چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا

بحران عراق و آرایش امنیتی جدید منطقه


بحران عراق و آرایش امنیتی جدید منطقه
آیا اوضاع کنونی عراق و نقش استقرار امنیت در این کشور بر امنیت و منافع ملی کشورهای همسایه، به خوبی درک می‌شد؟
تغییر رژیم در عراق ‌و شکل‌گیری یک حکومت مردمی به شرط آن که اولا همه همسایگان به استقرار امنیت و گسترش سلطه دولت مرکزی برای جلوگیری از توسعه درگیری‌های فرقه‌ای و آغاز هر چه سریعتر بازسازی و حل مشکلات روزمره مردم عراق کمک كنند و دوم آن كه با خروج هر چه سریعتر نیروهای اشغالگر خارجی و واگذاری امور به دولت عراق به از بین بردن زمینه‌های ناامنی، نیازمند یک اراده جمعی و سیاست شفاف از سوی همه طرف‌های دارای نفوذ در عراق تلقی می‌شود. عراق از نظر سرزمینی و نیروی انسانی، کشور مهمی در منطقه به شمار می‌رود و وجود عراق ایمن و باثبات و یکپارچه، ضرورتی اساسی برای موفقیت هرگونه مجموعه امنیتی در خلیج فارس و خاورمیانه است.
تنها ضامن امنیت و ثبات در عراق، مشارکت اقشار مردم این کشور در تعیین سرنوشت خود بدون دخالت‌های بیگانگان است و تلاش برای تکرار تجارب استعماری که اوایل قرن بیستم در عراق وجود داشت، هرگز در قرن حاضر موفق نخواهد بود. همچنان‌که تلاش‌های استعماری در گذشته نتیجه‌ای نداشت. بدون شک به کارگیری نیروی نظامی ضامن امنیت و ثبات در عراق نیست، بلکه برعکس، لازم است دولتی که حاصل گفت‌وگوی ملی بر پایه منافع ملی با مشارکت همه طیف‌ها و گروه‌های ملت عراق برای پایه‌گذاری پایه‌های آینده سیاسی کشور شکل گرفته است، حمایت و تقویت شود.
باید توجه داشت هم‌اکنون یکی از عمده‌ترین سرمنشأ‌های ناامنی و تهدید نظامی که دو جنگ خانمانسوز را به منطقه تحمیل كرده، باعث گسترش تروریسم و خشونت شد؛ یعنی رژیم بعثی عراق، از بین رفته است. در عوض دولتی مردمی در این کشور مستقر شده و یک فرصت طلایی که قابل برگشت نیست، در برابر ملت‌های این منطقه قرار گرفته است و وارد فاز جدیدی در منطقه شده‌ایم که ضرورت بازنگری در گفتمان امنیتی را در این منطقه، بیش از پیش مورد تأکید قرار می‌دهد.
اشغال عراق به دست نظامیان آمریکایی، وضعیت امنیتی جدیدی را در منطقه خلیج‌فارس و به طور کل، خاورمیانه ایجاد کرده است، به گونه‌ای که برخی تحلیلگران آمریکایی و نیز جورج بوش، رئیس‌جمهور این کشور، بر این باورند که موفقیت در عراق، مرحله جدیدی را در تحقق صلح خاورمیانه رقم می‌زند. در این راستا، سیاستگذاران و تحلیلگران آمریکایی، در تلاشند تا نظم جدیدی را برای هدایت وضعیت جدید شکل دهند. در این راستا، دو نکته اساسی باید مورد توجه قرار گیرد: نخست این‌که پیامدهای نهایی جنگ عراق بر محیط امنیتی خاورمیانه چیست؟ و دوم آن‌که آیا وضعیت كنونی منطقه، اجازه استقرار آرایش امنیتی جدیدی را می‌دهد یا خیر؟(۲)
سیستم سنتی امنیتی حاکم بر منطقه خلیج‌فارس پیش از سال ۱۹۹۰ و اشغال کویت توسط عراق، مبتنی بر موازنه قدرت بین ایران، عراق و عربستان با کنترل کشور نخست توسط دو کشور دیگر به همراه حضور کمرنگ نظامی ایالات متحده در منطقه بود. این روند پس از اخراج عراق از کویت و حضور مؤثرتر آمریکا در منطقه که با سقوط دولت عراق در سال ۲۰۰۳ به اوج خود رسید، به شکل‌گیری ائتلاف نوین امنیتی در خلیج‌فارس شامل آمریکا، عربستان و مجموعه کشورهای مخالف با روند کنونی حاکم بر عراق انجامید که این امر، تهدیدهای جدید امنیتی برای منطقه به دنبال خواهد داشت.
