چهارشنبه, ۱۲ اردیبهشت, ۱۴۰۳ / 1 May, 2024
مجله ویستا


شاد،حیرت انگیز و جذاب


شاد،حیرت انگیز و جذاب
«وال- ئی» تاکنون تقریباً تحسین اغلب منتقدان جهان را کسب کرده است. سایت «راتن تومیتوز» گزارش داده که ۹۶ درصد منتقدان به فیلم رای مثبت داده اند (این آمار بر اساس ۱۵۸ نقدی که به عنوان نمونه در این سایت منتشر شده، اعلام شده است). در سایت «متاکریتیک» نیز اوضاع از همین قرار است و فیلم ۹۳ امتیاز از صد امتیازی را که بر اساس ۳۷ نقد انتشار یافته در این سایت محاسبه شده، به خود اختصاص داده است. در واقع انیمیشن «وال- ئی» با یک تیر سه هدف را زده است: این فیلم در آن واحد هم انیمیشنی شاد، هم فیلمی با جلوه های بصری حیرت انگیز و هم داستانی علمی تخیلی و بسیار جذاب است. شاید به همین دلیل است که نام منتقدان مشهوری که شاید هر کارگردان هالیوودی علاقه مند به جلب نظر آنها به فیلمش باشد، در کنار نقدهای مثبتی که درباره این فیلم منتشر شده به چشم می خورد و این برای گروه سازنده بسیار دلنشین است.
▪ راجر ایبرت: بازگشتی به روزهای اولیه والت دیسنی اینگونه است که راجر ایبرت منتقد مشهور سینمای آمریکا درباره آن در نشریه «شیکاگو سان- تایمز» می نویسد: «بعد از دیدن کونگ فو پاندا فکر می کردم این فیلمی است که با آن به دوران شگفت انگیز کودکی می روم اما در اینجا با فیلمی مانند در جست وجوی نمو رو به رو هستیم که در واقع حتی اگر بزرگسال هم باشید، از آن لذت خواهید برد. این فیلم حتی بدون دیالوگ هم بسیار تاثیرگذار است و شما را شگفت زده می کند و بدین ترتیب به سادگی از مرزهای زبانی عبور می کند.»زمان در وال- ئی، ۸۰۰-۷۰۰ سال بعد در آینده است. آسمان خراش های شهر به واقع از زمین تا آسمان رسیده اند و در نمایی نزدیک تر می بینیم که تمام آسمان خراش ها از زباله ساخته شده و به طور آراسته ای در شکل های دایره ای و مربعی روی هم قرار گرفته اند. اینگونه است که در تمام زمین تنها یک موجود تکان می خورد و آن موجود وال-ئی است؛ آخرین نسل روبات های وظیفه شناسی که از طریق نور خورشید تغذیه می شوند.وال-ئی آشغال ها را جارو و در شکم خودش آنها را بسته بندی می کند و از مسیری که باد در آن می وزد، به بالای آخرین آسمان خراش می برد که در کنار دیگر زباله ها بگذارد. وال-ئی تنهاست. اما آیا خودش این را می داند؟ او شب ها به خانه اش میان یک انباری بزرگ می آید، جایی که چند گنجینه کوچک را که در میان آشغال ها پیدا کرده، با لامپ های کریسمس آراسته است.
او در مواقع بیکاری اش به گردش می رود و بعد از گردش و پس از آنکه تایرهایش خسته شدند، می خوابد. اما سرانجام یک روز کار روزانه وال- ئی به هم می خورد. چیز جدیدی در دنیای خالی اش ظاهر می شود که به چشم ما یک سفینه فضاپیماست. اما چه کسی می داند که آن چیز به چشم وال-ئی چیست؟ بدین ترتیب وال-ئی با سفینه به فضا می رود. او تمام گنجینه هایش و همچنین یک گیاه سبز کوچک را نیز که در میان سنگ ریزه ها پیدا کرده و در یک کفش جا داده است، با خود به سفینه برده است. این چیزی است که ایبرت از داستان وال- ئی برای ما تعریف می کند. او در ادامه می نویسد: «همین قدر برایتان بس است که جذب داستان شوید یا اینکه می خواهید بیشتر بدانید؟ خب، در اینجا برای نخستین بار کلام هایی در فیلم شنیده می شود. البته وال-ئی فرهنگ واژگان خاص خودش را دارد و همچنین یک جفت چشم بسیار زیبا که او را موجودی معصوم و نیازمند به محبت جلوه می دهد. در اینجا با خانواده «هوورچیر» آشنا می شویم؛ خانواده ای که در سفینه شان روی صندلی های راحتی نشسته اند و دور فضا می گردند.
