شنبه, ۸ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 27 April, 2024
مجله ویستا


مبانی و حقوق جهانگردان از دیدگاه منابع اسلامی


مبانی و حقوق جهانگردان از دیدگاه منابع اسلامی
اسلام حقوق تمامی كسانی را كه در كشور اسلامی حضور دارند، اعم از هموطنان و كسانی كه با مجوز دولت اسلامی به كشور وارد شده‌اند، را به رسمیت شناخته و رعایت آن حقوق را بر همگان لازم دانسته است.جهانگردان نیز از جمله افرادی هستند كه با اجازهٔ دولت به كشور می آیند و بنا بر اصول بنیادین اسلام كه از جمله آنها كرامت انسانی، وفای به عقود، دعوت و ... است، دولت و تمامی مسلمانان موظف‌اند حقوق چنین افرادی را به رسمیت بشناسند. مهم ترین این حقوق را می‌توان حق امنیت، ورود و عبور و مرور در كشور، برخورداری از عدالت اجتماعی، احترام و رعایت منزلت اجتماعی فرد، تأمین حداقل حقوق انسانی و حق خروج دانست.
یكی از موضوعاتی كه امروزه اهمیت بسیار دارد، موضوع جهانگردی یا توریسم است. جهانگرد در معنای وسیع فردی است كه حداقل یك شبانه روز خارج از منزل و اقامتگاه خود زندگی كند. مادّهٔ یك قانون توسعهٔ صنعت جهانگردی ایران، مصوب ۱۳۷۰، در تعریف ایرانگردی و جهانگردی مقرر می‌دارد:
منظور از ایرانگردی و جهانگردی عبارت است از هر نوع مسافرت انفرادی یا گروهی كه بیش از ۲۴ ساعت بوده و به منظور كسب و كار نباشد.تألیف سفرنامه‌ها به زبانهای مختلف حاكی از اهمیت جهانگردی است. در ایران قدیم به مسافران و جهانگردان احترام خاصی می‌گذاشتند. راه شاهی به طول ۲۵۰۰ كیلومتر و احداث كاروانسرا‌ها و چاپارخانه‌های بین راه و پلها از مهم‌ترین اقدامات هخامنشیان بود كه جهانگردی را آسان می‌كرد. هرودوت ـ جهانگرد و مورخ مشهور یونانی ـ از آن راه عبور كرده است (محقق داماد، ۱۳۷۸: ۳۰۷). در دوران اشكانیان نیز احداث جادهٔ ابریشم از چین تا مدیترانه كه از فلات ایران عبور می‌كرد، به این امر كمك فراوانی كرد. اسلام نیز با توصیه به مهمان‌نوازی و به خصوص غریب‌نوازی و توصیه‌های اكید قرآن و سایر منابع اسلامی بر سیر و سفر وتفكر در آفرینش، بر اهمیت این موضوع افزوده است. آمیزش این توصیه‌ها با فرهنگ لطیف و مهمان‌نواز ایرانی باعث گردیده كه از گذشته‌های دور تاكنون ایران به بهترین و امن‌ترین مكان برای جهانگردان تبدیل گردد كه این امر در سفرنامه‌های جهانگردان غربی كاملاً مشهود است.
سیر و سفر از جمله موضوعاتی است كه مورد توصیه و تاكید قرآن مجید قرار گرفته است. قرآن مجید در هفت مورد با حالت استفهام انكاری (اولم یسیروا ـ افَلَمَ یسیروا)* سؤال می‌كند كه چرا در زمین سیر نمی كنید. در شش مورد نیز خطاب امری است و دستور می‌دهد كه در زمین سیر كنید (سیروا).** گرچه اهداف سیر و سفر و جهانگردی متعدد و متنوع است، بررسی كوتاه و اجمالی نشان می‌دهد كه موارد ذكر شده در قرآن همه با اهداف فرهنگی توأم است. قرآن در یازده مورد هدف این كار را تعمق و اندیشیدن در عاقبت و احوال گذشتگان دانسته كه در چهار مورد از آنها نگرش در احوال گذشتگان دروغگو و مجرم مورد تاكید قرار گرفته است و دو مورد باقی مانده به نگرش و اندیشه در چگونگی پیدایش خلقت و شكوفایی عقل و دل اختصاص دارد. بدیهی است كه در سیر و سفر به خصوص به نقاط مختلف دنیا انسان با مشاهدهٔ موجودات بی نظیر الهی مانند حیوانات، بیابانها، جنگلها، كوهها، اقیانوسها، شهرها و انسانهای مختلف كه در نژاد و رنگ، فرهنگ و رسوم، دین و آیین، خلق و خو و... با یكدیگر اختلاف دارند، خدا را كه خالق همه موجودات است بالعیان مشاهده می‌كند و دست از
خرافه پرستی و بی‌ایمانی بر می‌دارد. به همین دلیل این موضوع مورد توصیه و تاكید اسلام قرار گرفته است.
در پایان مقدمه شایان ذكر است كه در بررسی موضوع حقوق جهانگردان از دیدگاه منابع اسلامی، مبانی و اصول حقوق جهانگردان از دیدگاه اسلام را بررسی می كنیم و به دنبال آن حقوق آنان را از نظرگاه اسلام و با توجه به مبانی اسلام و قوانین موجود مورد دقت و كاوش قرار می‌دهیم.
●● مبانی و اصول
بی شك مبانی و اصول در هر عرصه زیربنای حقوق در آن عرصه است. برخی از مبانی و اصول در موضوع مورد بحث به قرار زیر است.
● كرامت انسانی
یكی از مهم ترین مبانی حقوق افراد در جامعهٔ اسلامی ارزش و كرامت انسانی است. اسلام برای بشر، فارغ از هرگونه عقیده و مرام، ارزش قائل است. خداوند در قرآن مجید می‌فرماید:
و لقد كرّمنا بنی آدم و حملناهم فی البّر و البحر؛ به درستی كه فرزندان آدم را گرامی داشتیم و آنان را در خشكی و دریا برنشاندیم (اسراء: ۷۰).
آیات و احادیث فراوانی در این زمینه وارد شده كه همه از شخصیت دادن خداوند به انسان و ارزش دادن به او حكایت می‌كند. به علاوه، سیرهٔ پیامبر اكرم(ص) و اهل بیت شریفشان نیز بر این امر گواهی می‌دهد. در تاریخ آمده است كه پیامبر به احترام جنازهٔ فردی یهودی كه از كنار ایشان تشییع می‌شد به پا خاستند و در پاسخ اصحاب كه گفتند: "جنازهٔ یهودی است" فرمودند: "ألیست نفساً ؛ آیا انسان نیست؟" (مجلسی، ۱۴۰۳، ۷۸: ۲۷۳)
علاوه بر سیرهٔ اهل بیت، دستورهای اكید دین اسلام مبنی بر كمك به همگان كه در آیات و سخنان پیامبر اكرم(ص) و اهل‌بیت ایشان متجلی شده نیز دلیلی بر ارزشمندی انسان در این مكتب است. روایاتی نظیر فرمودهٔ حضرت امیر (ع) "عمل نیك خود را به مردم بذل می‌كن! پس به درستی كه ارزشمندی كار نیك نزد خدواند با هیچ چیز معادل نیست."* یا گفتهٔ دیگر ایشان "نیكوكار كسی است كه نیكی او به عموم مردم برسد."** (محمدی ری شهری، ۱۴۱۶: ۶۴۱) و یا فرمودهٔ امام صادق (ع): "خداوند فرموده است: مردم عیال من هستند؛ پس محبوب‌ترین آنها نزد من مهربان‌ترین آنان به خلق و كوشاترین آنها در برآوردن حوائج آنان است."*** (محمدی ری شهری، همان: ۷۰۰)، همه دلیلی بر احترام اسلام به انسان است.
فقها نیز بر اساس منابع اسلامی فتاوایی داده‌اند كه همگی بر حق كرامت انسان دلالت دارند؛ فتاوایی مانند حرمت مثله كردن، ممنوعیت كشتن افرادی كه در جنگ حضور نداشته‌اند یا كشتن كودكان و زنان، توصیه اكید بر عدم انجام اموری كه دور از شأن و منزلت انسانی است، مثل بد رفتاری با اسیران و... و یا در بحث از مجازات، ممنوعیت اهانت به متهم یا اعمال مجازات بیش از آنچه در شرع مقرر است و... .