صحنه عراق در چهار سال گذشته، همواره برای مردم دنیا، این کشور و همسایگان آن مورد توجه، سئوال برانگیز و نگران‌کننده بوده است. نگرانی جدی از پاشیده شدن اوضاع سیاسی، اجتماعی و اقتصادی این کشور، بروز جنگ‌های داخلی، تجزیه احتمالی این کشور، صدور تروریسم و ناامنی از این کشور به کشورهای همسایه است و این امور، مسئولیت بازیگران اصلی صحنه عراق را سنگینتر می‌کند. بررسی سیاست خارجی آمریکا در خاورمیانه و خلیج‌فارس به طور خاص بدون بررسی انگیزه آمریکا در حمله به عراق و تحولات بعدی که در این کشور رخ داد، امکان‌پذیر نیست. از این رو، بررسی و مد نظر قرار دادن این انگیزه‌ها مهم است. با در نظر گرفتن نیاز قدرت‌های بین‌المللی به منابع انرژی خلیج‌فارس، روشن است که جنگ عراق و اشغال این کشور و تلاش‌های آمریکا برای سلطه‌جویی بیشتر در منطقه خلیج‌فارس از عوامل مهم تشدید و تضاد در این کشور، مناسبات بین‌المللی و منطقه‌ای شده است.
همان‌گونه که در بالا اشاره شد، مبحث استقرار امنیت و تشکیل دولتی دمكراتیک در عراق و کمک به تسریع در این روند و اهمیت اثرات آن بر مناطق گوناگون از جمله اروپا، غرب آسیا، آسیای مرکزی، منطقه خاورمیانه، خلیج فارس و کشورهای همسایه آن، باید امری جدی و مسئولانه و به دور از ایده‌های جاه‌طلبانه و مداخله در امور داخلی این کشور از سوی هر کشور دیگر تلقی شود. فروپاشی نظام بعثی که زمانی به عنوان دروازه شرقی اعراب در مقابل ایران از آن یاد می‌‌شد و حذف و به خطر افتادن منافع اقتصادی و سیاسی کشورهای همسایه این کشور و دیگر کشورهای عربی که زمانی حامی صدام حسین در جنگ علیه ایران بودند، اوضاعی را در این کشور به وجود آورده است که آتش شعله‌ور شده توسط مبارزان سنی مذهب و نیروهای وابسته به شبکه القاعده، دامن نیروهای خارجی و کشورهای حامی آنان را خواهد گرفت و آنها هیچ برون‌رفتی، جز همکاری با ایران که در جنگ تحمیلی هشت ساله بهای سنگینی پرداخته و مشارکت نیروهای وفادار به عراق را ندارند.
هرچند جمهوری اسلامی ایران از آغاز بحران عراق و اشغال این کشور، خواستار رفع تنش و ایجاد ثبات و امنیت و نیز استقلال و یکپارچگی در این کشور مهم منطقه است و خروج اشغالگران و واگذاری امور به مردم عراق را بهترین راه برای پایان دادن به نابسامانی‌ها و رویکرد منطقه‌گرایی را یکی از راهبردهای مناسب برای تدوین و توسعه روابط بین‌المللی و کاهش تنش در منطقه می‌داند، تحقق این خواسته، شرایط لازم خود را می‌‌خواهد.