همه اعضای این خانواده مثل عمه سوسی چاق هستند. در قسمتی از فیلم هم با ماجرایی روبه رو می شویم که می توان آن را اثری از سر آرتور کلارک به شمار آورد. بدین ترتیب بشریت دوباره باز می گردد. فکر می کنید این به ضرر فیلم است؟» به نظر ایبرت فیلم نگاه فوق العاده ای را مطرح می کند و در عین حال مانند اغلب محصولات پیکسار از جنس رنگی برخوردار است که شاداب، تازه و نشاط آور است. سبک طراحی اش نیز مانند طرح کتاب های مصور است. بدین ترتیب به نظر می رسد اندیشه آدم های مختلفی در پشت این طراحی قرار گرفته باشد که از طریق آن حس مهربانی و عطوفت تداعی می شود. ایبرت در مقایسه شخصیت وال-ئی با قهرمان چاق و خیال پرداز «کونگ فو پاندا» می گوید: «وال-ئی عبوس، سخت کوش و با شهامت به نظر می رسد و البته این ویژگی ها را با زبان بدنش بیان می کند، به ویژه با آن دوربینی که به جای چشم هایش تعبیه شده است. در نهایت فیلم را می توان بازگشتی به روزهای اولیه والت دیسنی به شمار آورد که سعی بر آن داشتند از شخصیت های انسانی بکاهند و افکار و ایده ها را در قالب حیوانات، طبیعت و هر موجودی به جز انسان بیان کنند.»
▪ تاد مک کارتی: عبور از مرزهای انیمیشن تاد مک کارتی منتقد نشریه «ورایتی» نیز «وال-ئی» را نهمین شگفت انگیز متوالی پیکسار می نامد که به گفته او تمهیدهایی را زیرکانه از انیمیشن های قبلی پیکسار وام گرفته است. مک کارتی می نویسد: «وال-ئی از مرزهای انیمیشن فراتر رفته تا ایده های پنهانی را با ایده هایی ملموس تر در کنار هم قرار دهد. در واقع مهم ترین تفاوت میان وال-ئی و دیگر پروژه های سینمای علمی، تخیلی ریشه در آینده ای خوش بینانه دارد که در این فیلم مطرح می شود.» به گفته این منتقد موسیقی این انیمیشن که اثر توماس نیومن است و جلوه های بصری آن که حاصل تلاش فیلمبردارش، راجر دیکینز بوده است، می تواند به عنوان پیشنهادهایی در صنعت انیمیشن سازی مطرح شود.
▪ کرک هانیکات: یادآور بهترین فیلم های صامت کرک هانیکات از «هالیوود ریپورتر» نیز فیلم را یک فراروی از هشت انیمیشن بلند قبلی پیکسار می داند که یادآور اندیشه، حس، روح و جذابیت بهترین فیلم های صامت تاریخ سینماست: «می توان گفت یک بار دیگر رکورد زده شده است. پیکسار یک بار دیگر خودش را در اوج قرار داده است. پیکسار و کارگردان و نویسنده خلاقش، اندرو استانتون این بار - بعد از شاهکار «راتاتوی» - با نهمین پروژه شان درباره روبات های ۸۰۰ سال آینده از راه رسیده اند.» این منتقد درباره سبک این انیمیشن می نویسد: «وال-ئی بی تردید یکی از بهترین فیلم های صامت تاریخ سینماست. حتماً می پرسید چرا صامت؟ خب، شما که از روبات ها توقع حرف زدن ندارید، این طور نیست؟ البته صدایی در زمینه فیلم وجود دارد که از اصواتی نظیر صدای چک چک، انفجار و همچنین موسیقی تشکیل شده است. و بله، در اینجا در واقع دیالوگ کوتاهی وجود دارد که کل داستان در آن گفته شده است.» به عقیده هانیکات، استانتون و تیمش در این انیمیشن دنیایی گفتاری - دیداری را از زبان بدنی ارائه داده اند که می تواند رنگین کمانی از احساس را برای تماشاچی تداعی کند. او وال-ئی را فیلمی هوشمندانه و مبتکرانه معرفی کرده است که به رغم صامت بودنش نظیر همان ارتباطی را که موش قهرمان «راتاتوی» با تماشاچیان برقرار می کرد، ایجاد می کند. این منتقد جلوه های بصری «وال-ئی» را بهترین جلوه های بصری انیمیشن های پیکسار می نامد: «چیزی که باعث شده وال-ئی به فیلمی فوق العاده تبدیل شود، استفاده از شیوه های ساخت انیمیشن های کلاسیک در آن است. فیلم با انیمیشن سی جی ترکیب شده است تا وال-ئی را در اشتیاقی رمانتیک رها کند.» به عقیده این منتقد اینکه وال-ئی بعد از کار، فیلم ویدئویی موزیکالی را که محصول سال ۱۹۶۹ است، تماشا می کند، باعث شده که او معنی عشق و احساس را درک کند. او با تحسین از بن برت که اصوات فیلم را خلق کرده است، یاد می کند: «شما حاضرید قسم بخورید که این اصوات دارند حرف می زنند. اگر چنین چیزی ممکن باشد، در اینجا با بهترین نمونه اش روبه رو هستیم.»
منبع : روزنامه سرمایه


همچنین مشاهده کنید