گفتنی است كه در اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر نیز این اصل مورد توجه قرار گرفته و حقوقی همانند حق حیات، ممنوعیت بازداشت بدون دلیل، ممنوعیت شكنجه و هرگونه رفتار غیر انسانی حتی با مجرم، همه از آثار اِعمال این اصل است. شایان ذكر است كه در قانون اساسی جمهوری اسلامی ایران نیز اصول ۳۲، ۳۸، ۳۹ و برخی اصول دیگر بر این مبناست.
● عدالت
عدالت نیز از جمله مبانی بسیار مهمی است كه تخلف از آن به هیچ وجه جایز نیست. خداوند قسط وعدل را مهم‌ترین هدف ارسال رسل دانسته ومی فرماید:
به راستی پیامبران خود را با دلایل آشكار روانه كردیم و با آنان كتاب و ترازو فرستادیم تا مردم به قسط و عدل بپا خیزند (حدید: ۲۵).
خداوند در تكوین خلقت و تشریع دین عدالت را عملی كرده و پیامبران را برای اجرای آن فرستاده است. در جای دیگر خداوند به مؤمنان چنین دستور می‌دهد:
البته نباید دشمنی با گروهی، شما را بر آن دارد كه عدالت نكنید. به عدالت برخیزید كه آن به تقوا نزدیك تر است (مائده: ۸).
این آیه صریحاً افراد را بر حذر داشته كه مبادا عدالت را قربانی دشمنیهای خود قرار دهند. به علاوه، در روایات بی‌شماری از عدالت سخن به میان آمده و ظلم تقبیح شده است. فریاد امیرالمؤمنین(ع) در ماجرای تعدی سپاهیان معاویه به زنان بی‌پناه یهودی و ربودن زیورآلات آنان و به خصوص این جملهٔ حضرت "اگر مسلمانی با شنیدن این واقعه بمیرد شایستهٔ سرزنش نیست، بلكه این مرگ نزد من سزاوار است"* (امام علی: خطبهٔ ۲۷)، نمودی از ظلم ستیزی و عدالت طلبی رهبران اسلام است.پس اجرای عدالت حد و مرز نمی شناسد و نژاد، رنگ، ملیت، دین و... نمی‌تواند مانع اجرای آن گردد وحق هر فرد است كه عادلانه با او رفتار شود؛ بیگانه باشد یا هموطن.
پس باید گفت كه عدالت زیر بنای همهٔ احكام و مسائل دین است و همچنان كه در قوانین كشوری باید مبنا قرار گیرد، لازم است در اجرای قانون و به عبارت دیگر در رفتار حاكمان با كلیهٔ افراد اعم از تبعه و بیگانه اساس و پایه قرار گیرد. علاوه بر این، رفتار مردم با یكدیگر نیز شایسته است بر محور عدالت استوار گردد. بنا بر این هرگونه رفتار و قانون‌گذاری بر خلاف عدالت حتی با بیگانگانی كه به عنوان جهانگرد وارد كشور اسلامی شده‌اند، اگر چه در ظاهر وجهه‌ای دینی به آن بدهند، از جرگهٔ رفتار دینی خارج است.
● وفا به عهد
وفای به عهد نیز یكی از اصول بنیادی حقوق افراد در جامعه به شمار می‌رود كه در قرآن مجید و روایات اهل بیت(ع) تأكید زیادی بر آن شده است. قرآن با نزول دهها آیه در این زمینه اهمیت بیش از حد آن را نمایان ساخته است. به عنوان نمونه در آیه‌ای وفای به عهد خصلت انسانهای مؤمن به شمار آمده است: "الموفون بعهدهم اذا عاهدوا؛ وفا كنندگان به عهد هنگامی كه عهدی ببندند" (بقره: ۱۷۷). همچنین دستور كلی مطلق قرآن وجوب وفای به عهود است: "اوفوا بالعقود" (مائده: ۱). نیز دستور خداوند به مسلمانان این است كه بر عهد خود با مشركانی كه به عهد خود وفادار بوده‌اند پایدار باشند (‌توبه: ۴). علاوه بر آیات قرآن، پیامبر(ص) و اهل بیت ایشان نیز این موضوع را مورد عنایت قرار داده‌اند و روایات بی‌شماری در این زمینه از آنان وارد شده است. حضرت امیر (ع) در دستورالعمل حكومتی خود به مالك اشتر به عنوان استاندار مصر می‌فرماید:
به عهد خویش وفا كن و بر آنچه بر عهده گرفتی امانتدار باش و جان خویش را سپر پیمان خود گردان، زیرا هیچ یك از واجبات الهی همانند وفای به عهد نیست كه مردم جهان با تمام اختلافاتی كه در افكار و تمایلات دارند در آن اتفاق نظر داشته باشند... پس هرگز پیمان شكن مباش (امام علی(ع): نامهٔ ۵۳).
تأكید حضرت بر اینكه وفاداری بر پیمان سنت خداوندی در همهٔ جوامع است و اینكه مسلمان باید جان خویش را سپر پیمانش قرار دهد، نشان دهندهٔ اهمیت این موضوع از دیدگاه حضرت است.
فقیهان نیز در فروعات زیادی بر اساس این اصل فتوا داده‌اند. آنان قراردادهایی را كه بین مسلمانان یا بین آنان و غیر مسلمانان یا بین دولت اسلامی و مردم و یا دولت و دول دیگر منعقد شده، بر این اساس لازم الوفا می‌دانند. به اعتقاد آنان باید به قراردادی كه با دشمن، حتی در حال جنگ، منعقد می‌گردد نیز وفا شود. بر این اساس می‌گویند اگر در حین جنگ فردی از مسلمانان با قراردادی شفاهی و یا حتی با اشاره به فردی از كفار امان داد، بر همهٔ مسلمانان لازم است به مقتضای قرارداد او از هر گونه تعرض به آن فرد خودداری كنند و حتی امان دهنده نیز نمی‌تواند قرارداد خویش را صوری بداند و آن را بهانه‌ای برای آمدن سرباز دشمن و كشتن او قرار دهد. در روایتی از امیرالمومنین(ع) نیز آمده است:
هركس فردی را بر نریختن خونش امان داد، سپس به وی خیانت كرد، پس من از قاتل بیزارم گرچه مقتول در آتش باشد (عاملی، ۱۳۹۶: ۵۱).
بر مبنای همین اصل، اسلام قراردادهای همزیستی مسالمت آمیز با غیر مسلمانان مقیم كشورهای اسلامی را پذیرفته و تعهدات و حقوق متقابلی را برای آنان در نظر گرفته است.
با این توضیح باید گفت كه اولاً: كلیهٔ عهدنامه‌ها و پیمانهای بین المللی كه كشورها بدانها پیوسته‌اند و یا پیمانهای چند جانبه بین دولتها كه برخلاف شرع نباشد از نظر اسلام لازم الوفاست؛ ثانیاً: هرگونه عهد و پیمان با هر فرد بیگانه‌ای كه برخلاف شرع نباشد لازم الوفا می‌باشد؛ ثالثاً: امروزه صدور ویزا برای ورود به كشور حقوق و تعهداتی را به دنبال دارد و دولتها نمی‌توانند به طور یكطرفه آن را نقض كنند. پس می‌توان گفت كه كلیهٔ حقوق و تعهدات جهانگردی كه دولت به طور عام یا خاص پذیرفته و حقوقی كه در معاهدات بین المللی كه دولت به آن پیوسته وجود دارد، بر اساس این اصل لازم الوفاست.● دعوت
اصل دیگری كه در برخورد با جهانگردان غیر مسلمان پایه و محور قرار می‌گیرد، اصل دعوت به اسلام است. مسلمانان وظیفه دارند با رفتار و گفتار خویش دیگران را به دین اسلام دعوت نمایند و به فرمودهٔ پیامبر اكرم (ص) با عمل باید مردم را به دین خدا دعوت كرد.
"كونوا دعاهٔ الناس بغیر السنتكم" (عاملی، ۱۴۰۹: ۷۶). در آیهٔ شریفهٔ قرآن خطاب به پیامبر اكرم(ص) در مورد دعوت گفتاری آن حضرت چنین آمده است:
اُدع الی سبیل ربك بالحكمهٔ و الموعظهٔ الحسنهٔ و جادلهم بالّتی هی احسن ؛ به راه پروردگارت (دیگران را) با حكمت و موعظه نیك دعوت كن و به بهترین روش با آنان مجادله نما (نحل: ۱۲۵).
