جمعه, ۱۴ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 3 May, 2024
مجله ویستا

۴ اسفند ۱۲۹۹ ـ پیروزی کودتای ژنرال رضاخان پهلوی و رئیس الوزراء شدن سید ضیاء طباطبایی یزدی - ادامه تفرقه افکنی انگلیسی ها


چهارم اسفند۱۲۹۹ سلطان احمدشاه قاجار همراه با صدور اعلامیه ای حکم ریاست الوزرایی سید ضیاءالدین طباطبایی یزدی و سرداری سپه ژنرال رضاخان را صادر کرد. تیپ قزاق روز پیش از آن (سوم اسفند) تهران را متصرف شده بود و فتح الله اکبر (سپهدار رشتی) رئیس الوزراء به سفارت انگلستان که این دولت خود حامی کودتا بود پناه برده بود!.
تیپ قزاق پس از دیدار و مذاکرات ژنرال «آیرون ساید» انگلیسی با ژنرال رضاخان روانه تهران شده بود و نمایندگان احمد شاه را که برای مذاکره با رضاخان و انصراف تیپ از ورود به تهران به شاه آباد آخرین محل استقرار آن رفته بودند بازداشت کرده بود. واحدهای تیپ پس از شنیدن سخنان مهیج سید ضیاء و دریافت پولهایی را که باخود به شاه آباد (امامزاده حسن ـ نزدیک تهران وقت) برده بود وارد پایتخت شدند و شهررا که تنها در دو نقطه مختصر مقاومتی کرده بود متصرف شدند. مقاومت از سوی پلیس بود که با تحمل چند کشته کنار رفت.
احمدشاه که با صدور فرمان نخست وزیری سید ضیاء عملا به کودتا تسلیم شده بود در حکم نخست وزیری وی اعتراف به غفلت و لاقیدی کابینه های قبلی و عدم امنیت درکشور و بلاتکلبفی ملت کرده بود. سیدضیاء طباطبایی یزدی تحصیلکرده فرانسه قبلا در تهران روزنامه منتشر می کرد.
در همین روز ژنرال رضاخان اعلامیه «حکم می کنم» را صادر کرد که بر دیوارهای تهران الصاق شد و فهرستی از کسانی را که باید دستگیر شوند به قزاقها داده و شهررا جز نانوایی ها و قصابی ها به حالت تعطیل در آورده بود.
سید ضیاء که درباطن از ژنرال رضاخان (میرپنج = سرتیپ) واهمه داشت، برای نشان دادن اقتدار خود و بدون جلب رضایت قبلی رضاخان، سرهنگ کاظم خان افسر ژاندارم را فرماندار نظامی تهران کرد و از همین لحظه آتش دشمنی ژنرال رضا خان را نسبت به خود روشن ساخت. سیدضیاء همچنین با انتصاب سرهنگ علی خان از افسران مورد اعتماد خود به فرماندهی ژاندارمری بر رنجش و دشمنی ژنرال رضاخان افزود. هدف سید ضیاء از این انتصابات، علم کردن نیرویی در برابر قوای قزاق بود که پادگان تهران (سربازان کم تجهیزات ارتش) را هم به خود ضمیمه کرده بود و نیرومندتر شده بود. ژنرال رضاخان با اعمال قدرت بعدا همه نیروهای مسلح را تحت فرمان خود در آورد و سید ضیاء در نقشه اش شکست خورد.
از تحلیل مورخان چنین بر می آید که انگلستان با هدف سلطه انحصاری بر ایران و ذخائر و منابع آن و بستن راه نفوذ روسیه شوروی که داشت جان می گرفت در جهت جنوب، نه تنها از اجرای طرح کودتا حمایت کرده بود بلکه از گسترش تفرقه و ایجاد دشمنی میان سران کودتا (رضاخان، سیدضیاء و ...) راضی بنظر می رسید و عملا به آن دامن می زد. روسیه شریک قبلی انگلستان در سلطه بر میهن ما در پی انقلاب بلشویکی اکتبر ۱۹۱۷ از میدان ایران خارج شده بود. بیم انگلستان در آن زمان همچنین از کمونیست شدن ایران و انتقال کمونیسم از طریق ایران به کشورهای عربی بود که پس از جنگ جهانی اول و انهدام عثمانی عمدتا به لندن سپرده شده بودند و فاصله غنی و فقیر در مناطق عربی و در نتیجه آمادگی برای پذیرش افکاری سوسیالیستی فراهم بود. انگلستان برای مبارزه با گسترش کمونیسم در ایران که به دلیل وجود طبقه و کلاس در جامعه و غیردولتی بودن تاسیسات و منابع تولید و درآمد هواداران فراوان هم پیدا کرده بود راهی جز احیاء نیم خیز ناسیونالیسم ایرانی نمی دید و برای این کار ژنرال رضاخان مناسب بنظر رسیده بود.
تنها رجلی که در آن زمان با این تحولات و انتصاب سید ضیاء به ریاست الوزرایی علنا مخالفت می کرد دکتر مصدق والی (استاندار) وقت فارس بود که سیدضیاء را عامل اجنبی خواند و کودتا را یک نقشه خارجی اعلام داشت. دکتر مصدق حاضر نشد حکم نخست وزیری سید ضیاء را به ادارات فارس ابلاغ کند و به همین سبب سید ضیاء چند روز بعد ضمن مخابره تلگرامی او را تهدید کرد. با وجود این تهدید، سید ضیاء از دکتر مصدق خواست که در سمت خود باقی بماند که وی نپذیرفت و به تهران آمد.
منبع : تاریخ ایران و جهان در این روز