در این زمینه، لازم است این استراتژی با روش‌های مؤثر و شفاف و حفظ اهرم‌های قدرت با همکاری و مشارکت همه طرف‌های درگیر منطقه‌ای و نیروهای خارجی و مشخصا آمریکا به صورت طرح‌های اجرایی تدوین شود و به استقرار هر چه سریعتر امنیت در عراق که می‌تواند باعث گسترش ناامنی در منطقه شود، کمک جدی و مؤثر كند.
این امر کمک به آمریکا برای به اصطلاح خروج از این وضعیت تلقی نمی‌شود، بلکه کمک به مردمی است که از زیر یوغ ستمکاری خارج شده‌اند، ولی هم اینك از حداقل‌های یک زندگی عادی و شرافتمندانه برخوردار نیستند. اهداف واقعی آمریکا و ترس کشورهای منطقه از قدرت یافتن شیعیان عراق که حق طبیعی آنان در پرتو یک حکومت دمکراتیک است، وضعیتی را به وجود آورده که هم از طرفی مسئولیت ایران در استقرار امنیت در عراق و تبدیل یک کشور دشمن در همسایگی خود به دوست را بسیار حساس نموده و از سوی دیگر، دست جبهه مقابل را برای تداوم وضعیت موجود با دستاویزهای ناموجه باز گذاشته است.
گفت‌وگوهایی که با آمریکایی‌ها در عراق انجام شده، هرچند برای به دست آوردن منافع ملی و استقرار امنیت در این کشور، شرطی لازم است، نفس مذاکره کافی نیست. عدم تدوین چشم‌انداز و استراتژی مشخص، فقدان دستاورد محسوس و کمبود اطلاع‌رسانی درست، می‌تواند در پایان به ضرر جمهوری اسلامی پایان یابد. این مذاکرات، چاقویی دولبه است و اگر خوب طراحی، اجرا و نتیجه‌گیری نشود، کمترین پیامدهای آن این است که هم دست آمریکایی‌ها را در امور عراق باز می‌گذارد و هم قدرت مانور و بهره‌برداری از اهرم‌های قدرت ایران را در معادلات منطقه‌ای و به ویژه عراق کم می‌کند و هم این فرصت را برای تحرکات آتی آمریکا علیه ایران فراهم می‌آورد. نحوه انتشار خبر در زمینه ترکیب اعضای هیئت، دستور مذاکرات، رئوس مطالب مطروحه و نتایج ملاقات‌ها، چشم‌انداز روشنی ندارد.
● نتیجه‌گیری:
۱) عراق به دلایل عدیده که خود مبحثی جداگانه است، عمق استراتژیک ایران است. هرچند ایران در معادلات عراق، دست بالا را دارد، ولی باید به طور شفاف با همه نیروهای درگیر در این کشور، اعم از گروهای سیاسی، همسایگان و آمریکا با حفظ اصول و بر پایه حفظ منافع امنیتی و ملی خود گفتمان کارساز و مؤثر داشته باشد. جمهوری اسلامی ایران، هزینه سنگینی پایه‌گذاری خود و به ویژه جنگ تحمیلی و اثرات مخرب آن را که همچنان ادامه دارد، در رابطه با عراق پرداخته است. اکنون نیز به منظور خروج اشغالگران و واگذاری امور به مردم عراق برای پایان دادن به نابسامانی‌های این کشور، باید بسیار مسئولانه و با رعایت منافع ملی مردم دو کشور، سیاست‌های اجرایی مناسبی به مسئولان عراقی و دیگر طرف‌های داد تا بتواند برون‌رفتی هر چه سریعتر را ارایه دهد و بهانه را از دست نیروهای اشغالگر خارج كند.