در این آیه پیامبر اكرم(ص) موظف شده است كه با سخنان حكیمانه و مواعظ بلیغ و گاه با جدال نیك مردم را به اسلام دعوت كند. در مورد دعوت رفتاری آن حضرت همین بس كه قرآن مجید ایشان را دارای اخلاقی بزرگ دانسته است (قلم: ۴). وجود چنین اخلاقی كه نمودش در رفتار و كردار ایشان ظهور داشته باعث شده كه بسیاری از افراد تنها به دلیل رفتار نیك حضرت به دین او ایمان بیاورند و این الگویی برای تمامی مسلمانان است تا با رفتار خویش دیگران را مجذوب دین و مرام خود سازند.
پر واضح است كه در صورت حاكم شدن چنین رفتاری در جامعه به وسیلهٔ آحاد مردم، نه تنها هیچ ترس و واهمه‌ای از ورود بیگانگان غیر مسلمان به كشور اسلامی وجود ندارد، بلكه از ورود آنان استقبال می‌شود تا بدین وسیله موجبات هدایت همهٔ انسانها ـ با واسطه و بدون واسطه ـ فراهم شود.
خوشبختانه مسلمانان و به ویژه ایرانیان در طول تاریخ با وجود كاستیهای فراوان در عمل دین خویش را به دیگران نمایانده‌اند و نوشته‌های سفرنامه نویسان بهترین شاهد این مدعاست. به عنوان نمونه شاردن ـ از سیاحان مشهور فرانسوی ـ چنین می‌نویسد:
در تمام جهان كشوری مانند ایران برای سیاحت و جهانگردی وجود ندارد، خواه از لحاظ قلت خطرات و از لحاظ امنیت طرق كه مواظبت دقیق در این مورد به عمل می‌آید و خواه از جهت كمی مخارج كه معلول كثرت تعداد عمارات عمومی مخصوص مسافران در سرتاسر امپراتوری در بلاد و بیابان است، در این عمارات به رایگان سكونت اختیار می‌كنند (محقق داماد، همان: ۳۲۵).
و یا گاسپاردوویل فرانسوی كه در زمان قاجار به ایران آمده می‌نویسد:
ایرانیان شاید نیك بخت‌ترین و ملایم‌ترین مردمان مشرق زمین باشند... بسیار مهمان نوازند. هر غریبه‌ای كه قدم به شهر یا دهی می‌گذارد بی گفتگو از دهن اولین كسی كه ملاقات می‌كنند این سخنان را خواهد شنید كه "مهمان منید". البته این كلمات تعارف خشك و خالی نیست، زیرا اگر دعوت رد شود دعوت كننده جداً ناراحت می‌شود (محقق داماد، همان: ۳۳۴).
امروزه سخن و گفتار نیك و بر اساس منطق را با وسائل اطلاع رسانی به اقصی نقاط جهان و به درون خانه‌ها می‌توان برد. ولی با وجود این، چنانچه بتوان با عمل و رفتار و از نزدیك دیگران را با اسلام و تربیت یافتگان آن مكتب آشنا كرد، تأثیر بیشتری در گرایش فرد به دین دارد و حتی منطق و گفتارِ صاحبان رفتار نیك، دیگران را از تعصب و لجاجت بر حذر می‌دارد. پس می‌توان گفت كه بهترین راه برای اینكه دیگران منش نیك مسلمانان را ببینند، ایجاد تسهیلات برای ورود و پذیرش آنان به كشور اسلامی و درون جوامع اسلامی است.
● تألیف قلوب
ایجاد الفت و مهربانی در قلبها بهترین راه برای دعوت افراد به شمار می‌رود. الفت و مهربانی از راههایی میسر است كه بهترین آنها نیكی و كمك به دیگران است. به فرمودهٔ امیر المومنین(ع) "الاحسان یسترق الانسان؛ احسان انسان را به بندگی وا می‌دارد" (آمدی، ۱۳۶۶: ۲۶۴). اسلام به مسلمانان سفارش اكید دارد كه به همنوعان خود نیكی كنید. این امر علاوه بر اینكه خود ارزشی والاست و صفاتی نیك را در انسان تقویت می‌كند كه به سعادت جامعه می‌انجامد، از پیامدهای جانبی آن ایجاد الفت و مهربانی در طرف مقابل است كه باعث نزدیكی افراد به یكدیگر و دور كردن كدورتها و كینه‌ها از یكدیگر می‌شود و این همدلی نیز به موفقیت و سعادت جامعه كمك شایانی می‌كند. اسلام این همدلی و الفت را برای هدفی بزرگ كه همان سعادت انسانهاست فرا دینی كرده و به مسلمانان دستور داده كه در جهت اهداف عالی اسلام به غیر مسلمانان نزدیك شوند و به پیامبر نیز دستور می‌دهد كه به اهل كتاب بگو بیایید تا با تكیه بر مشتركات فیما بین با یكدیگر متحد شویم. به علاوه، اسلام در مواردی دیگر نیز گامهایی برداشته است. به عنوان مثال، سهمی از زكات واجب بر مسلمانان را با عنوان تألیف قلوب برای به دست آوردن دل غیر مسلمانان هم‌مرز با كشور اسلامی یا تقویت دین مسلمانان مرزنشین اختصاص داده كه ظاهراً همین تأثیر را در مورد جهانگردان نیز خواهد داشت.
به طور كلی می‌توان گفت كه بنا بر اصل تألیف قلوب، امروزه می‌توان با ایجاد الفت در قلب صدها هزار جهانگرد چهرهٔ واقعی اسلام و مسلمانان را در جهان به بهترین وجه نمایان كرد. این امر در دراز مدت علاوه بر دعوت هزاران نفر به اسلام، وجههٔ كشورهای اسلامی را نیز در جامعهٔ جهانی و بین مردم دنیا زیبا ومطلوب نشان داده و قدرتی همراه با اقبال جهانیان به كشورهای اسلامی خواهد بخشید. شایان ذكر است كه امروزه طرق و راههای تألیف قلوب كفار به تناسب زمان تغییر كرده كه یكی از آن راهها را می‌توان ایجاد امكاناتی مناسب برای جهانگردان دانست.
●● فصل دوم. حقوق جهانگردان
پرواضح است كه شمارش همهٔ حقوق جهانگردان كاری بس دشوار است و از عهدهٔ این مقال خارج است. بر این اساس، برخی از مهم‌ترین حقوق جهانگردان را با توجه به منابع اسلامی بررسی می‌كنیم.
● حق امنیت
مهم‌ترین حقی كه باید برای جهانگرد به رسمیت شناخت، حق امنیت است كه با پذیرش و ورود وی به كشور این حق بر عهدهٔ دولت و ملت مسلمان قرار می‌گیرد. در اینجا بهتر است با ذكر تاریخچه‌ای از این حق در اسلام و قبل از آن به شرح آن بپردازیم.
در گذشته‌های دور، یعنی صدها یا هزاران سال قبل، پادشاهان برای ایجاد امنیت مسافران در راهها تاحدودی كه در مسیر منافع آنان بود با دزدان راه یا قطاع الطریق مبارزه می‌كردند و امنیت مسافران و واردان را تأمین می نمودند و در ازای آن مبالغی از آنان می‌ستاندند. در همین عرصه، پادشاهان ایران با احداث راههای بزرگ، كاروانسراها و چاپارخانه‌هایی در بین راه برای استراحت و ایمنی مسافران به این مهم جامهٔ عمل می‌پوشاندند. ولی با وجود این نیز امنیت كامل بیگانگانی كه از سرزمینهای دیگر وارد منطقه‌ای می‌شدند تأمین نمی شد و آنها برای امنیت خویش ناگزیر به استمداد از بزرگان قبایل یا حكام بودند.
بر همین اساس، این گونه افراد زمانی كه وارد منطقه‌ای می‌شدند به انحای مختلف از یكی از بزرگان آن منطقه امان می‌گرفتند و در پناه امنیت اعطایی او آزادانه اقامت و یا رفت و آمد می‌كردند. این روش در صدر اسلام و در منطقهٔ جزیرهٔ العرب نیز رواج داشت. البته این شیوه باعث می‌شد كه غالب افرادی كه بدون امان و پناه وارد شهر یا منطقه‌ای می‌شدند از خطر غارتگران در امان نباشند. در تاریخ اسلام می‌خوانیم كه گاه افرادی برای فروش اجناس خود یا امر دیگری وارد مكه می‌شدند و برخی پس از خرید وجه جنس را نمی دادند یا اموال او را غارت می‌كردند. همین امر باعث شد كه گروهی از جوانان قریش پیمان بستند كه از این گونه افراد حمایت كنند و پیامبر(ص) نیز در بیست سالگی، یعنی بیست سال قبل از بعثت، در یكی از این پیمانها حضور داشتند و پس از مبعوث شدن به رسالت نیز می‌فرمودند:
در خانهٔ عبدالله بن جدعان باحضور من پیمانی بسته شد كه برای من محبوب‌تر از آن بود كه شتران سرخ مو به من دهند و اگر امروز كسی مرا به چنان پیمانی دعوت كند هر آینه آن را اجابت می‌كنم.
