرانی رئیس جمهور اصلاحات در مجمع عمومی سازمان ملل متحد سال ۲۰۰۰ بنا به پیشنهاد ایشان سال گفتگوی تمدن ها نام گرفت و این خود باعث شد چهره کشور ایران از حالت منزوی سال های گذشته خارج شده و به صورت یک کشور آماده برای روابط همه جانبه با تمامی کشور های مطرح جهان تبدیل شود . و پیام مهر و دوستی ایران به گوش تمامی دولت ها و ملت های جهان برسد .
اما به راستی این بار دلائل توقف جریان اصلاحات چه بود؟ آیا توده جوانانی که با امید دستیابی به آزادی های اجتماعی در پای صندوق های رای حضور یافتند پس از نیل نسبی به هدف با تصور آنکه این آزادی ها تا ابد غیر قابل توقیف است از حضور مجدد در انتخابات سر باز زدند . آیا مشتاقان جامعه مدنی پس از طی هشت سال فعالیت های اصلاحاتی در ایران توقع ایجاد جامعه مدنی در حد ژاپن یا سویس و سوئد و فرانسه و انگلستان را داشتند و چون به این آرزو دست نیافتند نا امید از ادامه راه از مسئولیت خیش در قبال اصلاحات شانه خالی کردند ؟آیا حضور زنان در عرصه های مختلف اجتماعی آنقدر اشباع شده بود که نیازی به تداوم پشتیبانی از جریان اصلاحات نمی دیدند ؟ آیا کشمکش های احزاب و یا سهم خواهی های جناحی باعث توقف اصلاحات شد و یا رد صلاحیت چهره های شاخص اصلاح طلب و توقیف گسترده مطبوعات ؟ و یا شاید توده مردم کنترل تورم! و آوردن پول نفت بر سر سفره های خود را در اولویت می دیدند ؟ اینها تماما آن چیزی است که مردم در انتخابات هشتمین دور مجلس شورای اسلامی بدان پاسخ خواهند داد .
اما هنوز این مرد تنهای شکیبا
با کوله بار شوق خود ره می سپارد
تا از دل این تیرگی نوری برآرد
در هر کناری شمع شعری می گذارد
اعجاز انسان را هنوز امید دارد
علیرضا نصیرزاده
منابع
۱. سنت و مدرنیته ، دکتر صادق زیبا کلام چاپ چهارم بهار ۱۳۷۹ ، انتشارات روزنه .
۲. ریشه های انقلاب ایران ، نیکی .کدی ، ترجمه دکتر عبدالرحیم گواهی. نشر علم ۱۳۸۵.


همچنین مشاهده کنید