۲) سیاست تشنج‌زدایی و همکاری با کشورهای همسایه که جمهوری اسلامی ایران در سال‌های پیاپی و به ویژه پس از جنگ تحمیلی و در دوران دولت آقای خاتمی آن را دنبال نموده، همانند یک رودخانه است که دو ساحل دارد و هر دو طرف از مزایای این همکاری استفاده می‌کنند. به هر حال، حتی اگر سیاست تشنج‌زدایی بتواند همه اشتباهات کشورهای منطقه را در حمایت آنان از صدام حسین در جنگ هشت ساله تحمل كند، این خطای استراتژیک به سادگی از حافظه تاریخ محو نمی‌شود. آنها با حمایت مادی و معنوی از تجاوز صدام حسین به خاک یک کشور اسلامی که ده سال بعد، دامن خودشان را نیز گرفت و تثبیت حضور بیشتر نیروهای غربی در خلیج فارس و برخی کشورهای حاشیه جنوبی آن که اثرات مخرب خود را بر جای خواهد گذاشت، در به وجود آوردن وضعیت کنونی منطقه سهیمند، برای همین، این سیاست باید با هشیاری کامل و به دور از هیجان زدگی و با برنامه دنبال شود.
۳) از ضروری‌ترین وظایف نخبگان، اجرای گفت‌وگو و بحث همه‌جانبه و به دور از افراط و تفریط و شعار زدگی، برای روشن نمودن خطراتی است که احتمالا منطقه در آینده با آن روبه‌رو خواهد شد، به گونه‌ای که این روند به معنای چشم‌پوشی از منافع ملی هیچ کشوری نبوده و بالعکس منافع دسته‌جمعی همگان که در پرتو همکاری منطقه‌ای و استقرار امنیت شکل می‌گیرد، محقق سازد.
توجه به دو نکته ضروری است و خوب است همه اساتید و نخبگانی که با سیاست خارجی و روابط بین‌الملل سروکار دارند، به آن بپردازند. هرچند بافت دستگاه عامل و عناصر تصمیم‌ساز در سیاست خارجی و سیستم هدایت کشتی روابط خارجی در دریای مواج سیاست جهانی به گونه‌ای طراحی نشده که با آزادسازی و پخش اطلاعات در دنیای کنونی که موجب صلابت بیشتر یک سیستم می‌شود، از همه افکار استفاده كند.
۱) سیاست خارجی، آیینه تمام‌نمای سیاست داخلی است. به عبارت دیگر، به دلیل ناآشنایی علمی و عملی و معادل پنداشتن جامعه بین‌الملل با گروه‌های اجتماعی داخلی و تعامل یکسان با مقولات سیاست خارجی، طبعا باید منتظر مشکلات عدیده‌ای در این زمینه باشیم. نقش مطبوعات و رسانه‌های آزاد در این زمینه در گرفتن این نکات و انعکاس و به بحث و بررسی گذاشتن آن بسیار حساس و تعیین کننده است.
۲) باید با توجه به اهمیت مسئله عراق بر اوضاع امنیت داخلی و منطقه‌ای و نقش‌گیری طرف‌های درگیر در عراق در آینده این منطقه، این مقوله را از مسائل امنیت ملی تلقی نموده و ارباب جراید و دانشگاهیان با دنبال کردن و درخواست مصرانه از مسئولان مربوطه برای ارایه تصویر روشنی از آنچه بین دو کشور و دیگر طرف‌های درگیر در عراق می‌گذرد، مردم و به ویژه نخبگان را برای ارایه تجزیه تحلیل واقعی از توانمندی‌ها و نقاط ضعف و قوت تحرک سیاست خارجی در این زمینه، به کمک بطلبند.
متأسفانه رسانه‌ها نیز آنچنان دچار مشکلات خویش و خودسانسوری هستند که کسی پیگیر این موارد نیست. البته تبعات وخیم سیاست‌های دستوری و صدور بخشنامه‌ها و مزاحم تلقی کردن مطبوعات غیر دولتی و تعطیل مطبوعات و پایگاه‌های اطلاع‌رسانی داخلی که دغدغه ملت و مملکت دارند را دارند، باید در فرصت دیگری به آن پرداخت.
نصرت‌الله تاجیک


همچنین مشاهده کنید