تاریخ اسلام این پیمان را با عنوان حلف الفضول یا پیمان جوانمردان ثبت كرده است (سبحانی، ۱۳۷۰: ۱۸۵).
با گسترش اسلام و شروع برخی از جنگها، پیامبر(ص) این امر را كه فردی از دشمن در پناه مسلمانی وارد مدینه شود به دستور الهی پذیرفتند و مشروعیت آن با نزول این آیهٔ شریفه شكل گرفت:
و إن أحد من المشركین استجارك فأجره حتی یسمع كلام الله ثم أبلغه مأمنه ذلك بأنهّم قوم لا یعلمون؛ و اگر یكی از مشركان از تو پناه خواست پناهش ده تا كلام خدا را بشنود، سپس او را به مكان امنش برسان چرا كه آنان قومی نادان‌اند (توبه: ۶).
این نوع از امان كه در جنگها به كفار حربی داده می‌شد، به آنان اجازه می‌داد كه با امنیت و مصونیت كامل وارد كشور اسلامی شوند؛ گرچه تا آن روز دهها مسلمان را در جنگ به شهادت رسانده بودند. این نوع از پناه بالاترین حد امنیت بود كه با آن به افراد دشمن مصونیت كامل اعطا می‌شد. شاهد این مصونیتها گفتار و رفتار پیامبر(ص) و اهل بیت ایشان است كه در كتب روایی و سیره موارد آن ‌به وفور مشاهده می‌شود (عاملی، ۱۳۹۶، ۱۱: ۴۹ و ۵۰).
شایان ذكر است كه بر اساس جغرافیای سیاسی صدر اسلام، كلیهٔ مسلمانان تحت حاكمیت یك حكومت اداره می‌شدند و با وجود این، غیر مسلمانان مقیم كشور اسلامی كه با عنوان اهل ذمه از آنها یاد می‌شد، با حكومت قراردادی برای همزیستی می‌بستند كه براساس آن در ازای حقوقی كه حكومت به نفع آنان متعهد می‌شد وظایفی بر عهده داشتند. این حقوق و وظایف عمدتاً شبیه حقوق و وظایف مسلمانان تبعه بود. غیر مسلمانان دیگر، برخی در كشورهایی به سر می‌بردند كه با كشور اسلامی معاهده‌ای بسته بود و آنان را كفار معاهد می‌خواندند كه با این گونه افراد بر اساس پیمان نامه رفتار می‌شد و برخی دیگر در كشورهای طرف خصومت با كشور اسلامی به سر می‌بردند كه اینان اگر به طور انفرادی یا گروهی با مسلمانان قرارداد همزیستی نداشتند، به تبع كشورشان حالت خصومت و جنگ بین آنان و مسلمانان حاكم بود و آنها را كفار حربی می‌گفتند.
با توضیحات فوق باید گفت كه مسلمانان همه تابع یك حكومت و به اصطلاح امروزی هموطن بودند و برای رفتن به دیگر مناطق مسلمان نشین نیاز به امان نداشتند. به علاوه، غیرمسلمانانی كه قرارداد همزیستی بسته بودند نیز چنین بودند. ولی غیرمسلمانانی كه با دولت اسلامی قراردادی نداشتند، برای ورود به كشور اسلامی ناچار به اخذ امان از حاكم یا یكی از مسلمانان بودند و اینكه در منابع اسلامی اخذ امان یا داشتن تعهد برای ورود به كشور اسلامی تنها برای غیر مسلمانان لازم بوده، بر این اساس بوده است. این امان به عبارت دیگر نامهٔ امنیت بوده و فرد با اخذ آن از هر گونه تعرض مصون بوده است. چنان كه گذشت، رهبران اسلام نیز با نقض یا فریب در این امان و هرگونه تعرض به فرد به سختی مخالفت و آن را منع می‌كرده‌اند. پس به طور كلی می‌توان گفت كه جهانگردان غیرمسلمان در گذشته برخی بر اساس قرارداد با دولت اسلامی حق ورود به كشور را داشتند و برخی با امان گرفتن از یكی از مسلمانان می‌توانستند با مصونیت و امنیت كامل به كشور اسلامی وارد شوند.
اما از قرن هفدهم میلادی تاكنون با مرزبندیهای جدید مفهوم كشور تغییر پیدا كرده و حاكمیت هر كشور تنها مسئول ایجاد امنیت برای مردم مقیم آن كشور است و چنانچه فردی، هرچند مسلمان، بدون اخذ مجوز از حاكمیت كشور اسلامی از مرزهای آن عبور كند و وارد آن كشور شود، امنیت وی بر عهدهٔ حكومت نیست، بلكه به عنوان متخلف از قوانین كشوری با او رفتار می‌شود. البته بدیهی است كه تعرض به جان، مال و آبروی افراد، بدون دلیل مشروع و موجه، از نظر اسلام ممنوع است.
● حق ورود، اقامت، عبور و مرور و خروج از كشور
در گذشته ـ همچنان كه گفتیم ـ هركس به گونه‌ای وارد سرزمینی می‌شد: برخی بر اساس معاهدات، برخی با اخذ امان و همكیشان نیز بدون معاهده و امان حق ورود داشتند. افراد با اخذ امان یا انعقاد معاهده، حق ورود، اقامت، عبور و مرور و خروج از سرزمین را داشتند وآزادانه مسكن و محل اقامت خویش را انتخاب می‌كردند. در اینجا به توضیح این حقوق می‌پردازیم.
▪ حق ورود: در گذشته هر فردی حق عبور به كشور یا منطقه‌ای را نداشت و حكام یا سران قبایل، اعطای حق مزبور به افراد را در انحصار خویش قرار داده بودند و می‌توانستند از ورود افراد به سرزمین خود جلوگیری كنند. در صدر اسلام اگر كسی برای تحقیق پیرامون اسلام قصد ورود به كشور اسلامی را داشت، حاكم موظف بود به وی اجازهٔ ورود دهد و امنیت او را نیز تامین نماید. تصریح قرآن به این امر: "و ان احد من المشركین استجارك فأجره حتی یسمع كلام الله ثم أبلغه مأمنه"، هیچ راه گریزی برای عدم اعطای اجازهٔ ورود باقی نمی‌گذارد. آری اجازهٔ ورود بدون هدف فوق با حاكمان بود.امروزه نیز از نظر حقوقی و بر اساس اصول حقوق بین الملل، صلاحیت دولتها در مورد دادن ویزا یا اجازهٔ ورود به اتباع خارجه صلاحیت اختیاری است؛ یعنی دولت مختار به اجازه یا عدم اجازه است. بنا بر این اگر دولتی ورود عناصر را به كشور خود مضر تشخیص دهد، می‌تواند از صدور ویزا برای آنان خود داری نماید (طباطبایی مؤتمنی، ۱۳۷۰: ۳۳). در حالی كه صلاحیت دولت در صدور گذرنامه یا اجازهٔ خروج به اتباع خود صلاحیت تكلیفی است. به علاوه، هر فردی حق ورود به كشور متبوع خود را دارد. چنان كه در بند ۴ مادّهٔ ۱۲ میثاق بین‌ المللی حقوق مدنی و سیاسی آمده است: "هیچ كس را نمی توان خودسرانه (بدون مجوز قانونی) از حق ورود به كشور خود محروم كرد." پس تنها تبعه حق ورود به كشور خویش را دارد و دولت نمی‌تواند به طور خودسرانه از ورود وی جلوگیری كند. ولی دیگران در وهلهٔ اول چنین حقی ندارند و صلاحیت دولت نیز اختیاری است. البته بدیهی است كه اینان نیز پس از صدور ویزا حق ورود خواهند داشت.
در قوانین جمهوری اسلامی در مورد ورود اتباع خارجه شرط خاصی مقرر نشده است و تنها همانند دیگر كشورها اجازهٔ مأموران مربوط در خارجه یا مأموران مرزی برای ورود لازم دانسته شده است. البته مأموران در چند مورد حق اعطای ویزا یا اجازه ورود به اتباع خارجه را ندارند.*
▪ حق اقامت موقت و عبور و مرور: ناگفته پیداست كه به مقتضای اجازهٔ ورود، فرد حق خواهد داشت در كشور اسلامی اقامت نماید و آزادانه مسكن خویش را انتخاب كند. در قدیم الایام نیز غیر مسلمانانی كه وارد كشور اسلامی می‌شدند در مورد اینكه در چه نقطه‌ای اقامت كنند یا به چه شهری بروند آزاد بودند و حكام نمی‌توانستند به طور یكجانبه امانی را كه از آغاز مثلاً برای مدت یك ماه می‌دادند قبل از مهلت نقض كنند كه این خود دلیلی بر اثبات حق اقامت برای آن فرد می‌بود. آری، اگر فرد عملی بر خلاف مقتضای امان خود مرتكب می‌شد، حق اقامت نداشت و باید هرچه سریع‌تر از كشور خارج می‌شد. گفتنی است كه غیر مسلمانان تنها حق ورود به منطقهٔ حرم و یا مساجد مسلمانان را نداشتند و ندارند.
با نگاهی به قوانین ایران می‌بینیم كه بر اساس مادّهٔ ۲ قانون راجع به ورود و اقامت اتباع خارجه در ایران، مصوب ۱۹/۲/۱۳۱۰، روادیدی كه مأموران ایران در خارجه به بیگانگان می‌دهند، علاوه بر حق ورود، با مراعات مادّهٔ سوم قانون ورود و اقامت اتباع بیگانه، حق نود روز اقامت در ایران را نیز به دارنده می‌دهد. البته مأموران مرزی برای حداكثر ۱۵ روز می‌توانند اجازهٔ ورود صادر كنند و برخی از سیاحان از این حق برای ورود به كشور استفاده می‌كنند.
شایان ذكر است كه بر اساس مادّهٔ ۳ این قانون اگر:
یكی از موانع ورود مكشوف نبوده یا بعداً موجود شود مأمورین مربوطه می‌توانند از دادن اجازه توقف دائم یا موقت خودداری یا اجازه‌های صادره را ملغی نمایند.
با ذكر این مادّهٔ قانونی این سؤال به ذهن می‌رسد كه آیا دولتها می‌توانند بیگانگانی را كه با مجوز وارد كشور شده‌اند اخراج كنند و در صورت مثبت بودن جواب، حق اقامت آنان نقض می‌شود یا خیر. از آنچه قبلاً توضیح دادیم روشن می‌شود كه با توجه به منابع اسلامی اخراج چنین بیگانه‌ای تنها و تنها به دلیل مصالح عالیهٔ كشور مانند امنیت، نظم و عفت عمومی ممكن است و در غیر این صورت به دلیل لزوم وفای به عقود میسور نیست. آری، در موارد استثنایی مصالح عالیهٔ كشور بر مصلحت فرد مقدم می‌شود. در مادّهٔ ۱۳ میثاق مذكور محدودیتهایی در این موارد ذكر شده است و عنایت ویژهٔ این مادّه بر منع دولتها از اخراج چنین افرادی است. در این مادّه آمده است:
بیگانه‌ای كه قانوناً در قلمرو یك كشور طرف این میثاق باشد، فقط در اجرای تصمیمی كه مطابق قانون اتخاد شده باشد ممكن است از آن كشور اخراج شود و جز در مواردی كه جهات
حتمی امنیت ملی طور دیگری اقتضا نماید باید امكان داشته باشد كه علیه اخراج خود موجهاً اعتراض كند... .
در قوانین ایران نیز قانون ورود و اقامت اتباع بیگانه، حق اخراج یا تغییر محل اقامت بیگانه را تنها در دو مورد مجاز دانسته است: "الف. اگر بر خلاف مقررات این قانون رفتار نماید؛ ب.‌در صورتی كه مطابق مقررات مواد ۳ و ۴ اجازهٔ عبور یا توقف خارجی ملغی شود." البته فرد می‌تواند از مقام صلاحیت‌دار كه در این قانون وزارت كشور است تقاضای تجدید نظر نماید. پس باید گفت كه بر اساس قوانین ایران نیز چنانچه فرد بر خلاف مقررات رفتار نكند یا اجازه عبور یا توقفش (به دلیلی كه در قانون آمده) ملغی نشود، حق اقامت در مهلت مقرر را خواهد داشت و دولت حق اخراج او را ندارد.
▪ حق خروج: هر بیگانه‌ای كه به كشور وارد می‌شود این حق را خواهد داشت كه هر زمانی بخواهد از كشور خارج شود. این حق بر اساس مبانی اسلام نیز پذیرفته شده است.
در توضیح باید گفت كه فقها در بحث از شبههٔ امان، یعنی در مواردی كه فردی از دشمن به گمان در امان بودن به لشكرگاه مسلمین آمده است، معتقدند كه چنین فردی به مأمن
خود باز گردانده می‌شود و به عنوان یك قاعده كلی معتقدند كه هیچ مسلمانی حق ندارد
به عنوان ایجاد امنیت افراد دشمن را بفریبد. با این وجود باید گفت كه حق خروج نه تنها
حق همهٔ كسانی است كه با مجوز عبور وارد كشور اسلامی شده‌اند، بلكه افرادی كه به
گمان داشتن اجازه ورود وارد شده‌اند نیز حق دارند كه با امنیت كامل از كشور خارج شوند (محقق حلی، ۱۴۰۳: ۲۳۸).
در بند ۲ مادّهٔ ۱۳ اعلامیه جهانی آمده است: "هركس حق دارد هر كشوری و از جمله كشور خود را ترك كند یا به كشور خود باز گردد." در بند ۲ مادّهٔ ۱۲ میثاق مدنی سیاسی نیز همین عبارت تكرار شده است.
البته در مواردی كه فرد به اقتضای تعهداتی كه به مسلمانان داده اجازهٔ خروج ندارد
و باید در كشور توقف نماید، مثلاً اگر با اخذ وجوه قراردادی قبل از انجام تعهد مربوط قصد فرار از كشور را داشته باشد، دادگاهها در جهت الزام به اجرای تعهد یا برگرداندن ثمن می‌توانند وی را ممنوع الخروج نمایند. در غیر این گونه موارد حق خروج فرد را نمی توان نقض كرد.
پر واضح است كه خروج جهانگردان نسبت به سایر بیگانگانی كه اقامت موقت یا دائم دارند آسان‌تر است و تشریفات كمتری را به دنبال دارد. چنان كه در تبصرهٔ مادّهٔ ۱۰ قانون ورود و اقامت اتباع بیگانه آمده است:
بیگانگانی كه به ایران وارد می‌شوند و مدت توقف آنها از ۹۰ روز تجاوز نكند، احتیاج به روادید خروج ندارند، لیكن موظف می‌باشند كه برای خروج از ایران اعلامیهٔ خروجی را تكمیل و به مأمورین گمركی مرز خروجی تسلیم نمایند.
● حقوق دیگر
حضور فرد در جامعه همراه با به رسمیت شناختن برخی از حقوق اوست، زیرا بدون ارتباط با جامعه آسایش و آرامش در زندگی مقدور نیست. حق بهداشت و درمان، ازدواج، ارتباط دوستانه، عدالت اجتماعی، مزد منصفانه، كار برای امرار معاش، مسكن، غذای سالم و صدها حق دیگر، از جمله حقوق افراد در جامعه است كه دولت به كمك آحاد مردم ملزم به ادای آنها برخی از این حقوق برای جهانگردان به رسمیت شناخته شده است.
▪ حق برخورداری از عدالت اجتماعی: این قسمت را با حدیثی از پیامبر اكرم(ص) آغاز می‌كنیم. حضرت بنا بر نقلی فرموده‌اند:
ألا من ظلم معاهداً او كلّفه فوق طاقته او انتقصه او أخذ منه شیئاً بغیر طیب نفسه فأنا حجیجه یوم القیامه ؛ آگاه باشید هركس به كافر معاهدی (كه با حاكم مسلمانان قراردادی بسته و وارد كشور اسلامی شده) ظلم كند یا او را وادار به امری فوق طاقت و توانش نماید یا نقصانی به او وارد كند یا بدون رضایت خاطر از او چیزی بگیرد، من در روز قیامت طرف او هستم (ابو یوسف، ۱۳۰۲: ۱۳۵).
در این حدیث پیامبر اكرم(ص) به دنبال آن بوده‌اند كه عدالت اجتماعی در جامعهٔ اسلامی در بارهٔ همهٔ غیر مسلمانان، چه مقیم كشور اسلامی و چه غیر آنان، اجرا شود. روشن است كه واژهٔ معاهد، كفاری را كه تنها برای چند روز قرارداد ورود به كشور بسته‌اند نیز در بر می‌گیرد. مصادیق و مواردی كه پیامبر در این حدیث فرموده‌اند، عیناً در مسیر عدالت اجتماعی در جامعه است. عدالت اجتماعی حق همهٔ افراد است و تعرض به آن حتی در مورد بیگانگان، دشمنی پیامبر را به دنبال دارد. پس باید گفت جهانگردان نیز حق دارند كه عدالت اجتماعی در مورد آنان اجرا شود.
▪ حق تساوی در برابر قانون و دادگاهها: یكی دیگر از حقوق افراد در جامعه تساوی همه در برابر قانون و دادگاههاست. باید در دادگاهها همه یكسان نگریسته شوند. حاكم و رعیت، بیگانه و هموطن، سیاه و سفید، غنی و فقیر،‌ مسلمان و غیر مسلمان، همه نزد قاضی یكسان‌اند و اصل برای وی اجرای عدالت و باز ستانی حق مظلوم از ظالم است. اینكه مظلوم و ظالم چه كسانی هستند و مصادیق آنها در دعوی چه شخصیت و مقامی دارند، برای وی مطرح نیست و قانون در مورد همه یكسان اجرا می‌شود. زیرا اگر قاضی در اجرای حكم الهی در مورد افراد تبعیض قائل شود، هدف اصلی از قضاوت را مخدوش كرده است. به همین دلیل بیگانه‌ای كه حتی به طور موقت در كشور اسلامی اقامت دارد، چنانچه مورد ظلم واقع شود، باید به او حق داد كه بتواند علیه ظالم اقامه دعوی كند و به حق خود برسد. جریان حلف‌الفضول كه قبل از بعثت اسلام در مكه شكل گرفت، حاكی از آن بود كه برخی به مجرد آنكه فردی بیگانه و بی‌پناه به شهرشان می‌آمد، به دنبال ظلم و احجاف به او بر می‌آمدند و چون دادگاهی نبود كه به دعوی مظلوم رسیدگی كند، جوانمردانی پیمان بستند كه حق فرد را از ظالم بگیرند. این پیمان نیز گویای آن است كه باید عدالت در مورد همهٔ افراد یكسان اعمال و اجرا گردد.
بنابراین جهانگردان نیز حق دارند در بارهٔ ظلمی كه به آنان شده اقامهٔ دعوی كنند و از طرف دیگر، چنانچه آنها به تبعهٔ كشور یا اتباع دیگر كشورها در كشور فعلی ظلمی روا دارند، تبعه حق خواهد داشت علیه آنان در دادگاههای كشور اقامه دعوی نماید. این امر در همهٔ جرائم حاكم است، زیرا بنا بر اصل سرزمینی بودن جرائم و مجازاتها، این حق حاكمیت است كه چنانچه بیگانه‌ای در سرزمین وی مرتكب جرمی گردد، در دادگاههای آن كشور محاكمه شود و چنانچه فرد را به دادگاههای كشور خودش بسپاریم چه بسا اجرای عدالت مخدوش شود و حق مظلومی اعم از هموطن و بیگانه از بین برود. جای بسی شگفتی است كه در ایران قبل از انقلاب اسلامی در بارهٔ اتباع آمریكا كه در این كشور اقامت داشتند، طی
لایحهٔ كاپیتولاسیون خلاف این امر تصویب شد كه خوشبختانه با وقوع انقلاب این تبعیض مرتفع گردید.
▪ حق رهگذران: از دیدگاه اسلام رهگذران نیز حقوقی دارند و بر همین اساس پیامبر اكرم(ص) فرموده‌اند:
كسی كه در كنار راه ساختمانی بنا كند كه رهگذران در آن (پناه) بگیرند، خداوند در روز قیامت او را بر (منبری) از نور مبعوث می‌كند و صورتش برای همه نورافشانی می‌كند* (مجلسی، همان، ۷: ۲۱۶).
پس رهگذر نیز نسبت به افرادی كه در مسیر مسكن و مأوایی دارند ـ و حتی بر دیگر افراد ـ حقوقی دارد. فقها در مباحث گوناگونی به موضوع حقوق رهگذران اشاره كرده‌اند. آنان همچنان كه در بحث از وقف توصیه‌هایی در ساخت اماكن عام المنفعه به خصوص در بین راهها دارند، بحث از احیای موات و فصلی با عنوان "مشتركات" را مطرح كرده و در آن از مواردی كه عموم مردم در استفاده از آنها شریك و دارای حقوقی هستند بحث كرده‌اند و معتقدند كه هیچ كس نمی‌تواند حق دیگران را در این موارد تضییع كند. این موارد عبارت است از مساجد، راهها، معادن،... . در بحث از راهها استفادهٔ رایگان عموم مردم، اعم از مسلمان و غیر مسلمان، مطرح شده و فقها تأكید دارند كه اشغال راه به بهانهٔ خرید و فروش یا امثال آن، چنانچه مزاحمتی برای عابران ایجاد كند ممنوع است (عاملی، ۱۴۰۳: ۱۸۱)، زیرا حق عابران است كه به راحتی از راه عبور كنند.بحث دیگری نیز در فقه با عنوان "حق المارهٔ؛ حق رهگذر" مطرح شده است. بر این اساس، برخی از فقها معتقدند كه حق رهگذر است كه از میوه‌های درختان كنار راه بخورد (ولی با خود نبرد). روایتی نیز در این مورد وارد شده كه برخی آن را به حالت اضطرار حمل كرده‌اند (مجلسی، همان، ۱۰۰: ۷۵). به هر حال، وجود چنین روایتی با روایت توصیهٔ پیامبر در مورد دیوار نكشیدن دور باغ برای آنكه رهگذران از آن بخورند، حقی برای رهگذر و مسافر ایجاد می‌كند كه در حالت عادی یا در حال اضطرار بتواند از میوه‌ها استفاده كند. بدیهی است كه حقوق فوق را می‌توان از جملهٔ حقوق جهانگردان نیز دانست.
▪ حق در راه ماند‌گان: بحث دیگر مطرح شده در فقه ( در باب زكات ) این است كه یكی از مصارف زكات ـ كه در قرآن نیز بدان تصریح شده ـ " ابن السبیل؛ در راه مانده" (توبه: ۶۰) است. فقیهان بنا بر روایات رسیده از معصومان معتقدند كه بخشی از زكات به افرادی كه در راه مانده‌اند تعلق می‌گیرد (نجفی، بی‌تا، ۱۵: ۲۷۳). این‌گونه افراد به دلیل تمام شدن هزینهٔ سفرشان یا مورد دستبرد قرار گرفتن آن از ادامهٔ مسیر بازمانده‌اند. به همین دلیل می‌توان از اموالی كه از طریق زكات به دست آمده به آنان كمك كرد تا به وطن و مقصد خویش برسند. بنا بر این چنانچه جهانگردی دچار چنین مشكلی گردید، از مصادیق این مورد به حساب می‌آید و این حقی برای او ایجاد می‌كند.
▪ حق احترام (حرمت و منزلت اجتماعی فرد): یكی از مهم‌ترین حقوقی كه باید برای فرد در جامعه به رسمیت شناخته شود، حق برخورد مناسب و همراه با احترام به شخصیت اجتماعی اوست. رهبران اسلام به برخورد محترمانه و توأم با احترام به منزلت اجتماعی فرد (در شهر و دیار خود) توصیه كرده‌اند. برخورد خوب و مناسب پیامبر اكرم(ص) با افرادی كه از راههای دور و نزدیك به مدینه می‌آمدند، در حالی كه گاه آنها بی‌احترامی‌هایی نیز به ایشان روا می‌داشتند، بهترین الگو برای ما در برخورد با افراد غیرهموطن و یا بیگانه است. پر واضح است كه احترام گذاشتن به افراد نشانهٔ شخصیت اجتماعی خود انسان است و بی‌احترامی علامت بی‌مقداری خود اوست. به هر حال حق فرد است كه با احترام با او برخورد شود.
گفتنی است كه پیامبر و اهل بیت ایشان در رفتار با دیگران، علاوه بر رویهٔ معمول، منزلت اجتماعی افراد (در جامعه و حتی اهل بیت خود) را نیز مراعات می‌نمودند. روایت شده است كه مردی با فرزندش میهمان امیرالمؤمنین(ع) بودند. حضرت پس از صرف غذا آب روی دست پدر می‌ریزد و برای آنكه احترام پدر بیشتر رعایت شده باشد به فرزندش محمد حنفیه می‌فرماید كه آب روی دست فرزند میهمان بریزد و سپس می‌فرمایند: "اگر تنها پسر میهمان من بود، خود این كار را انجام می‌دادم." حدیثی از پیامبر اكرم(ص) در این زمینه وارد شده كه به اصحابشان فرمودند: "اذا أتاكم كریم قوم فأكرموه ؛هنگامی كه بزرگ قومی بر شما وارد شد او را احترام (اكرام) كنید" (مجلسی، همان، ۱۶: ۲۳۹). منقول است كه بر اساس این روایت، هنگامی كه اسیران ایران را به مدینه بردند، حضرت امیر (ع) دستور دادند دختران یزدگرد آزاد باشند تا با هر كس خواستند ازدواج كنند و منع فرمودند تا با آنان به عنوان كنیز رفتار شود. عمر كه خلیفه بود نیز اصرار كرد كه آری، پیامبر(ص) فرمودند: "هنگامی كه بزرگی بر شما وارد شد او را اكرام كنید، گرچه مخالف شما باشد " (مجلسی، همان، ۴۶: ۱۵). ازدواج شهربانو با امام حسین(ع) كه در برخی از تواریخ مطرح شده نیز پیامد این واقعه بوده است. گفتنی است كه احترام به سفیر نیز به نوعی احترام به كشور و دولتی است كه او را فرستاده است و پیامبر اكرم(ص) نیز به آن توصیه فرموده‌اند.
شایان ذكر است كه امروزه احترام بر اساس منزلت و مقام فرد در جامعه و كشور خویش در تشریفات رسمی، به خصوص در سفرهای خارجی و ارتباطات دیپلماتیك، امری الزامی است و بی‌احترامیهای اندك ممكن است آثار سیاسی ناگواری را به همراه داشته باشد.
در مورد جهانگردان نیز باید گفت كه گرچه مردم در كشورهای اسلامی تا حدودی به آنان احترام می‌گذارند و حقوق آنان را رعایت می‌كنند، ولی بهتر است این فرهنگ كه موجب دعوت دیگران به دین اسلام می‌گردد، بیش از پیش مورد توجه رسانه‌های گروهی، قانون‌گذاران، دولتمردان و توده‌های مردم قرار گیرد. علاوه بر این، بازگویی سیرهٔ پیامبر و اهل‌بیت ایشان توسط مبلغان دینی نیز تأثیر بسزایی در رعایت احترام مناسب به این‌گونه افراد خواهد داشت.
▪ حق همسفری: یكی دیگر از حقوقی كه اسلام بدان توجه دارد، حقوق همسفران به یكدیگر است كه در كتب و مباحث اخلاقی به تفصیل بیان شده است. در اینجا به عنوان نمونه به یك مورد اشاره می كنیم. حضرت امیر(ع) با فردی یهودی همسفر بودند. هنگام جدایی، حضرت مقداری آن فرد را مشایعت فرمودند. وی تصور كرد كه ایشان راه را به اشتباه می‌آیند. با اعتراض وی، حضرت به او فرمود كه بر اساس فرمودهٔ پیامبر اسلام: "تو حقی بر من داری كه می‌خواستم با مشایعت و همراهی (بخشی از) آن را ادا كرده باشم." وی از این برخورد خوب خوشحال و به حضرت علاقه‌مند می‌شود و بعدها كه متوجه می‌شود همسفرش
داماد پیامبر و حاكم مسلمانان بوده است، به اسلام گرایش پیدا می‌كند و مسلمان می‌شود (كلینی، بی‌تا، ۲: ۶۷۰).
▪ بهداشت و درمان: یكی از حقوق اولیه همهٔ افراد آن است كه در صورت مریضی بتوانند برای درمان خود به درمانگاهها و... مراجعه كنند. بدیهی است كه این حق از حقوق طبیعی جهانگردان نیز به شمار می‌رود و هیچ كس نمی‌تواند از آن جلوگیری كند.
▪ حق فرد در احوال شخصیه: پیروان هر كیش و آیینی احوال شخصیهٔ مخصوص به خود دارند و مثلاً در ازدواج، طلاق، ارث، وصیت و... بر طبق دین و آیین خویش عمل می‌كنند. ما نیز در بسیاری موارد ملزم هستیم كه آنچه را آیینشان صحیح می‌داند صحیح بدانیم. مثلاً اگر دو جهانگرد غیرمسلمان بخواهند بر طبق دین خود در ایران با یكدیگر ازدواج كنند، ما نمی‌توانیم به این دلیل كه ازدواجشان مطابق مقررات ایران نیست، آنان را از این كار منع كنیم. ناگفته نماند كه در صورتی كه رفتار و عمل آنان به نظم، امنیت یا عفت عمومی جامعهٔ اسلامی ایران صدمه زند، دولت می‌تواند از آن جلوگیری نماید؛ همانند اینكه گروههای زیادی از غیرمسلمانان بخواهند به طور علنی در ایران با محارم خویش (مانند خواهر یا مادر) ازدواج كنند، در حالی كه از نظر ما امری منكر است و آنان با این عمل قبح آن را در كشور اسلامی از بین می‌برند؛ علاوه بر اینكه عمل مزبور با عفت عمومی منافات دارد. در این گونه موارد دولت می‌تواند از این اعمال جلوگیری كند.
▪ حق تأمین معاش: حق تأمین معاش از راه مشروع حق هر فردی است و دولتها در برنامه ریزیهای خویش در مورد جهانگردان باید به این امر نیز توجه داشته باشند. البته پر واضح است كه سیاستهای كلی دولت راجع به اشتغال ایجاب می‌كند كه گاه كشور را به صورت كشوری مهاجر پذیر درآورد و گاه هرگونه اشتغال خارجیان را ممنوع كند. ناگفته پیداست كه لازم است راه تأمین معاش به صورت مشروع برای هر فردی كه در كشور حضور دارد باز باشد، زیرا ممنوعیت شدید در این مورد جامعه و افراد را به فساد و تباهی می‌كشاند.
▪ حق ایمنی وسائل حمل و نقل: هر فرد با پرداخت كرایهٔ وسیلهٔ حمل و نقل حق دارد كه با وسیله‌ای ایمن و مطمئن سفر كند و در صورت عدم ایمنی لازم است مسئول حمل و نقل به او تذكر دهد و كرایهٔ متناسب دریافت كند. در غیر این صورت، فرد ضامن خسارت وارده شده به مسافر است.
▪ حق مالكیت (به ویژه مالكیتهای خاص): بی شك افرادی كه وارد كشور اسلامی می‌شوند در ابعاد اقتصادی نیز دارای حقوق و مزایایی هستند كه این حقوق عموماً برای همهٔ انسانها به جز در موارد نادری به رسمیت شناخته شده است. مهم‌ترین آنها را می‌توان حق تمتع یا دارا بودن مال و حق استیفا یا بهره‌برداری از آن دانست كه انسان با زنده متولد شدن دارای حق تمتع می شود و با رسیدن به سن رشد از حق استیفا برخوردار خواهد شد.
بر پایهٔ این حقوق تعرض به اموال افراد حرام و ممنوع است و تنها مالك مال حق تصرف در آن را دارد. فقها معتقدند از آنجا كه مالكیت غیرعلنی شراب، خوك و آلات مخصوص لهو برای غیرمسلمانان به رسمیت شناخته شده، ایراد ضرر به آنها ممنوع است و ضرر زننده به پرداخت خسارت مجبور می‌شود (محقق حلی، ۱۴۰۳: ۷۶۲). بر پایهٔ این مطلب، اگر جهانگردان غیر مسلمان را نیز مجاز بدانیم كه به طور غیر علنی به خرید و فروش، نگهداری و یا استفاده از این اشیا بپردازند، جهانگردان مسلمان به طور كلی از استفاده و خرید و فروش این اشیا باز داشته می شوند؛ چرا كه این اشیا به ملكیت مسلمان در نمی‌آید. ناگفته نماند كه فقها خرید و فروش یا استفادهٔ غیر مسلمانان مقیم كشور اسلامی را از این اشیا در صورت عدم اظهار مجاز می‌دانند. البته مصالح عالیهٔ كشور اسلامی می‌تواند مجوز رجوع به حكم ثانوی و در نتیجه ممنوعیت این اشیا‌ را به حاكم بدهد.
حال این سؤال نیز باید پاسخ داده شود كه آیا در مورد جهانگردان غیر مسلمان نیز حكم اولیهٔ جواز اعمال می‌شود یا خیر. باید گفت فقها معتقدند كه پس از عقد امان، اموال كافر حربی همانند جانش در امنیت است و تعرض به اموال وی ممنوع می شود. بی شك اشیای مذكور نیز اموال آن فرد به حساب می‌آید و تعرض به آنها ممنوع است (نجفی، بی‌تا، ۲۱: ۱۰۳) و دلیلی بر ممنوعیت خرید یا فروش چیزی كه مال فرد است (آن هم به طور مخفی) وجود ندارد. پس جهانگردان غیر مسلمان نیز (كه اجازهٔ ورود به آنان حداقل به اندازهٔ امان به دشمن معتبر است) ـ اگر حاكم ورود این گونه اشیا را به كلی ممنوع نكرد ـ می‌توانند به شرط عدم اظهار در كشور اسلامی آنها را با خود داشته باشند و از آنها استفاده كنند.
شایان ذكر است كه از دیدگاه فقه اسلام حرمتی برای اموال كافر حربی كه با كشور اسلامی در حالت جنگ به سر می‌برد نیست، زیرا هر فردی می‌تواند اموال دشمن را به عنوان غنیمت جنگی به تصرف خود درآورد. همچنین مالكیت مرتد كأن لم یكن محسوب می‌شود و اموال وی به ورثه‌اش می‌رسد و روشن است كه اموال و جان جهانگرد غیر مسلمانی كه از كشور طرف جنگ با كشور اسلامی در خواست ورود به این كشور را می‌دهد و دولت برای ورود وی ویزا صادر می‌كند، از هرگونه تعرض مصون است؛ همچنان كه تعرض به جهانگردان مسلمان ممنوع است.
شایان ذكر است كه جهانگردان مسلمانی كه با اخذ ویزا به كشورهای طرف جنگ با كشور اسلامی می‌روند، نمی‌توانند به بهانهٔ اینكه كشور و مردم آنجا با كشور اسلامی در جنگ هستند، اموال مردم یا دولت آن كشور را به فریب یا غیره تصاحب كنند. فقها معتقدند كه اگر اینان اموالی را با خود به كشور اسلامی آوردند، بر آنان واجب است كه آنها را به صاحبانشان برگردانند (نجفی، همان، ۲۱: ۱۰۷)، زیرا فرد با اجازهٔ حاكمیت آن كشور و در پناه امنیت ایجاد شده توسط آنها وارد آن كشور شده و نباید از آن سوء استفاده كند. به عبارت دیگر، صدور ویزا یا قرارداد امان، قراردادی طرفینی است و همچنان كه دولت آن كشور ایجاد امنیت برای چنین افرادی را تعهد كرده، این افراد نیز نمی‌توانند بر خلاف آن تعهد، عملی مرتكب شوند.
مسئلهٔ آخر خرید و فروش، جهانگردان غیر مسلمان است. گفتنی است كه هر نوع معاملهٔ مشروع با آنان مجاز است. اما مسلمانان نمی‌توانند به خرید و فروش شراب و غیره با آنان بپردازند.
●● نتیجه
از آنچه در این مقاله گذشت می‌توان چنین نتیجه گرفت جهانگردان نیز در كشور اسلامی همانند دیگر افراد از حقوقی برخوردارند و هرگونه تعرض به حقوق آنان ممنوع است. البته بدیهی است كه هیچ قانون و شریعتی همهٔ حقوقی را كه برای تبعه به رسمیت می‌شناسد برای جهانگردان به رسمیت نمی‌شناسد؛ چرا كه اولاً: جهانگرد رهگذری است كه مدت كوتاهی در كشور اقامت دارد و نیازی به آن حقوق ندارد. ثانیاً: اعطای همهٔ آن حقوق وظایفی را نیز به دنبال دارد كه وی از عهدهٔ آنها بر نمی‌آید. ثالثاً: اعطای همهٔ آن حقوق به جهانگردان به مصلحت جامعه نیست و چه بسا مفاسدی را به همراه دارد. پس باید گفت حقوقی كه لازمهٔ اقامت بسیار كوتاه در كشور است باید برای جهانگردان به رسمیت شناخته شود كه مهم‌ترین آنها عبارت است از: حق امنیت، حق ورود، اقامت و خروج آزاد، حق احترام و برخی حقوق دیگری كه شرح آنها گذشت.
گفتنی است كه یكی از بهترین راههایی كه امروزه برای دعوت غیرمسلمانان به اسلام و آشنایی سایر مسلمانان با اسلام ناب وجود دارد، جلب جهانگردان و پذیرایی از آنان است
تا غیر مسلمانان از نزدیك و بدون واسطه با تعالیم اسلام و رفتار مسلمانان آشنا شوند و به اسلام بگروند.
نكتهٔ آخر اینكه اگر رهبران مذهبی و سیاسی به تقویت ایمان و روح دینی مردم همت بگمارند و كشور را به عنوان الگویی مناسب برای مردم جهان در آورند، نه تنها ورود جهانگردان آسیبی به فكر و فرهنگ جامعه وارد نمی سازد، بلكه بهترین راه برای دعوت جهانیان به اسلام است. اگر مسلمانان قوت و غنای فرهنگ و دین خویش را باور كنند هیچ آسیبی نخواهند دید.
نویسنده:روح الله شریعتی
منابع
۱.ابو یوسف، یعقوب بن ابراهیم، كتاب الخراج، قاهره، مطبعهٔ السلفیهٔ، چهارم، ۱۳۹۶ ق.
۲.اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر و میثاقهای بین المللی، تهران، انتشارات فرزانه، اول، ۱۳۷۵.
۳.امام علی(ع)، نهج البلاغه، ترجمهٔ سید جعفر شهیدی، تهران،‌انتشارات علمی و فرهنگی، اول، ۱۳۶۸.
۴.آمدی، عبدالواحد بن محمد، شرح غرر الحكم و درر الكلم، جمال الدین خوانساری، تهران، دانشگاه تهران، چهارم، ۱۳۶۶، ج ۱.
۵.الوانی، مهدی و زهره دهدشتی، شاهرخ، اصول و مبانی جهانگردی.
۶.سبحانی، جعفر، فروغ ابدیت، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، ششم، ۱۳۷۰، ج ۱.
۷.شریعتی، روح‌الله، حقوق و وظایف غیرمسلمانان در جامعهٔ اسلامی، قم، دفتر تبلیغات اسلامی، اول، ۱۳۸۱.
۸.طباطبایی مؤتمنی، منوچهر، آزادیهای عمومی و حقوق بشر، تهران، دانشگاه تهران، اول، ۱۳۷۰.
۹.عاملی، زین الدین، الروضهٔ البهیهٔ، بیروت، داراحیاء التراث العربی، دوم، ۱۴۰۳ ق، ج ۷.
۱۰.عاملی، محمد بن حسن، وسائل الشیعهٔ، تهران، مكتبهٔ الاسلامیهٔ، ۱۳۹۶ ق، ج ۱۱.
۱۱.عاملی، محمدبن حسن، تفصیل وسائل الشیعهٔ، قم، مؤسسه آل البیت، اول، ۱۴۰۹ ق، ج ۱.
۱۲.عواد معروف، بشار و دیگران، المسند الجامع، بیروت، دارالجلیل، اول، ۱۴۰۳ ق، ج ۲۰.
۱۳.كلینی، محمد بن یعقوب، اصول كافی، بیروت، دارالاضواء، بی‌تا.
۱۴.مبشری، اسدالله، حقوق بشر، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، بی‌تا.
۱۵.مجلسی، محمد باقر، بحارالانوار، بیروت، دار احیاء التراث العربی، سوم،‌ ۱۴۰۳ق.
۱۶.مجموعه قوانین اساسی ـ مدنی، تهران، كتابخانهٔ گنج دانش، چهارم، ۱۳۷۴.
۱۷.محقق حلی، جعفر بن الحسن، شرایع الاسلام، قم، سوم، ۱۴۰۳ ق.
۱۸.محقق داماد، سید مصطفی، دین فلسفه و قانون، تهران، نشر شهاب و سخن، اول، ۱۳۷۸.
۱۹.محمدی ری‌شهری، محمد، میزان الحكمهٔ، قم، دارالحدیث، اول، ۱۴۱۶ق.
۲۰.مطهری، مرتضی، مجموعه آثار، تهران، صدرا، دوم، ۱۳۷۹، ج ۱۸.
۲۱.معین، محمد، فرهنگ فارسی، تهران، امیركبیر، هشتم، ۱۳۷۱.
۲۲.نجفی، محمد حسن، جواهر الكلام، بیروت، داراحیاء التراث العربی، هفتم، بی‌تا، ج ۲۱ و ۱۵.
منبع:فصلنامه فقه و حقوق ، شماره ۷
منبع : خبرگزاری فارس


همچنین مشاهده کنید